eitaa logo
🔸🔹اشعارآیینی🔹🔸
1.6هزار دنبال‌کننده
12 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔹کانون فرهنگی تبلیغی انوارالثقلین 🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
حتّي بدون صحن و گنبد هم صفا دارد اين خاك غير از بوي غم بوي خُـدا دارد مُشتي از آن را چند سال قبل بـو كردم ديدم كه عـطري مـثـل خاك كـربلا دارد گرچه تبرِك جُستن از اين خاك ممنوع است حتّي غُبـارش هم درونِ خـود شفا دارد با اينكه از چشم تمام خلق ناپيداست از جنس نور اين آستان صحن و سرا دارد آري اگر خورشيد بر دارد كُلاه از سر از فرط نورانيّت اين صحـن ، جا دارد دارد هرآنچه این زمین از خیر و از برکت بي شُبهه از یُمن امام مُجتبي دارد اينجا چقدر آدم به يـادِ حضرت سجّاد حال مُناجات و تـضـرّع در دعا دارد باافتخار اين خاك در هر لحظه مي گويد: مثل امام باقر من را كُجـا دارد ؟ بايد كه اينجا فِقهِ ناب جعفري آموخت اينجا تَشـيُّع قيمتي بيش از طلا دارد اصلاً بقيع اين حالت زار و پريشان را از شرم قـبرِ حضرتِ خيرُ النّسا دارد با بودن أمّ البنين اينجا ، دَمِ مغرب بی روضه ي عبّاس هم چشمم بُكا دارد از روضه ي بازوي زهرا رد شدم امّـا اشـك همه بـوي دو تا دستِ جُدا دارد عبّاس،عبّاس است چه با دست چه بي دست هر طور باشد او ادب دارد ، وفا دارد ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
ارث برد از پدر خاک، غم و درد و محن چه قدر خاک نشسته ست روی قبر حسن(ع) زیر این هرم عطش خیز، سراسر روضه ست سایه انداختن بال کبوتر روضه ست یادم افتاد از آن مرثیه ی عالم سوز بدن شاه رها شد وسط دشت، سه روز جگرم سوخت از این غربتِ بی پشت و پناه دفن شد شاه به دستان دهاتی ها، آه… گریه کردیم و در این حال نمردیم ببخش تازه شد داغ تو هرسال، نمردیم ببخش روضه خوان گفت که مرکب به تنت تاخته است ای تن پاک تو پامال…نمردیم ببخش روضه خوان گفت و شنیدیم و هنوز اینجاییم اگر از روضه ی گودال نمردیم ببخش دل ما سنگ خرابه ست، از آن هم بدتر پا به پای غم غسال نمردیم…ببخش سوم ماه محرم به تو قولی دادیم ما اگر هشتم شوال نمردیم ببخش ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
🌹دوست من سلام و تبریک🌹 اگه مطالب کانال به نظرت مفید میاد، به دوستان مداحت خبر بده صدقه جاریه بشه برات بنر کانالو برات می فرستم همینجا، فورواردش کن 🤲برامون دعا کن ✋یاعلی 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
👌یک خبر فوق‌العاده 👌 کانال اشعار آیینی شروع به فعالیت کرد اینم لینکش 👇👇 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست دعوت گرفته یار و نوشته من الغریب وقت سفر رسیده ببین حرّی یا حبیب هرجا دو راهی است هر آیینه کربلاست خود را ببین دوباره که آیینه کربلاست مردی هنوز چشم به راه جواب ماست یه کربلا مقابل هر انتخاب ماست تصمیم حر در اول هنگامه روشن است تکلیف کربلا و امان نامه روشن است با عشق اوست هر که به جایی رسیده است خیلی حسین زحمت ما را کشیده است در چای روضه عکس رخ یار دیده ایم در اربعین طلیعه ی دیدار دیده ایم ای شمس عالمی که قمر شد فدایی ات هر کربلا رسیده نشد کربلایی ات با چشم بسته هر کسی آمد به جانبت معلوم نیست در چه صفی رفت عاقبت کشتند عابدان زر آیین تو را حسین با نام شرع و مصلحت و دین تو را حسین اشباحی از حقیقت مردند کوفیان از آب هم مضایقه کردند کوفیان ای کشته ی فتاده به هامون حسین ما ای صید دست و پا زده بر خون حسین ما ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
