4_5994394178950270273.mp3
5.08M
#نوحه_سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
مداح:#کربلایی_جواد_مقدم👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
بابا کجایی تنگ دلم برای تو سر میذارم به پای تو اگه بیای کنج خرابه ༝♫༝
خرابه سرده دستو پام بی رمقه عزیزم ༝♫༝
کاشکی فقط میدیدمت چند دقیقه عزیزم༝♫༝
چشام پر از خوابه ولی خواب نمیاد به چشمام ༝♫༝
ضعیف شده دخترکت میلرزه دست و پاهاش ༝♫༝
༝♫༝ بابا حسین بابا حسین༝♫༝😭
خاطره دارم از خنده های حرمله ༝♫༝
از پای پر آبله صحرا به صحرا میدویدم ༝♫༝
زخمهای روی گوشمو بذار بهت نشون بدم ༝♫༝
اگه بیایی قول میدم پای سر تو جون بدم ༝♫༝
کبوده روی گونه هام موی سرم سپیده ༝♫༝
یه دختر سه سالم که قامتش خمیده ༝♫༝
༝♫༝ بابا حسین باباحسین ༝♫༝😭
سیلی می خوردم از دست زجر بی حیا ༝♫༝
محله یهودیا خیلی غرورم و شکستن ༝♫༝
تهمت و حرف ناروا چه حرفایی شنیدم ༝♫༝
تا دیدمت رو نیزه ای از زندگی بریدم ༝♫༝
خلال و معجر منو برده عدو به غارت ༝♫༝
یه کم منو بقل بگیر سخته برام اسارت ༝♫༝
༝♫༝ بابا حسین بابا حسین ༝♫༝😭
@Asheghane_hazrat_zeynab
❣﷽❣
🎆#روضه_حضرت_حر
🎇#دفتری_حر
❣برخلقخوشُخویمحمدص صلوات
❣برعطرگل روی محمدص صلوات
❣در گلشن سر سبز رسالت گویید
❣برچهره گل بوی محمدص صلوات
🌿 لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم
🌿حسبنا الله ونعم الوكيل نعم المولی و نعم النصیر
🕊(سبک کجایید ای شهیدان..)
بیایابن الحسن دردمدواکن
دل آشفته را از غم رهاکن
ضیاء دیده بانوی عالم
نظربراین فقیر وبینوا کن
💠بیا یابن الحسن آقا کجایی
آقا یابن الحسن مولاکجایی
امیرو سرور و سلطان مایی
همه شام وسحردر انتظاریم
عزیزفاطمه پس کی میآیی
💠بیا یابن..
🍁السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی..
با وجیها عندالله..
الا ای جگر گوشه فاطمه
که بردی دل اهل دل راهمه
کیام من؟که باشم هوادار تو
هوادار تو هست دادار تو
🌻حسینم 3 حسین
من ازکودکی عاشقت بودهام
قبولم نما گرچه آلوده ام
آقا جان..
به عشق توهرکس کهمنسوب شد
اگر بد بود عاقبت خوب شد
آقااا..
غمت حاصل زندگانی من
به راه توطی شدجوانی من
من از ریزه خواران خوان توام
اگرچه بدم میهمان توام
🌻حسینم 3 حسین
به عشقت ازآن دم که خو دادیام
به چشم همه آبرو دادیام
⬅️آقا جان..وقتی نگاه میکنند میگن این گریه کنه حسینه
این سینه زنه حسینه
این روضه خون حسینه
به چشم همه آبروم دادی آقاجان..
ز در راندگانت حسابم مکن
گدایم، کرم کن، جوابم مکن
ازین رو سپیدم بَرِ داورم
که من هم سیاهی این لشگرم
مبادا برانی مرا از درت
به بازوی بشکسته مادرت
(علی انسانی)
روضه بنام حضرت حُره..
خوشبحال هرکسی که با یک نگاه ابی عبدالله،عاقبتش زیرو رو بشه..
با یک نگاه حسین عاقبتش ختم بخیر بشه..
خوشا بحال حر که با یک نگاه ابی عبدالله عاقبتش ختم بخیر شد
یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا
⬅️لحظه ای که پای برهنه
چکمه هارو به گردنش انداخته
آروم آروم داره میاد
(حسین ع دید حر داره میاد)
اومد مقابل ابی عبدالله ایستاد
روش نمیشه سرو بالا کنه
پشیمانه..شرمنده است
سر پایینه..
نمیتونه به چشمای حسین نگاه کنه..
قربون کرامتت برم یا اباعبدالله..
