Moghadam-Fatemieh2Ramsar1395[01].mp3
6.47M
▪️دلم ای یار شده زخمی ، گل و گلزار شده زخمی
دلم ای یار شده زخمی ، گل و گلزار شده زخمی
در به دیوار خورده انگار آخه دیوار شده زخمی
با زمین خوردنت هر روز ، منو کُشتی بعد از اون روز
نمیدونم سر زانوت روزی چندبار شده زخمی
شونه زخمی ، گونه زخمی ، شده زیر چونه زخمی
شده از غصه ی زخمات دل اهل خونه زخمی
باز داره اشکم در میاد ، این صحنه رو دیدم زیاد
زینب میخواد بوست کنه میترسه که دردت بیاد
وای دلم ، غصه نمیکنه ولم
وای دلم ، غم تو میشه قاتلم
... وای دلم ، وای دلم ، وای دلم ، وای دلم ...
همه ی پَر شده خونی ، پَر معجر شده خونی
درو وا کردی برا من لبه ی در شده خونی
چی میریزه از رو پیرهن ، قطره قطره روی دامن
چی شده از دم در تا دم بستر شده خونی
سینه خونی ، پهلو خونی ، بمیرم من بازو خونی
هر جا که جارو کشیدی ، شده حتی جارو خونی
امروز هوا بارونیه ، چه درد بی امونیه
به روی دستم فاطمه گوشواره های خونیه
وای دلم ، غصه نمیکنه ولم
وای دلم ، غم تو میشه قاتلم
... وای دلم ، وای دلم ، وای دلم ، وای دلم ...
روزگارم شده گریه ، شب تارم شده گریه
همه ی صبر و قرارم ، همه کارم شده گریه
نفسم باد خزونه ، ناله هام سوز زمستون
سرمو تو چاه میذارم ، راه چارم شده گریه
من و گریه ، من و زاری ، تنهامون داری میذاری
با یه دنیا غم و غصه ، با یه بقچه یادگاری
تو بقچته سه تا کفن ، برا تو و من و حسن
آخ بمیرم برا حسین ، مونده فقط یه پیرُهن
هر وقت که این پیرهنو خواست ، یعنی که آخرین وداعست
دارم میبینم بدنش رو خاک گرم کربلاست
وای دلم ، غصه نمیکنه ولم
وای دلم ، غم تو میشه قاتلم
... وای دلم ، وای دلم ، وای دلم ، وای دلم ...
#حضرت_زهرا
#شهادت_حضرت_زهرا
#ایام_فاطمیه_95
#زمینه 🌿🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤
🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔
لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝
لینک کانال:👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
#نرودلممیگیرهفاطمه
#سبک_تک
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
فاطمه
صدات برای خونه لازمه
نیگا به در نکن مزاحمه
هنوز داری ته دلت یه واهمه
طاهره
دارم ازت یهدنیا خاطره
نذار بگم گلم مسافره
بگو بدونمن میخواد کجا بره
نیگام کن و همیشه داشته باش
هوای زندگیمو
صدام بزن دوباره بشنوم
صدای زندگیمو
گذاشتمو بهپای عشق تو
بنای زندگیمو
"نرو دلم میگیره فاطمه
نرو علی میمیره فاطمه"
چاره کن
به حال و روز من نظاره کن
بازم شبامو پرستاره کن
پاشو کارای خونهمو اداره کن
خونهته
کجا میری غمم رو شونهته
خوشیم نگاه عاشقونهته
غمم کبودیهای روی گونهته
چی میبینم به روی صورتت
مثه رد یه دسته
میبینم این روزا جلو چشام
یه صورت شکسته
میبینمت شبا که میخونی
نمازتو نشسته
نیگام کن و همیشه داشته باش
هوای زندگیمو
صدام بزن دوباره بشنوم
صدای زندگیمو
گذاشتمو بهپای عشق تو
بنای زندگیمو
"نرو دلم میگیره فاطمه
نرو علی میمیره فاطمه"
دلهره
داره امونمونو میبُره
حسین یه گوشه غصه میخوره
حسن دو ماهو نیمه محو چادره
باورش
نمیشه سیلی خورده مادرش
آخه دیده چی اومده سرش
نمیتونه بلند شه از تو بسترش
یه دردی تو سرت میپیچه که
بازم سرت رو بستی
میدونم اینو توی کوچهها
که بیصدا شکستی
فقط تو رو خدا بهم بگو
همیشه پیشم هستی
نیگام کن و همیشه داشته باش
هوای زندگیمو
صدام بزن دوباره بشنوم
صدای زندگیمو
گذاشتمو بهپای عشق تو
بنای زندگیمو
"نرو دلم میگیره فاطمه
نرو علی میمیره فاطمه"
متن روضه مادر سادات سلام الله علیها
بنفس
سید مجید بنی فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
چرا اینقدر برا بی بی داد می زنید؟ اصلاً همه ی اینها دروغ بوده،مادر ما پیر شد، زینب رو عروس کرد،نوه هاش رو بزرگ کرد....
