هدایت شده از اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
قصهی خدمت
میشناسد برتر از هر نام ،نامِ خویش را
آنکه دید ارجح ز هر چیزی مقامِ خویش را
صرف خواهد کرد در راهِ بقایِ نام و نان
پست و میز خدمت و کار و کلام خویش را
خویشتن را کی کُند وقف امام مکتبش؟
میکند خرج خودش حتی امامِ خویش را
میکند پنهان نفاق خویشتن را در وفاق
آنکه داده دست گمراهان زمام خویش را
تلخ خواهد کرد کامِ مردم درمانده را
تا کند شیرین به هر تزویر، کام خویش را
میکُند قرآن حق یک روز رسوا، عاقبت
آنکه را گسترده با آیات، دامِ خویش را
هرکه باشد مرد خدمت شیوهاش اینگونه نیست
کی پسندد بر دوام حق، دوام خویش را؟
صرف خواهد کرد چون شمعی بدون چشمداشت
در مسیرِ نور بخشیدن تمام خویش را
غصه خواهد خورد از بهرِ نهارِ کارگر
میبرد از یاد از اندوه ، شام خویش را
جز برای یاریِ افتادگان و بیکسان
بر نخواهد داشت در ایام ،گام خویش را
با عمل بر سیرهی مولایِ مظلومان علی(ع)
میفرستد بر همه عالم پیامِ خویش را
در دل ده کورههای دور پیدا میکند
در دوای درد مردم ،التیام خویش را
در میان موج تهمتهای سخت و ناروا
وا نسازد جز به ذکر خیر ،کامِ خویش را
باهنر، آنکه شهادت را نصیب خویش ساخت
دید لبخندِ امام تشنهکامِ خویش را
چون رجایی یا رییسی تا ابد در قلبهاست
هر که نشناسد به خدمت صبح و شامِ خویش را
نیست هرگز خاکِ در خور بهر اهلِ آسمان
میبرد حق، دوستانِ بامرام خویش را
خُرَّم آن مردان که نزد دوست، دولت یافتند
میفرستم سویشان از جان سلامِ خویش را
#هفته_دولت
#شهید_جمهور
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei