eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
616 ویدیو
27 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
آب... آب می‌بینم ز جانم آتشی سر می‌کشد بر گلوی واژه‌هایم زخم، خنجر می‌کشد دست بردم بر قلم تا یک غزل،دیدم قلم قطره‌قطره اشک‌ دارد روی دفتر می‌کشد تا سخن از دست شد، دل رفت سوی علقمه خاطرم آه از غم سقای لشکر می‌کشد خواستم در شعر گویم،کی شود گفتن به شعر؟ آنچه را ارباب از داغ برادر می‌کشد کی شود گفتن از آن ساعت که مولایم حسین(ع) جامه را بر صورت خونین اصغر می‌کشد کی شود گفتن از آن ساعت که جسمی چاک‌چاک از جوان خویش را با اشک در بر می‌کشد کی شود گفتن از او که در پی دیدار دوست باده‌باده دارد از جام بلا سر می‌کشد آه از هر تیر بر اعضایِ ثارالله خورد... آه از تیری که دارد قلبِ مادر می‌کشد مال اینجا نیستم ،من جلدِ بامی دیگرم کربلا می‌گویم و مرغ دلم پر می‌کشد @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا رقیه ی بنت الحسین امروز یک نقاشی دیگر کشیده یک درد دیگر را در این دفتر کشیده گاهی کشیده آنچه را که دیده، گاهی تصویرها را یک به یک از بر کشیده تا دیده گلبرگی میان برگه‌هایش بر روی یک دیوار خونین در کشیده از لحظه‌ای که کاروان عزم سفر کرد هر ماجرایی بوده را یکسر کشیده مانند دخترهای دیگر خاطراتی از آنچه را دیده‌ست سرتاسر کشیده مانده‌ست یادش اینکه سیلی خورده هر جا از زیر ضرب تازیانه سر کشیده در صفحه‌ای یک دختر کوچک کشیده بر گوش‌های کوچکش زیور کشیده با خود گمان کرده‌ست شاید باز دشمن... بر روی زیورهای او معجر کشیده دختر به شوق دیدن بابای خود باز امروز یک نقاشی محشر کشیده در زلف خود دستان بابا را کشیده بر روی یک انگشت، انگشتر کشیده اصلا نمی‌داند کجا دیده‌ست اما داداشی‌اش را مثل پیغمبر کشیده گفتند اکبر اربا اربا شد، شنیده یک صفحه را تنها پر از اکبر کشیده در صفحه‌ای در احترام عمه زینب هر چیز را دیده‌ست زیباتر کشیده تنهای بی سر را پر از گلبرگ کرده گل بر سر نی‌ها به جای سر کشیده لب‌تشنه بوده گفته یا زهرا و بعدش در دفتر خود چشمه‌ی کوثر کشیده گهواره‌ی خالی، غم جان رباب است گهواره را یک گوشه با اصغر کشیده تا که گلویش را نبیند هیچ تیری دستار سبزی روی آن حنجر کشیده از قطره‌ی اشکش که روی دفتر افتاد برداشته لب‌های او را تر کشیده شرمندگی سخت است می‌داند از این رو عباس را با آب در معبر کشیده هر جا هراس از دشمنان بوده‌ست آنجا عباس را در هیبت حیدر کشیده در صفحه‌های آخر این دفتر رنج برشانه‌های زخمی خود پر کشیده بسته‌ست دفتر را و گویا خواب رفته یا چون پدر جام بلا را سرکشیده @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا عشق قسم به حال خوشِ حین روضه‌های حسین(ع) بهشت نیست مگر سایه‌ی لوای حسین(ع) به خاک آمده آدم چرا؟؟؟ دلش را برد شمیم سیب دل‌انگیز کربلای حسین(ع) غریب نیست به عالم اگر چه در غربت کسی که می‌شود از عشق آشنای حسین(ع) محرم است و به جانم تب عطش دارم برای جرعه‌ای از شور نینوای حسین(ع) محرم است و دوباره به دهر پیچیده طنین نغمه‌ی جان‌بخش ربنای حسین(ع) تمام شادی عالم بها نخواهد داشت به قدر ثانیه‌ای گریه در هوای حسین(ع) سری به فیض سعادت نمی‌رسد به جهان مگر سری که بیفتد ز تن به پای حسین(ع) چقدر مرگ به راه حسین(ع) شیرین است که زنده می‌شود آن‌کس که شد فدای حسین(ع) بدان امید به فردا رسانم امشب را... مگر نفس بکشم باز در هوای حسین(ع) برایِ عاقبت خیرِ من همین کافیست که هستی‌ام، پدرم، مادرم فدای حسین(ع) حسین(ع) باب نجاتی شده برای جهان جهان حسینیه‌ای می‌شود برای حسین(ع) یقین که هیچ اثر از شعر ما نخواهد ماند مگر هر آنچه نوشتیم در رثای حسین(ع) @asharahmadrafiei
