eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
850 ویدیو
41 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود،شعر هدیه،شعر تبلیغاتی و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... 🔹اجرای شعر آیینی و طنز @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
یا امام حسین(ع) تشنه‌ی کربلا امام حسین(ع) کُشته‌ی نینوا امام حسین (ع) بر همه تشنگانِ این عالم داده آبِ بقا امام حسین (ع) ما همه مُدّعیِ یاری او شد ولی یارِ ما حسین(ع) دستمان را گرفت با لطفش بعد گفتیم یا امام حسین(ع) با تمام وجود و هستیِ خویش شده وقفِ خدا امام حسین (ع) کرده دار و ندار خود یکسر در رهِ حق فدا امام‌حسین(ع) یک‌دم از حق جدا نشد، تا شد سرش از تن جدا امام‌حسین(ع) دردها را به جان خرید و شده چاره‌ی دردها امام‌حسین(ع) در غریبی اگر چه بود، شده با همه آشنا امام حسین (ع) می‌کند با شفاعتش در حشر حشرِ دیگر به پا امام‌حسین(ع) کاش باشیم بعد از این ایام بر سر عهد با امام حسین(ع) شد زمان سفر، قدم بردار کرده دعوت تو را امام حسین(ع) @asharahmadrafiei
برای دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام) چه دردی آمده در این حرم دوا نشده؟ چه حاجتی به نگاه شما روا نشده؟ که بوده است گرفتارِ آبرومندی که در پناه تو از بندها رها نشده؟ که بوده است غریبی که سویت آمده و تمام عمر در این خانه آشنا نشده؟ که بوده است که گفته گره به کارش هست وبعد از آن گره از کارهاش وا نشده؟ که آمده‌ست به سوی طبیبه‌ی مظلوم که عاشقانه به این عشق مبتلا نشده؟ که آمده‌ست به کوی شریفه بنت حسن که جان تشنه‌ی او مملو از رضا نشده؟ که بوده است که حاجت به قلب او بوده و پیش از آنکه بخواهد به او عطا نشده؟ کسی که آمده و دیده است لطف تو را خودش جدا شده اما دلش جدا نشده کدام دست نیازی به سویت آمده است که بیشتر ز نیازش به او عطا نشده؟ رسیده‌اند به کوی تو حرف‌هایی که مجال گفتنشان نزد مجتبی نشده که شرطه‌ها همه آنجا به اشک حساسند وسال‌هاست که راهی بر اشک وا نشده چقدر پارچه‌های تشکر آوردند که وقت نصب به دیوار صحن جا نشده غریب تا که نماند سزاست گفتن از این حکایتی که روایت به شعرها نشده ز ماست کاهلی ای بانوی کریمه! یقین که ذکر نام شما سهم شعر ما نشده @asharahmadrafiei
حسیـــــــن(ع).... اگر چه ذره‌ی ریزم به نور پیوستم حسین(ع)گفتم و از هر چه غیر او رستم نشد اگر که شوم خادمش، خدا را شکر که ذره گردِ کفِ کفشِ خادمش هستم به لطف خویش پذیرفته است باز مرا ز هرچه عهد که بستم ز هرچه بشکستم همیشه برلب من این دعاست با مددش جدا مگردد از این صحن و آستان دستم چه حاجتم به می ارغوان که یک عمر است ز چای روضه‌ی ارباب بی‌کفن مستم @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا رضیع العطشان اگر سیاهه‌ای از دفتر امام حُسین(ع) اگر سیاهی‌یی از لشکر امام حسین (ع) اگر گدای غریبی که سال‌های زیاد نموده لطف به او مادرِ امام حسین (ع) اگر کلاغ سیاهی که چون کبوترها به شوق پر زده دور و برِ امام حسین(ع) کسی که آرزویش بوده تا قبول شود دعاش تا بشود نوکر امام حسین(ع) اُمید آخر این بنده‌ی شکسته دل است شفاعتِ پسرِ آخرِ امام حسین (ع) خداکند که قبولش کنند باشد از فداییان علی اصغرِ امام حسین(ع) @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا ساقی العطاشی، یا اباالفضل العباس یا قمر العشیرة با دست لرزان می‌نویسم باز از آن دست از دست لطف اوست می‌گیرد توان دست آری همان دستان که چون از پیکر افتاد تا نشکند زد بر کمر هفت آسمان دست آری همان دستان که می‌گردد دخیلش با انتظار دست‌گیری، بی‌کران دست بهر توسل در گره‌های ضریحش دارند هر دم جملۀ پیغمبران دست باب‌الحوائج گشت فرزند یدالله تا در گرفتاری بگیرد از جهان دست نازم