🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#مرثیه
🏴#مدح
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#مشکلگشای کارها باب الحوائج
ذکر توسّلهای ما باب الحوائج
دارد هوای شیعه را باب الحوایج
پیوسته میگوییم «یا باب الحوائج»
🔘🔘
پر میکشد دل های ما تا کاظمینش
امشب عجب دارد تماشا کاظمینش
🔘🔘
عیسای اهل البیت موسای کلیم است
مانند بابایش کریم ابن الکریم است
بین دعاهایش غریبه هم سهیم است
بابای سلطان خراسان از قدیم است
🔘🔘
دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش
عبد خدا میسازد او با کظم غیظش
🔘🔘
از هر بلایی شیعهها را حفظ کرده
زیر عبای خویش ما را حفظ کرده
در سینهاش علم خدا را حفظ کرده
اعجازهای انبیا را حفظ کرده
🔘🔘
با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی
مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی
🔘🔘
آری وقار او وقار دیگری بود
اکسیر علم او عیار دیگری بود
هر احتجاجش افتخار دیگری بود
تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود
🔘🔘
مانند زینب، عمّهاش، مرد سخن بود
در هر سؤالی پاسخش دندانشکن بود
🔘🔘
آقای ما در کنج زندان چارده سال
محروم از خورشید تابان چارده سال
آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال
مثل هزاران سال بود آن چارده سال
🔘🔘
«خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته
پیداست در زندان به آقا بد گذشته
🔘🔘
گلبرگهای یاس را پژمرده بودند
از بس که آقا را شکنجه کرده بودند
پا را دگر از حد فراتر بُرده بودند
بدکارهای را پیش او آورده بودند
🔘🔘
ذکر الهی را عجب محسوس میگفت
«سبحانکَ» «قدّوس» «یا قدّوس» میگفت
🔘🔘
یک بار نه... بلکه هزاران بار افتاد
در لحظهی برخاستن بسیار افتاد
دستش ز روی شانه ی دیوار افتاد
آن لحظه یاد مادرش انگار افتاد...
🔘🔘
زنجیرها تاب و توانش را گرفتند
یک عدّهای نامرد امانش را گرفتند
🔘🔘
آقای ما در سینهاش دردی کهن داشت
هر شب نگهبانی پلید و بد دهن داشت
🔘🔘
رنگ کبود و زخمهایی بر بدن داشت
از بس که زندانبان او دست بزن داشت
🔘🔘
صبرش به زیر تازیانهها محک خورد
مانند زهرا مادرش خیلی کتک خورد
🔘🔘
یک تختهی در عهدهدار بردنش بود
هر چند که زنجیرها دور از تنش بود
اما هنوز آثار آن بر گردنش بود
شکر خدا که بر تنش پیراهنش بود
🔘🔘
دیگر سر او زیر دست و پا نیفتاد
بر دختر او چشم خیلیها نیفتاد