روضه گاهی‌ فقط یک بیت شعرِ ناب روضه‌ست کنج خرابه دیدنِ مهتاب، روضه‌ست گاهی تمام‌ روضه ذکرِ (یاحسین(ع))است بر نوکران یادِ غمِ ارباب، روضه‌ست یک کودک شش ماهه و تیر سه شعبه تنها کلامی گفتن از این باب، روضه‌ست یک مادر غمدیده حین روضه غش کرد اصلا غمِ یک مادرِ بی‌تاب روضه‌ست وقتی ببیند دختری خواب پدر را با گریه بر می‌خیزد، آری، خواب روضه‌ست بر هر که مشتاق است شور کربلا را تنها نظر بر عکس تویِ قاب روضه‌ست بردند ظرفی آب بهرِ واعظ امشب خون شد دلش می‌گفت: امشب، آب، روضه‌ست @asharahmadrafiei
حُر از سنگ عجب نیست اگر در شده باشد وقتی دلش از مهر شما پر شده باشد گر بشکند از خرد شدن، فیض بگیرد هر کس که گرفتار تکبر شده باشد تکثیر شود در همه‌ی عالم هستی آن جام که لایق به تلنگر شده باشد آیینه‌ی جانش شود از گریه‌ی او پاک حتی اگر از روی تظاهر شده باشد لب تر کند از چشمه‌ی لبخند خداوند آن دل که ز خود غرقِ تاّثُر شده باشد خوشبخت‌تر از اهل جهان آن‌که در این راه از‌ شدت آزادگی‌اش حُر شده باشد @asharahmadrafiei
خواهران.... خواهران چون حضرت زینب(ع)عزاداری کنید با عفاف خویش دین عشق را یاری کنید آبرو بر دین و ایمان می‌دهد حجب و عفاف خواهران با عفت خود آبرو داری کنید قلب‌های خویش را از نور ایمان پر کنید قبل از این‌که اشک از چشمان خود جاری کنید بر سر پیمان خود ماندن نشان دین ماست با امام‌ خویش در پیمان وفاداری کنید بی‌حجابی نیست آزادی ،گرفتاری ماست خواهران خود را رها از این گرفتاری کنید خوار می‌گردد زن از کالای بازاری شدن با شکوهِ عفت خود، ترک این خواری کنید یاور زینب(س) شدن با نام‌ها بیهوده است در بصیرت یافتن در مکتبش کاری کنید @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا رضیع العطشان تیری رها شد سوی طفلی نیمه‌جان رفت تیری که با آن حرمت تیر و کمان رفت نامردِ جنگی پستیِ خود را نشان داد تیرش بدون پیچ‌وخم سوی نشان رفت تیرش دقیقا خورد آن جایی که تا خورد سوی خدا از عرشیان بانگ فغان رفت غلتید در خون غنچه‌ی نو رُسته‌ی باغ با داغ او جان از وجود باغبان رفت آتش به جان واژه‌ها افتاد از این غم با تک‌تک ابیات خون از دیدگان رفت چشم فلک تا هست خونبار است از، آن خونی که از شش‌ماهه تا هفت آسمان رفت مادر به یک گهواره دل‌خوش بود، آن‌هم وقتِ هجومِ لشکرِ غارتگران رفت شرح همه نامهربانی‌های دنیا در کربلا بر آن امام مهربان رفت @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یاعلی اکبر امام حسین داشت از هر روزِ خود دل‌شوره مادر بیشتر بود از هر روزِ دیگر فکرِ اکبر بیشتر بود لیلا در فراق او غمین، امروز بود غصه در جان و دلش چندین برابر بیشتر در زمین کربلا، اکبر به میدان رفته بود یک‌تنه در رزم بود از یک دو لشکر بیشتر برق تیغش داشت می‌شد مثل برق