eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
210 دنبال‌کننده
188 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
گریه کن رنگین کمانی تازه تر ترسیم کن جای موشک را میان آسمان ترمیم کن آسمان از دست رفت اما دو چشمت تازه است چشم هایت را میان ابرها تقسیم کن ای که چشمت ساعتی آبی‌ست در باران اشک روی لبخند خودت آینده را تنظیم کن دست در دست عروسک‌ها زمان را فتح کن خنده‌ات را پس بگیر آینده را تسلیم کن لحظه‌ها چشم انتظار اتفاقی تازه‌اند روز لبخند خودت را بخشی از تقویم کن کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش پرچم فلسطین بر کف دست من و دانش آموزانم و شعاری که تنها کاریه که از دستمون بر میاد، کاش میشد جانمون رو برای مظلومیت بچه‌های غزه بدیم 😭
محبت استاد حسینی در انتشار شعر بنده برای فلسطین
حتی نسیم با ادب اینجا وزیده است خورشید نور تازه از این خانه چیده است جایی که ابرهای جهان نیز با وضو هر بار روی پنجرۀ آن چکیده است جایی که قلب کوچک دنیا تمام عمر تنها به عشق خانۀ زهرا تپیده است از عطر و بوی سفره زهراست بی گمان نانی اگر به سفره انسان رسیده است ای کینه با لگد در این خانه را نزن این خانه خنده بر لبمان آفریده است از ترس شعله‌ها در خانه شتابناک خود را به سوی مادر هستی کشیده است دارد برای فاطمه خون گریه می‌کند میخی که آه سینۀ او را شنیده است آهسته‌تر قدم بزن ای کوه بر زمین در ناکجای خاک گلی آرمیده است
گاهی هم با نقاشی زندگی میکنم البته یه هزارم شعر نمیشه برام
این هم کار الآنه تقدیم نگاهتون ☺️
هر چه می‌اندیشم واژه‌ای برای توصیف این داغ نمی‌یابم ایران تسلیت کرمان تسلیت شهدای عزیز راه‌تان پر رهرو
آتشی فواره شد یک دشت را در بر گرفت سرفه کردند ابرها، باران خاکستر گرفت آسمان پشت سر گل‌های عاشق ابر ریخت کاروان رفت و زمین را بغض، سرتاسر گرفت مرگ جا ماند از قطار پرشتاب زندگی زندگی رفت و جهانی تازه را از سر گرفت کینه‌های انتحاری در حریم پاک شهر خنده را ناگاه از دشتی گل پر پر گرفت چفیه ای خون سرفه کرد افتاد، از دوش نسیم گیسوان شهر را طوفان ویرانگر گرفت یک شبستان لاله هنگام دعا پر پر شدند آسمان شهر را عطر خوش عنبر گرفت سر به زانوی شهادت لاله‌ای خندید و گفت زندگی را می‌شود از شیعه‌ی حیدر گرفت؟ زندگی را باید از جام شهادت باز هم جرعه جرعه از نگاه ساقی کوثر گرفت
هدایت شده از شعر هیأت
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد نام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4969@ShereHeyat
صدایی از ضربان سحر نمی‌آید که آفتاب در این خانه در نمی‌آید کنار حوض نشسته‌ست آسمان غمگین چه شد که صبح از این رهگذر نمی‌آید؟ زمانه پیر شد و خنده از دهان افتاد صدای قاصدکی خوش خبر نمی‌آید عصا به دست نسیمی کنار شب بوها به گریه گفت چرا غصه سر نمی‌آید قنوت پنجره در لا به لای مه گم شد که استجابت او از سفر نمی‌آید هزارها خبر از چشم مادری رد شد ولی چرا خبری از پسر نمی‌آید ۱۰ بهمن ماه ۱۴۰۲
جایی برایش معنی زندان نمی‌داد جز سجده چیزی به غمش پایان نمی‌داد باب الحوائج بود، و ابر تشنه حتی بی اذن او یک قطره هم باران نمی‌داد آری کسی غیر از نگاه روشن او نوری به قلب تیرۀ انسان نمی‌داد از گل فقط یک ساقه باقی ماند، اما اصلأ به طوفان لحظه‌ای میدان نمی‌داد شلاق با خود زیر لب می‌گفت، ای کاش دنیا مرا یک آن، به زندان‌بان نمی‌داد او زنده‌تر شد کاش دنیا نیز آن شب با دوری از موسی بن جعفر جان نمی‌داد
