🚩 🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩
🏴
🚩
پرســـ❓ــش
فلسفه و چرائی عزاداری بر سیدالشهداء
پاســـ🖊ــــخِ استادحیــــــدرے زیدعزه
⭕️مقدمه
آنچه میتواند منجر به معنا بخشی عزاداری باشد فلسفه و حکمتهای ظاهری و باطنی عزادرایست.
تصوّر عزاداری بدون در نظر گرفتن حکمتها، منجر میشود تمام بخشهای عزاداری از گریهی بر اهلالبیت گرفتهاست تا حضور در مجالسِ عزاداری عبث تلقیشود غافل از اینکه فلسفهی عزاداری بر امام حسین با فلسفهی قیام ایشان گره خورده است
🔻آثار عزاداری عبارتند از🔻
1⃣عزاداری، تعظیم و تکریمِ بزرگانِ هرمکتب
تعظیم و تکریم بزرگان در هر مکتب امری عادیست، به گونهای که در زمان حیات با
احترام و تبعیت و در زمان ممات با برگزاری مراسم بزرگداشت، این تعظیم نمود عینی
مییابد و افراد با یادآوری آن شخص همواره خود را پیرو راه او میدانند. در مکتب اسلام با توجه به هدف مقدس آن در دفاع از مظلوم و مبارزه با ظلم، این تعظیم جلوهی بیشتری یافته و عزداراری، نوعی اعلام طرفداری از ستمدیده و بیزاری از ستمگر تلقی میشود
2⃣عزاداری، تحکیم باورها
وقتی امری برای انسان مهم قلمداد شود و جزء باورهای او گردد با گذشت زمان نفوذ این باور در بُعد فردی و اجتماعیِ او افزایش مییابد و تاثیرات آن بیشتر میشود
3⃣عزاداری، پایهگذاریِ سنتی نیکو
واقعهی کربلا، حادثهای است که بزرگداشت آن سالیان سال به شکلِ سنتی نیکو درآمده و این سنت اجتماعی هر ساله در رفتارها و هنجارهای فردی و اجتماعی افراد موثر بوده است. لذا استمرار بر عزاداری به نوعی کمک در جهت انسان سازی است زیرا باورهای انسان را تقویت میکند
4⃣عزاداری، تزکیه، رشد و تحول
عزاداری از حیث فردی میتواند ارتباط انسان را با امور معنوی افزایش دهد و موجب تزکیه و رشد معنوی انسان گردد. همانگونه که بارها شاهد تحول افراد گناهکار در دستگاه امام حسین بودهایم
5⃣زنده نگهداشتن نام و یاد دینداران حقیقی
عزاداری موجب یادآوری قیام امام حسین و انتقال فرهنگ حسینی به نسلهای آینده است. تکرار هر سالهی این امر، موجب میشود نسلهای آینده در مسیر حسینی شدن و حسینی ماندن گام بردارند
6⃣عزاداری، پاسخ به نیازِ انسان به الگو
نیازمندی انسان به الگو از جمله اموری که روانشناسان و جامعه شناسان بر آن اتفاق نظر دارند. وجود الگو در هر امری منجر به موفقیت بیشتر انسان میگردد
الگودهی و معرفی نمونهی عینی در جای جای متن واقعهی کربلا در دگرگونی انسانها نقش بسزایی داشتهاست، همچنین وجود پیوند عاطفی میان مردم و الگوها میتواند درتبعیت مردم از آنها موثرتر باشد و عزاداری در ایجاد اینپیوند موثر بودهاست
7⃣عزاداری، تعیینکنندهی خطِمشیِ سیاسی
حضور در مجلس عزای امامحسین، حضوری بیبدیل است که هر ساله بدون نیاز به فراخوان به صورت خودجوش، انقلابی معنوی را در کشور ما رقم میزند. این مجالس پتانسیل زیادی در جهت آموزش معارف و اخلاق دارند. لذا وعاظ و سخنرانان در این عرصه نقش بسزائی دارند. بنابراین میبایست در این جهت تلاش وافری معطوف دارند و مردم را نسبت به وظایف دینی و سیاسیشان آگاه کنند. عزاداری بر امامی که در برابر سیاست اموی شهادت را بر تسلیم ترجیح داد، تکلیف ما را در برخوردهای سیاسی با قدرتهای موجود روشنمیکند
8⃣عزاداری، رسواکنندهی ظالم و ذلتناپذیری
واژهی مظلوم همواره وجود ظلم را در ذهن انسان تداعی میکند. وقتی مظلومیت کسی ثابتشود قطعا ظالمی وجود داشته و ظلمی صورت پذیرفته است. کربلا، عاشورا و عزاداریِ هر سالهی ما بر این وقایع، فریاد مظلومانهی امام حسین است برای رسوا کردن ظلم در جهان. عزت و غیرت دینی و ذلتناپذیری امامحسین نیز از دیگر دروس اخلاقیِ واقعهی کربلاست زیرا غیرت دینی منجر میشود انسان تا پای جان در برابر هتک حرمت به دینش ایستادگی کند.
9⃣عزاداری، همبستگی دینی و اجتماعی
عزاداری با محوریت امام حسین منجر به وحدت و همدلی مردم میشود
🔟عزاداری، آمرزش گناهان
در گوشههای دنج مجالس عزاداری و زیر پرچم اباعبداللهالحسین چه قلبهایی که تلطیف نمیشود و چه گناهانی که به برکت حضرت زدوده نمیشود.
امام صادق فرمودند: به راستی حسین علیهالسلام کسی را که برای او گریه میکند، میبیند و از روی رحمت و دلسوزی برایش طلب آمرزش میکند📚بحارالانوار،ج۲۵
بنابراین عزاداری فتح بابی برای استغفار از روزمرگیهای بیانگیزهی هر زمان است
♻️نتیجهاینکه
فلسفهی قیام امامحسین را میتوان در دو بُعد اثباتی و سلبیِ احیا و اصلاح خلاصهکرد.
امام از یک جهت به زندهسازی و بازپروری دین جدشان همتگماشتند و از طرفی با قیام خویش به اصلاح بینشها، روشها و منشها پرداختند.
استمرار ما بر عزاداری هر ساله نیز متوقف بر همین اهداف است.
#شبهات_محرم
هدایت شده از شبکه ملّی مِنّا
#اطلاعیه
📡 #پخش_زنده|وظیفهی جبههی انقلاب بعد از انتخابات چیست؟
با حضور حجتالاسلام راجی
🔹زمان: یکشنبه ۲۴ تیرماه ساعت ۱۵
🔸پخش زنده در کانال شبکهی ملّی مِنّا
🗣دوستان خودتون رو با خبر کنید
________________________
🔰عضویت در کانال شبکهی مِنّا:
@shabake_menna
🇮🇷 شبکــــــــــــــهی مِلّــــــــــــی مِنّــــــــــــــــــــا
مبلغین نفر به نفر انقلاباسلامی
May 11
هدایت شده از شبکه ملّی مِنّا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
🏜قسمت ۴۷ تا ۵۴👇👇
السلام علی الحسین و علی علیبن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی اخیک الحسین و علی اختک الحسین علیهماالسلام
🏴ادامه داستان فردا میذارم🚩🏴
🖤💚🏴💚🖤
🏴اَلسَّلامُعَلَىالْحُسَیْنِوَعَلىعَلِىِّبْنِالْحُسَیْنِ وَ عَلىاَوْلادِالْحُسَیْنِوَعَلىاَصْحابِالْحُسَیْنِ
🖤رمان معرفتی و بصیرتی #ماه_آفتاب_سوخته
💚قسمت ۵۵ و ۵۶
ساعتیست که حسین علیهالسلام روی خاک داغ کربلا افتاده، هیچکس را یارای نزدیک شدن به او نیست،
زینب سلاماللهعلیها از فراز تلی کمی آنطرفتر مدام چشم به گودی قتلگاه دارد و هر بار هر حرکتی که حسین مظلوم میکند، اشک شوق میریزد که خدایا حسین علیهالسلام زنده است.
حسین علیهالسلام بدنش پاره پاره شده و زبان خشکش از تشنگی به کام چسپیده اما با خدای خویش چنین میگوید:
_خدایا! در راه تو بر بلاها صبر میکنم
امام انگار تپش قلب زینبش را حس کرده، شمشیر بر زمین میزند و میخواهد شمشیر را ستونی کند که بر آن تکیه کند و کمی نیم خیز شود و خیمه ها را بنگرد،
اما ناگهان ضربت شمشیری بر بدنش اصابت میکند و بلند نشده بر زمین میافتد..
عمر سعد ندا میدهد هرکس سر حسین را جدا کند هزار سکه طلا میگیرد، اما کسی یارای چشم در چشم شدن با نواده رسول الله نیست،
عمرسعد آنقدر جایزه را بالا و بالاتر میبرد که سنان از جا بلند میشود و میگوید:
_من سر حسین را برایت می آورم به شرطی هموزن آن درّ و سیم و طلا به من بدهی..
