آقا....
در خودم زندانیام آقا به دادم میرسی؟
خسته از حیرانیام آقا به دادم میرسی؟
در گذار از کوچههای تنگِ غربت مُهر غم
خورده بر پیشانیام آقا به دادم میرسی؟
کاش قدری زودتر...چون میکُشد آخر مرا
غصه پنهانیام آقا به دادم میرسی
چند جرعه زندگی در جامِ جان من بریز
من در اینجا فانیام آقا به دادم میرسی
در میانِ ازدحامِ پوچ تهران گم شدم...
بچه شهرستانیام آقا به دادم میرسی؟
آشنایی با زبانِ سادهی اشعارِ من
بنده وردنجانیام آقا به دادم میرسی
#امام_زمان
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
طنز روز دانشجو
(دانشجویان عزیز روزتون مبارک)
دانِژ ژو
رفتی به دانشگاه تا دانش بجویی
مثل گلی در گلشن دانش برویی
رفتی که در راه بزرگان پا گذاری
رفتی که راه ابنِ سینا را بپویی
گفتی که دکتر می شوم مادر به زودی
ما دکترت خواندیم در هر گفت و گویی
در حرف هامان دم به دم گفتیم :دکتر
کردیم با نام تو هرجا های وهویی
دادم پزت را پیش اقوام و رفیقان
حالا نمایم روگشایت با چه رویی؟
ای دکتر بالقوه ی دیروزیِ من
حالا مریضی چمچه مال و نق نقویی
خاکم به سر دیدند وضعِ درهمت را
در بالکن همسایه های روبرویی
برگشته ای حالا بسی ژولیده و زار
پژمرده و افسرده و آشفته خویی
ژولیده ای مادر چرا مانند کرکس؟
رفتی به دانشگاه روزی مثلِ قویی
از چه چنین تو رفته و زبر و سیاهند؟
لُپهایِ سرخ گل باقالیِ لبویی
یک روز بویِ ادکلن می دادی از دور
رخت و لباست می دهد حالا چه بویی!
باور ندارم این تویی اینگونه داغان
چیزی بگو،حرفی بزن،آیا تو اویی؟
دانش نجوییده چرا برگشته ای پس؟
دکتر نگردیده چرا این سمت و سویی!
مادر چرا از وسعتِ دریایِ دانش
حاصل نگردیده تو را در حدِ جویی؟
فرزند دانشجو به مادر اینچنین گفت:
مغژ مرا دادند بعژی ژژت و ژوژی
وقتی که جایی مغژ آدم ژُژت و ژو ژُد
دیگر مگر که می ژَود دانژ بژویی
مردِ فژایی گژده ام من ژای دکتر
باید به اقوام اژ من اینگونه بگویی
#دانشجو
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
دیپلماسی التماسی
هزار اُف به شما باد و دیپلماسیتان
به دیپلماسیِ همواره التماسیتان
هزار اُف به شمایی که بوده بسته به غرب
همیشه بینشِ وارونهیِ سیاسیتان
هزار اُف به شمایی که غم کشیده ولی
ز فرطِ حیله و نیرنگِ عمر و عاصیتان
هزار اُف به شمایی که شد سلاحِ ستم
همیشه دانشِ او از ستم هراسیتان
هزار اُف به شمایی که قلب محرومان
پر است از غمِ محروم ناشناسیتان
هزار اُف به شمایی که ننگ توطئههاست
به رویِ ناصیههای همه نواصیِتان
ندیدهاید به هر دورهای توانِ وطن
هزار اُف به شما باد و ناسپاسیتان
به خادم وطنی انگِ شش کلاس زدید
ولی عیان شده همواره بیکلاسیتان
دوباره توطئهای تازه را رقم زدهاید
حواس ماست به نیرنگِ بیحواسیِتان
#غربگدایی
#دیپلماسی_التماسی
#سرطان_اصلاحات
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
امان از شام
دل فغان میکند، فغان از شام
آتشم میزند بیان از شام
زخم دارند واژهها به جگر
لکنت افتاده در زبان از شام
دردمندان آشنا در جان
زخم دارند بیکران از شام
از مصیبت شکست پشت زمین
خون شده قلب آسمان از شام
شعلهها سرکشید تا به فلک
سوخت سرتاسر جهان از شام
داشت کمکم به چشم میآمد
از پس جادهها نشان از شام
فاطمه داشت زیر لب میگفت:
نگذرد کاش کاروان از شام
کربلا رفت رو به پایان، نه
تازه شد باز داستان از شام
خیزران خورد روی مروارید
دود برخاست ناگهان از شام
آنچه دیدند اهل بیت کجا؟
وآنچه گفتند دیگران از شام
روضه این است: حضرت زینب(س)
پیر برگشته این جوان از شام
مینویسم فقط به جای غزل
بارها، بارها، امان از شام
#امان_از_شام
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
. 🔴🔴 تمدید شد 🔴🔴 با توجه به استقبال شاعران و فرهیختگان گرامی ، مهلت ارسال آثار طنز واره ت
سلام درود شعرا و ادب دوستان عزیز شرکت بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم همیشه پناه است بر شکسته دلان....