ذوالفقار هرچه می‌افتاد با چرخیدنش سر بیشتر دوره شد آخر میان لشکر کفتارها می‌زدندش لشکری با هرچه، کمتر، بیشتر این مسلمانان رسول‌الله(ص)را دل‌داده‌اند مهرشان زان روست با اولاد کوثر بیشتر بیشتر لطف مسلمانان نصیب است آنکه را دارد اخلاقش شباهت با پیمبر بیشتر می‌زند با قصد قربت ضربه محکم‌تر به او هر که دارد کینه در جانش ز حیدر بیشتر وقت تقسیم! است، بشتابید اینک گرگ‌ها هرکه می‌خواهد بگیرد کیسه‌ای زر بیشتر هرچه می‌شد ارباً‌ارباتر تنش می‌شد بر آن زخمِ تیر و نیزه و شمشیر و خنجر بیشتر از گل لیلا به هر سو تکه‌ای افتاده بود هرچه فرصت بیش می‌شد، می‌شد اکبر بیشتر ای اذان‌گوی حرم ای کاش می‌شد بشنود از تو بابای تو یک الله اکبر بیشتر @asharahmadrafiei
السلام علی محامی بلامعین بی‌یار ماند و یاور بی‌یاوران است ظلمی نکرد و شاه مظلوم جهان است نام دلاویزش بهار باغ هستی‌ست افسوس سهم لاله‌زار او خزان است کشتند تا نامی از او برجا نباشد نامش ولی عمری‌ست بر لب‌ها روان است می‌خواستند از چشم‌ها پنهان بماند اما همیشه مثل خورشیدی عیان است لب‌تشنه کشتندش ولی مانند دریا لب‌تشنگان را موج احسانش امان است کشتند او را ظهر عاشورا گرسنه بر خلق اما برکتش روزی‌رسان است از سنگ و چوب و نیزه جانش ناتوان شد نامش ولی هر ناتوانی را توان است با غصه کشتندش ولی شور عزایش آرامش روح و نشاط قلب‌وجان است از آتشی که در خیامش دشمن انداخت تا هست دل‌های همه آتش‌فشان است دیگر از این بخشنده‌تر، دیدند مردم انگشترش در دست‌های ساربان است جز احترام از او ندیده خلق، اما بی‌احترامی‌ها نثار کاروان است هرگز لبانش وا نشد جز خیر اما سهم لب خشکیده‌ی او خیزران است باب نجات عاشقان باب‌الحسین است نام بلندش زینت باغ جنان است نامهربانی دید اما در شفاعت با هرکه همراهی بخواهد مهربان است فرزند زهرا را به مقتل سر بریدند تا روز محشر خون سرخ او روان است تا روز محشر ناله‌های سرخ زینب در ماتم جانکاه او دامن‌کشان است اشعار آیینی به جای خود مرامش اوج شکوه شعرهای عاشقانه است @asharahmadrafiei
🔸خوب می‌دانم که مولایم نجاتم می‌دهد در سالروز شهادت سید و سالار شهیدان حضرت أباعبدالله الحسین (ع) و عاشورای حسینی نوسروده‌هایی از شاعران آیینی چهارمحال‌وبختیاری در سوگ این مصیبت عظیم، تقدیم مخاطبان ایکنا می‌شود. خوانش اشعار 👇 https://shahrekord.iqna.ir/fa/news/4158597/ 🆔@shahrekordiqna
هیات!..... یک هیات است خوب و وزین سینه می‌زند جوری دگر، چنان و چنین سینه می‌زند غولی غریب‌کُش که میاندار هیات است آن‌گونه که بیا و ببین! سینه می‌زند با دست‌های باز شده می‌پرد هوا تا می‌رسد به روی زمین سینه می‌زند بزم عزا که نیست، بساط ریای اوست اصلا فقط برای همین سینه می‌زند در هیئتی که امر به معروف مرده است در بین جمع ، شمر لعین سینه می‌زند جایی که مرده نهی ز منکر عجیب نیست خیلی قشنگ ،دشمن دین سینه می‌زند یک گوشه حرمله به سرش مشت می‌زند خولی سه ضرب ،زار و حزین سینه می‌زند چون ابن سعد و ابن زیاد آمدند هم... آن نوحه‌خوان قصه شد،این سینه می‌زند اصلا کسی به فکرِ زمان نماز نیست! هیات که نیست! لشکرِ کین سینه می‌زند دینِ بدونِ امرِ به معروف مرده است.. دین‌ را رها کنید!... لِنین سینه می‌زند @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا مظلوم... در روضه جان دادیم با یادِ مصائِب وقت جماعت شد همه بودیم غایِب او کشته‌ی امرِ به معروف است اما اوضاع ما در این سفارش، نامناسب ما در عزایش از مرامش بی‌نصیبیم ما یادِ او هستیم و دور از او ،چه جالب! در راه حق، او کشته شد با دست ناحق حق : آنچه آن را غالباً بودیم غاصب یک صبح تا شب بهر اهل کوفه کافی‌ست تا رو شود دستِ حسینی‌های کاذب گفتیم ما یار توییم اما همیشه با فتنه‌ی شیطان تهی کردیم قالب آلوده خواهد شد به رنگ لشکر خصم هرکس نباشد دیوِ نفسش را مراقب وا می‌دهد خود را برای گندم ری وقتی هوای نفس او گردید غالب وقتی که نشناسیم راه پاک او را سودی نخواهد داشت بلغورِ مطالب گرمِ عزا بودیم و هنگام اذان شد... با مستحب غافل شدیم از امرِ واجب ما اهل کوفه نیستیم، این‌جا شعار است از کوفیان این زمان بنویس ،کاتب! ..... ما العجل گفتیم اما او نیامد.... از حالِ دل‌هامان خبردار است ،صاحب @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا امام سجاد دلش همیشه در این سال‌ها پر از غم بود برای او همه‌ی ماه‌ها محرم بود به محض دیدن آب روان به هر سویی بساط روضه‌یِ سنگینِ او فراهم بود همیشه پیش نگاهش به هر طرف می‌رفت نمایِ تازه‌ای از روضه‌ای مجسم بود به سینه داشت از آن خاطرات کوهی زخم که تا همیشه‌ی دوران بدون مرهم بود بدون سر پدرش را شناخت در مقتل نشانه‌های تنش گرچه سخت مبهم بود میان اشک، تنش را به خاک تیره سپرد چه روزها که گذشت و دلش در آن دم بود به لحظه‌های وداعی غریب جان علی دچار تلخ‌ترین لحظه‌های عالم بود امامِ خم‌شده قامت، شکسته‌دل یک عمر به فکر قامت ماهی شکسته درهم بود @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین آزاده شد هر کس که با جان شد اسیرش اوح بلندی یافت هرکس شد حقیرش هر کس که در هر تنگنا او را صدا زد با مهربانی آمد و شد دستگیرش بعد از گذشت سال‌ها ،هر بار تازه‌ست در چایِ پایِ روضه‌ها عطرِ عبیرش قربان مظلومی که هرکس دعوتش کرد در مقتل امضا زد تن او را به تیرش قربان مظلومی که می‌گرید خداوند بر پیکر عریانِ خونین بر حصیرش قربان مظلومی که گشته ارباً اربا در کربلا جسم جوانان دلیرش قربان آقایی که در اوج غریبی تا کشته شد آغاز شد از نو مسیرش ما را برای عاقبت‌خیری همین بس شد طفلِ پایِ روضه‌ها، امروز پیرش @asharahmadrafiei
غمِ تازه ماه محرم است و غمِ تازه‌ای به پاست یک زن میان هجمه‌ای از جمع گرگ‌هاست مادر که عطر چادرش از گلشن حیاست خونین‌دل از وقاحتِ یک مشت بی‌حیاست مادر...سزاترین به ستایش، پس از خدا در ازدحام تیره‌ی آماجِ ناسزاست بیچاره دختری که در این ازدحام درد تنها سلاح یاری او اشکِ بی‌صداست با ناله‌های مادر مظلوم بی‌پناه قلبم میان روضه‌ی گودال کربلاست ای کشته‌ی فتاده به هامون حسین (ع)جان ای آن‌که نام پاک تو ذکر مدام ماست ما که نشسته‌ایم و تو را گریه کرده‌ایم مایی که قلب عاشق‌مان مستِ کربلاست مایی که این‌همه به سر و سینه می‌زنیم مایی که جان‌مان به عزای تو در عزاست مایی که گرم شور عزاییم و غافلیم ظالم ستیزی است که اندیشه‌ی شماست مردم!سکوت، یاری خاموشِ ظالم است وقتی میان ظالم و مظلوم‌ ماجراست دردا مصیبتی که گرفته‌ست شهر را دردا مصیبتی که کُشنده‌ست و بی‌صداست این صحنه را کجای جهان دیده بوده‌ام؟ قدری دقیق‌تر که شدم دیدم آشناست درهم شکست پهلویی از ضربه‌ی لگد دستی گرفت شانه‌ی دیوار،....برنخواست این درس کربلاست: فدایی دین شدن درس ولی‌ شناسی ما فاطمیه‌هاست دیگر میان روضه نشستن به غم کم است گر جان سپارم از غمِ این ماجرا رواست با هرچه ظلم دین خداوند زنده است تنها پناه و ملجا مظلوم‌ها خداست @asharahmadrafiei
