.
.
#امام_زمان
#امام_عصر علیهالسلام
#توسل #مناجات
#غلامرضا_سازگار
ماهِ در سینه آرمیدۀ من
چه شود پا نهی به دیدۀ من
تو دعا کن که مستجاب شود
اَرِنا الطّلعة الرّشیدۀ من
من که خواندم دعای عهد کجاست؟
روی والغرَّة الحمیدۀ من
از ظهور تو مرهمی جوید
دل زخم زبان شنیدۀ من
می پرد صبح و شام دور سرت
مرغ جان به لب رسیدۀ من
چلچراغ شب فراق تو شد
اشگ از دیده گان چکیدۀ من
بانگ یا صاحب الزّمان دارد
نالهی از جگر کشیدهۀ من
ناله و اشگ و آه و سوز درون
گشته اشعار برگزیدۀ من
در فراق تو پارههای دلاند
غزل و قطعه و قصیدۀ من
چند کوه فراق را بکشم
رحم کن بر قد خمیدۀ من
«میثمم» خاک راه میثم تان
مهرتان دین و خط و ایدۀ من
..............
.
.
#توسل #مناجات_با_امام_زمان
حاج #غلامرضا_سازگار
به نوکری تو خط سیادتم دادند
زکودکی به ولای تو عادتم دادند
در آستان تو اول مرا پذیرفتند
سپس اجازه عرض ارادتم دادند
مرا چه زهره که گویم غلام کوی توام
زلطف توست اگر این سعادتم دادند
محبت تو که گنج خداست در دل من
سعادتیست که پیش از ولادتم دادند
خدای را به ولای تو بندگی کردم
به یمن عشق تو حال عبادتم دادند
گدای خاک نشین در تو گردیدم
که در تمامی عالم سیادتم دادند
چه از تو خواسته «میثم» که از تو نگرفته
که هر چه خواستم از آن زیادتم دادند
#امام_زمان
.
.
#قرآن
#ماه_رمضان
آمد رمضان و موسم قرآن شد
عالم سر سفره ی خدا مهمان شد
با امر خدای دادگر تا یک ماه
ابلیس اسیر و وارد زندان شد
..............
.
#مناجات_با_خدا
.
#مناجات_با_خدا
بدم؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله!
به اشک دیدهی حیدر، ببخش یا الله!
تمام دار و ندارم محبت زهراست
مرا به سورهی کوثر، ببخش یا الله!
به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن
مرا به این دو برادر، ببخش یا الله!
به درگه تو گناه مکرر آوردم
مرا به عفو مکرّر ببخش یا الله!
ببر به کرب و بلا زائر حسینم کن
به آن ضریح مطهر، ببخش یا الله!
به دستهای علمدار کربلا سوگند
به حرمت علی اکبر، ببخش یا الله!
به بانگ العطش نازدانههای حسین
به خون حنجر اصغر، ببخش یا الله!
به سیدالشهدا و به خون حنجر او
که شد بریده ز خنجر، ببخش یا الله!
به لحظهای که سر نیزه گشت با زینب،
سر حسین برابر، ببخش یا الله !
به خون میثم تمّار، جرم "میثم" را
به روی او تو نیاور؛ ببـخش یا الله!
استاد #غلامرضا_سازگار✍
............
.
#شب_جمعه
#امام_حسین علیه_السلام
#مناجات_با_امام_حسین
عزیز فاطمه جان جهان به قربانت
سلام بر لب عطشان و چشم گریانت
سلام بر تن مجروح و حلق مذبوحت
سلام بر سر خونین و جسم عریانت
سلام بر جگر خون و داغ های دلت
سلام بر شرف و غیرت جوانانت
سلام بر در دندان و غنچۀ دهنت
سلام بر لب خونین و صوت قرآنت
سلام بر علی اصغر که وقت جان دادن
به خنده داد تسلاّ به قلب سوزانت
سلام بر لحظات وداع اکبر تو
که وقت رفتن او رفت از بدن جانت
سلام بر دل زینب که پیش دیدۀ او
عدو ز چار طرف کرد سنگبارانت
سرت بریده شد امّا هنوز جاری بود
به چهره اشک روان از دو چشم گریانت
سلام باد به شیری که سایه بانت شد
برون کشید به دندان ز سینه پیکانت
عجیب نیست اگر خصم را کنی سیراب
سجیّه ات کرم و عادت است احسانت
حاج #غلامرضا_سازگار ✍
.
