.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#زمینه_احساسی
حسن جان مادر
میدونم سخته برات چیزایی رو که دیدی
حسن جان مادر
میدونم سخته برات چیزایی که شنیدی
ولی مادر
فراموش کن
شدیم توی کوچه گرفتار
فراموش کن
که شد آسمون چشام تار
فراموش کن
که من خوردم اون روز به دیوار
تو دیگه واسه خودت یک مردی
اون روزم سعی خودت رو کردی
نزاری بابات بفهمه مادر
که زده به صورتم نامردی
حسین جان مادر
چرا آسمون چشمات شده پر ستاره
حسین جان مادر
یکمی برای دلخوشیم بخند دوباره
بیا مادر
فراموش کن
که دیدی منو پشت اون در
فراموش کن
تو آتیش چطور سوخته مادر
فراموش کن
که اومد تو خونه یه لشکر
پسرم گریه نکن آروم باش
غم و غصه تو نبینم ای کاش
دوباره میام پیشت روزی که
آسمون خونه برا تو چشماش
بیا زینب جان
کمکم کن که بلندشم از میون بستر
بیا زینب جان
موهاتو شونه کنم برای بار آخر
دیگه مادر
فراموش کن
اگه خون پهلومو دیدی
فراموش کن
کبودیه بازومو دیدی
فراموش کن
اگه زخم ابرومو دیدی
کاش میشد پیشت بمونم اما
دیگه خسته شدم از این دنیا
زینبم گریه نکن واسه من
بزار اشکاتو برا عاشورا
#زبانحال_حضرت_زهرا
#کوچه_بنی_هاشم
#محسن_میرزایی ✍
👇
.
#شور
#امام_زمان عج
#فاطمیه
زیر خیمه ی حضرت زهرا(س)
همه واسه ی فرج دعا کنیم
واسه حل مشکلات دنیا
فرجش رو طلب از خدا کنیم
تا بشیم مهیای ظهورش
همگی آقامونو صدا کنیم
بیا منجی دنیا
بیا آقای تنها
بیا (یوسف زهرا3)بیا
یا مولانا یا صاحب الزمان(عج)
آقا جانم الغوث ألأمان
من بدم میدونم ولی آقا
تو دعام کن تو نمازای شبت
لحظه های عمرم داره میره
کاش بشه یه بار تورو ببینمت
زیر خیمه ی حضرت زهرا(س)
اومدم فقط بگم اینو بهت
بیا روح و روانم
بیا جان جهانم
بیا (آرام جانم3)بیا
یا مولانا یا صاحب الزمان(عج)
آقا جانم الغوث و الامان
#شور_امام_زمان
#محسن_میرزایی ✍
.👇
.
#زمینه_حضرت_زهرا
بسم الله الرحمن الرحیم
#آجرک_الله_بقیت_الله
علی که واسه همه خوشی میخواد
پس چرا خوشی به قلبش نمیاد
اونی که هیزم اورده پشتِ در
خوب جوااابِ لطفِ حیدرُ داد
یه نفر نه دو نفر نه چِل نفر
دورِ خونه ی علیِ چه خبر
تا شنیدن صدایِ فاطمه رو
وحشیونه هی لگد زدن به در
خوب میدونستن
پشتِ در زهراست
میدونستن بی فاطمه علی تنهاست
یه لگد محکم
کرد تموم کارو
هم شکست حیدرُ هم سینه ی زهرا رو
توی اتیش ، میسوخت زهرا ، علی و دستایِ بسته واویلا
اونی که فتح خیبر کرد ، با دست بسته کمک میخواد حالا
بند دوم
زبان حال
همه ی کوچه شنیدن خبرُ
که سوزوندن درِ بیتِ حیدرُ
همه فهمیده بودن که با لگد
چِل نفر زده بودن یه مادرُ
کسی اما یه سراغی نگرفت
که بپرسه حالِ زهرایِ منُ
اونا که ندیده بودن غمَمُ
حالا دیدن همه اشکایِ منُ
حالا من موندم
با تبِ زهرا
عَجّل وفاتیِ روی لبِ زهرا
مادرِ بیمار
حیدرِ تنها
نیمه شب میاد صدایِ ناله ی زهرا
خمیدم من ، شکستم من ، مثِ زهرا رو خاکا نشستم من
