eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
295 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیهاالسلام 🔹آه آتشین🔹 به خون دیده، تر کن آستین را به یاد آور حدیث راستین را ببار از آسمانِ دیده باران اگر گل‌پوش می‌خواهی زمین را بیا بر صخرۀ اندوه چون موج بگیریم از سر ماتم جبین را به دشت سینه چون تن‌پوش خورشید بپوشیم اشک و آه آتشین را بیا روشن کنیم ای دیده با اشک چراغ خاطر امّ‌البنین را همان بانو که حُسنش آفریده‌ست به ذهن آفرینش آفرین را بگیر ای عشق پرواز کلامی که گویم آستانش را سلامی چو شمعی در حریم خانه می‌سوخت که از هُرمش پر پروانه می‌سوخت چه داغی داشت در جان کز شرارش دل هر عاقل و دیوانه می‌سوخت ز حسرت از تنور سرخ آهش در و دیوار هر کاشانه می‌سوخت دل و جانش چو بغض سرخ خورشید ز داغ ماتم جانانه می‌سوخت... به یاد آن کبوترها که رفتند دل او در قفس تنها نمی‌سوخت تمام هیئت افلاک از این درد نگاه ابر بود و گریه می‌کرد! مگر خورشید، آتش در جگر داشت؟ که در دل، زخم‌هایی شعله‌ور داشت دل سنگ از شرار سینه‌اش سوخت به قلب صخره هم آهش اثر داشت پس از کوچ شهیدان از دل دشت چو دریا دامنی از گریه تر داشت به یاد دست‌های ساقی عشق ز غم دستی به دل، دستی به سر داشت نه تنها روز، چون مرغ شباهنگ سر فریاد هر شب تا سحر داشت چو رنگ کاروان کوچ، صد داغ به دل آن مادر از هجر پسر داشت دلی بود و در آن آلالۀ‌ درد چه می‌رُست از نگاهش؟ نالۀ درد... ✍ .
کانال اشعار حسینی در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال اشعار حسینی در واتساپ https://chat.whatsapp.com/KkY7pOAqUVF8uwagfA4HNj کانال اشعار حسینی در تلگرام https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. جز با زلال نور الهی نسب نداشت ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت . دردی به غیر غربت شاه عرب نداشت هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت . آماده کرده بود سپرهای خویش را تعلیم داده بود پسرهای خویش را . تا پاسدار خیمه ی آل عبا شوند با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند . هم داستان ماه ترین ماه ها شوند مردان پاکباخته ی کربلا شوند . ام البنین که چار یل بی قرینه داشت تنها مدال عشق علی را به سینه داشت . بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند هم پای تا به سر همگی مصطفایی اند . اهل مدینه اند ولی کربلایی اند از نسل کوثرند سراپا خدایی اند . عمری است دل به ساحت خورشید داده است سرمایه اش محبت این خانواده است . تا روز حشر مکتب او مکتب علی ست لب وا نکرد و دید که جان بر لب علی ست . او آشنای تاب و تب هر شب علی ست با افتخار ، خادمه ی زینب علی ست . بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو لبریز بود از میِ اِیّاکَ نـَعْبُد و … . سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین بی شک رسیده بود به سر منزل یقین . ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین … . با این که بعد روز دهم یک پسر نداشت یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت . الحق که جایگاه علی را شناخته در کوره ی محبت مولا گداخته . هرگز به زرق و برق جهان دل نباخته با نان خشک و خالی این خانه ساخته . ما تشنه ایم تشنه ی لحن حماسی اش صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش . از راه دور ، محو تماشای کربلا است دلواپس عمیق ترین جای کربلا است . آموزگار حضرت سقای کربلا است او مادر شهید ترین های کربلا است . این زن که خاک را به نظر کیمیا کند آیا شود که روزی ما کربلا کند ✍ .