.
#امام_زمان
#مناجات
یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت!
سلالۀ سرِ از تن جدا، بنفسی انت!
بیا که میگذرد قرنها هنوز دهند
تو را هماره شهیدان ندا، بنفسی انت!
بیا که حضرت صدیقه چارده قرن است
کند برای ظهورت دعا، بنفسی انت!
بیا که از جگر چاه، اشک میجوشد
ز بس گریست علی بی صدا، بنفسی انت!
بیا که طشت بود مثل باغ لاله هنوز
ز پارههای دل مجتبی، بنفسی انت!
بیا که چشم به راه ظهور توست هنوز
سر بریدۀ خون خدا، بنفسی انت!
بیا که نالۀ «عجل علی ظهورِ» حسین
رسد به عرش، ز طشت طلا، بنفسی انت!
بیا دعای فرج بشنـو از لب زینب
به شهر کوفه و شام بلا، بنفسی انت!
بیا که دیده "میثم" به عارضت نگرد
کنار تربت پاک رضا، بنفسی انت!
استاد حاج #غلامرضا_سازگار✍#امام_حسین
.
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#مربع_ترکیب
🔹مادرِ هستی🔹
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی
زیبد که بخوانند تو را مادر هستی
الحق که خدا، هستی خود را به تو داده
ام الّنجبا، فاطمه، زهرا به تو داده
اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته
دین در کنف عزّت تو سایه گرفته
توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته
اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته
همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر دوش کشیدی
بر یاری اسلام به هر سوی دویدی
بس زخم زبانها که ز کفّار شنیدی
ای قامت مردان جهان خم به سجودت
ای تکیهگه ختم رسل نخل وجودت
ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد
ای عصمت معبود و امید دل احمد
اسلام به پا خواست و گردید مؤید
از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد
تا حشر خلایق که خدا را بپرستند
مرهون فداکاری و ایثار تو هستند...
تنها نشدی همسر و دلدار محمّد
در سختترین روز شدی یار محمّد
در شدت غم گشتی غمخوار محمّد
پیوسته دلت بود گرفتار محمّد
در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ
باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ
آنروز که افتاد خزان در چمن تو
پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو
تا بوی گل احمدی آید ز تن تو
شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو
با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد
بیمادری فاطمه، تنهایی احمد...
برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه
خانه شده غمخانهات ای بانوی خانه
بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟
بیتو شده از هر مژهاش سیل روانه
بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است
برخیز که بیمادری فاطمه زود است...
📝 #غلامرضا_سازگار
.
#امام_زمان
#ماه_رمضان
دلی به دست خود آوردهام از آن تو باشد
سپردهام به تو سر تا بر آستان تو باشد
جهان من! دل من آمدهست سوی تو اینک
به این امید که یک گوشه از جهان تو باشد
گناهکار کسی بیپناه آمده سویت
بگو چگونه بیاید که در امان تو باشد
چه میشود که بر این دل شبی قدم بگذاری
دلی که آمده تا صحن جمکران تو باشد
چه غم اگر که بسوزاندش زمانه کسی را
که ازل بله گفته که در زمان تو باشد
بده زمین و زمان را به دستهام که گفتم
بخواهم از تو دعایی که در توان تو باشد
::
چگونه «ناحیهات» را بخواند آنکه ندارد
توان مرثیهای را که از زبان تو باشد
سلام بر سر بر نیزه رفتهای و سلامی
به چشمهای پُر اشکی که دیدگان تو باشد
سلام بر تو و بر لحظهٔ قیام و قعودت
چه میشود که دلم شاهد اذان تو باشد
چه میشود که بخوانی تو بیتی از غزلم را
خوشا ترنم شعری که بر لبان تو باشد
✍ #سیدمحمدرضا_شرافت
.........