یل ام‌البنین را آن‌که بی‌دست بسیار از مردم گرفته هر زمان دست نازم چنین پیمان‌شناسی را که این‌‎سان با خشم زد بر سینۀ خط امان دست نازم ادب را که به روی سینه دارد همواره در پیش امام عاشقان دست باب علمداری و سقایی و یاری است میراث‌دار حیدر است این پرتوان دست الحق که برق چشم‌هایش ذوالفقاری است بسیار دشمن را به نابودی کشانده است روی برادر دید در آیینۀ آب آن‌گاه که پر کرد از آب روان دست پس آب را بر آب می‌ریزد چه زیبا اوج وفا را می‌کند اینجا عیان، دست آن دست‌ها از پیکر افتادند آن‌گاه حتی وفا هم شست گویی از جهان دست ای شانۀ موی پریشان رقیه افتادی از پیکر چرا ای مهربان دست او کیست می‌کوبد ستم از کشتنش پای او کیست می‌کوبد به سر از غم جهان دست این قامت سرو است برپا مانده هرچند چون برگ می‌ریزد از او باد خزان دست دستان خورشید است دستان قمر را چون پاره‌های نور در دامن کشانده است برخیز یاعباس اندوه بزرگی است با جان بگیر از زینب قامت‌کمان دست وقتی که رفت از کربلا یک کاروان سر جا ماند پیش علقمه یک آسمان دست وقتی هدف باشد رضای حضرت عشق در پیش پایش داد باید چشم، جان، دست در کاخ دشمن گفت طفلی کو عمویم تا که بگیرد پیش چوب خیزران دست با چشم گریان، عمّی العباس گویان بر سر نهاده حضرت صاحب‌زمان دست بس شعرها گفتند مشتاقان از این دست بس چاره شد درد گرفتاران از آن دست این بیت‌ها یک مصرع شعر تو تنهاست ناگفته‌ها بسیار از این دست مانده است @asharahmadrafiei
به عشق نماز عاشقانه‌ی ظهر عاشورا بسته‌است با شوق نمازی سرخ‌قامت با سینه‌ای لبریز از شور و ارادت با سینه‌ای آماده‌ی بارانی از تیر با قلب مالامال عشقی بی‌نهایت خورشید قامت بسته اینک تا بتابد بر قلب‌های عاشقان نور هدایت بسته‌است قامت تا بگوید کربلایش شرحی و تفسیری ندارد جز عبادت دل دادن و سر دادن و جان دادن او دارد نشان از شور عشقی بی‌نهایت هرکس، که در راه اطاعت هست سرباز سر خم کند نزد خدای خود به طاعت یعنی که بشتابید هنگام نماز است هرکس که دارد در دلش حب ولایت یعنی که تفسیر سعادت در نماز است یک آن نباید ماند محروم از سعادت یعنی تب سرخ نمازی عاشقانه وا می‌کند بر عاشقان راه شهادت یعنی اگر حتی میان جبهه‌ی جنگ شور نماز ماست فریاد امامت یعنی اگر پیروز و مغلوب نبرد است چیزی ندارد جان محروم از عبادت مشتاق شور آن شهیدم که در این حال بر سینه‌اش رویید گل‌های اجابت @asharahmadrafiei
السلام علی محامی بلامعین بی‌یار ماند و یاور بی‌یاوران است ظلمی نکرد و شاه مظلوم جهان است نام دلاویزش بهار باغ هستی‌ست افسوس سهم لاله‌زار او خزان است کشتند تا نامی از او برجا نباشد نامش ولی عمریست برلب‌ها روان است می‌خواستند از چشم‌ها پنهان بماند اما همیشه مثل خورشیدی عیان است لب تشنه کشتندش ولی مانند دریا لب‌تشنگان را موج احسانش امان است کشتند او را ظهر عاشورا گرسنه بر خلق اما برکتش روزی رسان است از سنگ و چوب و نیزه جانش ناتوان شد نامش ولی هر ناتوانی را توان است با غصه کشتندش ولی شور عزایش آرامش روح و نشاط قلب و جان است از آتشی که در خیامش دشمن انداخت تا هست دل‌های همه آتش‌فشان است دیگر ازاین بخشنده‌تر، دیدند مردم انگشترش در دست‌های ساربان است جز احترام از او ندیده خلق، اما بی‌احترامی‌ها نثار کاروان است هرگز لبانش وا نشد جز خیر اما سهم لب خشکیده‌ی او خیزران است باب نجات عاشقان باب‌الحسین است نام بلندش زینت باغ جنان است نامهربانی دید اما در شفاعت با هرکه همراهی بخواهد مهربان است فرزند زهرا را به مقتل سر بریدند تا روز محشر خون سرخ او روان است تا روز محشر ناله‌های سرخ زینب در ماتم جان‌کاه او دامن کشان است اشعار آیینی به جای خود مرامش اوج شکوه شعرهای عاشقانه است @asharahmadrafiei
