eitaa logo
اشعار زیبا
381 دنبال‌کننده
973 عکس
109 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
افتادی از بلندی و آقا سرت شکست ته مانده های زخمی بال وپرت شکست   وقتی عمود آمد وشقّ القمر که شد تیر کمان میان دو چشم ترت شکست   با نیزه های لشگریان زیر و رو شدی در زیر نیزه ها به خدا پیکرت شکست   در لحظه ای که تا شدی و دست وپا زدی سقا کنار خیمه قد خواهرت شکست   بر روی پای فاطمه گفتی بیا اخا بنگر به نیزه ای کمر لشگرت شکست   یک یا حسین گفتی و زینب دلش گرفت آن لحظه عاقبت نفس آخرت شکست ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁨🏴علقمه موج شد، عکسِ قمرش ریخت به هم 🏴دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم 🏴تا که از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشک 🏴گیـسویِ دختـرکِ منتـظرش، ریخت به هم 🖤 حسینی بر آقا عج و همه شیعیان و مسلمانان تسلیت باد🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{ شب وصل است و تبِ دلبری جانان است } { ساغر وصل لبالب به لب مستان است } { در نظر بازیشان اهل نظر حیران است } { گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است } { چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } _علیه السلام ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است🖤 { شب وصل است و تبِ دلبری جانان است } { ساغر وصل لبالب به لب مستان است } { در نظر بازیشان اهل نظر حیران است } { گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است } { چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } * { « یارب این بوی خوش از روضة جان می آید ؟ } { یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید ؟ » } { « یارب این نور صفات از چه مکان می آید ؟ » } { « عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید ! » } { یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } {عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } ##### { « چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید ؟ } { « چه صفیر است که دل بال زنان می آید ؟ » } { چه پیامی است ؟ چرا موج گمان می آید ؟ } { چه شکار است ؟ چرا بانگ کمان می آید ؟ } { چه فضائی است ؟ چرا تیر قضا پران است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } * { گوش تا گوش ، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست } { شاه بنشسته ، بر او حلقة یاران الست } { « پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست » } { چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست } { خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است) مکن ای صبح طلوع ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه‌ی به روایت رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت از دست هر کسی که نباید سبو گرفت تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست پس این فرات بود که با تو وضو گرفت کوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلا با آبروی ریخته ات آبرو گرفت شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید این آفتاب بود که با ماه خو گرفت دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت خیلی گران تمام شد این آب خواستن یک مشک از قبیله ي ما یک عمو گرفت از آن به بعد بود صداها ضعیف شد ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟ دست کسی به کنج النگوی او گرفت در کوفه بیشتر به قَدَت احتیاج داشت با آستین پاره نمی شد که رو گرفت شاعر: علي اكبر لطيفيان ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ در گلوی چشمها می ماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود شاعر: قادر طهماسبی (فرید) ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب یازدهم محرم – مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه امروز پا به معرکه کربلا زدی از صبح گریه کردی وناله ها زدی من هر چه را شنیده ام آقا تو دیده ای نالیده ای،خمیده ای وداغ دیده ای دلواپسی به جوش دلت مثل خُم شده شاید سه ساله عمه ی ناز تو گم شده در بین دود و آتش صحرا چه می کنی با ناله های زینب کبریی چه می کنی امشب چقدر خسته ای و دل شکسته ای امشب بداغ شام غریبان نشسته ای گویا تو نیز سر بروی نیزه دیده ای یا آنکه پابه پای یتیمان دویده ای آیا به پای ناز شما خار رفته است یا قاتلی بروی زمینت کشانده است امشب کنار کشته ی مولا چه می کنی با قامت خمیده ی زهرا چه می کنی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبیهِ هر چه که عاشق، سَرَت جدا شده است تمام هستیِ پهناورت جدا شده است غزل چگونه بگویم ز قطعه‌تنت؟!  که بیت بیتِ تو از پیکـرت جدا شده است چه سرگذشتِ غریبی گذشت از سَرِ تو!  چگونه تاخت که سرتا سرت جدا شده است؟!  کبوتران حرم، بال و پر نمی‌خواهند که از حریمِ تو بال و پرت جدا شده است فدای قامت انگشتِ تو که رفت از دست به این بهانه که انگشترت جدا شده است طلوع کرده سَرَت... کاروان به دنبالش می‌انِ راه ولی دخترت جدا شده است که در تنِ او جان نیست، که بیامان بدَوَد چگونه از پیِ این سَر، دوان دوان بدود؟  