فرمود #یا_حُر_اِرفع_رَأسَک
سرتو بلند کن..
حر آروم آروم سرشو بلند کرد..
استادم میگفت..تا سرشو بلند کرد..یه وقت دید بچه ها پرده خیمه رو بالا زدند
(همه از حر می ترسیدند..بهم نشون میدادند)
این همونیه که راه بابامونو بست
این همونیه که دل عمه جانمون زبنبو به دردآورد..
آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا..
(اوج)امروز بگو آقا جان..هر چی هم بد باشم، کاری که حر کرد ، من نکردم
آقا ..هر چی ام بد باشم مثل حر دل زینبتو نلرزوندم
دل بچه هاتو نلرزوندم
اما آقا جاااان چه کردی با حر..
امان امان..
⬅️یه وقت شنید صدای العطش از خیمه ها بلنده..
(چکار کنه..غم رو غم اومده..راهو بسته..بچه های حسین آب ندارن..مونده چکار کنه)
✳️صدا زد پسر فاطمه، چون من اولین نفری بودم که دل شمارو به درد آوردم ،،اجازه بدید اولین کسی باشم برم فداتون بشم..
♻️این روضه رو مرحوم کافی میخوند
بگم و فیضشو ببره
بُریر میگه من با حر رفاقت قدیمی داشتم..
دیدم قبل از اینکه بره به میدان..
دنبال چیزی میگرده..
(گفتم حر دنبال چی میگردی؟)
صدا زد بریر به من بگو ببینم خیمه زینب س کدامه؟
(دلت اینجاست یا نه..نکنه دست خالی برگردی..ان شاالله خدا قسمت کنه کنار حرم حر..اونجا ناله بزنی..)
بریر میگه خیمه زینبو نشون دادم..
گفت دیدم رفت صورت به خیمه زینب گذاشت..سلام کرد..بیبی جواب سلامشو داد..(کی هستی؟؟)
صدا زد بیبی من حُرم..
بیبی جااان منو ببخش..
برادرت حسین ،از گناه من گذشت..
اومدم شما هم منو حلال کنید، برم جونمو فدای حسینم کنم..
(همه حرفارو زدم بخاطر این یه جمله)
بُریر میگه یه حرفی عقیله بنی هاشم زد..یه وقت دیدم صدای ناله حر بلند شد..
(من بگم و شما هم بلند بلند گریه کنید)
صدا زد حر منم بخشیدمت..
ولی حر بگم بدون..برادرم حسین غریبه..حسینم کسی رو نداره..
🔆🔆همه بگید حسین..
✴️رو زمین افتاد..فرق سر شکافته..خون جلو چشماشو گرفته..
یه وقت دید سرش از زمین بلند شد روی زانویی قرار گرفت..
یه نفر داره خونای چشمشو پاک میکنه..
تا چشمشو باز کرد دید پسر فاطمه حسینه..
دید یه دستمالی به پبشانیش بست..
یا اباعبدالله..
(بگم و نالشو بزنی)
♨️(اوج) بگم آقاجان..
سر حر رو به دامن گرفتی
اما من بمیرم برات کسی نبود سرتو به دامن بگیره..
یه وقت حسین دید سینش سنگینه..
چشمشو باز کرد..
🖤#والشمر_جالس_علی_صدرک
ن
صدا زد نانجیب خوب جایی نشستی..
یا صاحب الزمان..
نمیگم چی شد
همینقدر بگم..یه وقت دیدن زینب اومد بالا بلندی.
دیدن عقیله بنی هاشم دستاشو رو سر گرفت..
هی صدا میزنه
🥀#وامحمدا.. #واعلیااا #واحسینااا
🌾ناله داری به ناله های دل بیبی زینب کبری صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..یاحسین..بگو یازهرا
👇صلوات حذف نشه لطفا👇
🎆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🎆
|⇦•بچه های من فدا بچه هات بشن...
#قسمت_سوم / #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾•
فدات بشن
بچه های من فدا بچه هات بشن
بذار که قربونیِ کربلات بشن
شهید این غربت تو نگات بشن
یه لشکرن
کوچیکن اما نوه های حیدرن
نذر سر تو این دو تا برادرن
خیال کن این دو تام علیِ اکبرن
بی تاب رفتنن داداش
راه میدون و سَد نکن
جان زهرا قسم حسین
دستم رو دیگه رد نکن
زینب باشه و بی یاور بشی
میمیرم حسین تنهاتر بشی
رها شدن
به آرزوشون رسیدنٓ فدا شدن
سرا دوباره از تنا جدا شدن
دو تا هدف برای نیزه ها شدن
*اما داداش غصه نخوریا*
فدا سرت
دو تایی شون فدا علیِ اصغرت
داداش فدای زخمای رو پیکرت
خوب شد رفتن نمیبینن
بین این خیمه دشمن را
خوب شد رفتن نمیبینن
وقتی که میزنن من را
کاشکی خیمه مون بی مَحرم نشه
#قسمت_چهارم / #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾•
زینب چشم های بچه هارو سرمه کشید موهاشون رو شونه کرد، از زیر قرآن ردشون کرد، گفت: پسرا! اگه رفتید میدان میخوام مثل بابام شمشیر بزنید
انتقام پهلوی مادرم رو شما باید بگیرید، دایی رو روسپید کنید، میخوام یه جوری شمشیر بزنید دایی تون کیف کنه، لشکر نگه حسین کسی رو نداره، دو تا آقازاده ها رفتن دیدن زینب از خیمه بیرون نزد، مادر تو خیمه بی تابه، فقط صدای تکبیر میشنوه، هی میگه: آفرین، جگر گوشه های مادر، خدا به بازوتون توان بده، خدا نیروتون رو زیاد کنه، مادرم رو خوشحال کردید، دایی رو خوشحال کردید، مادرم داره دعاتون میکنه، اما یه وقت شنید صدای ناله ها بلند شد، همه گفتن: دیگه اینجا زینب از خیمه بیرون میزنه، نه ولله! نیومد بیرون، کار به جایی رسید این دوتا آقازاده وقتی افتادن ابی عبدالله مثل باز شکاری با عجله اومد بالا سرشون، رزمنده ها میدونن رفیقاشون وقتی تیر میخوردن ریه زود از کار میفته... نمیتونن درست حرف بزنن...
دایی وقتی رسید سر این آقازاده را گرفت دید نفس نفس میزنن فقط یه جمله گفتن، گفتن: دایی از ما راضی شدی یا نه؟
کاروان برگشت مدینه عبدالله جعفر اومد جلو محمل ها رو دونه دونه گشتن عاقبت یه محمل رو کنار زد دید یه پیرزنه نحیف و ضعیف نشسته گفت: خانوم! آیا کسی تو کربلا از زن ها کشته شد،؟
گفت: نه!
گفت: میشه به من بگید خانومم زینب کجاست؟ یه وقت ناله زینب بلند شد عبدالله! حق داری زینب رو نشناسی... خانوم جان چی شده اینجوری شدی؟
صدا زد: عبدالله! اون چیزی که من دیدم هیچ کسی ندیده، فقط مانندش رو حسن تو کوچه دیده وقتی رسیدم "الشمر جالس علی صدره"...
دوتایی گریه کردند، الهی قربون درد و دلات برم خانوم جان، اما عبدالله گفت: بی بی جان! یه گله ای دارم، یه خبری به گوشم رسیده...
جانم عزیزم بگو ببینم کوتاهی کردم؟
من که زن مُطیعی هستم، گفت: خانوم! من نوکر شما هستم
خانوم جان شنیدم هرکی رو زمین افتاد علی اکبر روی زمین افتاد از خیمه بیرون زدی، قاسم روی زمین افتاد از خیمه بیرون زدی، شنیدم این دوتا بچه ها کشته شدن از خیمه پات رو بیرون نذاشتی...
نالۀ زینب بلند... صدا زد: عبدالله! میدونی چرا بیرون نزدم؟
گفتم اگر حسین بالا سر این بچه هاست، گفتم اگه از خیمه بیرون بزنم یه وقت حسین چشمش به من بیفته خجالت بکشه...
|⇦•در کَرَم سائلی بدست آور...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾•
در کَرَم سائلی بدست آور
زین دوتا حاصلی بدست آور
سپر قابلی بدست آور
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
نظرت هم اگر نمیباشد
ای فدایت تمامیِ سر ها
سر چه باشد به پای دلبر ها
از چه در اشتیاق خواهر ها
تو نظر میکنی به دیگر ها
آخرش یا اجازه میگیرم
یا همین کُنج خیمه میمیرم
ای برادر اشاره ای فرما
ذوق شان را نظاره ایی فرما
رد مکن راه چاره ایی فرما
لااقل استخاره ایی فرما
ورنه نیزه بدست میگیرم
جان هر آنچه هست میگیرم
تو اگر مبتلا شوی چه کنم
پیش چشمم فدا شوی چه کنم
پیش من سر جدا شوی چه کنم
کشتهی زیر پا شوی چه کنم
وای اگر حنجرت شکسته شود
پیش من پیکرت شکسته ش
|⇦•بهترین بندۀ خدا زینب...