یا امام حسین(ع) تشنه‌ی کربلا امام حسین(ع) کُشته‌ی نینوا امام حسین (ع) بر همه تشنگانِ این عالم داده آبِ بقا امام حسین (ع) ما همه مُدّعیِ یاری او شد ولی یارِ ما حسین(ع) دستمان را گرفت با لطفش بعد گفتیم یا امام حسین(ع) با تمام وجود و هستیِ خویش شده وقفِ خدا امام حسین (ع) کرده دار و ندار خود یکسر در رهِ حق فدا امام‌حسین(ع) یک‌دم از حق جدا نشد، تا شد سرش از تن جدا امام‌حسین(ع) دردها را به جان خرید و شده چاره‌ی دردها امام‌حسین(ع) در غریبی اگر چه بود، شده با همه آشنا امام حسین (ع) می‌کند با شفاعتش در حشر حشرِ دیگر به پا امام‌حسین(ع) کاش باشیم بعد از این ایام بر سر عهد با امام حسین(ع) شد زمان سفر، قدم بردار کرده دعوت تو را امام حسین(ع) @asharahmadrafiei
برای دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام) چه دردی آمده در این حرم دوا نشده؟ چه حاجتی به نگاه شما روا نشده؟ که بوده است گرفتارِ آبرومندی که در پناه تو از بندها رها نشده؟ که بوده است غریبی که سویت آمده و تمام عمر در این خانه آشنا نشده؟ که بوده است که گفته گره به کارش هست وبعد از آن گره از کارهاش وا نشده؟ که آمده‌ست به سوی طبیبه‌ی مظلوم که عاشقانه به این عشق مبتلا نشده؟ که آمده‌ست به کوی شریفه بنت حسن که جان تشنه‌ی او مملو از رضا نشده؟ که بوده است که حاجت به قلب او بوده و پیش از آنکه بخواهد به او عطا نشده؟ کسی که آمده و دیده است لطف تو را خودش جدا شده اما دلش جدا نشده کدام دست نیازی به سویت آمده است که بیشتر ز نیازش به او عطا نشده؟ رسیده‌اند به کوی تو حرف‌هایی که مجال گفتنشان نزد مجتبی نشده که شرطه‌ها همه آنجا به اشک حساسند وسال‌هاست که راهی بر اشک وا نشده چقدر پارچه‌های تشکر آوردند که وقت نصب به دیوار صحن جا نشده غریب تا که نماند سزاست گفتن از این حکایتی که روایت به شعرها نشده ز ماست کاهلی ای بانوی کریمه! یقین که ذکر نام شما سهم شعر ما نشده @asharahmadrafiei
حسیـــــــن(ع).... اگر چه ذره‌ی ریزم به نور پیوستم حسین(ع)گفتم و از هر چه غیر او رستم نشد اگر که شوم خادمش، خدا را شکر که ذره گردِ کفِ کفشِ خادمش هستم به لطف خویش پذیرفته است باز مرا ز هرچه عهد که بستم ز هرچه بشکستم همیشه برلب من این دعاست با مددش جدا مگردد از این صحن و آستان دستم چه حاجتم به می ارغوان که یک عمر است ز چای روضه‌ی ارباب بی‌کفن مستم @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا رضیع العطشان اگر سیاهه‌ای از دفتر امام حُسین(ع) اگر سیاهی‌یی از لشکر امام حسین (ع) اگر گدای غریبی که سال‌های زیاد نموده لطف به او مادرِ امام حسین (ع) اگر کلاغ سیاهی که چون کبوترها به شوق پر زده دور و برِ امام حسین(ع) کسی که آرزویش بوده تا قبول شود دعاش تا بشود نوکر امام حسین(ع) اُمید آخر این بنده‌ی شکسته