eitaa logo
اشعار استاد امیر حسین هدایتی
189 دنبال‌کننده
147 عکس
15 ویدیو
1 فایل
در خون زد و بر پوستم با استخوانم وا داشت بنویسم که ننویسم...بخوانم ادمین👇 شعری از استاد دارید یا نکته‌ای هست بفرمایید @Benvic
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 ساحل چقدر دور ، كرانه چقدر دور قيد زمان چقدر ، زمانه چقدر دور كشتی دكل كشيده ی باد موافق است لنگر به گل نشسته ی موج منافق است اين انتظار تلخ به جايی نمی‌رسد اين ناخدا به هيچ خدايی نمی‌رسد تا چشم كار می‌كند، اينجا فقط غم است اينجا جهنّم است برايم جهنم است خون غروب ريخته در شيشه ی طلوع خورشيد ناپديد ، بر انديشه ی طلوع دنيا عجيب در نظرم گيج می‌رود طوفان گرفته است سرم گيج می‌رود اين روزها مرا به خودم واگذاشتی در حلقه ی محاصره ، تنها گذاشتی اي قهرمان واقعی قصّه های من بگذار چند لحظه خودت را به جای من با پاره های درد كلنجار می‌روم طوفان به دوش و تكيه بر ديوار می‌روم قيد زمان ، بزرگترينِ موانع است دنيا به درک غيبت خورشيد قانع است ما عاشقان بی سر و بی دست كيستيم هرگز رفيق راه قيام تو نيستيم اينجا گذاشتيم همه ـ دست روی دست حتی خدای اشک در اين بين ساكت ست دنيای ننگ پر شده از دشنه ی ستيز هشدار می‌دهم كه درين عصر برنخيز امروز سنگ عشق تو بر سينه های‌مان فردا تو می‌شوی هدف كينه های‌مان بوی خيانت از در و ديوار می‌رسد اين كربلاست اين‌كه به تكرار می‌سد ای مرد ، ای برادر اكنون آفتاب در كربلا نريخت مگر خون آفتاب فردا تو را به عرصه ی شطرنج می‌بريم با اين كه از نبودن تو رنج می‌بريم بوی نبود می‌دهد اينجا سلاممان خنجر كشيده ايم برايت تمام مان در گير و دار معركه حاضر نی‌شويم امثال من براي تو شاعر نمی‌شويم ای غايب از نظر به خدايت سپرده‌ايم ما تاجران شعر ، تو را سود برده‌ايم ما ظاهراً فراق تو را زار می‌زنيم اندوه و اشتياق تو را زار می‌زنيم امّا مرام گردنه گيران فراق نيست اينجا برای آمدنت ، اشتياق نيست اي مرد ای برادر هابيل! دور باش از تيغ های اين همه قابيل دور باش گفتی كه می‌رسی، ولی از راه آسمان با سفره ی عدالت و با كيسه های نان تا كی به اين اميد به پايت بايستند مردم گرسنه اند ، به ياد تو نيستند وامانده است در تب اين راه پايشان سر باز كرده است همه زخم هايشان بگذار تا بنالمت ای درد بی امان ای دشنه ی برهنه و ای مرد بی امان ای حسرت رها شده در كيسه های شهر رؤيای آسمانی قدّيسه های شهر آن حسرت و حماسه به جايی رسيد؟ نه دستان استغاثه به جایی رسيد؟ نه ديگر برای آمدنت دير شد نيا اين دست ها به قيضهٔ شمشير شد نيا ساحل چقدر دور ، كرانه چقدر دور قيد زمان چقدر ، زمانه چقدر دور "ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت" امّا هنوز ، منتظرم دوست دارمت @ashareamirhosienhedayati