☔️ رمان زیبای #فرارازجهنم ☔️
☔️قسمت ۲۹
☔️مسابقه بزرگ
برگشتم با عصبانیت بهش نگاه کردم ...
دلم می خواست لهش کنم ...
مجری با خنده گفت ...
_بیا جلو استنلی ... چند جزء از قرآن رو حفظی؟ ...
جزء؟ ... جزء دیگه چیه؟ ... مات و مبهوت مونده بودم ...
با چشم های گرد شده و عصبانی به سعید نگاه می کردم ... .
سرش رو آورد جلو و گفت:
_ یعنی چقدر از قرآن رو حفظی؟... چند بخش رو حفظی؟ چند تا سوره؟
سوره چیه؟
مگه قرآن، بخش بخشه؟ ... .
سری تکان دادم و به مجری گفتم:
_نمی دونم صبر کنید ...
و با عجله رفتم پیش همسر حنیف ... اون قرآن ضبط شده، چقدر از قرآن بود؟ ...
خنده اش گرفت ...
_همه اش رو حفظ کردی؟ ...
_آره ...
_پس بگو من حافظ 30 جزء از قرآنم ...
سری تکان دادم ... برگشتم نزدیک جایگاه و گفتم:
_ من 30 جزء حفظم ...
مجری با شنیدن این جمله، با وجد خاصی گفت:
_ماشاء الله یه حافظ کل توی مسابقه داریم ...
مسابقه شروع شد ...
نوبت به من رسید ... رفتم روی سن، توی جایگاه نشستم ... ضربان قلبم زیاد شده بود ...
داور مسابقه شروع کرد به پرسیدن ... چند کلمه عربی رو می گفت و من ادامه می دادم ...
کلمات عربی با لهجه غلیظ انگلیسی ... همه در حالی که می خندیدند با صدای بلند ماشاء الله می گفتند ... .
آخرین بخش رو که خوندم، داور گفت:
_احسنت ... لطف می کنی معنی این آیه رو بگی ...؟
ادامه دارد....
📚 #نویسنده_شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
تنها کانال #رمـــان عاشقانه شهدایی ومفهومی
📚 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
☔️ رمان زیبای #فرارازجهنم ☔️
☔️قسمت ۳۰
☔️ بلد نیستم
معنی؟ ...
_من معنی قرآن رو بلد نیستم ...
با تعجب پرسید ...
_یعنی نمی دونی این آیه ای که از حفظ خوندی چه معنایی داشت؟ ...
تعجبم بیشتر شد ...
_ آیه چیه؟ ...
با شنیدن این سوالم جمع بهم ریخت ... اصلا نمی دونستم هر مسلمانی این چیزها رو می دونه ...
از توی نگاه شون فهمیدم به دروغم پی بردن...
خیلی حالم گرفته شده بود ... به خودم گفتم تمام شد استنلی ... دیگه نمیزارن پات رو اینجا بزاری ...
از جایگاه بلند شدم ...
هنوز به وسط سن نرسیده بودم که روحانی مسجد، بلندگو رو از داور گرفت ...
_استنلی، می دونی یه نابغه ای که توی این مدت تونستی قرآن رو بدون اینکه بفهمی حفظ کنی؟ ... .
بعد رو کرد به جمع و با لبخند گفت:
_می خندید؟ .... شماها همه با حروف و لغت های عربی آشنایی دارید ... حالا بیاید تصور کنید که می خواید یه کتاب 600 صفحه ای چینی رو فقط با شنیدنش حفظ کنید ... چند نفرتون می تونید؟ ... .
همه ساکت شده بودن و فقط نگاه می کردند ...
یهو سعید از اون طرف سالن داد زد:
_ من توی حفظ کردن کتاب های دانشگاهم هم مشکل دارم ... حالا میشه این ترم چینی نخونیم؟ ...
و همه بلند خندیدن ...
حاج آقا، نیم رخ چرخید سمت من ...
_نمی خواید یه کف حسابی براش بزنید؟ ... .
و تمام سالن برام دست می زدند ...
