eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.9هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
975 ویدیو
638 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
14030806 - Haj Sayed Reza Narimani.mp3
35.13M
سرایی 🔻 دیدار خانواده های شهدای امنیت با مقام معظم رهبری _ اگر ایران سرود فتح خواند از اسرائیل اثر دیگر نماند _ 🗓 یک‌شنبه ۶ آبان ۱۴۰۳ | حسینیه امام خمینی(ره)
. امیرالمؤمنین السلام علی حبیبه‌المصطفی و قرینه‌‌المرتضی... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای قیام و قعود و ما حیدر عشق تو تار و پود ما حیدر مهر تو در وجود ما حیدر همه بود و نبود ما حیدر هستی ما تفضلات علی‌ست بیرق دین ما صفات علی‌ست ذکر نجوای عاشقانه‌ی ما روز و شب فکر ما بهانه‌ی ما خامه‌ی شعر و هر ترانه‌ی ما ذکر تسبیح عارفانه‌ی ما نام زیبای شاه کرار است دل ما بر علی گرفتار است یا علی جان فدای یک قدمت نام زیبای تو پر از عظمت دوست دارم دوباره در حرمت لب گشایم بگویم از کرمت کرمی کن توان بده تو مرا گوشه‌ای آشیان بده تو مرا گوشه‌ای از حرم مکان گیرم تو نگاهم کنی و جان گیرم خلوتی خواهم و زبان گیرم روضه‌ی بانوی جوان گیرم بانویی که شکست بال و پرش در پس در فدا شده پسرش روضه‌ی بانویی که غم دیده بعد بابای خود اِلَم دیده فتنه بسیار و مِهر کم دیده شعله‌ها بر در حرم دیده پشت در بود و شعله بر پا بود محشری آن میانه بر پا بود وای من دود و آتش و دیوار ریسمان بود و حیدر کرار فاطمه یک نفر، عدو بسیار ناگهان بی حیا که شد مسمار بین آن کشمکش که در افتاد در روی مادر و پسر افتاد دود وقتی که در هوا پیچید شعله در بین آن فضا پیچید بی رمق بود و درد تا پیچید ناله‌ی بانوی حیا پیچید فضه بازآ و یار زهرا باش این دقایق کنار زهرا باش درد مادر به پشت در، ای وای! روضه‌ی مادر و پسر، ای وای! زود قصه رسید سر، ای وای! مادر و طفل بی سپر، ای وای؟ منتظر مانده با دو چشم پر آب وای من از دل کباب رباب ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. امیرالمؤمنین السلام علی حبیبه‌المصطفی و قرینه‌‌المرتضی... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای قیام و قعود و ما حیدر عشق تو تار و پود ما حیدر مهر تو در وجود ما حیدر همه بود و نبود ما حیدر هستی ما تفضلات علی‌ست بیرق دین ما صفات علی‌ست ذکر نجوای عاشقانه‌ی ما روز و شب فکر ما بهانه‌ی ما خامه‌ی شعر و هر ترانه‌ی ما ذکر تسبیح عارفانه‌ی ما نام زیبای شاه کرار است دل ما بر علی گرفتار است یا علی جان فدای یک قدمت نام زیبای تو پر از عظمت دوست دارم دوباره در حرمت لب گشایم بگویم از کرمت کرمی کن توان بده تو مرا گوشه‌ای آشیان بده تو مرا گوشه‌ای از حرم مکان گیرم تو نگاهم کنی و جان گیرم خلوتی خواهم و زبان گیرم روضه‌ی بانوی جوان گیرم بانویی که شکست بال و پرش در پس در فدا شده پسرش روضه‌ی بانویی که غم دیده بعد بابای خود اِلَم دیده فتنه بسیار و مِهر کم دیده شعله‌ها بر در حرم دیده پشت در بود و شعله بر پا بود محشری آن میانه بر پا بود وای من دود و آتش و دیوار ریسمان بود و حیدر کرار فاطمه یک نفر، عدو بسیار ناگهان بی حیا که شد مسمار بین آن کشمکش که در افتاد در روی مادر و پسر افتاد دود وقتی که در هوا پیچید شعله در بین آن فضا پیچید بی رمق بود و درد تا پیچید ناله‌ی بانوی حیا پیچید فضه بازآ و یار زهرا باش این دقایق کنار زهرا باش درد مادر به پشت در، ای وای! روضه‌ی مادر و پسر، ای وای! زود قصه رسید سر، ای وای! مادر و طفل بی سپر، ای وای؟ منتظر مانده با دو چشم پر آب وای من از دل کباب رباب ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. اصل اسماء خدا از قبل خلقت  فاطمه است فصل پیوند نبوت با امامت فاطمه است هر کمالی از امامان از تجلی‌های اوست لطف‌ها زهرا، کرم زهرا، محبت فاطمه است فیض می‌بُرد از حضورش ، جبریل و می‌نوشت عِلم زهرا، معرفت زهرا و حکمت فاطمه است شیعه اینک امتداد همت دیروز اوست فتح زهرا ، رزم زهرا ، استقامت فاطمه است فاطمه در صبر  در غیرت  در اندیشه علیست مرتضی در عشق  در حق  بی‌نهایت فاطمه تا که پرسیدند پشتت کیست مَردِ بی‌ زره پاسخش می‌داد مولا _غرق حیرت_ فاطمه است گرچه مسکین و یتیمیم و اسیر اما چه غم ای خیال ما همیشه باش راحت، فاطمه است ظاهراً بر چادر خود آنکه می‌زد وصله و... باطناً می‌دوخت ما را بر ولایت فاطمه است هر قدر هم زخم باشد عاقبت ما می‌بریم اعتبار جبهه‌ی ما تا قیامت فاطمه است آنکه دارد آب می‌گردد نفَس پشت نفس اینکه می‌گوید علی ساعت به ساعت فاطمه است آنکه پیشش می‌کشد از او  خجالت مجتبی‌ست اینکه اما از علی دارد خجالت فاطمه است زیر لب می‌گفت نامرد اینکه داری میزنی بین این کوچه به شدت  بی مروت فاطمه است کار این خانه ولی یک روز هم تعطیل نیست با همین زخم کبود روی صورت فاطمه است ✍ .
. این روزهای روضه پرور را تحمّل کن اين غُصّه هـاي نامكـرّر را تـحـمّل كن از شرح حال من نپرسي بهتر است امّا حـالِ منِ بی تابِ مُـضطر را تحمّل کن اي رو به قبله!رو به من آورده تنهایی اين غربتِ پُـر رنگِ حيدر را تحمّل كن جان همان چشمي كه كم سوتر شده از قبل خون گريه هاي تلخِ همسـر را تحمّل کن پهلو به پهلو کردن تو دردسرساز است اين دردهاي بين بستـر را تحمّل کن در را نشُستم تا بماند عطر تو بر آن ياسِ مُعطّـر، سُرخيِ در را تحمّل کن چون گردنت از کار افتاده ست!جان من حرکت نکن ، سنگـینی سر را تحمّل کن يا كه مزن بر موي زينب شانه يا چون من آشفـتگيِ موي دختر را تحمّل كن آه!اي پرستوي مهـاجر موقع كوچ است پس بارِ مَرهم بر تنِ پَر را تحمّل كن ديروز اگر از ناله ي محسن شدي بيهوش فـردا تلــظّي هاي اصغر را تحمّل كن اي، ازدحام جمعـيت در كوچه را ديده دور حسینت ، فـوجِ لـشگـر را تحمّل کن گیسو پریشان کن ، ولی جان علی ، زهرا وقتی که می بُرّند حنجر را تحمّل کن ✍ .
