🌹
در سنگ و صخره ریشهی کوه است
کشتیسوار حضرت نوح است
بگذار اتفاق بیفتد
این جفت روی طاق بیفتد
این آشتی به نیّت جنگ است
نوزاد این قبیله پلنگ است
ای قصهگوی خواب نرفتن
عطشان پیِ سراب نرفتن
ای لحظهات مناسب فردا
یک چشمهات اشارهی فردا
جادو نواز! پنجهی تردست
لاجرعه سرکشیدهی سرمست
این رختِ رفتن است به تن کن
سرخ است این قواره کفن کن
ملای روم و بلخ بگوید
این کهنه را به تلخ بگوید
اما تو ای شهیدِ خدایی
از مولوی نپرس کجایی
ای بر مزار خویش نشسته
ای خونِ رفته از تنِ خسته
در کوچه جز تو مرگ کجا بود
جز درد عشق درد کجا بود
دریای سرخ آب ندارد
جوی جنون شتاب ندارد
داروغه کو که مست بگیرد
پیک تو را به دست بگیرد
دستت نشانه گرفته به بندت
شَهپر شکسته بامِ بلندت
پیری کجا و شور جوانی
وقتی تو ناقه را بدوانی
تیغی که در مصاف سنان بود
حرفی که بود و زیر زبان بود
نشکسته است تا تو برویی
ناگفته ماند تا تو بگویی
#امیر_حسین_هدایتی
#سید_مقاومت
@ashareamirhosienhedayati