بُریدم من ، دویدم من ، ولی پهلوشُ شکسته دیدم من
بند سوم
یکی بود یکی نبودِ قصه ها
برایِ علی یه واقعیته
فاطمه صدات چرا در نمیاد
هرچی بات حرف میزنم یه ساعته
میگیرم تو بغلم سرِ تو رو
نرو فاطمه توروخدا نرو
تو که بهتر میدونی که هیچکسی
نمیگیره اخه جای مادرُ
چشماتُ وا کن
پاشو که دیره
حسن از شدت گریه داره میمیره
چشماتُ وا کن
پاشو لالایی
تو بخون بازم برا زینبِ بابایی
دلم تنگه ، دلم خونه ، علی با خاطره های کوچه میمونه
بخواب اروم ، شدی خسته ، باید گریه کنم بعد تو اهسته
بند چهارم(گودال)
صبح نمیشه شبِ مهتابِ حسین
شبِ و بیتو نمیخوابه حسین
هنوزم تشنه که میشه نیمه شب
چشم به راهِ کاسه ی ابِ حسین
لباسی که بافته بودی یادته
یادگاریِ توعه برا حسین
هی نگاش میکنه هی غش میکنه
از غمِت غریبِ کربلا حسین
حرفِ پیراهن
حرفِ گودالِ
تنِ بی سری که تو صحرا لگدمالِ
روی تل زینب
داره میبینه
قاتلش چجوری روی سینه میشینه
بخون روضه ، بخون زهرا ، از اون انگشتی که میشه ناپیدا
از اون خیمه ، از اون صحرا ، از اون خواهر که میره تو بازار
#خادم_زینب ✍
#فاطمیه
#زمینه_روضه_ای
.👇
زمینهکوچه،اومدبیمعطلی.mp3
4.27M
﷽
#زمینه_کوچه
#فاطمیه_۱۴۰۳
بند1️⃣
اومد بی معطلی
عقده داشت از بابام علی
راه مادر و گرفت
دادزدم بی حیا نزن _ولی
یه جوری زد که دنیا ، روی سرم خراب شد
سهم دلم ازون روز ، غصه ی بی حساب شد
وای دلم کباب شد
اون روز بین اون گذر
هی مردم زنده شدم
پیش چشم مادرم
خیلی شرمنده شدم
(مادر،وای)
بند2️⃣
هر روز دارم اضطراب
خاطراتم میده عذاب
پیش چشمم بوده که
دنیا روی سرم شده - خراب
چه آتیشی توُ کوچه ، توی دلم روشن کرد
الهی خیر نبینه ، دس روی زن بُلَن کرد
چکار با حسن کرد
چیزی رو که من دیدم
باعث شد که بِشکنم
تا عمر دارم بخدا
باید که دم نزنم
(مادر،وای)
بند3️⃣
داغ کوچه اوج غم
به زینبم چطور بگم
خواهر اوج عاطفه است
خواهرم یعنی ملجاء - حرم
کربلا هم یه روزی ، برا علیِ اکبر
جلو چشای زینب ، وا میشه کوچه آخر
وای از ارث مادر
تا محشر فقط میگیم
آه از داغ کوچه ها
ای وای از غمِ حسین
آه از داغ کربلا
(حسین،وای)
🖍️بهقلم؛
#محمد_زنجانی✍
#امیر_طاهری ✍
#کوچه_بنی_هاشم
#فاطمیه
.
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#بستر_بیماری
#زبانحال_مولا
ای صفا بخش ِ دلِ حیدرِ کرار، بخند
هستیِ خانهی من، همسرِ غمخوار، بخند
دلخوشیِ همهای، نالهی خود را کم کن
جانِ من، جانِ حسن، فاطمه، یکبار بخند
دردِ پهلو و کمر، کرده زمین گیر، تو را
من که دانم چه کشی، لیک به اجبار بخند
گذرِ کوچه چقدر پیر نموده است تو را
ای ستمدیدهی دستانِ ستمکار، بخند
محسنت رفت، ولی جان حسین و زینب
جای این خیره شدن بر در و مسمار، بخند
قولمان چیز دگر بود، نه افتادن تو
محرمِ رازِ علی، یار و وفادار، بخند
این دمِ آخری از کرب و بلا میخوانی؟
نرود دختر تو بر سرِ بازار، بخند
#مرتضی_عابدینی ✍
.