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان
#رمضان
تمام ِ لحظههای زندگانی را هدر دادم
دل و دین و یقین و مهربانی را هدر دادم
محبت را زدم چوبِ حراج و آه شد سهمَم
تمام عمر این گنجِ نهانی را هدر دادم
مرا دنیایِ فانی سخت مشغولِ بِطالَت کرد
چه بد خیرِ حیاتِ جاودانی را هدر دادم
شبیه یخ؛ میان دستهایم آب شد کمکم
زمان! این گنجِ کمیابِ جهانی را هدر دادم
ندانمکاری از من ساخت یک ناشُکرِ بیانصاف
طلبکارانه رزقِ قدردانی را هدر دادم
چه شبها از خدا با ذکرِ "یا الله" دل بُردم
ولیکن صبحدم آن خوشزبانی را هدر دادم
خدایا کاش برمیگشت تا جبران کنم قدری
ضرر کردم! پشیمانم! جوانی را هدر دادم
چرا ذکرِ "بنفسي أنتْ" را دیگر نمیگویم؟!
چرا حالِ قشنگِ ندبه خوانی را هدر دادم؟!
چرا گمراه کردم چشمهای سربهراهم را؟!
چرا آن انتظارِ جمکرانی را هدر دادم؟!
مرا بیدار کن تا فرصتی هست و نَفَس دارم
که با عصیان، تمام زندگانی را هدر دادم!
#مرضیه_عاطفی ✍
.......
.
#امام_زمان
فرج یعنی دعای عهد خواندن، عهد را بستن
دعا یعنی پلی از فرش تا عرش خدا بستن
فرج یعنی دلِ سجاده را با اشکها شستن
دهان هرچه شیطان است را با ربنا بستن..
در امواج بلندِ آل یاسین غوطهور بودن
دلِ خود را در این طوفان به لطفِ ناخدا بستن
فرج یعنی به سوز ناحیه، حق را قسم دادن
دخیلِ اشک را بر تکیههای کربلا بستن
توسلهای ما در هر سهشنبه معنیاش این است
درِ دل را به روی هرچه غیر از اِنَّما بستن
خوشا مثل شهیدانِ مدافع زندگی کردن
به سر سربند یا مهدی و یابن المصطفی بستن
#احمد_علوی
........
.
#امام_زمان
دست ببر بر آسمان، تا مگر از دعای تو
یا نگرم به ماه رخ، یا شنوم صدای تو
روی به هر طرف کنی، نور دو دیدهی منی
پای به هر کجا نهی، قلب من است جای تو
من که رُخَت ندیدهام، دل رَوَد از دو دیدهام
وای بر آنکه بنگرد بر رخ دلربای تو
یا به دو دیدهام بنه پای ز لطف و مرحمت
یا بگذار لحظهای دیده نَهَم به پای تو
سلسهی فراق را باز نمیکند کسی
از دل زار من مگر دست گرهگشای تو
ناز غم تو میکشم، هر چه کنی بدان خوشم
صاحب من توییّ و من خلق شدم برای تو
اشک به دیده کو به کو، بلکه شوند روبرو
گریهی هایهای من، خندهی بیریای تو
گردن من به بند تو، تا چه بُوَد پسند تو
خرّمم از ولای تو، سرخوشم از بلای تو
زخم بزن که مرحمت، کار مسیح میکند
درد بده که گشتهام شیفتهی دوای تو
أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيا؟! یوسف فاطمه بیا!