. ای خدا جان اوستیم آرام جانیم گلمه دی منتظر قالدی گوزوم نام ونشانیم گلمدی گلشن عمروم سولور سرو روانیم گلمه دی صاحب اون یدی منصب پهلوانیم گلمه دی نهر علقمده یاتان شیر ژیانیم گلمدی قهرمانلار قهرمانی قهرمانیم گلمه دی ایخدا دل تنگه گلدی دلبریمدن یوخ خبر صون نفسده عون و فضل و جعفریمدن یوخ خبر جان دوداقیمدن چیخیر هئچ ائل لریمدن یوخ خبر قاسمیم دن یا علی اکبریمدن یوخ خبر زاده زهرا حسین تک سروریمدن یوخ خبر یوخ منه چاره ابوالفضل جوانیم گلمه دی چرخ دوران ائیله دی ام البنینی بی بنین دلخوشام دورد اوغلوم اولدی شوقیله قربان دین شامیدن زینب گتوردی یوسفین پیراهنین وئردی عباسین منه مشکیله قانلی پرچمین آخر عمرومده اوغولسوز قالمیشام زار و حزین جان دوداقه گلدی اما دلستانیم گلمه دی بو ائوه گلدیم گلین ، کسب شرافت ائیله دیم اولمیام شرمنده حق دن استعانت ائیله دیم زینب و کلثومه چوخ شوقیله خدمت ائیله دیم فاطمه اولادینه هر آن محبت ائیله دیم ایمدی آخر لحظه بیر بیر گر چه دعوت ائیله دیم باشیم اوسته بیر نفر شیرین زبانیم گلمه دی دار دنیاده حسینمیدن صورا گولمز یوزوم حسرتیله کربلا یولارینا باخدی گوزوم اولمادی از بس خبر قورتادی قلبیمده دوزوم شعله هجرانیدن چوخداندی وار دیلده کوزوم باشیم اوسته گلسه عباسیم اونا وار چوخ سوزوم شمع تک یاندیم ولی دیلدن یانانیم گلمه دی حیف عاشورا گونی سعی و صفاده اولمادیم نی کیمی گلدیم نوایه نینواده اولمادیم منده زینب تک او گون دشت بلاده اولمادیم قانه باتدی ایل لریم کرب وبلاده اولمادیم بیر دویونجا آغلییام قانلی مناده اولمادیم گوللریم حسرتله سولدی باغبانیم گلمه دی گیم گوروب عباسیمی قدر رساسیندن دئسین کربلاده همت و سعی و صفاسیندن دئسین روز عاشوراده کی حال و هواسیندن دئسین دورد وفالی اوغلومون عهد وفاسیندن دئسین ایندی جان اوسته منه مدح و رثاسیندن دئسین بیر دئسین علت ندور اول مهربانیم گلمه دی کربلانی کیم گوروب قانلی مناسیندن دئسین قتلگاهیندن خلیلین دن صفاسیندن دئسین دشمنین عباسیمه ظلم و جفاسیندن دئسین پاره مشکییندن و یا قانلی لواسیندن دئسین بیر منه شیر اوغلومون باشدا یاراسیندن دئسین شرح ائدین علت ندور اول پاسبانیم گلمه دی گوردی عاشوراده کیم عباسیمن پیکارینی عهد و پیمانین و یا عشقینده کی معیارینی تشنه لب نهرین کنارینده گوزل کردارینی قارداش عشقینده اولان رفتارینی ایثارینی هم حسینی آغلادان هجرینده هم قیزلارینی اولدی شرمنده خیامه قهرمانیم گلمه دی باشیم اوسته اولمادی زینب محرم دن دئسین کربلا دشتینده کی اسرار مبهم دن دئسین تشنه لردن سو سوزوندن نهر علقم دن دئسین مشکیدن عباسیدن یا قانلی پرچم دن دئسین کهنه پیراهن سوزوندن آخرین دم دن دئسین گتدی شامه حیف یار روضه خوانیم گلمه دی .
. با موضوع علیهاالسلام بیا عزیز دل فاطمه، جهان غوغاست که بی تو دوره ی سخت جهنم ِدنیاست چقدر ظلم و ستم،چاره اش ظهور توست حکومت علوی تو آرزوی ماست چرا هنوز نفهمیده طالب دنیا فقط زمان ظهور تو زندگی زیباست هزارسال گذشته کسی به فکرت نیست هزارسال چرا خیمه ی تو در صحراست طرید و خائفی از دست شیعیان خود برای قلب حزین تو، ذی طُویٰ مأواست تو صاحب همه ی روضه های ما هستی چرا همیشه بدون تو روضه ها برپاست به روضه های عموجان همیشه حساسی بیا که روضه ی جانسوز مادر سقّاست نشسته بر روی خاک و کشیده چندین قبر دلش اسیر غم روضه های عاشوراست گذشته از نظرش مشک پاره ی عباس چقدر کودک لب تشنه بین دو دریاست میان علقمه خورده زمین ابالفضلش حسین با قد خم پیش پیکرش تنهاست زمان بوسه به دست بریده اش، دق کرد چه دیده است؟ پناهش مقطع الاعضاست چگونه تیر سه شعبه کشیده از چشمش؟ جواب ناله ی او از چه خنده ی اعداست؟ دلش کنار تن پاره پاره ی عبّاس مدینه رفته، سبب؛ بوی مادرش زهراست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. محرمانِ این حرم هستیم با اُم‌البنین معنیِ یافاطمه یعنی که یا اُم‌البنین عقل از درک مقامات بلندش عاجز است عشق می‌گوید سلام‌الله علی اُم‌البنین زائزِ زهرا فقط این راز را فهمیده است مصطفی بالاسر و پایینِ پا اُم‌البنین مرقد این فاطمه پایینِ پای فاطمه است نیست از آن قبرِ پنهان راه تا اُم‌البنین زندگی‌ات شد علی و بندگی‌ات شد علی آمدی تا قرب  تا حق  تا خدا  اُم‌البنین با تو باید دید  زهرایی شدن  زینب شدن با تو باید خواند ما اَدراک ما اُم‌البنین در نجف نقشِ ضریح مرتضی یافاطمه است در حرم دیدم به ایوانِ طلا اُم‌البنین ابتدای این غزل از  بیت زهرا شد شروع ابتدایی که ندارد انتها اُم‌البنین آمدی گفتی به اذن الله عشق آغاز شد نامِ تو شد مادرِ آیینه‌ها اُم‌البنین از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو از همان روزی که دختر شد تو را اُم‌البنین مادری کردی برای تشنگی‌های حسین مادری کردی برای مجتبی اُم‌البنین با کنیزان می‌نشستی و کنیزی کرده‌ای از خودت حتی زِ نام خود رها  اُم‌البنین "ای تمام مادران قربان این نامادری" ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا اُم‌البنین چهار فرزندت فدای چهار فرزند علی زندگی را ساختی با هشت تا اُم‌البنین آه از روزی که آمد بین آغوشت حرم تکیه می‌دادی پس از آن بر عصا اُم‌البنین  در میان کاروانِ بچه‌هایت رفتی و... یک نفر اما ندیدی آشنا اُم‌البنین تا که گفتی پیرزن دنبال زینب آمدم گفت حق داری که نشناسی مرا اُم‌البنین جانِ من داغ کجا اینقدر پیرت کرده است گفت رفتم قتلگاهِ کربلا اُم‌البنین ای بلا دیده  کدامش در کجایش سخت بود گفت وای از شام از شام بلا اُم‌البنین کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها شام بود و ضربه‌هایی بی هوا اُم‌البنین کربلا و خندها بر رو زدن‌های حسین شام بود و ناسزا در ناسزا  اُم‌البنین خوانده‌ای ویلی علی شبلی علیک یاحسین خوانده‌ای لاتدعونی ویک یا ام البنین https://eitaa.com/asharehoseini14/7685 .
. از فرماندهان سپاه در سوریه و در اثر حمله ی صهیونیستها به زینبیه به درجه رفیع شهادت نائل شد. سید رضی جانش فدایِ راه دین شد قربانیِ راه امیرالمؤمنین شد در جنگِ با قوم یهودی های کافر در زینبیه زائرِ امّ البنین شد .
. بانوی ایثار بانوی عشق و ادب اُمُّ الْبَنین روشنی ها را سبب اُمُّ الْبَنین روح سبز یاس های بیقرار مادر آلاله های داغدار این تویی نوشیده از آب بقا همسر والا مقام مرتضی عشق را کردی هماره زمزمه در کنار یاس های فاطمه بانوی حجب و حیا اُمُّ الْبَنین هم نشین مر تضی اُمُّ الْبَنین این تویی خورشید اما در حجاب روشنایی می دهی چون آفتاب این تویی لبریز از عطر عفاف چادرت را می کند غیرت طواف گل ولی دارای روح عفّتی زن ولی آئینه دار عصمتی ای که بودی هم کلام اوصیا ای مقامت همطراز اولیا ای فروزان تر ز خورشید سپهر مادری کردی تو زینب را به مهر گریه کردی بر عزیز فاطمه خویش را خواندی کنیز فاطمه لاله از باغ شهادت چیده ای داغ فرزندان خود را دیده ای دست تو یک باغ احساس آفرید عشق در بیت تو عبّاس آفرید چشمه ی آب بقا در بند توست ساقی لب تشنگان فرزند توست ای به عترت یار یا اُمُّ الْبَنین مادر ایثار یا اُمُّ الْبَنین ** «یاسر»✍ ‌
بانوی نور بانوی عشق آفرین حضرت اُمُّ الْبَنین معنی نور و یقین حضرت اُمُّ الْبَنین هم نَفَس آسمان هم قدم عرشیان همسر حَبْلُ الْمَتین حضرت اُمُّ الْبَنین بانوی ایثار ها روح به گلزار ها بانوی ایمان و دین حضرت اُمُّ الْبَنین خانه ی دل را امید آینه ی رو سپید خاتم دل را نگین حضرت اُمُّ الْبَنین مادر عشق و ادب خون جگرِ تشنه لب با غم و محنت قرین حضرت اُمُّ الْبَنین بانوی اشکِ مدام ، بانوی عزّت مرام بانوی گلگون جبین حضرت اُمُّ الْبَنین مادر چار اختر و ، مادر ماه منیر مادر نور مُبین حضرت اُمُّ الْبَنین باغ گل یاس را حضرت عبّاس را کرده فدا بهر دین حضرت اُمُّ الْبَنین «یاسر» ازین رهگذر آمده با چشم تر گشته تو را در طنین حضرت اُمُّ الْبَنین ** محمود تاری «یاسر»