میون شعله و هیزم
چه غوغایی به پا میشه
تموم هستی ِ بابا
اونی که بین آتیشه
کی فکر می کرد یه روز مردم
بریزن توی این خونه
خدایا چی می بینم من
در و دیوار پر از خونه
چه دیواری،چه مسماری
چه کرده میخ با سینه
میون شعله ها بابا
داره زهراش رو می بینه
دیگه افتاده از پا و
به روی خاک میشینه
گفت: دید علامه ی امینی به صورت میزنه. گفت:آقا چی شده؟ گفت: الان تو این فکر بودم،اگه یه اتفاق برا بابا بیوفته،بچه ها پناه می برن به مادر، اگه برا یه مادر یه اتفاق بیوفته بچه ها زود پناه میبرن به بابا، توی کوچه بچه ها به کی پناه بردن؟ علی رو دارن می برن، مادر بین درو دیوارِ...
نمی شکست پهلوی مادر
اگه درب و نمی شکستن
پاشو مادر، پاشو مادر
که دست حیدر و بستن
یکی با ضربه ی پایی
در این خونه رو می زد
خدایا رحم کن ای وای
که قنفذ با غلاف اومد
هزار مرد زمین بخوره، اما یه زن زمین نخوره، هزار زن زمین بخوره،اما یه زن جلو شوهرش و بچه هاش کتک نخوره،هی مادر ما روش رو می گرفت،می گفت:جلو بچه هام کتک خوردم...یادت باشه،یه طوری مادر رو زد،بین در و دیوار بچه اش رو کشتن، پهلوش شکسته شد،تونست راه بره،اما نامرد چه جوری به بازوی مادر زد، نتونست قدم از قدم بر داره،مادر ما توی خونه افتاد،هی غصه میخورد،هی می گفت: مرگ من از فشار در و دیوار خانه نیست، این غصه می کشد مرا که غریب است شوهرم.... کاش پایی بود علی می اومد خودم به پاش بلند می شدم...
خدا مادراتون رو براتون حفظ کنه، به زور مادرتو راضی می کنی برِ مشهد الرضا،برِ کربلا، غصه ی من رو نخور..میگه: پس کی به تو میرسه؟ اگه بنا باشه بره غذا درست میکنه، به در و همسایه میگه: حواست به بچه ام باشه....
امروز مادر بلند شد گفت:اسماء،خیلی زحمتت دادم،میشه یه کاری برام انجام بدی؟ بله خانوم جان...فرمود:اگه میشه تنور رو روشن کن، امروز میخوام خودم با دست خودم برا بچه هام نون درست کنم،چند وقته بچه هام دست پخت من رو نخوردن،میخوام خودم برا بچه هام غذا درست کنم....
مادر همیشه غصه ی بچه هاش رو میخوره،می گفت:بچه هام گرسنه نمونن،برا بچه هاش نون درست کرد،مادر ما با بچه هاش روزه بود تا اومد افطار کنه در زدن گفتن گرسنه ای اومده،غذاشون رو داد رفت،اما روزگار یه کاری کرد رقیه کوچولوش دستش رو روی دلش گذاشت،هی می گفت: بابا دلم درد میکنه...
زخانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
هی می گفت:بابا گوشم درد میکنه،گاهی می گفت: بابا دلم درد میکنه....مادر ما می اومد سر قبر حمزه ی سیدالشهداء گریه می کرد، می گفت: کجایی ناموست رو زدن؟..زینب تو خرابه یادش افتاد،هی این دختر صدا می زد:عمه پس عموم کجاست؟...
به عظمت فاطمه سلام الله علیها،"اللهم عجل لولیک الفرج"....
ئوزوم گوردوم...
سبک :: منیم ای تشنه قربانیم ... ..