. تمام فکر و ذکرش با علی بود به پشت در صدایش یا علی بود چو پروانه پرش را زد به آتش میان شهر چون تنها علی بود علی بود و علی بود و علی بود همه عالم ز نورش منجلی بود ز دامان علی دستش جدا شد دوچارهِ آتش کین از جفا شد چو آتش شعله‌ور گردید آنجا تمام هستی زهرا فدا شد در آن لحظه که فکرش باعلی بود همه عالم ز نورش منجلی بود نشست در خون چو بانوی حزینه شکسته از جفا بازو و سینه صدا زد فضه را از بهر یاری که محسن کشته شد از راه کینه بگو محسن فدایی علی بود همه عالم ز نورش منجلی بود امامم را چو دیدم دست بستن میان خانه اش از کینه خستن تک و تنها به پایش ایستادم از آن بازو و پهلویم شکستن به لب ذکرم همه دم یا علی بود همه عالم ز نورش منجلی بود دو دست خویش تا بالا گرفتم به لب ذکر علی مولا گرفتم امامم را چو دیدم دست بسته به روی دست جانم را گرفتم مرام و دین من یکجاعلی بود همه عالم ز نورش منجلی بود ✍ .
. علیهاالسلام ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آن که رفته و دیگر نیامده ای دل! حدیث دختر طاها شنیده‌ای؟ «یَرضی» شنیده‌ای؟ «لِرضاها» شنیده‌ای؟ هنگامۀ نماز دعاها شنیده‌ای؟ «حتّی تَوَرَّمَت قَدَماها» شنیده‌ای؟ «أمّن یُجیب» این همه مضطر نیامده یا لَلعَجَب، «فَصَلِّ لِرَبِّک» ولادتش واحیرتا «لِیُذهِبَ عَنکُم» شرافتش «طوبی لَهُم وَ حُسن مَآب» است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهدۀ ستایش او برنیامده اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فصل غریبی تو چرا سرنیامده؟ زهرا هنوز گریۀ بی‌گاه می‌کند مولا هنوز سر به دل چاه می‌کند پاییز ادّعای «أنا الله» می‌کند صبحِ بهار از آمدن اکراه می‌کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟ 📝 👇
. علیهاالسلام خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را، نشد مادرم آن را گرفت و تازیانه پشتِ هم، هی فرود آمد ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش وا شد، نمی‌گویم چطور این‌قدَر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط می‌دانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر می‌کردم که بهتر می‌شود هرچه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد هرچه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود هرچه گشتم، گوشواره آخرش پیدا نشد... آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری آن قامت به‌جز در پای یکتا، تا نشد... چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد .👇
. علیه‌السلام شاید او یوسف ذریۀ طاها می‌شد روشنی‌بخشِ دل و دیدۀ بابا می‌شد شاید او در دل گهواره زبان وا می‌کرد همدم فاطمه -فِی المَهدِ صَبِيّا- می‌شد شاید او بین مناجات و نماز شب خویش جلوۀ روشنی از حضرت موسی می‌شد شاید او از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می‌شد شاید او در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری می‌شد شاید او مثل اباالفضل میان صفین ذوالفقار علی عالی اعلی می‌شد شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان از حرم با رجزی راهی دریا می‌شد شاید... اما چه بگویم که چه شد در آتش؟! کاش او پاسخ این شاید و اما می‌شد ✍ .👇
. رفتی و مانـــده در دلم نالۀ بی‌صـــدای تو چه زودمستجاب شدفاطمه جان دعای تو تو تا حیات داشتـی بهـــر علی گریســـتی علی به طول عمر خــود گریه کند برای تو دست خزان رسیدو زد لطمه به برگ یاس من کاش کبودمی‌شدی صورت من به جای تو بعد شهادت تو چـون وارد خانه می‌شوم می‌نگرم به هر طرف می‌شـنوم صدای تو بود من و نبود من، رکـــن همه وجود من با چه گناه پشت در شکــست دنده‌های تو روز ز پا نشســته‌ای روز دو دیده بسته‌ای شب ز چه رفــت زیر گِل روی خدانمای تو تویی که با نثار جان گشـــود بین دشمنان بازوی بســــتۀ مرا دســـت گره‌گـــشای تو هـــم ‌زره علی شدی هم‌ ســــپر علی شدی فـــدایی ره علی، علی شــــــود فـــدای تو تو زیر تازیانه‌ها دویــــــده در قفـــای من چهــــار طفل نازنین دویـــــده در قفای تو قسم به اشک ماتمت قبول کن که "میثمت" ریخته با شـــرار جــــان پارۀ دل به پای تو "یافاطمه یا فاطمه" استاد حاج 👇
