eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
239 ویدیو
37 فایل
💚 #به‌دماءشهدائنااللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🥹🤲 . . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون🫠 https://harfeto.timefriend.net/17350393203337 . ‌. ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف🫡 . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۵♡ درحال‌بارگذاری😍...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍂🍂❣🍂🍂🍁❣🍂🍁🍂🍂🍂رمان کوتاه، فانتزی و معرفتی 🍂 🍁قسمت ۱۹ و ۲۰ قسمت اخر آهنگ تمام شد رسیدیم خانه. ماشین گذاشتم پارکینگ. برگشتم سمت لیلا خواب بود پیاده شدم بغلش کردم گذاشتمش سر تخت واسه خودمم پتو و بالشت بردم سر مبل انداختم...لباسامو عوض کردم دراز کشیدم "خدایا به امید خودت..." برگه آزمایش دست دکتر بود لیلا از استرس داشت ناخون هاشو میجوید من از استرس پاهام رو تکون میدادم دکتر:_عجیبه واقعا _چی عجیبه دکتر همون موقعه یکی در زد وارد شد : _دکتر این آزمایش جدیده دکتر:_ممنون برگه آزمایشو باز کرد دکتر:_واقعا عجیبه اقای راد. نمیفهمم...این برگه آزمایش قبلیه که توش ذکر شده شما تومور دارید اما .... لیلا:_اما چی دکتر دکتر:_توی این برگه نشون داده شما هیچ مشکلی ندارید واسه یه لحظه زمان وایساد توی شک بودم. لیلا:_واییی شکرت خدایا شکرت نمیتونستم حرفی بزنم دکتر:_ما شک کردیم ک شاید اشتباه شده آزمایشات واسه همین دوباره آزمایش انجام دادیم خوشبختانه شما هیچ مشکلی ندارید یعنی....از نظر پزشکی اینجوری...از نظر من این یه ی الهیه دیدید اقای راد هم وجود داره؟ _دیر فهمیدم ولی فهمیدم لیلا:_تو پیشمی تو همیشه پیشمی دیدی خدا جواب خوبی هاتو داد دیگه کنارمی واسه همیشه.... _آره عزیزم قول میدم قول فرداش رفتیم مشهد. نذر لیلا بود بعد برگشتیم بچه هارو انتقال دادیم که خونه ای که بنام لیلا کرده بودم... _لیلا... لیلا:_جانم _سارینا کجاس؟بین اینا نیست... مدیر:_بیمارستانه با نگرانی پرسیدم: _چی شده مدیر:_فصل سرماست یکم تب کرده ... _کدوم بیمارستانه؟ مدیر:_بیمارستان رازی _لیلا بریم. فعلا با اجازه. حرکت کردیم سمت بیمارستان از بخش اطلاعات پرسیدم کدوم اتاق بستریه. همین که شماره اتاق گفت دویدم سمت اتاق... عجیب بود این دخترو دوست داشتم رفتم تو اتاق خوابیده بود شبی فرشته ها بود. دختر بچه ی سه ساله با چشمای سبز دماغ کوچیک لبای غنچه ای لپای قرمز من عاشق دختره بچه بودم.... _لیلا لیلا:_جانم امیر _میشه این دخترو به فرزند خواندگی قبول کنیم؟ لیلا با خوشحالی گفت: _چرا نمیشه عزیزم من عاشق این دخترم _منم همینطور لیلا:_ای ای من حسودم... برگشتم سمت سارینا چشماس باز شد بغلش کردم گفتم... _توام دیگه پدر مادر دار شدی... 🍂🍂پـــــــایــــــــــان🍂🍂 🍂نویسنده؛ فیروزه صفایی 🍂https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🍁🍁🍂🍂🍂❣🍂🍂🍂🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این رمان هم تقدیم نگاه قشنگتون شد🍂 رمان جدید رو فردا میذارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعضای جدید خیلی خوش اومدین❤️🌟
عاشق خوندن رمانی!؟ 🤔✨ ولی نمیدونی از کجا پیدا کنی؟ ☄ منم یه عمره دنبال همچین کانالی میگشتم🤷‍♂‼️ که بالاخره پیدا کردم😍 رمان های زیبا💥 دسته بندی دقیقحتما حتما برو ببین رمانایی که میزاره رو محشره‼️🤩 بزن رو لینک زیر و برو به دنیای رمان های زیبا و تک! 😊💥👇 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 منتظرت هستم تو کانال👆😉🥰 🇮🇷کٜٜپٜٜیٜٜ اٜٜزٜٜ مٜٜتٜٜنٜٜ وٜٜ عٜٜکٜٜسٜٜ بٜٜنٜٜرٜٜ حٜٜرٜٜاٜٜمٜٜ اٜٜسٜٜتٜٜツ
🌟 این " بنر کانالمونه" پخش کردنش با شما💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا