307.9K
🏴#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
🏴#سبک_سنتی
🎤مداح :حاج احمد صفاری
💔#سینه_زنی_امام_حسین_
ماه میگویدحسین با آه میگوید حسین
آیه آیه حضرت الله میگوید حسین
یار میگوید حسین دلدار میکوید حسین
در مدینه احمد مختار میگوید حسین
نار میگوید حسین گلزار می گوید حسین
شاه مردان حیدر کرار میگوید حسین
💔به ابی انت و امی یا ابا عبدالله
خار میگوید حسین غمخوار میگوید حسین
فاطمه بین در و دیوار میگوید حسین
خاک میگوید حسین افلاک میگوید حسین
مجتبی با سینه صدچاک میگوید حسین
خواب میگوید حسین مهتاب میگوید حسین
منبر و سجاده و محراب میگوید حسین
گاه میگوید حسین بیگاه میگوید حسین
شمع و نجم و کهکشان و ماه میگوید حسین
هوش میگوید حسین مدهوش میگوید حسین
بین خیمه کودکی آواره میگوید حسین
چاره میگوید حسین بیچاره میگوید حسین
غنچه شش ماهه در گهواره میگوید حسین
هوت میگوید حسین لاهوت میگوید حسین
ذوالجناح از قتل شه مبهوت میگوید حسین
شیر میگوید حسین شمشیر میگوید حسین
در تن شه سنگو تیر و نیزه میگویدحسین
آل میگوید حسین گودال میگویدحسین
تازیانه برتن اطفال میگویدحسین
ناله میگویدحسین آلاله میگوید حسین
درخرابه دختری باناله میگوید حسین
#سینه_زنی_امام_حسین
التماس دعا صحت
بسم الله الرحمن الرحیم
🏴اربعین سالار شهیدان
🎼سبک :ای منیم نازنین نگاریم
یاحسین من نوایه گلدیم
ئـولمدیـم کربـلایـه گلـدیـم
قبـریـوی ائتـماقـا زیـارت
بیـرده دشت بلایـه گلدیم
گلمیـشم اربعیـنیوی ساخلاماقـا
قبریـویـن اوسته ایلشوب آغلاماقـا
حسین جانم حسین جانم
گور میشم قبریوین نماسین
قلبیمی یاندیروبدی یـاسین
شامیـده سـولدی نازدانه ان
غصـه دن آچمـادی قاراسین
شامیده سسلدی حزین جان بابا وای
گوزلرین آچ دردیمه درمان بابا وای
حسین جانم حسین جانم
باخ منـه یـاحسیـن نه پیـرم
یولدا قیخ گوندی من اسیرم
کفر اگر اولماسا دئـیـردیم
فانی بو دونیـادا ندا سیـرم
آچ گوزون خوشگلدین اله قارداش اویان
درد هجرینـدی ، منی آواره قـویان
حسین جانم حسین جانم
.
صحت
⭕️ روضه اربعین
سیدمهدی میرداماد
#روضه_اربعین
#گریز_به_ابالفضل
بی تو دلم، بِسمِلِ بیبال بود
تازه بعد از چهل روز،حرف دلِ زینب شروع شده،بسمل یعنی: مرغی که دَمِ جون دادنِ...حسین جان! چهل روز زینب این جوری بود...یه نگاه می کرد بالا نی سر تو رو می دید،میخواست جون بده...