☑️ زبانحال حضرت امیرالمومنین علیه السلام
حاج جوادرسولی زنجانی
ئوزوم گوردوم قاپیم یاندی تماشایه گلن دوردی
ئوزوم گوردوم که زهرانی او نامرد زَمَن ووردی
ئوزوم گوردوم اشاریله دیوردی قنفذا ثانی
دایانما ویر ایاقدان سال ئورگی داغلی زهرانی
ئوزوم گوردوم نه نوعیله یره زهرا یخلمیشدی
ئوزوم گوردوم که دیواره نه قدری قان یاخلمیشدی
ئوزوم گوردوم بالام محسن دوشوب یرده چخور جانی
نه زهرا گوردی ئوز اوغلون نه محسن گوردی زهرانی
ئوزوم گوردوم عُمَر آلدی الینه بیر یانق هیزم
منیم باغلیدی قوللاریم او ووردی من باخوب دوردوم
ئوزوم گوردوم حسینون گوزلری گریان دایانمیشدی
ئوزوم گوردوم که مسمارین اوجوندا قان دایانمیشدی
ئوزوم گوردوم قاچور زینب دیور وای بی کمک قالدیم
گلون آی قونشولار ئولدی ننم اللرده تک قالدیم
ئوزوم گوردوم حسن آغلور دیور الله ننم ئولدی
کیچیکدور سنّیم حیف اولسون بو غصّه قلبیمی بُولدی
ئوزوم گوردوم قیزیم کلثوم ائله رنگی سارالمیشدی
ایتیرمیشدی ئوزون گویا بالام آواره قالمیشدی
☑️ زبانحال حضرت امام حسن علیه السلام
رضا ماه پری زنجانی
ئوزوم گوردوم آنام زهرا سولوب گل تک سارالمیشدی
ایشقلی صورتین گوردوم که بیر سمتی قارالمیشدی
ئوزوم گوردوم آنام زهرا قالوب تک سینه داغلیردی
حیاسیندن یانایانه یواشجا سسیز آغلیردی
ئوزوم گوردوم آنام زهرا ائدوردی تکیه دیواره
ئوزوم گوردوم قولاقیندن یره دوشموشدی گوشواره
ئوزوم گوردوم آنام زهرا نه حالیله یخلمیشدی
قنادسیز قوش کیمی گوردوم که دیواره سخلمیشدی
دین اولمادی ای ظالم قباله ملکنی جیرما
پیمبردن امانتدور الین سینسین اونی ویرما
#سبک_منیم_ای_تشنه_قربانیم
منصوری اردبیلی🕊🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤
🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔
لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝
لینک کانال:👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
4_5935812272436806726.mp3
4.06M
🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤
🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔
لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝
لینک کانال:👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
✨﷽✨
📜 #حڪایتآمـــــوزنده
گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن
لباس پیرمـرد فقـــیری ریخت پیرمرد
خوشــحال شد و گوشه های دامن را
#گــــره زد و رفــت!
در راه با پــرودرگار سـخن می گفت:
«ای گـــشاینده گــره های ناگـــشوده
عنایتی فـرما و گـــره ای از گـره های
زندگـــی ما بگـــشای»
در همین حال ناگهان #گـرهای از گره
هایــش باز شد و گـــندمها به زمــین
ریخت! او با ناراحتی گـــفت:
من تو را ڪی گفتم ای یار عـزیز
کاین گـره بگشای و گندم را بریز!
آن گــره را چون نیارستی گـشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشـــــست تا #گـــندمها را از زمــین
جمـــــع ڪند در ڪمال ناباوری دید
دانـــــه ها روی ظــرفی از #طـــــلا
ریخــته اند! نــدا آمد ڪه:
تو مبــین اندر درخـتی یا به چاه
تو #مرا بـین ڪه منم مفتاح راه
#حکایت #مادَرِ_شیطان_را_دیدم
در سـال قحطی ، در مسجدی واعظی روی منبـر بــود و میگفت کسی که بخـواهــد صدقــه بدهد هفتاد شیطان به دستش میچسبند و نمیگذارنـد، #صدقه بدهد
مؤمنی پای منبر این سخنان راشنید با تعجّب به رفقا گفت صدقه دادن که ایــن چیــزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می روم و برای فقــرا به #مسجد خواهـم آورد و از جایش حرکت کرد.
وقتی که به خانه رسیــد و زنش از قصدش آگاه شد . شــروع به سرزنش او کـرد که در این سالِ #قحطی ، رعایتِ زن و فرزنــد و خودت را نمی کنی؟ شایـد قحطی طولانی شد ، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و…
به قــدری او را وسوســه کــرد که آن مــرد دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت . از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند ، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطان ها را ندیدم لکن مادر شیطان را دیدم که نگذاشت
در روایتـی از #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام آمده است زمان انفاق هفتاد هزار شیطان انسان را وسوسـه و التماس می کنند که چیزی نبخشد. انسان میخواهد در برابر شیاطین مقاومـت کند، امــا شیطان به زبـان زن یا رفیــق و… مصلحـت بینی میکند و نمیگـذارد