عمرسعد میپذیرد و سنان به سمت حسین علیهالسلام میرود، اما ناگاه دستش میلرزد و شمشیر بر زمین می اندازد..
شمر با عصبانیت به دنبال سنان میرود و از او میپرسد :
_چه شده؟
سنان درحالیکه رنگ به رخ ندارد میگوید:
_به خدا قسم که آن برق نگاه حسین نبود، برق نگاه حیدر کرار بود که مرا مینگرید، من از اول از ابوتراب میترسیدم و اینک از حسین میترسم،اینها دلاور مردانی هستند که حتی عزرائیل هم به کمکشان میشتابد تا دشمنانشان را نابود سازد.
شمر زهر خندی میزند و میگوید:
_تو همیشه در جنگ ترسو بودی، انگار کار حسین علیهالسلام را باید من تمام کنم و نامم برای همیشه ماندگار شود
شمر به سوی امام میرود، قلب زینب سلااللهعلیها در سینه بدجور میزند، و قدم به قدم جلو میرود، ناگهان صدای فرشتگان در آسمان میپیچد:
_ای خدا پسر پیامبر تو را میکشند
ندایی قدسی خطاب میکند:
_من انتقام خون حسین را میگیرم،
انگار اشاره به ظهور منجی اخرالزمان میکند.
هودجی در آسمان دیده میشود، بانویی کمر خمیده و پهلو شکسته به همراه همسری که فرقش به خون نشسته برای استقبال از پسری تشنه لب ایستادهاند...
شمر بالای سر حسین ایستاده و قهقه ای سرمیدهد و میگوید:
_میبینم لبانت از تشنگی ترک خورده و زبانت خشک است و دیگر یارای رجز خوانی نداری، میگفتی که پدرت کنار حوض کوثر ایستاده و منتظراست تا به او بپیوندی و سیرابت کند، حال من با خنجر خود تو را به آب بهشتی میرسانم..
شمر روی سینهٔ امام مینشیند،فریاد زینب(س) با فریاد فاطمه(س) که از آسمان این صحنه را میبیند درهم میآمیزد.
حسین علیهالسلام سوی چشمانش رفته و چیزی نمیبیند، با صدای ضعیفی میفرماید:
_کیستی که برسینهٔ من نشسته ای؟آیا تو مرا نمیشناسی؟
شمر خنده ای سر میدهد و میگوید:
_من شمر هستم و تو هم خوب میشناسم، آری تو حسین پسر علی هستی و نواده رسول خدا، آخرین پسرزهرا که قرار است به دست من به وصال مادر برسد.
امام میفرماید:
_اگر مرا میشناسی چرا میخواهی آتش خشم خدا را به جان بخری؟!
شمر که انگار عقلش را به وعده ای دنیایی از دست داده می گوید:
_چون یزید جایزه ای بزرگ به من وعده داده...
گویی این شمر نیست و ابلیس است تمام زر و زیور دنیاست که بر سینهٔ حسین نشسته...
آسمان تیره و تار شد و طوفانی سهمگین در گرفت ، شاید باد میخواست تا زینب نبیند چگونه حسینش را سر میبرند😭😭
اما زینب از بالای تل دید که حسینش را زنده زنده ذبح کردند و حتی قطره آبی به او ندادند...😭😭😭
زینب بر سر زنان، روی میخراشد به پیش میرود، بالای سر حسین میرسد، شمر کناری میایستد، هنوز بدن امام گرم است و اندکی پاهای مبارکش تکان میخورد، گویی به زینب خوش آمد میگوید که به حجله بهشتی برادر پا گذاشته...
زینب خم میشود و بوسه بر رگهای بریده برادر که هنوز اندکی نفس در آنها مانده مینهد انگار میخواهد نفسش آخرین نفس حسین را به جان کشد..
دیگر مرا تاب نوشتن نیست....عذرخواهم😭😭😭😭
زینب بالای پیکر بی سر برادر نشسته و میفرماید:
_«ای رسول خدا! ای کسی که فرشتگان آسمان به تو درود میفرستند، نگاه کن و ببین این حسین توست که به خون خود آغشته شده است»
مرثیهٔ جانسوز دختر حیدر کرار، همه را به گریه واداشته است، گویی او زینب نیست بلکه فاطمه است که خطبه میخواند،
زینب از جای برمیخیزد، همه سپاه چشم به او دارند، دختر حضرت زهرا میخواهد چه کند؟!
ناگاه زینب دست میبرد و بدن چاک چاک برادر را برمیدارد و رو به آسمان میگوید:
_«بارخدایا!این قربانی را از ما قبول کن»