.
|⇦•درّ یتیم مکه....
#سرود و توسل #عید_مبعث پیامبر رحمت #حضرت_محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله اجرا شده به نفسِ حاج علی کرمی
●━━━━━━───────
یا رحمان و یا رحیم و یا رب العالمین
در غار حرا امین سرمد آمد
محمود و ابالقاسم و احمد آمد
از بهر نجات بشریت امشب
فرمان رسالت محمد آمد
این رهبر کُل که بر رسولان ماه است
با پرچم لا إله إلا اللّه است
گفتم به سروش نام این رهبر چیست
گفتا که محمّدبن عبداللّه است
آن سینهٔ فراخ عجب وسعتی گرفت
وان مشرقِ شُکوه چه ظرفیتی گرفت
وقتی که صبحِ صادق از آن سینه میدمید
چون آفتابِ چهرهٔ او هیبتی گرفت
چهل سال کرد آینه را صیقلی ز اشک
تا آخر از تجلّی حق، هیبتی گرفت
شد گوهرِ یگانهٔ دریای حُسنِ ذات
دُرّ یتیمِ مکه عجب قیمتی گرفت
از مرد و زن گُزید، علی و خدیجه را
چون خواست بر رسالتِ خود بیعتی گرفت
پیچید این ترانه به بزم فرشتگان
بهبه که جبرئیل چه همصحبتی گرفت
عید نزول وحی الهی به احمد است
جان در طَبَق نهید که عید محمّد است
ای چشم عرشیان به زمین جای پای تو
گردون به زیر سایهٔ قد رسای تو
در آن زمان که حرف زمان و مکان نبود
آغوش لامکان به یقین بود جای تو
قرآن دهد نشان که بُود روز و شب مُدام
ذکر خدا و کار ملائک ثنای تو
تنها نه مِهر و مَه، نه سماوات، نه زمین
گشتند انبیا همه خَلق از برای تو
موسی ز هوش رفته به طور از تکلّمت
ریزد مسیح، از نفسِ دلربای تو
حبل المتین عالَم خِلقت شود به حَشر
آرند اگر به دست، نخی از ردای تو
تو بحر بینهایتِ حقی و همچنان
بیانتهاست، رحمت بیانتهای تو
باشد گِل مقدّس آدم، بدان جلال
یک جرعه زآبِ جو، کفی از خاک پای تو
خیل مَلَک که خلقتش از حاصل تو بود
قصدش ز سجده، سجده به آب و گِل تو بود
تو حُسن مطلعِ غزل سبز خلقتی
حُسن ختامِ قصهٔ ناب نبوّتی
روزی که انبیا به صفِ حشر بگذرند
جز رایت تو بر سرشان نیست رایتی
محشر شود بهشت و جهنم ریاضِ گُل
بگشاید ار بلال تو چشم عنایتی
در حشر نیست راه نجاتی برایشان
حتی ز انبیا نکنی گر شفاعتی
جز طلعت منیر تو و عترت تو نیست
در عالم وجود چراغ هدایتی
گو نخلها قلم شود و برگها کتاب
نَبوَد کتاب منقبتت را نهایتی
جان جهان به پاش بریزم اگر کم است
خوانَد هر آنکه از تو برایم روایتی
بیش از پیامبران، ستم آمد به حضرتت
لبخندها زدی و نکردی شکایتی
سوگند میخورم که ندارم نداشتم
غیر از ولایت تو و آلت ولایتی
یک قطره زآب جوت به صد یم نمیدهم
یک تار موت را به دو عالم نمیدهم
نام اَحَد که نام خداوند سرمد است
میمی بر آن اضافه شده اسم احمد است
آدم که گشت توبهٔ او نزد حق قبول
از فیض یا حمید و به حقّ محمد است
بر سر در بهشت و جهنم نوشتهاند
بغض تو نار و حُبِّ تو خُلد مُخلّد است
دست تو ضرب رحمت بیانتهای اوست
هر چه خدا به خلق ببخشد از این یَد است
با دیدن جمال تو خوبان دهر را
در دل امید باغ جنان داشتن، بد است
مقصود، حور و لاله و حور و قصور نیست
اهل بهشت را سر کوی تو مقصد است
ذکر خدا و کار ملائک شبانه روز
پیوسته بر شما صلوات مجدد است
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مبعث #عيد_بعثت
#مبعث_پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله
#پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حاج_علی_کرمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
روضه خانگی - عید مبعث - 1441.mp3
11.82M
|⇦•در یتیم مکه....
#سرود_مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله به نفسِ حاج علی کرمی
شورعیدمبعث(1).mp3
1.93M
#عید_مبعث
#شور
#سرود
متن سرود :
بند1️⃣
رسالتت یعنی که
به ما بگی وللهِ ، علی ولی اللهِ۲
رسالتت یعنی که
بگی سعادت راهِ ، علی ولی اللهِ۲
منظور از آیه مرتضی است _ بَلّغ ما اُنزِلَ اِلَیک
ما میگیم با تو یاعلی _ روحی قلبی لدیک
شونه به شونه _ تنها یارِ تو بوده
هر کجا مولا _ در کنار تو بوده
سرگذشت تو _ با علی گره خورده
هستی با حیدر _ چون دل تو رو برده
(قال رسول الله : حیدر ولی الله)
بند2️⃣
معنی بعثت اینه
بگی توی هر کاری ، علی رو دوسش داری۲
معنی بعثت اینه
از بقیه بیزاری ، علی رو دوسش داری۲
مولامون کم نذاشت برات _ هرجا بود با تو هرقدم
دوس داریم ما هم علی رو _ به اسم تو قسم
روز و شب حیدر _ مثل کوهی پشتت بود
با علی انگار _ عالمی تو مشتت بود
پدران این _ امّتـین به واللهِ
راهی جز این راه _ میرسه به بیراهه
(قال رسول الله : حیدر ولی الله)
شاعر و نغمه پرداز : #امیر_طاهری
#مبعث #عيد_بعثت
#کارگاه_خوشدل
.
