eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
236 ویدیو
37 فایل
💚 #الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 🤍ن‍اشناسم‍ون https://harfeto.timefriend.net/17350393203337 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۴♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
دایی ساندویچی توی کیفم میگذارم و باهم از خانه بیرون می آییم. از تاکسی پیاده میشوم و با دایی خداحافظی میکنم. همین ساعت اول را باید با اراجیف حجتی سرکنم. سر کلاسش همگی مثل مجسمه ای نشسته اند و کسی جرئت تکان خوردن ندارد. شعری را تفسیر میکند و به وضوح عقاید دئیسم را در آن وارد می کند. اعتقاد به خدایی که توانایی ندارد و فقط بندگان را می آفریدند. بدون اجازه اش شروع به صحبت میکنم. میدانم اجازه نمیدهد ولی نمیتوانم هم دست روی دست بگذارم و ذهن دانشجوها را با بولدوزر عقایدش تخریب کند. _آقای حجتی چطور میشه با عقل پذیرفت که خدا قدرت نداره آینده ما رو در اختیار بگیره و خوب و بد ما رو ندونه! خدایی که تمام هستی رو خلق میکنه. فیزیک، شیمی و زیستی که الان ما میخونیم رو فوله! حتی قدرت پیش بینی اش رو به پیامبرش داده و توی کتابش از اینها حرف زده! شما چیزی از حرکت زمین میدونین؟ گالیله قرنها پیش اینو گفته! توی قرآن زمین رو به شتر ذلول تشبیه کرده که طوری حرکت میکنه که به سوار آزاری نمیرسه! این اگه قدرت خدا نیست پس چیه؟ این عقاید مال افرادیه که میخوان هرکاری دوست دارن انجام بدن. ژاله آستینم را میکشد اما دستش را پس میزنم و ادامه میدهم: _دئیسم یعنی هرکسی خدای خودشه! هر کاری که دوست داری انجام بده. اصلا خدا نگفته چیکار کن که سعادتمند بشی. اصلا نماز و روزه چیه! حجتی که در بهت به سر میبرد، محکم روی میز میزند و با نفرت تمام به من میگوید: _بیرووون خانم! سرررریع! کیفم را برمیدارم و از کلاس بیرون میزنم. توی محوطه دانشگاه مینشینم و به حرفهایم فکر میکنم. تعجب نمیکنم که ترسی در وجودم نیست. از خودم راضی هستم که تمام حرف هایم را گفتم و پته اش را روی آب ریختم.نمیدانم چقدر در خودم هستم که صدای ژاله مرا از خود بیرون میکشد: _چیکار کردی دختر؟ حجتی خیلی عصبی شد و الانم رفت مدیریت. _خب بره! من نمیتونم این چرتو پرتا رو بشنوم و چیزی نگم. +وای ریحانه! این حرفا رو نزن فکر میکنن تو یه خرابکاری. _من حرفهای یک مسلمونو زدم. اگه مسلمون خرابکاره پس منم خرابکارم! ژاله هینی میکشد و جلوی دهانم را میگیرد. _دیوونه شدی؟ نمیگی یکی بشنوه چه فکری میکنه! اونا که مثل من تو رو نمیشناسن. دختر بی حجابی دوان دوان به طرفم می آید و میگوید: _خانم حسینی؟؟؟ +بله! _مسئول آموزش کارت داره! ژاله نگاه مضطربی به من می‌اندازد."چیزی نیست" ای میگویم و به راه می افتم. در اتاق را میزنم و وارد میشوم. مرد جوانی روی میز لم داده. سلام آرامی میگویم و صندلی را نشانم میدهد.با کروات صورتی اش ور میرود و درحالیکه دود سیگارش را بیرون میدهد، میگوید: _خانم حسینی از شما بعیده! شما تحصیل کرده هستین و درس خون. این چه کاریه؟ روی صندلی مینشینم و میپرسم: _چه کاری کردم؟ پوزخندی میزند و میگوید: _یعنی نمیدونین چیکار کردین؟ +نه! _آقای حجتی خیلی از دستتون کلافه‌اس، آقای فرحزاد هم شما رو از کلاساشون اخراج کردن. عملاً شما دو سوم واحدهای مهمتون رو از دست و این یعنی شما این ترمو نمی‌تونین پاس کنین.من با آقایون صحبت میکنم و رضایتشون رو میگیرم به شرط اینکه... حرفش را قطع میکند و مجبور میشوم، بپرسم: _چه شرطی؟ +شما جلوی تموم دانشجوها از هر دوشون معذرت بخواین و بگین این حرفا رو از روی توهم گفتین یا پول گرفتین از آخوندا و چمیدونم یه چیزی بگو! بعدشم قول بدین که ازین چیزا نگین دیگه! درحالیکه از عصبانیت دستهام میلرزید و خون خونم را میخورد، گفتم: _اگه این کارو نکنم؟ این بار قهقه‌ای میزند و میگوید: _ببینید ما این کارو برای هر کسی نمیکنیم! اگه کس دیگه ای این کارو میکرد دَرجا اخراج بود ولی من بهتون فرصت دادم. _منت میزارین؟ _خیر! لطف میکنم. نفسم را بیرون میدهم و میگویم: _باید فکر کنم. +پس تا فکر نکردین فعلا دانشگاه نیاین. از جا بلند میشوم و درحالیکه بیرون میروم، میگویم: _حتما! سالن دانشگاه پر از همهمه است، انگار دانشگاه به وَل وَله افتاده. ژاله جلو می‌آید و میپرسد: _چیشد؟ در چشمان مضطرب اش نگاه میکنم و می پرسم: _چرا دانشگاه شلوغه؟ +اینا رو ولش کن! بگو چی گفت؟ در کمال خونسردی میگویم: _اخراج میشم. ژاله می ایستد و روسری اش را چنگ می زند. دستش را میکشم که میگوید: _اخراج؟ برو حرف بزن خب! _اونا میخوان بگم بهم پول دادن ازین حرفا زدم! میفهمی یعنی چی؟ یعنی پاشم بگم من مسلمون نیستم آقا! من رو به یه دانشگاه فروختم. ژاله چیزی نمیگوید انگار خیلی ناراحت شده است. 🌱ادامه دارد... ✍نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه) 🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🇮🇷🌱🌱🇮🇷🌱🌱🇮🇷