#قسمت_دوم / #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾•
بهترین بندۀ خدا زینب
هَلْ اَتیٰ زینب اِنَّما زینب
ریشه صبر انبیا زینب
زینبا و زینبا و یا زینب
بانی روضه های غم زینب
تا ابد مبتلای غم زینب
گفت ای مصطفیِ عاشورا
ای فدای تو زینب کبری
تو علی هستی و منم زهرا
پس فدای تمام پهلوها
سر خواهر فدای این سر تو
همه ما فدای اکبر تو
گفت ای شاه ما اجازه بده
حضرت کربلا اجازه بده
جان این بچه ها اجازه بده
جان زهرا بیا اجازه بده
قبل از آن که سر تو را ببرند
این سر خواهر تو را ببرند
*نبینم غم رو صورتت نِشَسته حسین*
هم هوای تو را به سر دارم
به هوای تو بال و پر دارم
از غریبی تو خبر دارم
دو پسر نه دو تا سپر دارم
زحمتم را بیا به باد مده
اشتیاق مرا به باد نده
*دوتا بچه هام قربون بچه هات، نبینم زانوی غم بغل گرفتی...
الهی برات بمیرم زینب، بی بی هم مثل مادرش بود، پهلوش شکسته بود، بازوش ورم کرده بود، اما یه روز نگاه کرد دید علی زانوی غم بغل گرفته، گفت: علی جان مگه من مرده باشم اینقدر غریبانه کنج اتاق نشسته باشی...
همون کار رو زینب هم کرد، صدا زد: داداش! نبینم غم رو صورت شما باشه، من تو دار دنیا همین دو تا بچه رو دارم، هم خودم و هم این دو تا بچم فدات آقا جان *
در کَرَم سائلی بدست آور
زین دو تا حاصلی بدست آور
سپر قابلی بدست آور
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
نظرت هم اگر نمیباشد
*آخه بچه هاش رو عطر زد، سرمه کشید به چشمشون، موهاشون رو شونه زد، گفت: بروید جلو خیمه دایی اجازه بگیرید، بروید میدان، بچه ها خوشحال بودن، دل تو دلش نبود
زینب گفت: الان میرن دایی بهشون اجازه میده، همچین که دید بچه ها برمیگردن اما لبخند رو لبشون نیست، حزن آلود تر اومدن مقابل مادر، سرشون مؤدب پایین...
چی شده عزیزای من؟ گفتن: مادر رفتیم دایی اجازه نداد.
یه مرتبه دیدن زینب با عجله از خیمه بیرون زد، اومد مقابل برادر، برادرم! نکنه زینب رو قابل نمیدونی؟ به خدا اگه تو اجازه بدی خودم شمشیر میگیرم میرم وسط میدان...
ابی عبدلله فرمود: خواهرم شاید باباشون عبدالله راضی نباشه، گفت: نه حسین جان! وقتی میومدم عبدالله به من امر کرد، عبدالله به من سفارش کرد گفت: زینب جان اگه کار به جای باریک کشید، دوست دارم بچه هام قبل بچه های حسین برن جونشون رو فدای آقا کنن....
داداش اگه راضی نمیشی یه رمزی رو بلدم، گفت: حسین، جانِ مادرم... تا گفت: جانِ مادرم. گفت: بذار بچه ها آماده بشن
*#واحـــــــــد*
خواستم پر بکشم
بال و پرم سوخت عمو
از غریبی تو قلبِ
پدرم سوخت عمو
از عطش دم نزدم
از غم تو داد کِشم
خواستم مثل تو باشم
جگرم سوخت عمو
#اوج :
دستی از دست ندادم
که بدست آوردم
نیک در رفعِ بلایت
سپرم سوخت عمو
مادرم فاطمه را
چونکه صدا میکردم
از رخِ نیلی او
چشم ترم سوخت عمو
چونکه شمشیر و سنان
بر تو هجوم آوردند
زیر این بار ز پا
تا به سرم سوخت عمو
تنم از تیرِ سه شعبه
به تنت دوخته شد
خیمه از همهمه ی
این خبرم سوخت عمو
(عمو عمو حسین جان ) تکرار
چه کنم گر نکنم
گریه به مظلومی تو
گریه آبیست که بر
آتش دل تسکین است
( عباس سالار زینب ) تکرار
( عباس غمخوار زینب ) تکرار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@Asheghane_hazrat_zeynab
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