نشسته داغِ تو بر قلبِ پاره پاره او کبود شده در این آسمان ستاره او کمی گذشت که یک سایه‌ای از راه رسید که تازیانه به دست گرفته و ناگاه به ضرب میزند آن را به پهلویش که بیا کِشیده است کمان دار، گیسویش که بیا دوباره خاطره ی کوچه تازه در دشت شد خمیده قامت و بیجان به کاروان برگشت رسیده‌اند به شام ​​و خرابه منزلشان سَری به دامن و سِرّی نهفته در دلشان وصالِ دختر و بابا رسیده امشب به غیرِ اشک، چه کَس حل کرده مشکلشان؟  * «نماز شامِ غریبان...» که گفته اند، اینجاست!  وضو، ز خونِ سَر و قبله بود مایلشان میانِ عاشق و معشوق، جانِ دختر بود که ذرّه ذرّه به پایان رسید حائلشان هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست در این سکوت که پیچید دورِ محملشان وزیده است صدایی... شبیهِ لالایی ست بغل گرفته پدر را! عجیب بابایی ست به روی پای کبودش، نشسته خوابیده شبیهِ مادرِ پهلو شکسته خوابیده خرابه ساکت و آرام، اشک میریزد شکسته بغض و سرانجام اشک میریزد رسیده است سحرگاهِ شستنِ بدنش رسیده است سحر... یا شبِ کبودِ تنش؟!  خمیده‌تر شده زینب در این سحر انگار خرابه از غمِ او خراب شد! شاعر:عارفه دهقانی شهادت دردانه اباعبدالله حضرت رقیه (س)تسلیت باد🖤🖤🖤 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
خوشا از دل نم اشکی فشاندن     به آبی آتش دل را نشاندن     خوشا زان عشقبازان یاد کردن     زبان را زخمه فریاد کردن     خوشا از نی خوشا از سر سرودن     خوشا نی نامه ای دیگر سرودن     نوای نی نوایی آتشین است     بگو از سر بگیرد، دلنشین است     نوای نی نوای بی نوایی است     هوای ناله هایش، نینوایی است     نوای نی دوای هر دل تنگ     شفای خواب گُل، بیماری سنگ     قلم، تصویر جانکاهی است از نی     علم، تمثیل کوتاهی است از نی     خدا چون دست بر لوح و قلم زد     سر او را به خط نی رقم زد     دل نی ناله ها دارد از آن روز     از آن روز است نی را ناله پرسوز     چه رفت آن روز در اندیشه نی     که اینسان شد پریشان بیشه نی؟     سری سرمست شور و بی قراری     چو مجنون در هوای نی سواری     پر از عشق نیستان سینه او     غم غربت، غم دیرینه او     غم نی بندبند پیکر اوست     هوای آن نیستان در سر اوست     دلش را با غریبی، آشنایی است     به هم اعضای او وصل از جدایی است سرش بر نی، تنش در قعر گودال     ادب را گه الف گردید، گه دال     ره نی پیچ و خم بسیار دارد     نوایش زیر و بم بسیار دارد     سری بر نیزه ای منزل به منزل     به همراهش هزاران کاروان دل     چگونه پا ز گل بردارد اشتر     که با خود باری از سر دارد اشتر؟     گرانباری به محمل بود بر نی نه از سر، باری از دل بود بر نی     چو از جان پیش پای عشق سر داد     سرش بر نی، نوای عشق سر داد     به روی نیزه و شیرین زبانی!     عجب نبود ز نی شکرفشانی     اگر نی پرده ای دیگر بخواند     نیستان را به آتش می کشاند     سزد گر چشم ها در خون نشینند چو دریا را به روی نیزه بینند     شگفتا بی سر و سامانی عشق!     به روی نیزه سرگردانی عشق!     ز دست عشق در عالم هیاهوست     تمام فتنه ها زیر سر اوست! شاعر: شادروان قیصر امین پور ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
  نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر   فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر   قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق» که پر شده است جهان از حسین سرتاسر   نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر   سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر   هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر   همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر   سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر   زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر   سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر   بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر   خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر   در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر   سری  که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر   پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر   امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت: به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر   میان خاک کلام خدا مقطعه شد میان خاک الف لام میم طاها سر   حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر   تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر   نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -   جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر   صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر   بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر   چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر   عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر   دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر سید حمید رضا برقعی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》