بی تو دلم، بِسمِلِ بیبال بود
داغِ چهل روزه، چهل سال بود
طایر جان، دور سرت میپرید
مرغ دلم، گوشۀ گودال بود
سلسله، گردیده النگوی دست
خار، به پای همه خلخال بود
سینۀ ما، داغ روی داغ داشت
خال لب ما، همه تبخال بود
همره ما، تار و نی و چنگ بود
دسته گُلِ محفل ما، سنگ بود
خیز، زجا، ای پسر مادرم
من نه مگر این که تو را خواهرم
معجر نو، بر سر خود کرده ام
بسکه به سر، ریخته خاکسترم
تو در مدینه، وسط آفتاب
عبا کشیدی به روی پیکرم
داداش یادته؟یه روز اومدی توی خونۀ من، دیدی من خوابم، از روزنۀ در دیدی آفتاب رو صورتم داره میخوره...داداش! یادته؟عبات رو برداشتی،رو صورتم کشیدی،یه مرتبه بیدار شدم...گفتم:حسینم! چی شده داداش! گفتی:خواهرم! نگران نباش،بخواب،دیدم آفتاب رو صورتت افتاده،دلم نیومد آفتاب صورتت رو اذیت کنه...داداش! یه نگاه کن زینبت چهل روزه تو آفتابِ...
در پی این قصه، گمانم نبود
از سَرِ نی، سایه کنی بر سرم
باورم نمی شد داداش،یه روز سایبان من سَرِ به نیزه رفته ی تو باشه...
من نه فقط همسفرت گشته ام
سوخته ام ، دور سرت گشته ام
کرب و بلا، باغ گل ما کجاست؟
مصحف صدپاره ی زهرا کجاست؟
ای بدنت پاره تر از برگ یاس!
باغِ گُل و لاله ی لیلا کجاست؟
رباب با شاخه ی گل آمده
غنچه ی پرپر شده ی ما کجاست؟
رقیّه را، اگر نیاورده ام
سکینه ات آمده، سقّا کجاست؟
عبارت عجیبِ تو مقتل،میگه:وقتی خودشون رو از بالای محمل ها انداختن،هر کی یه صورتِ قبر رو بغل کرد،دیگه اینجا زینب عنان کار از دستش خارج شد،دیگه خیالش راحتِ،کسی کسی رو اذیت نمیکنه،دیگه خیالش راحتِ تازیانه نیست،کعب نی نیست،سیلی نیست...میدونه همه راحت گریه می کنند..
هر کی یه جایی روضه اش رو شروع کرد،اما یه مرتبه دیدن یه دختری داره میره سمتِ علقمه،چهل روزه عموش رو ندیده،چهل روزه از عموش بی خبرِ، چهل روزه عمو قول داده...دیدن یه مشک رو پُر از آب کرد،عمو چشمت روشن...عمو پاشو دوباره پات رو رکاب کن آخه دوباره زینب اومده...شاید سکینه یه جمله به عموش گفت:صدازد:عمو جان!...
تا تو بودی خیمه ها آرام بود
دشمن از بی حرمتی ناکام بود
تا تو رفتی چهره ها نیلی شدن
عمو! دست ها آماده ی سیلی شدن
عمو! هر کی رسید به ما سیلی زد...هر کی رسید به ما ناسزا گفت...هر چی رو نیزه ها نگاه کردم سرت رو پیدا نکردم...ای حسین
التماس دعا صحت ۰۹۱۲۳۷۵۵۱۹۵
#واحد_روضه_ای_اربعین
#سبک_جدید
#بلندشو_برادر
☑️بند اول
بلند شو برادر که زینب رسیده ۲
ببین رنگ و رو از رخ من پریده ۲
حسین جان ببین دیده های ترم رو
ببین حال و روزه بد و مضطرم رو
تو رفتی عزیزم مصیبت کشیدم
چه چیزا که من توو اسارت ندیدم
ما رو میزدن بی بهانه/ آوردم برا تو نشانه
با حال پریشان ؛ میخونم حسین جان
حسین جان ...
☑️بند دوم
چهل روز کشیدم غم هجر و دوری
چهل روز فقط کار ما شد صبوری
چهل روزه سخت تر گذشت از چهل سال
ندیدیم خوشی بعدِ جنجالِ گودال
غم تو برادر نشست روی این دل
ازون روز سرت رو دیدم در مقابل
نبودی که دستام و بستند
سرم رو توی شام شکستند
ببین نور دیده ؛ قد من خمیده
حسین جان ...