#زمینه #شور
#شور_امام_کاظم(ع)
#خسته_و_محزونه
بند1⃣
خسته و محزونه،گوشه ی زندونه ،امام کاظم(ع)
به روی ماهش هست ،اثر سیلیه ،سندی ظالم
.....
بسکه عذاب کشیده
دیگه قدش خمیده
به زیر تازیونه
اهانت ها شنیده
یه عمر فقط اسارت
همش دیده جسارت
از دست این یهودی
تنش داره جراحت
غریب ،امام کاظم(ع)
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند 2⃣
این لحظه ها دیگه ،رمق نداره و ،میسوزه تو تب
مثه مادر داره ،دعای مرگش رو ،هر دم روی لب
.....
از این زمونه سیره
تو سیاه چال میمیره
به روی دست و پاهاش
جای و غُل و زنجیره
شده بهارش خزون
میره با قد کمون
از اثر زهر کین
لباش شده پر از خون
غریب ،امام کاظم(ع)
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند3⃣
از تشنگی شده،لباش ترک ترک ،این دم آخر
اشهد میخونه و ، یادی میکنه از ،غریب مادر
......
می افته روی خاکا
میزنه هی دست و پا
یاده جدش میخونه
روضه هایی کربلا
میخونه روضه ی آب
به یاد طفل رُباب
که با تیر سه شعبه
اصغر و کردن سیراب
حسین ،عزیز زهرا(س)
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#شهادت_امام_کاظم
#شعر_و_سبک
#سیدناصر_اسماعیل_نسب
.👇👇👇
.
#زمینه_شور
#شهادت_امام_کاظم(ع)
#غریبه_شهر_بغدادم
🔘🔘🔘🔘🔘🔘
بند1⃣
غریبه شهر بغدادم
دیگه از نفس افتادم
منم شبیه اجدادم
اسیرِ ظلم بی دادم
....
کجایی رضا ،شکسته بال و پرم
کجایی رضا ،شد لحظه ی آخرم
کجایی رضا ،خواستم فقط یه چیزه
این لحظه ها رو ،بیای تو بالا سرم
.....
رفته ز کف توونم
به لب رسیده جونم
اثرِ زهرِ کینه
گرفت ازم امونم
وااااای امون ازین غریبی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند2⃣
چیزی نمونده از تنم
کنج قفس جون میکنم
با این قُل و زنجیر که هست
به دست و پا و گردنم
...
تا آسمونا ،میره دیگه این صدام
خدا میدونه،شکسته شد ساق پام
روی تنمه ،پر از جای کبودی
خلصنی یارب ،دعای روز و شبام
....
بی یار و بی حبیبم
عمریه غم نصیبم
با لب تشنه یاده
شاه شیب الخضیبم
واااااای امون از این غریبی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
شعر و سبک:
#سیدناصر_اسماعیل_نسب
.👇
.
#واحد_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم(ع)
#ای_هفتمین_نور_امامت
🔘🔘🔘🔘🔘🔘
بند1⃣
ای هفتمین نور امامت
تو شاهی و منم غلامت
از باب قبله دست رو سینه
ای مهربون میدم سلامت
.....
تا کاظمینت آقاجون ، امشب دلم پر میزنه
به پشت در نشسته و ،با التماس در میزنه
عمریه که داره دم از، موسی بن جعفر میزنه
.....
تو که امیدِ، هر بی پناهی
بر این گدا کن، شاها نگاهی
باب الحوائج، بگیر تو دستم
تا نره این دل، رو به تباهی
ابالرضا ،بگیر تو دستم
.....
بند2⃣
گوشه ی زندونِ بلایی
زخمیه دستِ بی حیایی
بسکه عذاب کشیدی آقا
دیگه برات نمونده نایی
.....
از بس که اون سندی پست، میزد تو رو بی بهونه
شبیه زینب رو تنت، داری هزار تا نشونه
میکردی افطار آقا جون، با لگد و تازیونه
.....
محاسنِ تو ،دیگه سپیده
از غصه جونت ،بر لب رسیده
چقدی شد تو، نحیف و لاغر
زیر لگدها قدِت خمیده
ابالرضا، داد از غریبی
......
بند3⃣
خیری ندیدی این همه سال
عذاب کشیدی توو سیاه چال
این لحظه یِ آخر میخونی
یاد حسین روضه ی گودال
.....
عزیز زهرا تشنه لب، یکه و تنها بی پناه
آروم آروم نفس میزد، به رویِ خاکِ قتلگاه
زخم میزدن هی جای زخم چندین نفر نه! یک سپاه
......
یکی با کینه ،از راه رسیدو
نشست رو سینه ،خنجر کشید و
خنجر حیا کرد، ولی حرومی
با چنتا ضربه ،سر رو بریدو
مظلوم حسین، غریب مادر
به قلم:
#سید_ناصراسماعیل_نسب
.👇👇👇