كس نداند مقام زهرا را تا نداند مرام زهرا را كس نداند در اقتدا به رسول جز على، اهتمام زهرا را كس به غیر از خدا نمى‏داند در ره دین، قیام زهرا را  در ره تربیت مگر بینند  زادگان كرام زهرا را مى‏ستاید به هل اتى یزدان داستان صیام زهرا را  پاى ننهاده در جهان بشنید گوش مادر، كلام زهرا را دید چشم جهان پس از میلاد جلوه‏ى صبح و شام زهرا را  كس نبیند به روز محشر هم  قامت خوش‏خرام زهرا را هان! نگه‏دار باش، اى بانو!  در عمل، احترام زهرا را دیده بگشا و در طریق عفاف گام خود بین و گام زهرا را واى بر تو! حلال اگر دانى با تجاهل، حرام زهرا را  زَهر بى‏عفّتى كه قاتل توست مى‏كند تلخ، كام زهرا را یار آنان مشو که شکستند در دارالسلام زهرا را حضرت قائم از تبهکاران می کشد انتقام زهرا را مَلَك دوزخى اگر شنود از «نگارنده»، نام زهرا را بشنود این خطاب از یزدان كه رها كن غلام زهرا را ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
به امیدی كه بیایی سحری در بر من خاك ویرانه شده سرمهٔ چشم تر من مدتی می شود از حال لبت بی خبرم چند وقت است صدایم نزدی دختر من من همان لاله افروختهٔ خون جگرم كه همین لخته فقط مانده به خاكستر من شب این شام چه سرمای عجیبی دارد تب این سوز كجا و بدن لاغر من دارم از درد مچ دست به خود می پیچم ظاهراً خرد شده ساقه نیلوفر من چادرم پاره شد از بس كه كشیدند مرا لحظه ای وا نشد اما گره از معجر من موی من دست نخورده است خیالت راحت معجر سوخته چسبیده به زخم سر من كاشكی زود بیایی و به دادم برسی تا كه در سینه نمانَد نفس آخر من ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سلام آيه آئينه هاي پاک و زلال سلام صبح سپيده،سلام ماه هلال سلام زاده کوثر، سلام خير کثير سلام خواهر پروانه هاي بي پر و بال سلام آيه ايمان سلام سوره صبر سلام کوثر ثاني به حسن و مجد و جلال سلام زينت بابا، سلام بنت نبي سلام آينه عزت پيمبر و آل تو آن سلاله نوري که سايه ات خورشيد تو آن تحير محضي در آسمان خيال در آستان تو حلم است طفل بازيگوش به پيش صبر تو صبر است مثل ميوه کال تويي که عالمه ات خوانده حضرت سجاد رسيده کل کمالات تو به کُلّ کمال تويي که وصف مقام تو را قلم عاجز گمان عجز و اسيري توست فرض محال چنان به حفظ حجابت مقيدي که نکرد هلال ماه رخت را ستاره استهلال تو و تصور تحقير خواب بي تعبير تو اسارت و ويرانه ها زبانم لال براي ديده يعقوب تو چهل شب تار ز داغ يوسف زهرا گذشت چون چل سال فداي ديده باراني شما بانو که هيچ روز نديد از جهان بغير ملال هميشه جاي حسين و تو مثل نان و نمک ميان سفره روزي ماست رزق حلال عزيز فاطمه تا حشر پرچمت بالا و عمر دشمن دون تو باد رو به زوال ثواب شعر ترم را عطا کن از کرمت به روح پاک شهيد مدافع حرمت ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
ای معجرت نجابت و ای چادرت حجاب در پرده مانده از رخ ماه تو آفتاب ای محور لیذهب عنکم وضو بگیر دستی ببر به آب و ببخش آبرو به آب بی پرده رو به آینه کن قبله را ببین هرچند نیست آینه را تاب بازتاب لبریز مهربانی تو می شود پدر وقتی تو را به ام ابیها کند خطاب از صبر توست عزت اسلام و اهل بیت از اشک توست آبروی عترت و کتاب گرچه شکست بازوی انسیه باغلاف با آنکه بسته بود ید الله با طناب کی فاطمه سکوت کند در خروش ظلم کی موج خسته می شود از قهر پیچ و تاب وقتی ز آه فاطمه لرزید عرش و فرش در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب مولا سوال کرد که ای محرم علی آخر چرا برابر من میزنی نقاب؟ مولا سوال کرد و در آن غسل نیمه شب معلوم شد سوال علی نیست بی جواب ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
ابتدا زینب انتها زینب هل اتی زینب انما زینب انبیا زینب اولیا زینب مقتدا زینب اقتدا زینب السلام علیکِ یا زینب درد غیر از دوا نمیداند عشق صبر و رضا نمیداند گریه ی بی صدا نمیداند هیچ کس جز خدا نمیداند از کجا بوده تا کجا زینب خون ما را حنای ما کرده جان ما را بلای ما کرده زخم تن را ردای ما کرده سینه را کربلای ما کرده روضه عمه جان ما زینب تا خدا بوده استقامت او جز خدا نیست اجر همت او ما چه گوییم در نجابت او همه عالم گواه عصمت او عصمت الله کبریا زینب هیچ کس مثل او که فرماندست ورق جنگ بر نگرداندست پای دینش تمام قد ماندست شک ندارم که خطبه تا خواندست گفته جبریل لا فتی زینب ای ندیده بغیر زیبایی میکشی کفر را به رسوایی زیر این اسمان مینایی کار تو نیست جز شکیبایی ای شکیبانوی خدا زینب جان تویی نیست جز جسد اسلام بی تو میرفت در لحد اسلام بیمه شد با تو تا ابد اسلام ایستادی بایستد اسلام قامت دین مصطفی زینب به خدا در بلا رو آوردی تو کجا خم به ابرو اوردی صبر را هم به زانو اوردی دست وقتی به پهلو اوردی که تنی ماند زیر پا زینب در دلت شعله های غم روشن روبرویت تمام قد دشمن بر مشامت شمیم پیراهن یک دلت با سر و یکی با تن مانده ما بین این دو تا زینب منم و روضه های حیرانی تویی و گریه پریشانی چه کسی برده ات به مهمانی دَخَلَت زینبُ علیَ الزانی پای این غم بکش مرا زینب ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
یا که خدا به خلق پیمبر نمی دهد یا گر دهد پیمبر ابتر نمی دهد حتی اگرچه فیض الهی به هیچ کس غیر از رسول سوره ی کوثر نمی دهد دختر در این قبیله تجلی کوثر است بیخود خدا به فاطمه دختر نمی دهد زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه تا زینب است دختر دیگر نمی دهد زینب رشیده ایست که بر شانه ی کسی تکیه به غیر شانه ی حیدر نمی دهد زینب شکوه خواهریش را در عالمین دست کسی به غیر برادر نمی دهد او مظهر صفات جلالی حیدر است یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد زینب همان کسی است که در راه عفتش عباس می دهد نخ معجر نمی دهد ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی عزیز فاطمه! از بس که دست و دل بازی مدینه شاهد حرفم؛ فقیر سرگشته همیشه دست پر از محضر تو برگشته به لطف خنده تان شام غم سحر گردد نشد که سائل تان ناامید برگردد خدا به شهد لبت مزه ی رطب داده کریم آل محمد تو را لقب داده تبسم نمکینت چقدر شیرین است! دوای درد یتیم و فقیر و مسکین است خوشا به حال گدایی که چون شما دارد در این حرم چقدر او برو بیا دارد به هر مسافر بی سر پناه جا دادی به دست عاطفه حتی به سگ غذا دادی گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی است مقام اولی جود و بخششت ازلی است به حج خانه ی دلبر چه ساده می رفتی همه سواره ولی تو، پیاده می رفتی شما ز بس که کریم و گره گشا بودی دل کویر به فکر پیاده ها بودی امام رأفت دوران بی مرامی ها نشسته ای سر یک سفره با جزامی ها خیال کن که منم یک جزامی ام آقا نیازمند نگاه و سلامی ام آقا چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی سلام داده، جواب سلام نشنیدی! امام برهه ی تزویرهای بسیاری به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری کریم شهر مدینه! غریب افتادم به جان مادرت آقا برس به فریادم خودت غریبی و با دردم آشنا هستی رفیق واقعی روزهای بی دستی فسم به حرمت این ماه حق نگاهی کن به دست خالی این مستحق نگاهی کن بگیر دست مرا، دست بسته ام آقا ضرر زدم به خودم، ورشکسته ام آقا دل از حساب قنوت تو سود می گیرد دعای دست رحیمت چه زود می گیرد برای مدح تو گویند شعر احساسی به واژه های « در » و « میخ » و « کوچه » حساسی چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه ؟! بگیر دست مرا با خودت ببر کوچه... چه شد که بغض گلوگیر گوشه گیرت کرد؟ کدام حادثه اینگونه زود پیرت کرد؟ چگونه این همه غم در دل شما جا شد؟! بگو که عاقبت آن گوشواره پیدا شد؟؟ ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
از صفای ضریح دم نزنید حرفی از بیرق و علم نزنید گریه های بلند ممنوع است روضه كه هیچ سینه هم نزنید كربلا رفته ها كنار بقیع حرفی از صحن و از حرم نزنید زائری خسته ام نگهبانان به خدا زود می روم نزنید زائری داد زد كه نا مردان تازیانه به مادرم نزنید غربت ما بدون خاتمه است مادر ما همیشه فاطمه است كاش درهای صحن وا بشود شوق در سینه ها به پا بشود كاش با دست حضرت مهدی این حرم نیز با صفا بشود كاش با نغمه حسین حسین این حرم مثل كربلا بشود در كنار مزار ام بنین طرحی ازعلقمه بنا بشود پس بسازیم پنجره فولاد هر قدر عقده هست وا بشود چارتا گنبد طلایی رنگ چارتا مشهد الرضا بشود این بقیعی كه این چنین خاكی است رشك پروانه های افلاكی است در هوایش ستاره می سوزد سینه با هر نظاره می سوزد هشت شوال آسمان لرزید دید صحن و مناره می سوزد بارگاه بقیع ویران شد دل بی راه و چاره می سوزد این حرم مثل چادر زهراست كه در اینجا دوباره می سوزد این حرم مثل خیمه ی زینب كه در اوج شراره می سوزد سالها بعد قدری آن سو تر چند قرآن پاره می سوزد ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
به دست های کریمت کرم بدهکار است برای گفتن مدحت قلم بدهکار است در احترام تو باید چه گفت حیرانم که لفظ پیش تو ای محترم بدهکار است به محضرت نرسید و گرفت حاجت را گدا به جود تو چندین قدم بدهکار است شکوه خاتم تو ذکر حسبی الله است به این عبودیتت کعبه هم بدهکار است تمام هستی خود را به کربلا دادی چهار شعر به تو محتشم بدهکار است غریب هستی و دنیا چقدر شرمنده است که پیش مرقد تو یک حرم بدهکار است ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش ” یا باب الحوائج ” را . هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد . یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه . مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند . عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد آجیل های سفره هم مشکل گشا می شد . آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود . آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود . حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد . می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد … آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد … آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد … آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد … آه . از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند . این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد . وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا ، زن نیست ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