☑️بند سوم
تو روو نیزه بودی به ما شد جسارت
با خلخال ما کردن اینها تجارت
میدیدم که بستس چشای علمدار
میبردن با خفت ماها رو توو بازار
همه حاجتم بود برادر یه چیزی
که توی اسارت نریم به کنیزی
بگو جرم ماها چی بوده
که کل تن ما کبوده
وای از ازدحام و
شلوغی شام و
حسین جان ...
☑️بند چهارم
نمیدونی داداش شدم من دل آشوب
تو قران میخوندی و میخورد لبت چوب
میسوختیم با اشک و با درد و عذاب و
تعارف میکردن به ماها شراب و
یکی زد من و با لگد یا که با مشت
ولی اون نگاه های هرزه منو کشت
دلم غرق رنج و عذابه
که افتاد و غش کرد ربابه
دلم غرق خونه / تنم نیمه جونه
حسین جان ...
💠💠💠1⃣0⃣8⃣6⃣💠💠💠
✍ #بهنام_رضایی
✍ #مجید_مرادزاده
صحت
⭕️متن روضه اربعین
#روضه_اربعین
*امروز دیگه اینجوری سلام نمیدم. داداش پاشو سربریدتو برات آوردم*
“السلام علی المَجزوزِ الرَاسِ مِنَ القَفا”
حسین… نه نه! زن و مرد، تو که نفست یاری می کنه. تو که صدات مثل زینب نگرفته. این بچه ها دیگه صداشون جوهره نداشت. امروز ما به جای اون بچه ها میگیم. حسین….به خدا هر چیز دیگه جای این ذکر بگی دلت آروم نمیشه. “فما احلی اسمائکم”. شیرینی این ذکر و بچش؛ حسین وای
هنوز به قبرا نرسیده بودن، یه وقت دیدن این زن و بچه خودشونو از ناقه ها به زمین انداختن. داداش اگه اون روز تو با صورت به زمین خوردی بلندشو ببین آخرین وجه تشابه من و تو اینه. تو تشنگی کشیدی منم کشیدم. گرسنگی کشیدی من کشیدم کتک خوردی منم کتک خوردم. تو رو با نیزه زدن منم زدن. زین العابدین فرمودآ: “ان دَمَعَت من احَدِنا عَینٌ” اگه چشمی از ما گریه می کرد. “فَقُرِعَت رَأسُهُ بِالرُمح” نیزه دارا با نیزه به سرش میزدن. اما داداش تو رو کشتن منم میخواستن بکشن، اما صورت تو زمین خورد تو این یکی من عقب موندم. اربعین جبران کرد. یه جوری از ناقه خودش و به زمین انداخت. رو زانوهاش داره راه میاد.
همه منتظرن ببینن زینب چه میکنه؟ خوب نشونی رو بلده. خودم دیدم از بالا بلندی کجا افتادی زمین. خودم دیدم چی جوری محاصره ات کردن. اومد کنار این قبر. همه دور زینب حلقه زدن. اینجا با روضه شام و کوفه فرق میکنه اینا همه خواصن. همه روضه ها رو خوند. آی رباب تو از خیمه بیرون نیومدی اما من اومدم دیدم یه بدنی به رو، رو زمین افتاده. و هُوَ جُسَةٌ بِلا رَأس، سر نداشت سر نداشت. رباب نبودی ببینی چه کردم؛ خواستم سرشو ببوسم سر نداشت خواستم دستشو بردارم به قلبم بزارم دستشو بریده بودن فقط یه جای سالم بود اونم رگای گردنش بود. لبامو به اون رگا گذاشتم که تونستم خطبه بخونم. لبا رو به اون رگا گذاشتم که تونستم یزیدو رسوا کنم. گریه ها کردن… هر یکی سمت قبری رفت. اما دیدن رباب متحیره. یه جور دیگه داره ناله میزنه؛ خانوم تو چرا سرقبری نمیری؟ آخه قبر علی اصغرمو نمیدونم کجاست. آخ بمیرم. آب خوردم سینه هام شیر آورده. یادش بخیر ۴۰ روز پیش علی داشتمو شیر نداشتم حالا برعکس شد.
