eitaa logo
اشعارآیینی
1.4هزار دنبال‌کننده
12 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔹کانون فرهنگی تبلیغی انوارالثقلین 🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است می‌گریزم به هوایی که پر از زیستن است می‌گریزم به جهانی که پر از یکرنگی‌ست به جهانی که پر از گریه‌کن و سینه‌زن است به همان‌جا که نفس قیمت دیگر دارد اشک‌ها دُرّ نجف، سینه عقیق یمن است به همان‌جا که در آن باد صبا بسته دخیل به عبایی که پر از رایحۀ پنج تن است چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق هر کجا پرچم روضه‌ست همان‌جا وطن است دم من زندگی و بازدمم زندگی است تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است قلب آن است که لبریز محبت باشد تا ابد خانۀ اولاد علی قلب من است ✍ 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سلام الله علیها هرشب که دست بر دل بی تاب میزنی آتش به جان به جان منبرو محراب میزنی از دستمال اشک تو خون می چکد چرا قربان چشم تو که خوناب میزنی از فرط گریه مادرت از هوش میرود هر شب به روی مادر خود آب میزنی ما را بیا خرابه نشین کن که جان دهیم امشب که سر به عمه بی تاب میزنی 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سلام الله علیها پایش ز دست آبله آزار می کشد از احتیاط دست به دیوار می کشد درگوشه ی خرابه کنار فرشته ها “با ناخنی شکسته ز پا خار میکشد” دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح بر روی خاک عکس علمدار می کشد او هرچه میکشد به خدای یتیم ها از چشم های مردم بازار می کشد گیرم برای خانه تان هم کنیز شد آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟ چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟ نقشی که میکشد همه را تار می کشد لب های بی تحرک او با چه زحمتی خود را به سمت کنج لب یار می کشد 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سلام الله علیها تازه می فهمم الف چون دال می ریزد چرا از دل این بیتها جنجال میریزد چرا خواب میبینم تویی و خاک داغ کربلا آه اما بر سر اطفال می ریزد چرا غالبا گودال در خود آب می گیرد ولی تشنگی دارد در این گودال می ریزد چرا بخت دنیا مثل عمر من اگر کوتاه نیست برگ آه از شاخه اقبال می ریزد چرا من هنوز از هفت سالم مانده اما مانده ام اینکه دندانهای من امسال میریزد چرا بر لب نی بین تشت و بر سر زانوی من خون لبهای تو در هر حال می ریزد چرا زود می بینم که می پرسند اطفال حرم عمه جان اشک زن غسال می ریزد چرا 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سلام الله علیها باوجودی که پدرجان گله خیلی دارم نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم وسط آن همه اسباب جسارت برما نفرت ازسلسله و هلهله خیلی دارم قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی دیدم ازگونه ی تو فاصله خیلی دارم عقب افتادنم ازقافله زجرآور شد گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم باعث زحمت جمع اسرا من بودم خجلت ازعمه دراین قافله خیلی دارم با وجودی که سراز پیکر تو شمر برید من شکایت ولی ازحرمله خیلی دارم 🔹🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سلام الله علیها گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر گیسوان غرق خونت را… ببویم بیشتر در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها هر قدر از پشت سر,از روبرویم بیشتر هر قدر از دست تازیانه اش کردم فرار آن سیاهی باز می آمد,به سویم بیشتر هر چه کمتر گریه کردم هرچه کمتر گم شدم هی تبسم کرد و زد سیلی به رویم بیشتر از همان عصری که دیدم خیمه ها آتش گرفت با همه قهرم ولیکن,با عمویم بیشتر بعد از آن روزی که من از قافله جا مانده ام عمه دقت میکند هر شب به مویم بیشتر از همان روز است که قطره به قطره جای آب لخته لخته می چکد خون از وضویم بیشتر عمه می داند ولیکن من نمی دانم چرا درد دارد زخم گوشم از گلویم بیشتر؟ او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده ام من تو را از عمه جان باید بجویم بیشتر 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سلام الله علیها همه امید بچه ها ...عمه نشد از ما دمی جدا عمه تا عمو در کنار علقمه ماند شد اباالفضل خیمه ها عمه پدرم روی خاک و نیمه ی شب از پی بچه ها دوتا عمه هر طرف ناله در بیابان بود شد همه دشت یک صدا: عمه! عمه از خیمه تا به مقتل رفت گفتم عمه نرو ... کجا عمه؟ شبی از ناقه تا که افتادم ناله کردم بیا بیــــا عمه .... مانده ام بانویی که آن شب بود مادرم فاطمه است یا عمه؟ هر کجا تازیانه بالا رفت زود تر گشت جان فدا عمه شهر تا ازدهام شد طفلی داد زد زیر دست و پا عمه کاش عمو بود تا که در نورش بکشد خار پای ما عمه تا نبینیم گریه ی هم را من جدا گریه و جدا عمه دیشبی را دلم به دریا زد شکوه آغاز کرد با عمه که مگر نیست احترام یتیم آیه ی مصحف خدا عمه؟ پس چرا اهل شام مسخره کرد گریه های یتیم را عمه؟ سایه ات مستدام بر سر من ای علمدار کربلا عمه! راستی مرگ خود طلب کردی من بمیرم.... شما چرا عمه؟ 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سلام الله علیها پدرم را گرفته ام به بغل دختری باز مادری کرده نیست در باورم که یک خنجر پدرم را فقط سری کرده زخم های لب تو را دیدم یاد آن حرف عمه افتادم که چه زیبا لبان قاری تو از دل چوب دلبری کرده راستی معجرم که یادت هست سوخت وقتی که خیمه ها می‌سوخت بعد از آن روی موی سوخته ام آستین کار روسری کرده رفتی و بعد رفتنت خیلی دخترت درد می کشد بابا زجر هجری کشیده ام که مپرس هجر تو زجر را جری کرده تاجران شهر را قرق کردند وصف بازار می کنم مثلا داد و فریاد مرد برده فروش شام را غرق مشتری کرده تو که رفتی عمو که رفت ولی عمه ام جای تان برای همه با همه بغض های سنگینش پدری و برادری کرده من که در خواب هم نمی دیدم مثل زهرا شوم ولی انگار بغلم آمدی و دنیا گفت دختری باز مادری کرده 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
بـا سوزِ اشک و زمزمه‌‌ی آه می‌رسد آه از دمی که قافله از راه می‌رسد با اشک و آه، داغِ جهان تازه می‌شود غم می‌‌شود مُسافر و ناگاه می‌رسد ازبس که جانِ کاسته رفته‌است زیرِ خاک از زیرِ خاک ناله‌ی جانکاه می‌رسد افلاک را گرفته اگر ناله، شک نکن این ناله‌ها ادامه‌اش از چاه می‌رسد وقتی که قصه‌ی تو به "سر" می‌رسد، به شام_ هفتاد و چند قصه‌ی کوتاه می‌رسد دیگر به هیچ سلطنتی اعتماد نیست با دستِ بسته لشکرِ یک شاه می‌رسد حالا رسیده اهلِ حرم بر سرِ مزار عشق از ازل به مردُمِ آگاه می‌رسد بیم است تا به لرزه درآیَد تمامِ عـرش از جزر و مدِّ گریه که تا ماه می‌رسد با عطر اربعینِ تو خوش می‌شَود دلم دل میدهم به عشق که دلخواه میرسد | | 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
ارواحنافداه اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها روزی اشک ما همه در چشم های توست ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق نازِ تو می کشند گریبان دریده­ ها می­گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت مائیم و اشک حسرتی و این شنیده­ ها آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا ما را دعا کنی وسط برگزیده ها تا که شویم لحظه­ ای دلتنگ کربلا دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها ره وا کنید قافله سالار می رسد زینب برای دیدن دلدار می رسد 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
غزل مصیبت اربعین بعد از چهل غروب رسیدم کنار تو پُر کرده جای تو بغلم را مزار تو چینم بجای شاخهٔ گل دور خاک قبر این چند شاخه دختر نیلی عذار تو با یاد آتش جگرت گریه می کنم شاید که اشک دیده‌ام آید به کار تو قلب من از لباس تنت پاره تر شده آیینه دلم شده این یادگار تو باخطبه های حیدری ام کوفه‌تا به شام نگذاشتم که کم بشود اقتدار تو یک جا نشد که سیر تماشا کنم تورا... از بس که رقص داده سرت نیزه‌دار تو افتاده یک شیارِ عمیقی به صورتم از ضربه های سنگِ عدو در جوار تو وقت گذر زکوچه برده فروش‌ها یادم نمی‌رود به خدا انکسار تو دیدم به کف گرفته زنی سنگ روی بام با کینه‌ای عجیب کشد انتظار تو معلوم شد زخندهٔ رجّاله‌های شهر او شرط بسته با همه روی شکار تو وقت نزول راس تو یادم نمی رود سر وانمود زخم رخ داغدارتو جایی ولی به‌سختی شام بلا نبود تیر نگاه وغیرت زخمیّ یار تو بزم یزید و تشت طلا چوب خیزران بوی شراب و لعل لب مشک بار تو؟!! ما را در آن میان به تماشا گذاشتند خون می چکید از نگه بی قرار تو حالا که گریه کردنمان بی کتک شده خالی است جای شاخه گل نوبهار تو برخیز و فکر موی سپید رباب کن گم کرده او دوباره تن شیر خوار تو 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
علیهاالسلام 🔹از آن ساعت...🔹 از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن زار تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم.. ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم 📝 🔹 🔹 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592