تا ببرد دل از همه، روی خدانمای تو
ای به وجود قائمه، چشم و چراغ فاطمه
بیا که سایه افکند بر سر ما لوای تو
«میثم» کوی تو منم که پیشتر ز بودنم
تو بودی آشنای من، من شدم آشنای تو
✍ #غلامرضا_سازگار
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
به خنده میرسد از مهر بامداد، ندا
که ماه فاطمه شد در مه خدا پیدا
به بوستان رسالت، گلی شکفت امشب
که آفتاب به لبخند گفت: صل علی
مه ضیافتِ الله و چشم میهمانان
زآفتاب رخ میزبان گرفت صفا
یُسبِّحونَ لَه الْحَمد روی خویش امشب
گشود حضرت سُبحانَ رَبّیَ الاَعلی
قسم به قدر! که برتر ز شام قدر بود
شب ولادت او از برای اهل ولا
به شکر مقدم او عاشقان حق دارند
صلوة و صوم و مناجات و شور و حال دعا
از آن مه رمضان شد مهِ هدی للناس
که جلوه کرد در آن آفتابِ برج هدا
مهی که گشته کتاب خدا در آن نازل
گشود سینه به شوق جمال آن مولا
فرشته! خنده بزن فاطمه شده مادر
ملک به وجد درآ مرتضی شده بابا
خدا به فاطمه و مرتضی حسن داده
حسن که آینهی مصطفیست سر تا پا
حسن که روح دو گیتی به مهر او زنده
حسن که جان دو عالم شود ورا بفدا
حسن وجود و حسن خلقت و حسن طینت
حسن خصال و حسن سیرت و حسن سیما
نسیم، مُشک برای فرشتگان میبُرد
دمی که موی ورا شانه میزده زهرا!
پدر چو حیدر و مادر چو فاطمه باید
که این چنین پسر آید به عرصهی دنیا
پسر کدام پسر؟ بر تمام خلق پدر
پدر کدام پدر؟ باب آدم و حوا
علی به چهرهی او خنده میزند همه دم
رسول بر لب او بوسه مینهد همه جا
چراغ روشن دلهاست قبر خاموشش
اگر چه در دل ظلمت نهان بُوَد شبها
مگو درِ حرمش بسته، کو بُوَد شب و روز
به عالمی ز همین باب بسته، عقدهگشا
مگو که نیست به گرد مزار او زائر
که انبیا همه در بر گرفتهاند آن را
اگر اجازهی بوسیدن درش گیرند
ستارگان همه ریزند بر زمین ز سما
به عرش، حُسن فروزندهاش سراج منیر
به فرش، رویِ درخشندهاش چراغ هدی
ز صبر اوست اگر جُند حق شده پیروز
ز صلح اوست اگر مُلک دین گرفته صفا
به صبر، گلبن اسلام را دهد رونق
به صلح، کفر معاویه را کند افشا
بحق حق که اگر آن ثبات و صبر نبود
نبود نهضت خونین روز عاشورا
اگر به دیدهی تحقیق بنگری بینی
که صلح اوست بنای قیام کرب و بلا
اگر به صلح دهد حکم، جنگ، عصیان است
وگر به جنگ کند حکم، آشتی است خطا
نَبَرْد و صلح، بُوَد تحت اختیار کسی
که در قیام و قعود است بر همه مولا
کسی که تیغ به کف بر گرفت در صفین
به قلب کفر زد و خصم را فکند ز پا
کسی که در صف جنگ جمل به بازویش
صدای احسن برخاست از لب اعدا
کسی که ارث شجاعت ز مرتضی دارد
کسی که خوی شهامت گرفته از زهرا
کسی که هست سراپای مظهر توحید
کسی که بوده ز پا تا سر آیت تقوی
چگونه پیش ستمبارگان شود تسلیم
چگونه قامت خود را کند به خصم دو تا
چگونه جنت و دوزخ کنار یکدیگر؟
چگونه روشنی و نور جمع در یک جا؟
چگونه همدم نمرود گردد ابراهیم؟
چگونه روی به فرعون آورد موسی؟
نداشت چاره به جز صلح و صبر با دشمن
که بود بین همه دوستان خود تنها
قیام کرد ز آغاز لیک از یاران
هماره دید جفا، لحظهای ندید وفا
سکوت چون نکند رهبری که در خانه
شریک زندگیاش قاتلش بُوَد ز جفا
هر آنکه گریه برای حسن کند امروز
به گریه وارد محشر نمیشود فردا
زبس که تیر به جسمش زدند دوخته شد
تنش به تختهی تابوت، آن امام هدی
الا زخیل نبیین تو را همیشه درود
الا ز فوج امامان تو را هماره ثنا
الا عدوی تو را دائم از خدا نفرین
الا محب تو را روز و شب ز خلق، دعا
الا به روی تو دیدار جان، به هر شب و روز
الا به کوی تو پرواز دل، به صبح و مسا
به صلح و صبر تو و نهضت حسین قسم
به اشک چشم تو و خون سیدالشهداء