دل است شفاعتِ پسرِ آخرِ امام حسین (ع) خداکند که قبولش کنند باشد از فداییان علی اصغرِ امام حسین(ع) @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا ساقی العطاشی، یا اباالفضل العباس یا قمر العشیرة با دست لرزان می‌نویسم باز از آن دست از دست لطف اوست می‌گیرد توان دست آری همان دستان که چون از پیکر افتاد تا نشکند زد بر کمر هفت آسمان دست آری همان دستان که می‌گردد دخیلش با انتظار دست‌گیری، بی‌کران دست بهر توسل در گره‌های ضریحش دارند هر دم جملۀ پیغمبران دست باب‌الحوائج گشت فرزند یدالله تا در گرفتاری بگیرد از جهان دست نازم یل ام‌البنین را آن‌که بی‌دست بسیار از مردم گرفته هر زمان دست نازم چنین پیمان‌شناسی را که این‌‎سان با خشم زد بر سینۀ خط امان دست نازم ادب را که به روی سینه دارد همواره در پیش امام عاشقان دست باب علمداری و سقایی و یاری است میراث‌دار حیدر است این پرتوان دست الحق که برق چشم‌هایش ذوالفقاری است بسیار دشمن را به نابودی کشانده است روی برادر دید در آیینۀ آب آن‌گاه که پر کرد از آب روان دست پس آب را بر آب می‌ریزد چه زیبا اوج وفا را می‌کند اینجا عیان، دست آن دست‌ها از پیکر افتادند آن‌گاه حتی وفا هم شست گویی از جهان دست ای شانۀ موی پریشان رقیه افتادی از پیکر چرا ای مهربان دست او کیست می‌کوبد ستم از کشتنش پای او کیست می‌کوبد به سر از غم جهان دست این قامت سرو است برپا مانده هرچند چون برگ می‌ریزد از او باد خزان دست دستان خورشید است دستان قمر را چون پاره‌های نور در دامن کشانده است برخیز یاعباس اندوه بزرگی است با جان بگیر از زینب قامت‌کمان دست وقتی که رفت از کربلا یک کاروان سر جا ماند پیش علقمه یک آسمان دست وقتی هدف باشد رضای حضرت عشق در پیش پایش داد باید چشم، جان، دست در کاخ دشمن گفت طفلی کو عمویم تا که بگیرد پیش چوب خیزران دست با چشم گریان، عمّی العباس گویان بر سر نهاده حضرت صاحب‌زمان دست بس شعرها گفتند مشتاقان از این دست بس چاره شد درد گرفتاران از آن دست این بیت‌ها یک مصرع شعر تو تنهاست ناگفته‌ها بسیار از این دست مانده است @asharahmadrafiei
به عشق نماز عاشقانه‌ی ظهر عاشورا بسته‌است با شوق نمازی سرخ‌قامت با سینه‌ای لبریز از شور و ارادت با سینه‌ای آماده‌ی بارانی از تیر با قلب مالامال عشقی بی‌نهایت خورشید قامت بسته اینک تا بتابد بر قلب‌های عاشقان نور هدایت بسته‌است قامت تا بگوید کربلایش شرحی و تفسیری ندارد جز عبادت دل دادن و سر دادن و جان دادن او دارد نشان از شور عشقی بی‌نهایت هرکس، که در راه اطاعت هست سرباز سر خم کند نزد خدای خود به طاعت یعنی که بشتابید هنگام نماز است هرکس که دارد در دلش حب ولایت یعنی که تفسیر سعادت در نماز است یک آن نباید ماند محروم از سعادت یعنی تب سرخ نمازی عاشقانه وا می‌کند بر عاشقان راه شهادت یعنی اگر حتی میان جبهه‌ی جنگ شور نماز ماست فریاد امامت یعنی اگر پیروز و مغلوب نبرد است چیزی ندارد جان محروم از عبادت مشتاق شور آن شهیدم که در این حال بر سینه‌اش رویید گل‌های اجابت @asharahmadrafiei