یه بدن عصر روز یازدهم بدون زائر موند. هیچکی هم اشاره نمیکنه. به زینب خیلی سخت گذشت. از گودال که عبورشون دادن تو دارالحربم که بدن بنی هاشم بود. همه رو زینب زیارت کرد اما یه بدن کنار علقمه موند آخه عباس دور افتاده بود. هرچه زینب خواهش کرد نذاشتن اون بدنو زیارت کنه حالا تو ببین چه حسرتی به دلش موند…گفت داداش میرم اما برمیگردم. ازکنار قبر حسین هنوز داره رو زانوهاش راه میره. کربلا رفته ها همین جایی که میگن بین الحرمین ارباب ما دست به کمر رفت اما زینب رو زانوهاش راه رفت. رسید کنار علقمه. داداش نگی من با وفا نبودم. اینجا دیگه زینب روضه نخوند سکینه شروع کرد روضه خواندن.عمو عباس جات خالی بود؛ عمه مو سیلی زدن.
التماس دعا صحت
⭕️ روضه اربعین
بانو صحت 🌿🌿🔳🔳
#روضه_اربعین
السلام علیک یااباعبدالله
خوشبحال آن زائرینی که اربعین اول کربلا امدند...طبق نقل نوشته اند:اهلبیت امدند.جابربن عبدالله انصاری آمد..روزاربعین جابرامدکنارقبراباعبدالله... اباعبدالله حرمی نداشت
.اما درهمان بیابان جابربن عبدالله انصاری امدخود راروی قبرانداخت.روی قبرارباب بی کفنش حسین😭اماچگونه؟غسل کرد.خودشوآماده کرد.زیارت آداب داره. باخضوع وخشوع باگامهای کوتاه..آقاشوصدازد.زیارت خواند.سه مرتبه صدازد:حبیبی یاحسین.مولای من.دوست من.اقای من....من جابرم..پیرغلام شمام..چراجوابم رونمی دهی؟گفت وگفت...خواندوخواند..یک وقت عطیه میگوید:دیدم جابرازهوش رفت.افتادروی قبراباعبدالله
جاداره بگم؟جابرتودراربعین کربلا آمدی.توحسین راندیدیوغش کردی..جابرتوسربالای نی ندیدی وغش کردی..جابربدن قطعه قطعه ندیدی .ناله زدی..ای جابر..چهل روزقبل زینب درکربلا بدن حسین رادیدسربالای نی دیدم خودم دیدم زبالای بلندی/که محبوب خداراسربریدند
توندیدی چه شدازهوش رفتی ..امازینب دیدیک جای سالم دربدن حسینش نیست..بنابرنقلی زینب اربعین اومدکربلا.شایداینطورفرموده باشد:حسینم.داداشم..اگربلندشوی دیگرزینب رانمیشناسی...یک روزمن درقتلگاه تورانشناختم.امروزم تواگربلندشوی زینبتونمیشناسی؟داداش من بچههاتوازکربلا تاشام بردم..ولی ازشام تاکربلا بچههات منوآوردن...نتونستم بیام.چون زینبی که صبح11محرم ازکربلارفت.ان زینبی نیست که امروزبه کربلا اومده
آنکه نامش کرده عالم رامسخرزینب است
آنکه صبرش می ربایدهوش ازسرزینب است
گرعلی بن ابیطالب بودمعیارصبر
آنکه صبرش باعلی گرددبرابرزینب است.
امان ازدل زینب 😭
چه خون شددل زینب😭