eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 از بد حــادثــه اینـجا وسط هلهله ها عشق مانده تک و تنها وسط هلهله ها ذره ذره بدنش روی زمیـن می ریـزد مـردی از عالـم بــالا وسط هلهله ها جگر و زهر دوباره تنشان خورده به هم چه بساطی شده برپـا وسط هلهله ها باز هم دست زمان پنبه به گوشش کرده داد غــربت نــزن آقــا! وسط هلهله ها این جهان کوری اش انگار که مادر زادیست که رهـا کـرده شمـا را وسط هلهله ها عمه ات را تـو صدا کن، ولی اینقدر نگو "جگـرم سوختـه بـابـا" وسط هلهله ها وارث آینــه هــا، آب شــدی، افـتــادی تشنه لب، "حضرت دریـا" وسط هلهله ها بیـــن حجــره چقَـدَر بــوی عطش پیچیده تــازه شد روضه ی سقـــا وسط هلهله ها مشک، یک تیر سه شعبه و کمی بعد از آن آمده حضرت زهرا وسط هلهله ها.... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ...........__________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد یا گرد و خاک پیرهنت را تکان دهد از روی خاک حجره سر خاکی تو را بر دارد و به گوشه دامن مکان کند می خواهی آب آب بگویی نمی شود گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟ چندین کنیز را وسط حجره جمع کرد می خواست دست و پا زدنت را نشان دهد تا بام می شود سر سالم تری رسید با شرط این که این لبه در امان دهد بالا نشسته ای و جهان زیر پای توست وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد
لب می زند که مادر خود را صدا کند یا حقِ واژه ی جگرم را ادا کند او ناله می زند جگرم سوخت؛ هیچ کس…. … گویا قرار نیست به او اعتنا کند می خندد ام فضل به همراه عده ای تا خون به قلب حضرت ابن الرضا کند یک ظرف آب ریخت روی زمین پیش او نگذاشت تا کسی به لبش آشنا کند در حجره دست و پا زدنش یک بهانه بود تا روضه ای برای خودش دست و پا کند می خواست با خیال غم جد بی کفن آن حجره ی ستم زده را کربلا کند وای از دقایقی که به گودال یک نفر بالای سر رسید که سر را جدا کند باید عقیله بعد برادر در آن میان فکری به حال سوختن بچه ها کند حالا غروب یک نفس افتاد به خواهری لب می زند که مادر خود را صدا کند
کسی خبر نشد از غربت نهانی من نیامده به سرم بهر همزبانی من فقط غریب مدینه غم مرا فهمد که همسرم شده در خانه خصم جانی من کجایی ای پدرم؟حال و روز من بینی کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من برای مادرم انقدر گریه کردم تا غم جوانی اش امد سر جوانی من بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم به جلوه آمده در وقت قد کمانی من بیا و در رخ من روی مادرت را بین کبود گشته چو او روی ارغوانی من میان هلهله ها گمشده نوای دلم ز بسکه کف زنند وقت روضه خوانی من چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید عیان بود ز مچ پای ریسمانی من هزار بال کبوتر نیابتا ز حسین رسید تا که کند کار سایه بانی من سلام بر بدن بی عزیز خدا سلام بر تن عریان سیدالشهدا .
. این ها به جای این که برایت دعا کنند کف می زنند تا نفست را فدا کنند هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند با دست و پا زدن به نوایی نمی رسی این ها قرار نیست به تو اعتنا کنند بال فرشته های خدا هست پس چرا؟ این چند تا کنیز تو را جابه جا کنند هر وقت دست و پا بزنی دست می زنند اما خدا کند به همین اکتفا کنند تا بام می برند که شاید سر تو را در بین را با لبه ای آشنا کنند حالا کبوتران پر خود را گشوده اند یک سایبان برای سرت دست و پا کنند شاعر: ✍ .