به آن بدن که ز تو، شد به تیر گلباران
به آن سری که لبِ تشنه شد جدا ز قفا
به آن دو طشت که شد طشت خون ز دیدنشان
دل مقدس زهرا و سیدالشهداء
به عزم و همت رزمندگان حق سوگند
به صدق و نیت و اخلاص عاشقان خدا
اگر نشاط ببارد، وگر بلا خیزد
نمیشوم جدا هرگز از طریق شما
میان جان و تن ما جدائی افتد اگر
هزار مرتبه بِه، کز شما شوم جدا
به غیر مدح شما نیست بر لب (میثم)
بگو برند ز کامش زبان به دار بلا
✍ #غلامرضا_سازگار
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
طبیب! بـاز مکـن زخـم فـرق مولا را
مگـر نمـیشنـوی نالههـای زهـرا را؟
طبیب! کـار ز دسـت کسـی نمـیآید
که سوی قبله کشیدهست شیرحق ما را
طبیب! زهـر بــه قلب علـی اثر کرده
نشـان دهـد رخ زردش یتیمـی مـا را
طبیب! نسخۀ زخم علی فقط کفن است
به حال خویش گـذار این امام تنها را
طبیب! رفت و علی چشمهای خود را بست
بـرای مــردم دنیـا گـذاشت دنیـا را
علی به شوق ملاقات دوست وقت نماز
ز خون زخم جبین شُست روی زیبا را
چه شـد امام عزیزی که آبیاری کرد
به گریۀ شب خود، نخلهای خرما را؟
کشیده سر به فلک نخلهای کوفه هنوز
کــه بشنـوند صــدای اذان مــولا را
الا تمــام یتیمــان کوفــه! بشتــابید
کـه بنگریــد دم مـرگ، روی بـابـا را
هزار حیف که دنیا شبانه چون زهرا
به خـاک کـرد نهـان آفتـاب دلها را
هزار خار ز هر گل به دیدهات «میثم!»
اگـر بـدون علـی در جنـان نهی پا را
✍ #غلامرضا_سازگار
.
.
📋ای شنیده ز دَمت ختم رسل بوی خدا
#مدح_حضرت_زهرا (س)
حاج سیدرضا نریمانی
مراسم #وداع_با_ماه_رمضان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای شنیده ز دَمت ختم رسل بوی خدا
دیده در ماه رخت چشم علی روی خدا
چشمِ چشمِ حقی و بازوی بازوی خدا
منطقت وحی و زبان تو سخنگوی خدا
سینهات مخزن اسرارِ هوالهوی خدا
خلقتت آینهی خُلق خدا، خوی خدا
سُوَرِ، کوثر و یاسین پیمبر، رویت
لیلة القدر خدا، سایهای از گیسویت
خالق عزّوجلّ مدح تو را میگوید
پدر از باغ جَنان عِطر تو را میبوید
کوثر از اشک سحرگاه تو رخ میشوید
عصمت از چار طرف راه تو را میپوید
خُلد، خاک در سلمان تو را میبوید
از قدمهای کنیز تو مَلَک میروید
بال جبریل امین فرش ره زائر توست
دو جهان گمشده در تُربت بیحائر توست
هر که از قبر نهان تو نشانی میخواست
گفتمش در دل تو، در دل من، در دل ماست
بس که پیداست، به چشم دگران ناپیداست
نه مدینه، همه جا تربتِ پاکِ زهراست
فاش گویم: حرمِ فاطمه، آغوش خداست
حال میپرسم: آنجا که خدا نیست، کجاست؟
تو کجا؟! این همه رنج و غم و آزار کجا؟
تو کجا؟ نالهی بین در و دیوار کجا؟
روی حور و ستمِ دیوِ ستمکار کجا؟
مخزن سرِّ حق و صِدمهی مسمار کجا؟
*شاعر: #غلامرضا_سازگار ✍
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
#امام_سجاد_ع_مدح_و_مصائب
کیستم من؟ پیشوای چارم اهل یقینـم
سیّـدسجّاد، بـاب الله، زین العابدینم
قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم
هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم
چون نبی مشکلگشایم، چون علی حبل المتینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
نیتم، تکبیر و حمدم، کعبهام، حجرم، مقامم
زمزمم، سعیم، صفایم، مروهام، رکنم، مقامم
هم قنوتم، هم سجودم، هم تشهد، هم سلامم
هم جهادم، هم زکاتم، هم صلاتم، هم صیامم
هم حیاتم، هم نجاتم، هم امانم، هم امینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
رکن میبالد که دست من نمـاید استلامش
کعبه مینازد که من از سوی حق باشم امامش
هرکه ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش
هرکه با ما بـود، دشمن تـا ابد لعن مدامش
من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
آسمانی هـا همه محـو مناجـات شب من
نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من
آسمان پیچد به خود در شعلهی تاب و تب من
ذات حق لبیکگـو با ذکر یارب یارب من
گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم
در غل و زنجیـر دشمن، یاری اسلام کردم
فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم
آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم
بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
جسم بابم گشت پامال سواران، صبر کردم
پیکرم از بامها شد سنگ باران، صبر کردم
سینهام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم
خورد سیلی بر عذار گل عذاران، صبر کردم
با وجود آن که بودی دست حق در آستینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
من که خود اصل دعا، روح دعا، قلب دعایم
شامیان بی حیا دادند دشنام از جفایم
حلقههای سلسله خون گریه کردند از برایم
سختتر بود از زمین کربلا شام بلایم
ریختند از بام، خاکستر به فرق نازنینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم
ده عزیز خویش را در ریسمانی بسته دیدم
چشمِ گریان، صورت خونین، سر بشکسته دیدم
شامیان را بهر استقبال، دسته دسته دیدم
حمله با تیغ زبان کردند بر قلب حزینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم..
من که خورشید جمالم، شد غبار غم نقابم
با سر پاک پدر بردند در بزم شرابم
پیش چشمم چوب میزد خصم بر لبهای بابم
خارجی کردند در اوج مسلمانی خطابم
گرچه دانستند نور چشم ختم المرسلینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
#غلامرضا_سازگار
#اسارت_شام
هر جا سخن از زینب و دروازه ی شام است
ساکت به تماشا ننشینید، حرام است
دستی که به سر می زنی از این غم عظمی
یادآور فرق سر و سنگ لب بام است
یک سر به سر نیزه عیان است ببینید
مانند هلال است ولی ماه تمام است
هجده قمر از نوک سنان تابد و مردم
پرسند ز هم: پس سر عباس کدام است؟
مردم نزنید از همه سو سنگ بر این سر
والله امام است امام است امام است
زوّار برادر شده بر نی سرِ عباس
هم اشک به رخ، هم به لبش عرض سلام است
هر کوچه پر از هلهله و خنده و شادی است
از شام بپرسید مگر عید صیام است؟
با یاد سر و چوب و لب و ناله زینب
انگار جهان در نظرم مجلس شام است
باید همه از مرد و زن شام بپرسید
ناموس الهی ز چه در محضر عام است؟
هرخانه که در سوگ حسین است سیه پوش
«میثم» در آن خانه غلام است غلام است
#غلامرضا_سازگار🖤🖤🖤🖤🖤🖤🦋🦋🦋
#امام_زمان_مناجات
نگاه رحمتت بر ماست؛ میدانم که میآیی
ز اشک دوستان پیداست؛ میدانم که میآیی
گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا
تو تنها و علی تنهاست میدانم که میآیی
به گوش شیعه از پشتِ در آتشزده گویی
صدای نالۀ زهراست میدانم که میآیی
به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان
زمان، هر روز عاشوراست، میدانم که میآیی
هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی
به گوش زینب کبراست، میدانم که میآیی
به یاد آب آب تشنگان، چشم محبانت
ز اشک و خون دل دریاست، میدانم که میآیی
هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد
به چشم خونفشان ماست میدانم که میآیی
تماشای خیالیِّ سر اصغر به نوک نی
شرار آتش دلهاست میدانم که میآیی
به خون پاک مظلومانِ عالم میخورم سوگند
که مهدی مصلح دنیاست میدانم که میآیی
اگر چه غایبی «میثم» به چشم خویش میبیند
لوای دولتت برپاست میدانم که میآیی
#غلامرضا_سازگار