🌹
چرا میجنگی اما کُشتهای از ما نمیگیری
به سرحدّات لشکر میکشی اما نمیگیری
چرا تا میکنی وقتی به زانومان درآوردی
چرا از حق گذشتی بین باطل جا نمیگیری
چرا فورا درفش رنگ و روی رفتهی ما را
به آن شرحی که پیش آوردهای بالا نمیگیری
مگر مخروبهای را پرچم مغلوبه پوشاندی
چرا دستی بر این دیوار خون پالا نمیگیری
قدم ای فاتحِ بیاعتنا بر چشم ما داری
چرا روی فتوحات جدیدت جا نمیگیری
طوایف بر سرِ میز غنائم دستمان بالا
ولی در غارت ما دست بالا را نمیگیری
سپاه آورده ارتش برده و از ما چه میخواهی
اگر بیدست و پایی از قوای ما نمیگیری
دلم خوش بوده با هر یورشت صدبار میریزم
ولی در پایگاهم لرزهای حتی نمیگیری
اگر خون بدنها را در این دنیا نمیریزی
چرا جان جسدها را در آن دنیا نمیگیری
چرا هر گوشهی این پرده را ای زخمهی آخر
به آتش میکشی آنجا و تا اینجا نمیگیری
اگر گردن فرازی نیست عرض کوچکی دارم
چرا این قطره را در مشت آن دریا نمیگیری
چرا چون گردبادی شهر را صحرا نمیسازی
سرت را از خرابیهای خود بالا نمیگیری
چه خوابی در میان ماجرای رفته میبینی
چرا تصمیم جنگ و صلح را یکجا نمیگیری
#امیر_حسین_هدایتی
#چرا_میجنگی
@ashareamirhosienhedayati