اي نابترين سرود هستي معناي تمام حق پرستي اي رود هميشه جاري عشق اي علت ماندگاري عشق اي رونق کار و بار دانش سرسبز ترين بهار دانش اي چشمه جاري حقايق مولاي من اي امام صادق دست همگان بود فقيرت ما جمله غلام بو بصيرت کي از در خود مرا براني آقاي وفا و مهرباني آنقدر که خلق و خوت نيکوست دلبسته توست دشمن و دوست افسوس که قلب تو شکستند دستان گره گشات بستند بي شال و ابات ظالمانه مي برد کشان کشان زخانه دشنام زخصم خود شنيدي شبها پي مرکبش دويدي با پاي برهنه بين جاده خصم تو سوار و تو پياده گه لعن بني اميه کردي گه ياد غم رقيه کردي ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
هرچند درک فاطمه مخصوص اولیاست در حشر از عذاب خدا شیعه اش رهاست روشن ترین تجلی دنیایی دعاست حالا که کعبه دامنش از دست ما جداست زهرا به جای ما به دعا ایستاده است توحید نام دیگر این خانواده است آن کس که قدر او زده تقدیر را ورق خیرش همیشه حایل (من شر ما خلق) با هر نماز نافله اش میدمد شفق از نور آفریده شده است او نه از علق بالاترین ستاره ی افلاک فاطمه است رکن نخست و محور لولاک فاطمه است زهرا نبود سوره ی کوثر نداشتیم نوری میان ظلمت محشر نداشتیم حیدر نداشتیم و پیمبر نداشتیم در آفرینش اسوه ی مادر نداشتیم با اینکه نیست ذات خداوند را بدل زهرا دلیل خلق جهان بود از ازل قرآن ناطق است ولی در حجاب راز (حتی تورمت قدماها) ست در نماز پیچیده در قنوت شبش ناز با نیاز دستش فقط به سمت خدا میشود دراز وقتی غذای خانه ی او دیر میشود صد سفره از بهشت سرازیر میشود هم شأن شانه های بلندش فلک نبود در مالکیت فدکش نیز شک نبود ای قوم این که پاسخ نان و نمک نبود مزد دعای خیر هجوم و کتک نبود با نیت کمک به عزاداری اش روید هیزم نه! با گلاب به دلداری اش روید ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
نام ما را ننویسید ، بخوانید فقط سر این سفره گدا را بنشانید فقط آمدم در بزنم ، در نزنم می‌میرم من اگر در زدم این بار نرانید فقط میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست چند لحظه بغل سفره بمانید فقط کم کنید از سر من شرّ خودم را ، یعنی فقط از دست گناهم برهانید ... فقط حُرّم و چکمه سر شانه‌ام انداخته‌ام مادرم را به عزایم ننشانید فقط صبح محشر به جهنم ببریدم امّا پیش انظار ، گنهکار نخوانید فقط پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم گوشه‌ای دامن ما را بتکانید فقط حقمان است ولی جان اباعبدالله محضر فاطمه ما را نکشانید فقط سمت آتش ببری یا نبری خود دانی من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط گر بنا نیست ببخشید ، نبخشید امّا دست ما را به مُحرّم برسانید ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
دلم خوش است که عمری به پای گلزارم مباد آنکه برون افکنی زگلزارم چگونه یار بخوانم تو را که می بینم تو خوب تز زگل استیّ و من کم از خارم دو قطره اشگ خجالت هزار کوه گناه کرامتی که همین است جنس بازارم محبّت تو نیاید زسینه ام بیرون اگر کُشند به تیغ و کَشند بر دارم به چشم پادشهان ناز می کند پایم که خاک راه غلامان حضرت یارم به حشر هم که برانی مرا زخویش هنوز از این که نام تو بردم به تو بدهکارم پر از توام به تهی دستی ام نگاه مکن مگو که هیچ ندارم ببین تو را دارم من و محبّت تو حیف حیف حیف از تو تو و رفاقت من، خواب یا که بیدارم؟ شراره ای بزن از سوز خویش بر جگرم کز این شراره بسوزد تمام آثارم به نار عشق تو یک عمر سوختم مگذار دوباره روز قیامت برند در نارم منم غلام غلام سیاه تو «میثم» که با سرشک، بُود سبز نخل پُر بارم ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
