eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
4.7هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
221 ویدیو
37 فایل
#الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 💚ن‍اشناسم‍ون https://daigo.ir/secret/4363844303 🤍لیست‌رمان‌هامون https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/32344 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۳۷♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی 🌟عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۱۳۶. 🖤رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی 🌟قسمت ۹۴ فضه با چشم خویش دید تا علی علیه‌السلام، این شیر مرد عرب که اسدالله بود آن هیبت الهی‌اش، احوال همسرش، جان و نفسش را چنین دید، خون حیدری در رگهایش به جوش آمد... حیدرکرار، این از پا درآورنده‌ی درب خیبر، چون شیرمردی خشمگین ازجابرخاست و در چشم بهم زدنی خود را به عمر رسانید... و یقه‌ی عمر را گرفت و او را محکم به سمت خود کشید و در یک لحظه، مانند پهلوانی بی‌همتا، عمر را بر خاک کوبید و بر زمین انداخت، روی سینه اش نشست و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد .... که ناگهان تعللی نمود،... آخر علی علیه‌السلام امام مسلمین است؛ او مانند یاران پیامبر صلی الله و علیه واله، پیمان شکن نبود و عهد خود را فراموش نکرده بود،... گویا وصیت پیامبر را به خاطر آورد و در همان حال که عمر مغلوب او بود، فرمودند: _قسم به خدایی که محمدصلی الله علیه واله، را به پیامبری ارج نهاده است، ای عمر اگر نبود تصمیمی از طرف خدا و نیز عهدی که با رسول الله صلی الله علیه واله وسلم، میفهمیدی که نمیتوانی داخل خانهٔ من شوی! در این هنگام عمر از ترس فریاد زد و مردم را به کمک خواست و علی علیه‌السلام، او را رها کرد... و مردم رو به خانهٔ علی علیه السلام ،آوردند و داخل خانه شدند. امیرالمؤمنین دست به شمشیر برد... و قنفذ که در پیشاپیش مردم مهاجم قرار گرفته بود با دیدن این صحنه لرزه بر اندامش افتاد، او خوب میدانست که حیدر کرار این شیر بیشه‌ی حق، اگر دست به شمشیر شد دیگر کسی جلودارش نیست... قنفذ از دیدن این صحنه ،ترسید و فی الفور از معرکه ای که میرفت مهلکه‌اش باشد، گریخت و از زیر دست مولایمان فرار کرد و به مسجد نزد ابوبکر رفت و ماجرا را گزارش داد... ابوبکر چون واقعه را شنید به قنفذ دستور داد برگردد و و گفت : _اگر علی علیه السلام بار دیگر حمله کرد، کاری انجام ندهید(چون او هم خوب میدانست که اگر علی برخیزد ،کسی یارای مقابله با او را ندارد) اما چون شنید که علی از وصیت پیامبر سخن گفته، بار دیگر گفت: _اگر باز هم علی علیه‌السلام، سرسختی کرد، با زور وارد خانه شوید و اگر باز هم مانع شد ،درب را آتش زنید و به زور او را به اینجا بیاورید.... تاریخ گواهی داده، این بود بیعتی که صحابه به آن استناد میکردند و خلافتشان را بر پایه ی آن استوار کردند...بیعتی که با و و بود.... و بار دیگر قنفذ ملعون راهی خانه ی علی علیه السلام شد تا حکم خلیفه اش را اجرا کند..... 🌟ادامه دارد.... 🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🖤🌟🖤🌟🖤🌟
او خوب میدانست که حیدر کرار این شیر بیشه ی حق ، اگر دست به شمشیر شد دیگر کسی جلودارش نیست... قنفذ از دیدن این صحنه ،ترسید و فی الفور از معرکه ای که میرفت مهلکه اش باشد، گریخت و از زیر دست مولایمان فرار کرد و به مسجد نزد ابوبکر رفت و ماجرا را گزارش داد... ابوبکر چون واقعه را شنید به قنفذ دستور داد برگردد و و گفت : _اگر علی علیه السلام بار دیگر حمله کرد، کاری انجام ندهید (چون او هم خوب میدانست که اگر علی برخیزد ،کسی یارای مقابله با او را ندارد ) اما چون شنید که علی از وصیت پیامبر سخن گفته، بار دیگر گفت: _اگر باز هم علی علیه السلام ، سرسختی کرد ، با زور وارد خانه شوید و اگر باز هم مانع شد ،درب را آتش زنید و به زور او را به اینجا بیاورید.... تاریخ گواهی داده، این بود بیعتی که صحابه به آن استناد می کردند و خلافتشان را بر پایه ی آن استوار کردند...بیعتی که با و و بود.... و بار دیگر قنفذ ملعون راهی خانه ی علی علیه السلام شد تا حکم خلیفه اش را اجرا کند..... 🖤 هدیه به پیشگاه مادر سادات، ام ابیها حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و هدیه به پیشگاه سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه‌السلام✨صلوات✨ 🌹ادامه دارد.... 🌹نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤 🖤«اللّٰهُمَّ الْعَن اوَّلَ ظاٰلم، ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد» 🖤یا رب الفاطمه
امیرالمؤمنین دست به شمشیر برد ، و قنفذ که در پیشاپیش مردم مهاجم قرار گرفته بود با دیدن این صحنه لرزه بر اندامش افتاد ، او خوب میدانست که حیدر کرار این شیر بیشه ی حق ، اگر دست به شمشیر شد دیگر کسی جلودارش نیست... قنفذ از دیدن این صحنه ،ترسید و فی الفور از معرکه ای که میرفت مهلکه اش باشد، گریخت و از زیر دست مولایمان فرار کرد و به مسجد نزد ابوبکر رفت و ماجرا را گزارش داد... ابوبکر چون واقعه را شنید به قنفذ دستور داد برگردد و و گفت : _اگر علی علیه السلام بار دیگر حمله کرد، کاری انجام ندهید (چون او هم خوب میدانست که اگر علی برخیزد ،کسی یارای مقابله با او را ندارد ) اما چون شنید که علی از وصیت پیامبر سخن گفته، بار دیگر گفت: _اگر باز هم علی علیه السلام ، سرسختی کرد ، با زور وارد خانه شوید و اگر باز هم مانع شد ،درب را آتش زنید و به زور او را به اینجا بیاورید.... تاریخ گواهی داده، این بود بیعتی که صحابه به آن استناد می کردند و خلافتشان را بر پایه ی آن استوار کردند...بیعتی که با و و بود.... و بار دیگر قنفذ ملعون راهی خانه ی علی علیه السلام شد تا حکم خلیفه اش را اجرا کند..... 🖤 هدیه به پیشگاه مادر سادات، ام ابیها حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و هدیه به پیشگاه سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه‌السلام✨صلوات✨ 🌹ادامه دارد.... 🌹نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