به زحمت جلوی بغضم رو گرفته بودم ...
ادامه دارد....
📚 #نویسنده_شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
تنها کانال #رمـــان عاشقانه شهدایی ومفهومی
📚 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🏴🌙﴾•°﷽°•﴿🌙🏴
«صَلَّی اللّهُ عَلَی الباکينَ عَلَی
الحُسِـــ😭ـــــیْن»
💎 #سومین چله، #چله_نوکری💎
💎زیـارت عـاشـورا💎
روز 3⃣1⃣
چہارشنبه بیسٺ و چہارمـ مردادماه
سومـ ذےالحجه
🌙 #برای_هم_دعا_کنیم
🏴 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
اطلاعاتے خیلی اندک از شهید بزرگوار مدافع حرم
نویسنده جوان 🌷شهید طاها ایمانے🌷
👇در حد بضاعت👇
تنها مطلب از شهید ایمانی😢
🌷سید طاها ایمانی🌷
در دفاع از حرم کریمه ی اهل بیت حضرت زینب سلام الله علیها به درجه ی رفیع شهادت👣 نائل آمد و از این دنیای فانی پرکشید و رفت ........😞
ایشون در تاریخ
🍂۱۴/ ۵ / ۱۳۹۵
همزمان با سالروز
🎊میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها🎊
به شهادت👣 رسیدند😭
خداوندا عاقبت همه ی ما را ختم به شهادت بفرما🙏
✨الــــهی آمین یا رب العالمین✨
#هرچند_کہ_خوبسٺ_شهیدانہ_بمیریمـ
#خوبست_ولے_براے_شہدا_وقٺ_نداریمـ
😭 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🍃🌹تـنــہــا متن از شهید سید طاها
ایمانی🍃🌹
✨والعصر ان
الانسان لفی خسر
الا الذین امنو و عملوا الصالحات
و تواصوا بالحق
و تواصوا بالصبر✨
و قسم به آن زمان، که موعد دیدار ما فرا برسد ...
و چه کسی شرمسارتر از من در برابر توست؟ ...
تو رحمان و رحیمی و من بنده گنهکاری که چشم به رحمت و غفرانت دارم ... که بر من ببخشای ای کریم ترین کریمان ... و ای بخشنده ترین بخشندگان ...
و قسم به آن زمان ...
که من در حسرت دیدار تو هستم ... روزی که مرا از زندان نفسم برهانی ... و به حرمت بزرگی خودت، مرا بپذیری ... که این نفس خسران زده، جز امید رحمت تو چیزی ندارد ...
و مرا چنان ببر که نامی از من نماند ... و نه نشانی، که کسی بر فراز آن اشک بریزد ...
که دلم می گیرد ...
می گیرد از حقارتم ... و شرمنده می شوم در برابر عظمت کبریایی تو ... و عزیزان و محبوبانت ...
و می ترسم از روزی که وجود حقیرم گره بخورد به نام مقدست ...
که وای از آن زمان ... که نام مرا با این همه شرم و تقصیر در کنار خوبان و برگزیده گانت ببرند ...
و می ترسم از روزی که قطره شرمی باشم بر پیشانی روزگار ... که نبودم مگر اشک اندوه پسر فاطمه ...
مرا چنان ببر که نه نامی بماند نه نشانی ... شاید به حرمت بی نشانه ها در برابرت نشانی بیابم ...
و این روح ناآرام با این کوله بار خالی، سکنی گیرد و آرامش پذیرد ... که خسته ام از این نفس سرکش و ناآرام ...
#وقٺے_رسیدے_همہ_جا_بوے_خوش_خدا_پیچید_ٺو_مگہ_کجا_بودے
#وقٺے_رسیدے_کوچه_ها_نسیم_کربلا_پیچید_ٺو_مگہ_کجا_بودے
#وقٺے_رسیدے_همہ_جا_عطرگل_نرگس_اومد_مگہ_بااقابودے
#شہـــید_گمنـــــــــــامــ_سلامـــــ
🌼 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5