. سلام‌الله‌علیها استاد ✍ سلام ای ذکر خاص حق ثنایت درود ای گفته احمد من فدایت تو فرقانی تو یاسینی تو طاها تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا تو حبل محکم حبل المتینی امید رحمة للعالمینی تو بسم الله سماواتت کتابند تو خورشیدی و عالم آفتابن ملک موج لطیفی از نگاهت فلک گردی حقیر از خاک راهت حیات عشق از خون حسینت بلندی خاک بوس زینبینت نیایش سائل بیت گِلینت دعا را سجده بر خاک جبینت امامان آبرومند جلالت امیرمؤمنان محو کلامت محمّد عاشق راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت ضمیر خلق، در آئینۀ تو بهشت قرب احمد سینه تو ملک یا حور یا آدم چه هستی خدا داند خدا داند که هستی جهان از رازها بس پرده انداخت سر موئی تو را نشناخت نشناخت تو سرّ ناشناس انبیائی تو آن عبدی که سر تا پا خدائی تو استاد و جهان دانشگه توست تو قرآن و علی بسم الّه توست الا ای مام باب آفرینش همه ذریه‌ات ارباب بینش تمام آفرینش پای بستت محمّد خم شد و بوسید دستت خدا را طلعتت آئینۀ رو نبی را روح مابین دو پهلو گنهکاران چو رو در محشر آرند همه چشم شفاعت بر تو دارند به جز باب عنایات دری نیست تو گرنائی به محشر محشری نیست اگر گیرد کسی از خلق، دستی تو هستی و تو هستی و تو هستی به محشر ناقه‌ات چون پا گذارد برات عفو از هر سو ببارد همه حوران به استقبال خیزند برات عفو پیش پات ریزند شود تا نازنین قلب تو خورسند ببخشند و ببخشند و ببخشند ز محشر بر فراز چرخ گَردون ندا خیزد که این الفاطمیون چنان گرد که از فرمان دادار بگردد عفو دنبال گهنکار به پویند و به پویند و به پویند بگردند و گنهکاری نجویند بهشت خویش را تا درگشاید خدا را خود شفیعی چون تو باید تو سر تا پا بهشت مصطفائی تو جانان علی مرتضائی سرایت جنّت، ای خاکم به دیده بهشت و شعلۀ آتش که دیده؟ که دیده باغ جنت بر فروزد که دیده حور در اتش بسوزد چه گویم با که گویم منطقم لال که قرآن شد به بیت وحی پامال چه نیکو با تو همدردی نمودند که با آتش در بیتت گشودند عدو حق ذوی القربی ادا کرد زقرآن قل هو الله را جدا کرد امیر مؤمنان جان داد آن روز که پشت در زدی فریاد جان سوز چو مولا یافت پهلوی تو خستند بگفتا آه رکنم را شکستند در اینجا بسته نطق «میثم» تواست سخن کوچک تر از شرح غم تواست   📚 نخل میثم .
662.5K
◼️ ◼️روضه شهادت موسی بن جعفر ◼️رضاجان ببین کنج زندان... رضاجان ببین کنج زندان غربت غریبم ، اسیرم شب و روزِ من پر ز درده؛ دعا کن بمیرم اسیرم رضا جان شده سیلی و تازیانه غذام جای افطار چقدر حرف بد من شنیدم از این خصم بدکار به آزار شده ذکر لبهام توو زندان ، وا اُما میخونم با گریه حسبن جان ،وا اُما دارم جون میدم زیر زنجیر ، واویلا من از زندگانی شدم سیر (واویلا)۲ ............. آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیّت نكند پیرهنش را اصلاً بگذارید رویِ خاك بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساق به هم ریخته كِتمان شدنی نیست دیدند روی تخته ی در، تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را این مرد نگهبان كه حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را این هفت كفن روضه ی گودال حسین است ای كاش نیارند برایش كفنش را نه پیرهنی داشت حسین نه كفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را ............... مونده روی زمین پیکر تو رها  أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُرى  خواهرت اگه نیست رفته شام بلا  ریگ و رمل بیابون برات گرفته عزا  همه منتظرن مادرش برسه  کاش صدای برادر به خواهرش برسه  🎤