eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
239 ویدیو
37 فایل
💚 #به‌دماءشهدائنااللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🥹🤲 . . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون🫠 https://harfeto.timefriend.net/17350393203337 . ‌. ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف🫡 . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۵♡ درحال‌بارگذاری😍...
مشاهده در ایتا
دانلود
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 💞 قسمت ۴۸ تا صبح فردای آن روز پلک روی هم نگذاشتم. هیچ شماره ای پاسخگویمان نبود و مسئول کاروان هم موبایلش خاموش بود. کنار تلفن نشسته بودم و مدام تماس می گرفتم و ناامیدتر می شدم. آنقدر گریه کرده بودم که چشمانم باز نمی شد و می سوخت. پلکم ورم کرده بود و روی گونه ام سوزش بدی داشت. شوری اشک گونه ام را سوزانده بود و سرخ شده بود. وقت اذان صبح بود. نای بلند شدن نداشتم. بغض داشتم و پاهایم سست بودند. لعنت بر شیطانی گفتم و بلند شدم. سجاده ام را کنار تلفن پهن کردم. موبایلم هم کنار سجاده بود. عجب نمازی... قامت که بستم شانه هایم لرزید. با اشک و زجه نمازم را خواندم. سرم را روی مهر گذاشتم و سجده کردم. آنقدر خدا را التماس کردم که از خدا خجالت می کشیدم و نمی توانستم سرم را از سجده بردارم. "خدایا... یا ارحم الراحمین. تو رو به عظمت کبریاییت قسم. تو رو به ذات اقدست قسم ای خدااااا صالحم رو بهم برگردون. من خیلی نادون بودم ای خدا. من یه انسانم و در برابر حکمت و درایت تو خیلی ناچیزم... دعای احمقانه ی منو به پای همین نادونی بذار... من فقط برای ماموریت سوریه اش دعا می کردم. ای خدا من صالحم رو از خودت می خوام..." سر سجاده خوابم برده بود... به ساعت که نگاه کردم 8صبح را نشان می داد. پتوی نازکی رویم انداخته بودند و هنوز سجاده پهن بود. می دانستم کارسلماست. خانه ساکت بود. " یعنی کجا رفتن؟" بلند شدم و همانطور دوباره کنار تلفن نشستم و شماره را گرفتم. هتل که جوابگو نبود. چندین بار هم شماره مسئول کاروان را گرفتم. دو بوق ممتد می خورد و قطع می کرد. تا اینکه صدای مردی توی گوشی پیچید. تمام تنم یخ زد و زبانم قفل شد. طولی نکشید که دوباره قطع شد با سلما تماس گرفتم. ــ الو سلما... سلام ــ سلام عزیزم خوبی؟ ــ کجایی تو دختر؟ پدرجون کجاست؟ ــ با علیرضا اومدیم سازمان حج و زیارت. اینجا خیلی شلوغه و وضعیت اسفناکیه. هنوز آمار دقیق و علت این اتفاق معلوم نیست. ان شاء الله بتونیم خبری بگیریم. پدرجون هم رفته امامزاده. گفت میرم دعا کنم... دلش خیلی گرفته بود. تو بهتره خونه بمونی. شاید کسی زنگ بزنه. جویای اخبار هم باش. الو... الو مهدیه... ؟! آنقدر بغض داشتم که بدون حرفی تماس را قطع کردم ادامه دارد... ✍به قلمـ؛ بانو طاهره ترابی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 ✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀
دوقسمت پایانی رو #شنبه میذارم خدمتتون😭✨🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┄┅❀✾﷽✾❀┅┄* 🏴بدون گنـــاه وارد محـــرمـ ارباب میشیمـ با چلہ نوڪرے🏴 ✨ چله؛ زیــــارٺ عـــــــاشورا✨ (یا با صدلعن و صدسلامـ و یا بدون اون) روز 🔟 ثواب امروز رو تقدیم بہ شهید 🌹 پنج شنبہ دهم مرداد بيست و نہم ذےالقعدهـ 😭 😭 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
چله نوڪری زیارت عاشورا🌹 1⃣شهیدحسین معزغلامے💔 2⃣شهیدعباس دانشگر💔 3⃣شهیدسیدمحسن سجادی💔 4⃣شهیداحمدمشلب💔 5⃣شهیدجوادمحمدي💔 6⃣شهیدابراهیم هادی💔 7⃣شهیدحمیدسیاهکالےمرادی💔 8⃣شهیدتورجی زاده💔 9⃣شهیدمحسن حججی💔 0⃣1⃣شهیدمحمدبلباسی💔 1⃣1⃣شهیدمحسن الهی💔 2⃣1⃣شهیدعارف کأیدخورده💔 3⃣1⃣شهیدمهدی ثامنی راد💔 4⃣1⃣شهیدسعیدمسافر💔 5⃣1⃣شهیدمصطفی صدر زاده💔 6⃣1⃣شهیدعلی خلیلی💔 7⃣1⃣شهیدمحمدرضادهقان امیرے💔 8⃣1⃣شهیدسیدحسین قریشی💔 9⃣1⃣شهیدمحمدابراهیم همت💔 0⃣2⃣شهیدمنصوردیدار💔 1⃣2⃣شهیدسیدثارالله موسوی💔 2⃣2⃣شهیدرسول خلیلی💔 3⃣2⃣شهیداحمدکاظمی💔 4⃣2⃣شهیدروح الله قربانی💔 5⃣2⃣شهیدمجیدقربانخانی💔 6⃣2⃣شهیدسجادمحمدی💔 7⃣2⃣شهیدحسین حریری💔 8⃣2⃣شهیدحسن تمیمی💔 9⃣2⃣شهیدوحیدفرهنگی💔 0⃣3⃣شهیدحجت الله رحیمی💔 1⃣3⃣شهیدمحمد حیدی💔 2⃣3⃣شهیدسیدرضاحسینی نوده💔 3⃣3⃣شهیدعلیرضاقلی پور💔 4⃣3⃣شهیدحسینعلی پور ابراهیمی💔 5⃣3⃣شهیدعباس آسمیه💔 6⃣3⃣شهیدمحمدحسین محمدخانی💔 7⃣3⃣شهیدعلیرضانوری💔 8⃣3⃣شهیدسیدمصطفی صادقی💔 9⃣3⃣شهیداسدلله ابراهیمی💔 0⃣4⃣شهدای گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرجا دلت گرفت، کمی *مُحتشــم* بخوان هِی در میان گریه بگو :جان، بگو *حسیـن* ★☆★☆★☆★☆★☆★ https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 ★☆★☆★☆★☆★☆★☆
*┄┅❀✾﷽✾❀┅┄* 🏴بدون گنـــاه وارد محـــرمـ ارباب میشیمـ با چلہ نوڪرے🏴 ✨ چله؛ زیــــارٺ عـــــــاشورا✨ (یا با صدلعن و صدسلامـ و یا بدون اون) روز 1⃣1⃣ ثواب امروز رو تقدیم بہ شهید 🌹 جمعہ یازدھم مرداد سے ام ذےالقعدهـ 😭 😭 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5