بسم الله
🔰سنت روضهخوانی خانگی در سیره ائمه
نگاهی به روضهخوانی خانگی در سیره اهل بیت بیندازیم.
در توصیههای امام باقر علیهالسلام به کسی که نمیتوانست در روز عاشورا به کربلا برود اما دوست داشت ثواب زیارت در روز عاشورا را از دست ندهد، آمده است: «قبل از ظهر عاشورا به بیابان یا روى بلندىِ خانهاش برود و با اشاره به امام حسین(ع) سلام کند و با جدّیت، بر قاتلش نفرین کند و پس از آن، دو رکعت نماز بگزارد. آنگاه بر حسین(ع) مرثیه بخواند و گریه کند و سفارش کند کسانى که در خانهاش هستند، بر حسین(ع) گریه کنند و با ناله کردن بر حسین(ع)، در خانهاش مراسم به پا کند و با خانوادهاش در گریه همصدا شوند. من براى آنان، از طرف خدا ضمانت میکنم که اگر این کار را انجام دهند، همه این ثوابها را به دست میآورند» (کامل الزیارات، ابن قولویه ص 176)
کمیت شاعر به خانه امام باقر علیه السلام آمده بود. گفت: یابن رسول الله اجازه میدهید برایتان شعری بخوانم؟ حضرت فرمود: ایام البیض است! کمیت گفت: شعر فقط درباره شما است و چیز دیگری در آن نیست! حضرت اجازه دادند تا شعرش را بخواند. او خواند و امام باقر علیهالسلام گریست. همراه با امام باقر، فرزندش امام صادق نیز گریست. از پشت پرده صدای گریه زنانه هم به گوش میرسید(الغدیر 2/238).
در روزگاری که حاکمان مدینه روضه برپا کردن را قدغن کرده بودند، امام صادق علیهالسلام در خانه خودش روضه خانگی برپا میکرد. زنان خانه هم پشت پردهای مینشستند و در روضه جدشان سیدالشهداء شیون میکردند. روزی به ابوهارون مکفوف فرمود: برایم شعری در رثاء حسین بخوان. ابوهارون شعر را به صورت ساده و دکلمهوار خواند.
حضرت فرمود: همانطور که در مجالستان با سوزو گداز میخوانید، بخوان! ابوهارون برای حضرت روضه خواند. حضرت گریست سپس فرمود: دوباره بخوان! شاعر این بار که روضه خواند دید از پشت پرده صدای شیون زنان نیز شینده میشود. (وسائل الشیعة 10/465)
ابیعُماره شاعر نبود، مُنشِد (مداح) بود. به خانه امام صادق میرفت و برای ایشان روضه میخواند. یک روز امام صادق به او فرمود: یکی از شعرهای #سفیان_عبدی در رثای حسین ع را برایم بخوان. اباعماره خواند و امام گریست. دوباره خواند و دوباره امام گریست. بارها خواند و بارها امام گریست. آنقدر خواند که صدای شیون از همه جای خانه بلند شد! (همان ص 466).
امام صادق علیهالسلام یک بار به جعفر بن عفاء طائی فرمود: جعفر، شنیدهام درباره حسین علیهالسلام شعرهای خوبی میگویی! جعفر گفت: آری و یکی از شعرهای خودش را خواند و امام گریست و همه اطرافیان امام گریستند. سپس به ایشان فرمود: جعفر به خدا قسم فرشتگان مقرّب خدا در اینجا حاضر شدند، تو را نگریستند و روضهات را شنیدند و با ما گریستند و در همین لحظه بهشت بر تو واجب شد!(همان ص 464)
💯 کانال استاد محمد عشایری منفرد (حفظه الله)
🆔https://eitaa.com/ashayerimonfared