#امام_حسین_ع_مناجات
وقتی که روح عاشقان وابستهی تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زندهبودن نیست
من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم لَن نیست
با شمعدان روضه قبرم را مزین کن
تا کس نگوید خانهی عشاق روشن نیست
یک زحمتی دارم! خودت بر قبر من بنویس...
چیزی به غیر از دوری تو قاتل من نیست!
دامن مکش بگذار دستم بند تو باشد
جز تو امیدی بر من آلوده دامن نیست
باهم دوباره روضه میگیریم در محشر
گیرم برای من مجال روضه فعلا نیست
**
من بیشتر از نیزه، سنگ و چوب میبینم
نه نه کبودیِ تنِ تو جای آهن نیست
خیز و بگو با زینب از گودال برخیزد
شمر آمده اینجا، دگر جای نشستن نیست
✍ #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/asharnab14
#ورود_کاروان_به_کربلا
رسید بالاخره قافله کنار فرات...
سلامتی حسین و قبیلهاش صلوات!
رباب آمده با اصغرش خوش آمده است
رقیه آمده با اکبرش خوش آمده است
چقدر خوب که جمعِ بزرگها جمع است
تمام قافله پروانه، عمه هم شمع است
به بندهها برسان جلوهی رب آمده است
خبر کنید زنان را که زینب آمده است
چه با شکوه میآید ز محملش پایین
سر تمامی مردان مقابلش پایین
حجاب دختر حیدر، هزار پردهی نور
ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور
رکابدار ابالفضل و پردهدار حسین
شکوه این زن ابالفضل و اقتدار حسین
چرا کسی نمیآید سلامشان بکند
سلامشان بکند احترامشان بکند
بزرگ بانوی این قافله پریشان است
خدا بخیر کند خیره بر بیابان است
گمان کنم خبرِ سر براش آوردند
خبر ز غارت معجر براش آوردند
رساندهاند خبر را که ای صبور حرم
شکسته میشود این سمتها غرور حرم
اگر چه آمدهای با دوصدجلال اینجا
به عصر روز دهم میروی ز حال اینجا
همان زمان که حسینت میان گودال است
همان زمان که تنش زیر چکمه پامال است
همان زمان که همه درمیان آشوبند
به بوسهگاه نبی نیزه نیزه میکوبند
لباس کهنهی او از تنش جدا شده است
به روی جسم شریفش برو بیا شده است
کبود میشود از تازیانه پیکر تو
سری به نیزه بلند است در برابر تو
✍ #سیدپوریا_هاشمی