پشت پرچین نگاهش زندگی روییده بود شهر در هر تار مژگانش تبسم دیده بود کاسه‌ی خورشید را بر سفره‌ای آبی گذاشت در میان سفره نور و مهربانی چیده بود آسمان را در مسیر رودهای تشنه ریخت آنکه جریان پیش از او در رودها خشکیده بود مرگ دیگر سرنوشت یاس و شب‌بوها نبود زندگی آورد و بر اندامشان پوشیده بود گیسوانش را تلاوت کرد با لحنی فصیح آن نسیمی که به مویش صبح‌ها پیچیده بود او پتوی مخمل شب را کشید از روی شهر پیش از او خورشید حتی، سال‌ها خوابیده بود باز با «صلوا علیه» از راه می‌آمد نسیم صبح لبخندش خدا شب را هم آمرزیده بود سال ۱۴۰۱ کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
چهل و پنج ساله شدنت مبارک انقلاب جمهوری اسلامی ایران جانم فدای ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح را پوشیدی و چشمان تو خورشید شد خنده رویید از زمین، دنیا پر از امید شد آسمان را شستی از نو پهن کردی روی شهر پلک وا کردی سحر برگشت و شب تبعید شد ابرها هم میوه دادند و افق لبخند زد رود نامت را صدا زد غرق مروارید شد موج‌ها را یک به یک نخ کردی و تسبیح شد ذکر گفتی سینه‌ی دریا پر از توحید شد با نگاهت ساختی جمهوری لبخند را چشم‌هایت تا ابد آیات بی تردید شد زندگی گرم تبسم برف بهمن را شکافت گل به گل لبخند زد وقتی زمستان عید شد ۲۲ بهمن ماه سال ۱۴۰۲ https://eitaa.com/ashare_ali_goli
دغدغه مندی استاد حاج محمود کریمی نسبت به برنامه‌ی حسینه‌ی معلی
خدا را شکر! بالاخره از جمع مداحان و ذاکران، مردی از خویش برون آمد و کاری کرد و حرف حساب را فریاد زد... بد نیست برای تأیید حرف حاج آقا محمود کریمی، این نکته را از باب درد دل با مخاطبان گرامی مطرح کنم: من برای همکاری با برنامه معلی ( نه به عنوان کارشناس) با برخی از عوامل برنامه وارد گفتگو شدم؛ و همانطور که حدس می‌زدم، در موضوعات مهم «هویت» و «هدف» این برنامه تناقض یافتم... اینکه قرار است، چه کسی به عنوان کارشناس در این برنامه صحبت کند؟ و آیا قرار است فرهنگ‌سازی شود، یا خیر؟ دیدم، نگاه غالب، ظاهراً توجه به میزان فالوور مخاطبان کارشناس است، نه علمیت و ارزش سخن او! بنابراین تعجب نمی‌کنم، اگر برخی از بانوان جلوی دوربین کل بکشند؛ و گاه، سخیف‌ترین شعرها و ضعیف‌ترین سبک‌ها اجرا شود و مورد استقبال هم قرار گیرد! با این وضعیت، می‌شد حدس زد که، روزی در برابر کف‌زنی با احادیث و روایات مأثوره، عکس‌العملی نشان داده نشود. حتی نباید تعجب کرد، اگر هیچکس هم صدایش در نمی‌آید! چرا؟ چون اسیر جاذبه تبلیغات و گرایش مخاطب به این برنامه شده‌ایم... حاج آقا محمود کریمی! نفستان گرم! به شما دست مریزاد باید گفت. امیدوارم، دیگران هم عمق فاجعه را ببینند و به جای توجیه، به وظیفه‌شان عمل کنند. https://eitaa.com/smhroknabadi
و یادداشت به حق و دقیق استادم سیدمهدی حسینی رکن آبادی. حتما بشنوید و بخوانید.
حقیقتا بنده که فقط یکی دوبار این برنامه را دیده‌ام نقدهای زیادی در ذهن داشتم اما چون در این اوضاع و جامعه‌ی ادبیات و شعر و نوحه و هیأت، کسی از امثال بنده شنوایی نداره، ترجیح دادم قلم فرسایی نکنم. درود بر استاد حسینی و حاج محمود کریمی و هر فرد دغدغه مندی که از سر دلسوزی نقد می‌کنه.
🔸لزوم مشورت مداحان با مجتهدین دربارۀ شیوۀ برگزاری مراسمات🔸 🔹آیت الله حائری شیرازی می‌فرمودند: در یکی از شهرها رفته بودم برای سخنرانیِ شب نیمۀ شعبان. مداح برای اینکه مردم دست بزنند، از فقرات دعای ندبه استفاده می‌کرد! مردم دست می‌زدند، او هم می‌گفت «عزیزٌ علیّ أن اَری الخلق و لا تری»! ببینید! چیزی را که برای گریه گذاشته‌اند، در مولودی‌خوانی و کف‌زنی استفاده می‌کنند! أین تذهبون؟ بعد که من منبر رفتم، گفتم: این رسمش است؟! این جملات را باید با گریه بخوانیم نه با دست زدن! مداحان وقتی می‌خواهند کاری کنند، با مجتهدین مشورت کنند. کارها و مطالب خودشان را به آنها عرضه کنند. اگر امضاء کرد، بخوانند و اگر امضاء نکرد، نخوانند. نیات شما بسیار خوب است، اما هر سخن جایی دارد. 🆔 @elalhabib_ir