یا امام حسین(ع) تشنه‌ی کربلا امام حسین(ع) کُشته‌ی نینوا امام حسین (ع) بر همه تشنگانِ این عالم داده آبِ بقا امام حسین (ع) ما همه مُدّعیِ یاری او شد ولی یارِ ما امام حسین(ع) دستمان را گرفت با لطفش بعد گفتیم یا امام حسین(ع) با تمام وجود و هستیِ خویش شده وقفِ خدا امام حسین (ع) کرده دار و ندار خود یک‌سر در رهِ حق فدا امام‌حسین(ع) یک‌دم از حق جدا نشد، تا شد سرش از تن جدا امام‌حسین(ع) دردها را به جان خرید و شده چاره‌ی دردها امام‌حسین(ع) در غریبی اگرچه بود، شده با همه آشنا امام حسین (ع) می‌کند با شفاعتش در حشر حشرِ دیگر به پا امام‌حسین(ع) کاش باشیم بعد از این ایام بر سر عهد با امام حسین(ع) شد زمان نماز، هان بشتاب کرده دعوت تو را امام حسین(ع) @asharahmadrafiei
صلی‌الله علیک یا امام سجاد دلش همیشه در این سال‌ها پر از غم بود برای او همه‌ی ماه‌ها محرم بود به محض دیدن آب روان به هر سویی بساط روضه‌یِ سنگینِ او فراهم بود همیشه پیش نگاهش به هر طرف می‌رفت نمایِ تازه‌ای از روضه‌ای مجسم بود به سینه داشت از آن خاطرات کوهی زخم که تا همیشه‌ی دوران بدون مرهم بود بدون سر پدرش را شناخت در مقتل نشانه‌های تنش گرچه سخت مبهم بود میان اشک، تنش را به خاک تیره سپرد چه روزها که گذشت و دلش در آن دم بود به لحظه‌های وداعی غریب جان علی دچار تلخ‌ترین لحظه‌های عالم بود امامِ خم‌شده‌قامت، شکسته‌دل یک عمر به فکر قامت ماهی شکسته درهم بود @asharahmadrafiei
صلی‌الله علیک یا امام سجاد دلش همیشه در این سال‌ها پر از غم بود برای او همه‌ی ماه‌ها محرم بود به محض دیدن آب روان به هر سویی بساط روضه‌یِ سنگینِ او فراهم بود همیشه پیش نگاهش به هر طرف می‌رفت نمایِ تازه‌ای از روضه‌ای مجسم بود به سینه داشت از آن خاطرات کوهی زخم که تا همیشه‌ی دوران بدون مرهم بود بدون سر پدرش را شناخت در مقتل نشانه‌های تنش گرچه سخت مبهم بود میان اشک، تنش را به خاک تیره سپرد چه روزها که گذشت و دلش در آن دم بود به لحظه‌های وداعی غریب جان علی دچار تلخ‌ترین لحظه‌های عالم بود امامِ خم شده قامت، شکسته‌دل یک عمر به فکر قامت ماهی شکسته درهم بود @asharahmadrafiei
سعی و صفا از خود جدا شده‌است، خدا را شناخته هرکس که خوب رسمِ شما را شناخته پای پیاده سعی به وصل تو می‌کند آن‌کس که در رهِ تو صفا را شناخته بیمش چه غم ز کرب‌و‌بلاهای بین راه آن‌کس که خوب کرب‌وبلا را شناخته هرگز ز دردها نرسد خم به ابرویش آن‌که به بزم وصل، دوا را شناخته ماجور آن کسی که در این فرصتِ حضور قدر تمام ثانیه‌ها را شناخته از کربلایِ حضرتِ جان، دل نمی‌کند هر کس که درک کرده، کجا را شناخته شوق شهادت است به جانش به هر نفس هر کس که سَیِدالشُهدا را شناخته @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا قتیل العبرات🥀 خوشبخت وجودی که به قربان حسین است سرزنده دلی که سرِ پیمانِ حسین است کی منت احسانِ خلائق به سرش هست آنکس که دلش معدنِ احسانِ حسین است او را چه نیازی به بهشت است، که جانش سرگرمِ تماشایِ گلستان حسین است حیف است به راهش نشود از تنِ خود دور آن سر که همه عمر به فرمان حسین است بی‌شک که رسیده است به مفهومِ سعادت هرکس همه‌ی هستی او آنِ حسین است برداشته ره‌توشه به اندازه‌ی یک عمر هرکس که در این بزم، سرِ خوان حسین است آغاز شود زندگی‌اش سبزتر از قبل آن سر که دمِ مرگ به دامانِ حسین است در سینه‌ی ما درد بزرگی‌است از این عشق دردی که فقط تشنه‌ی درمان حسین است خوشبخت‌ترین قومِ جهانیم که هر روز در سینه‌ی‌مان شامِ غریبانِ حسین است با ملت او هر که در افتاد، ور افتاد پیروزیِ پاینده از ایرانِ حسین است گفتند: به دوزخ برود شاعرِ عاصی گفتند: ببخشید، غزل‌خوانِ حسین است با خنجر دندان به لبم زخم غم افتاد جان مرثیه‌خوانِ لب و دندان حسین است وصلی الله علی باکین علی الحسین(ع) @asharahmadrafiei