#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_رمضان
اَبرم و شب به شب از هجر رُخت می بارم
من به امید نگاهی ست اگر بیدارم
بپذیری! نپذیری! کرمت را عشق است
نه پی حاجتم آقا، نه پیِ دینارم
دیده گر یار نبیند به چه دردی بخورد؟!
کور ماندم به امیدِ سحر دیدارم
بدی از من! بدی از من ! بدی از من بوده...
تویی و این همه خوبی، منم و اِقرارم
به زبان عاشقمو، وقت عمل غافل تو
به زبان نوکرمو، وقت عمل سربارم
تو چرا فکر منی؟! فکر منِ نالایق؟!
من که سرگرمِ خودم بودم و فکر کارم
روزه اش را تو گرفتی و به من مُزد رسید
زحمتش را تو کشیدی که تقرب دارم
یابن حیدر! بطلب یک سحر ایوان نجف
دل من لک زده بَهر پدر کَرّارم
یک سحر صحن ابالفضل، غروبش گودال
کربلا خواسته ام در سحر و افطارم
گریه کردن ز شما! مرثیه خوانی از من..
خون زِ چشمان تو میبارد و خون میبارم
شمر آماده شد و جَد تو چشمش وا شد
گفت یارب منم و زخم تن بسیارم!
سر من را بِبُرد یا نَبُرد حرفی نیست
من پریشانِ عبورِ حرم از بازارم..
بوی زهرا ته گودالِ بلا پیچیده
خنجر آمد به زبان گفت من آن مسمارم
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🕊🌺🕊
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد...
بی تو بینِ مجلسِ نامحرمان بودم حسین
#عمتيالمظلومه💔
#اربعین🏴
#سیدپوریا_هاشمی
🆔@abadiyesher