نام تو را بردم زمستانم بهاری شد در خشکسالی دلم صد چشمه جاری شد بعد از زمانی که گدایی تو را کردم دار و ندار من عجب دار و نداری شد گفتند جای توست دل را شست و شو کردم پس می شود از خادمان افتخاری شد می خواستند از هر طرف تو جلوه گر باشی این گونه شد دور حرم آیینه کاری شد گاهی اسیری لذت آهو شدن دارد بیچاره آن که از نگاه تو فراری شد گَرد ضریحت با من و گَرد دلم با تو بی تو دوباره این دلم گرد و غباری شد من سائل بی چیز اطراف حرم هستم من سال های سال دنبال کرم هستم ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
احساس خواهد کرد کوه نور می بیند وقتی حریمت را کسی از دور می بیند احساس انسانی که روی تکّه ی چوبی در عمق تاریکیِ دریا نور می بیند جای قدم های بهشتی تو را عاشق در کوچه باغ سبز نیشابور می بیند زائر همان آنی که مشهد می رسد، خود را با بچّه آهوی شما محشور می بیند هر کس که می آید میان صحن های تو شور خودش را گوشه ی ماهور می بیند با اشک می آید ولی دل خوش به روزی که بالای بالینش تو را در گور می بیند شاعر نگاهش سمت گنبد می رود امّا جای کبوتر دسته های حور می بیند در بیت هشتم صحن کهنه، پنجره فولاد انگار می گویند: مردی کور می بیند... ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
به چشم پر ستاره از جمال ماه می خوانم میان راه شعر آمدم ای شاه می خوانم فقیرم بی نوایم گرچه آهی در بساتم نیست ولی نام تو را هرشب به اشک و آه می خوانم امام مهربان من، امین من  امان من تو را مثل کسی که مانده بین راه می خوانم میان صحن گوهرشاد با چشمان گوهربار صدایت می زنم آقا امین الله می خوانم دخیل پنجره فولاد و سقاخانه ام اما به یاد کام عطشان شعر قتلگاه می خوانم ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود هر کس میان صحن حرم راه می‌رود از هر چه غصه دارد و غم می‌شود ر‌ها هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند از سینه‌های شعله زده آه می‌رود اینجا بهشت روی زمین فرشته هاست از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنیست هر شب به پای بوسی آن ماه می‌رود باب الجواد راه ورودی به قلب توست حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند به چه مقدار به زائر بد هم فکر کند از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد چون که در آینه کاری حرم فکر کند موقع دست به سینه شدن و عرض سلام کربلایی شده هرکس به علم فکر کند چون که از باب جواد تو کسی داخل شد خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
در سلام نماز مغرب بود مسجد از ازدحام خالی شد واژه های کلام مردم شهر از علیک السلام، خالی شد بین پس کوچه های نامردی کوفه تنها گذاشت مردش را با کمی سنگ از سرش وا کرد روزه داریِ کوچه گردش را هیچکس بار آن مسافر را از سر شانه اش پیاده نکرد وای بر حال منبر کوفه که از آن مرد استفاده نکرد کلماتِ که "این چه کاری بود؟" دائماً راهی صدایش بود التماسی شبیه "کوفه میا" سر سجاده ی دعایش بود هیچکس پا به پای او غیر از سایه از پشت سر نمی آمد روشنائی خانه ها رفتند سایه اش هم دگر نمی آمد خواست تا نامه ای اجیر کند به سوی کاروان نشد که نشد شرحی از حال ما وقع بدهد به امام زمان نشد که نشد عاقبت مرد بی کس کوفه سر دارالاماره جایش بود سر دارالاماره ی کوفه آن مکانی که از خدایش بود گریه می کرد و زیر لب می گفت با لبی تشنه با دلی گریان «السّلام علیک یا مظلوم» «السّلام علیک یا عطشان» لب و دندان چه قیمتی دارد؟ لب قاریِ من سلامت باد هم سرش هم تنش خدا را شکر سر راه بنفشه ها افتاد ✍️: 🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592