. باغبان و گل گرید دو چشم باغبان وقتی که گل پرپر شود آتش فتد او را بجان وقتی که گل پرپر شود هر دیده گردد لاله گون دل می شود لبریز خون جان می شود آتش فشان وقتی که گل پرپر شود عالَم شود در غم رها دنیا شود ظلمت سرا هستی شود عین خزان وقتی که گل پرپر شود جاری شود از دیده آب آید به سینه رنج و تاب خون می شود از دل روان وقتی که گل پرپر شود با رفتنِ گل از نظر گلشن شود دلگیرتر جان گیرد از ماتم نشان وقتی که گل پرپر شود دل بشکند از داغ ها دلگیر گردد باغ ها از غم شود قامت کمان وقتی که گل پرپر شود نیرو رود از پیکرش هر کس که گل رفت از برش آری شود تن ناتوان وقتی که گل پرپر شود «یاسر» اگر آید غمی جان را بسوزد ماتمی دل می رود دامن کشان وقتی که گل پرپر شود ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. ای به حرم، هدیۀ پروردگار بحرِ کرم، واسطۀ کردگار ای دلت از غیرِ تولا جدا صاحبِ اِجلال، کنیز خدا ای ز ازل منتصبِ مصطفی تا به ابد منتخبِ مرتضی یارِ علی بوده ای از دیرباز ساخته ای فاطمه را سرفراز مَرتبَتت، مادریِ ماهتاب مَنزلَتت، همسریِ آفتاب کیست شود فاطمه را جانشین همچو تو ای حضرت ام البنين بال و پرِ معنویِ بیت وحی فاطمۀ ثانویِ بیت وحی چار گل فاطمه را مادری مادرِ پُر مهرِ چهار اختری مادر چار عاشقِ سر باخته دل به قضا، جان به قدر باخته - - - - - - - - - - مادر دلدار، سلامٌ علیک اُمِ علمدار، سلامٌ علیک بسکه دلت بوی گلِ یاس داد خالقِ گُلها به تو عباس داد هست گر عباسِ تو ذُخرُالحسین از تو ذخیره ست، بر آن نورِ عین مهدِ دلیران، سرِ دامان توست روحِ شجاعت، ز شبستان توست ای بفدای گُلِ بستانِ تو روشنیِ شمعِ شبستانِ تو ماهِ حرم، روی ابالفضل بود تکیه به بازوی ابالفضل بود بود در آن قلقلۀ دشمنان هیبتِ سقای حرم پاسبان هیچ تو دانی که امیدت چه شد؟ قامتِ عباسِ رشیدت چه شد؟ چون برهِ فاطمه بی‌تاب شد رفت که آب آورد و آب شد آه ز یادآوریِ نخل‌ها دشمن و پنهانگری نخل‌ها من چه بگویم، ز رشیدی غریب در وسطِ حیله و مکر و فریب دستِ علمدار کمین خورد، وای ساقیِ دلدار زمین خورد، وای با همه بی دستی و بی یاوری باز رجز خواند سوی لشکری تا که به یاریِ حسینت شتافت تیغ، سرِ ماهِ منیرت شکافت تیر به چشمانِ قمر تا نشست پشت و پناهِ حرم از پا نشست گفت: اَخا اَدرک اَخا یاحسین دیدنِ عباس بیا یاحسین ساقی اَت از شوقِ لقا مست شد در طلبِ وصلِ تو، بی دست شد نامِ تو دارم به لبم زمزمه آمده بالینِ سرم فاطمه ✍ .
. تقدیم به حضرت ام الادب، ام العباس، حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها روضه ی کربلاست تقدیرش مثل زینب شکسته تصویرش داغ شرمندگیِ عباس است علت قد و قامت پیرش کربلا را ندید، اما ماند روی قلبش همیشه تأثیر‌ش داغ عباس ها نه، داغ حسین کرد با موج غم زمین گیرش با سکینه همیشه می فرمود: بگذرد از عمو و تقصیرش آب می شد رباب را می دید آتش شرم کرده تبخیرش از لبِ تشنه ی علی می گفت اشک هر روز و آه دلگیرش: حرمله در نبودِ عباسم با سه شعبه گرفته از شیرش روزگارش تمام روضه شده کار او صبح و شام روضه شده اشک و خون نقش چشم هایش بود کربلای بقیع جایش بود گرچه ام البنینِ تنها شد داغدار غم پسرها شد گرچه قطع الیمین شد عباسش روی نیزه نگین شد عباسش چار فرزند او شدند شهید نخل او را تبر اگر چه برید کم نشد از محبتش به حسین بیشتر شد ارادتش به حسین همه فکرش حسین بود حسین فکر و ذکرش حسین بود حسین .