✍💞💞✍✍💞💞✍
💓رمان جذاب و نیمه واقعی
💓 #دست_و_پاچلفتی
💓قسمت ۴۳
🍃از زبان مینا...🍃
چند مدتی از عقدمون میگذشت و همه چیز خوب پیش میرفت..
بعد از سالها فک میکردم ...
که دیگه #خلاص شدم از دست گیر دادنهای بی مورد بابام...
فک میکردم دیگه کسی نیست که تک تک کارهام رو بهش بگم ...
که چیکار میکنم و کجا میرم..
دوست داشتم به همه اون چیزهایی که برام #عقده شده بود توی این زندگی جدیدم برسم...
چیزایی که همیشه دوست داشتم بهشون برسم ولی نمیشد..
نمیخواستم دیگه لحظه ای به گذشته فکر کنم... .
محسن برای اینکه تو خواستگاری جلوی بابام حرفی برا گفتن داشته باشه سر یه کار موقت رفته بود و خونمون هم باباش برامون رهن کرده بود...
همه چیز آماده ی شروع زندگی رویاییمون بود کنار هم دیگه..
زندگی ای که سخت #منتظرش بودم..
زندگی کنار کسی که #عاشقش بودم و این چند ماهه تو #رویاهام باهاش سیر میکردم...
چند هفته و #چندماه_اول از زندگی مشترکمون همه چیز خوب بود و طبق روال پیش میرفت...
همونجوری که فکرش رو میکردم...
اما...
#بعدازچندماه کم کم #رفتارهای محسن عوض شد و یه جور دیگه ای شد...
به من میگفت #نباید زیاد پیش پدر و مادرم برم
چون تو #سطح_ما نیستن...
و به جاش تا میتونیم خونه پدر و مادر اون بریم...
ولی پدر و مادر محسن با من سرد بودن و تحویلم نمیگرفتن...
.
محسن بهم میگفت
با خاله و بقیه فامیلا و دوستام رفت و آمد نکنم...
چون به ما #حسادت میکنن و تو زندگیمون سنگ میندازن...
.
حتی به من #اجازه_نمیداد تو فضای مجازی زیاد باشم
و حتی تو گروه دانشگاه میگفت اگه سئوالی داری بگو #من_بپرسم...
تو دانشگاه هم همیشه کنار و دور و برم بود....
و لحظه ای تنهام نمیزاشت
#اماخودش همیشه در حال گرم گرفتن با دخترای همکلاسی و بگو و بخند تو گروها بود...
به خاطر #عشقمون این چیزا زیاد برام مهم نبود ....
اما یه روز از این وضع #خسته شدم و بهش گفتم
-محسن چیو میخوای ثابت کنی؟ اینکه مثلا خیلی غیرت داری؟
-در مورد چی حرف میزنی مینا؟
-چرا همیشه منو میپایی؟ چرا نمیزاری یه دیقه با دوستام باشم...به من شک داری؟
-این چه حرفیه مینا؟ من دوستت دارم... نمیخوام کسی تو رو از من بگیره
-قرار نیست کسی من رو از تو بگیره محسن... این همه زوج تو این دنیا و تو این دانشگاه هستن
-تو نمیدونی...خیلیا نمیخوان ما خوشبخت باشیم...
-به نظرت الان هستیم؟اصلا تو خودت چرا تو گروها هستی و بگو و بخند میکنی
-گفته بودم که...پسرا و دخترا تو این چیزا خیلی #فرق دارن
-بر فرض که حرفت درست باشه...مگه اونای دیگه دختر نیستن که سئوالاشونو جواب میدی؟
-خب اونا اگه صاحب دارن و روشون غیرت داره بیاد جمعشون کنه...اونا به ما ربطی نداره...
-واقعا که محسن!!
.
💞ادامه دارد...
✍نویسنده؛ سیدمهدی بنی هاشمی
✍https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
💓💓💓💓💓💓