السلام علی محامی بلامعین بی‌یار ماند و یاور بی‌یاوران است ظلمی نکرد و شاه مظلوم جهان است نام دلاویزش بهار باغ هستی‌ست افسوس سهم لاله‌زار او خزان است کشتند تا نامی از او برجا نباشد نامش ولی عمریست برلب‌ها روان است می‌خواستند از چشم‌ها پنهان بماند اما همیشه مثل خورشیدی عیان است لب تشنه کشتندش ولی مانند دریا لب‌تشنگان را موج احسانش امان است کشتند او را ظهر عاشورا گرسنه بر خلق اما برکتش روزی رسان است از سنگ و چوب و نیزه جانش ناتوان شد نامش ولی هر ناتوانی را توان است با غصه کشتندش ولی شور عزایش آرامش روح و نشاط قلب و جان است از آتشی که در خیامش دشمن انداخت تا هست دل‌های همه آتش‌فشان است دیگر ازاین بخشنده‌تر، دیدند مردم انگشترش در دست‌های ساربان است جز احترام از او ندیده خلق، اما بی‌احترامی‌ها نثار کاروان است هرگز لبانش وا نشد جز خیر اما سهم لب خشکیده‌ی او خیزران است باب نجات عاشقان باب‌الحسین است نام بلندش زینت باغ جنان است نامهربانی دید اما در شفاعت با هرکه همراهی بخواهد مهربان است فرزند زهرا را به مقتل سر بریدند تا روز محشر خون سرخ او روان است تا روز محشر ناله‌های سرخ زینب در ماتم جان‌کاه او دامن کشان است اشعار آیینی به جای خود مرامش اوج شکوه شعرهای عاشقانه است @asharahmadrafiei
یا امام حسین(ع) تشنه‌ی کربلا امام حسین(ع) کُشته‌ی نینوا امام حسین (ع) بر همه تشنگانِ این عالم داده آبِ بقا امام حسین (ع) ما همه مُدّعیِ یاری او شد ولی یارِ ما امام حسین(ع) دستمان را گرفت با لطفش بعد گفتیم یا امام حسین(ع) با تمام وجود و هستیِ خویش شده وقفِ خدا امام حسین (ع) کرده دار و ندار خود یک‌سر در رهِ حق فدا امام‌حسین(ع) یک‌دم از حق جدا نشد، تا شد سرش از تن جدا امام‌حسین(ع) دردها را به جان خرید و شده چاره‌ی دردها امام‌حسین(ع) در غریبی اگرچه بود، شده با همه آشنا امام حسین (ع) می‌کند با شفاعتش در حشر حشرِ دیگر به پا امام‌حسین(ع) کاش باشیم بعد از این ایام بر سر عهد با امام حسین(ع) شد زمان نماز، هان بشتاب کرده دعوت تو را امام حسین(ع) @asharahmadrafiei
صلی‌الله علیک یا امام سجاد دلش همیشه در این سال‌ها پر از غم بود برای او همه‌ی ماه‌ها محرم بود به محض دیدن آب روان به هر سویی بساط روضه‌یِ سنگینِ او فراهم بود همیشه پیش نگاهش به هر طرف می‌رفت نمایِ تازه‌ای از روضه‌ای مجسم بود به سینه داشت از آن خاطرات کوهی زخم که تا همیشه‌ی دوران بدون مرهم بود بدون سر پدرش را شناخت در مقتل نشانه‌های تنش گرچه سخت مبهم بود میان اشک، تنش را به خاک تیره سپرد چه روزها که گذشت و دلش در آن دم بود به لحظه‌های وداعی غریب جان علی دچار تلخ‌ترین لحظه‌های عالم بود امامِ خم‌شده‌قامت، شکسته‌دل یک عمر به فکر قامت ماهی شکسته درهم بود @asharahmadrafiei
صلی‌الله علیک یا امام سجاد دلش همیشه در این سال‌ها پر از غم بود برای او همه‌ی ماه‌ها محرم بود به محض دیدن آب روان به هر سویی بساط روضه‌یِ سنگینِ او فراهم بود همیشه پیش نگاهش به هر طرف می‌رفت نمایِ تازه‌ای از روضه‌ای مجسم بود به سینه داشت از آن خاطرات کوهی زخم که تا همیشه‌ی دوران بدون مرهم بود بدون سر پدرش را شناخت در مقتل نشانه‌های تنش گرچه سخت مبهم بود میان اشک، تنش را به خاک تیره سپرد چه روزها که گذشت و دلش در آن دم بود به لحظه‌های وداعی غریب جان علی دچار تلخ‌ترین لحظه‌های عالم بود امامِ خم شده قامت، شکسته‌دل یک عمر به فکر قامت ماهی شکسته درهم بود @asharahmadrafiei