🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه.. 🌺🍃
قسمت ۴۱
#هوالعشق
#۵سال_بعد
خانم دکتر پایدار به بخش سی سی یو....
_ژاله به خانم مهدوی بگو بیاد سریع.
- باشه
در راهرو بیمارستان میدویدم تا به بخش سی سی یو برسم، این بیمار کودکی بود به سن #نرگس من، خیلی دلم برایش میتپید. سر راه به اتاق سپیده رفتم
- سپیده بدو لعیا حالش بد شده
- وای باشه برو اومدم..
به اتاق که رسیدم لعیا چشمانش بسته بود و صدای گوش خراش توقف نبض در مغزم میپیچید، نه ... سریع همه را کنار زدم، سی پی آر را شروع کردم، تنفس دستگاه مهم جواب نداد خودم با آن نفس دادم، گریه میکردم و دستم را روی قفسه سینه اش میفشردم، تمنا میکردم زنده بماند، نبضش بر نمیگشت، لحظه ای به یاد دخترم افتادم،
علی را واسطه کردم این دختر بماند اگر میشود... یک، دو، سه شوک... برگشت... حضور علی را احساس کردم که میگوید: خسته نباشی خانوم دکتر
و با لبخند دور میشود....،
همیشه بعد از هر عمل که انجام میدهم این صحنه را میبینم... شکر.. همه متعجب این معجزه نگاه میکردند.. واقعا معجزه ای بود از سمت خدا.. الحمدالله... با لبخند به طرف سپیده برگشتم، همدیگر را در آغوش گرفتیم... من از سر شوق گریه میکردم، دست لعیا را بوسیدم و از اتاق بیرون امدم، همیشه احساست میکنم... هستی همینجا... تلفن همراهم زنگ خورد، نرگسم بود
- الو ، مامانی
- جان دلم نرگسم! خوبی عشق مامان؟ غذاتو خوردی؟
- اره مُمانی. عمه جون بهم داد
- عه مگه عمه اومده؟
- اله مامانی اینجاست، اما عمو نهومده، نالاحتم قرار بوت بیات.نیستش
- اشکال نداره مامانی حتما کار داشته،شما برو با عمه بازی کن منم میام. باشه نفسم؟
- باشه خوشچل خانوم
- چیییییییی؟؟
- خوشچل خانوم دیه! عمه میگه بابا میتفته خوشچل خانوم منم خو موخوام بگم مته چیه؟
- الهی دورت بگردم عزیز مامان ، بگو .. فقط عمرو اذیت نکنی ها خب؟ خدافظ عزیز دلم
- باشه خوشچل. اودابظ
خخ شیطون.. علی... سپیده کنارم امد، با لبخند گفت:
_نرگس بود؟
گوشی را در جیبم گذاشتم و گفتم:
_کی جز نرگس میتونه لبخندو به لبم بیاره سپیده؟
با ملایمت نگاهم کرد و گفت:
_ان شاءالله وقتی بشه عروس خودم بهت میگم ..
– اووو فکر کردی، شرایط داره خخ. داخل اتاقم رفتم، لباس فرمم را در اوردم و چادرم را پوشیدم،قران روی میزم را بوسیدم و صلواتی فرستادم، عادت بعد از اتمام شیفتم بود،از راهرو که رد شدم مادر لعیا را دیدم که داشت به همه شیرینی میداد تا مرا دید به سمتم دوید :
- سلام خانم دکتر، خوبید؟ واقعا نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم، شما دخترمو بهم برگردونید ممنونم ازتون واقعا ممنونم
خانمی جوان با حجابی متوسط که مادر لعیا بود، در این چند وقت فهمیده بودم عقایدی به مذهب و دین ندارد و فقط خدارا در حد اسمش قبول دارد، امسال از ونکوور امده بودند برای عید به ایران که همینجا لعیا قلبش درد شدیدی میگرد و مجبور میشود دوره درمانش را همینجا بگذراند،من هم دکترش شده بودم، اول اجتناب کرد از اینکه خانمی چادری دکتر دخترش باشد اما خداروشکر رضایت داد.
- سلام گیسو جان، من که کاری نکردم عزیزم، این یه معجزه بود از طرف خدا برای تو و دخترت، باید از خدا تشکر کنی برای برگشت دوباره لعیا به تو. وقتی من اومدم نبض نداشت اما به طور ناگهانی نبضش بعد 5 دقیقه برگشت که این یه معجزه تو پزشکی به حساب می آید. الانم تو ریکاوریه و حالش خیلی خوبه، کنارش باش و خداروشکر کن خانوم.
گیسو همانطور نگاهم میکرد اشک در چشمانش حلقه زده بود که گفت:
-خداروشکر.
لبخندی از رضایت زدم و خداحافظی کردم، سوار ماشین شدم و به سمت خانه حرکت کردم،سر راه 4 تا بستنی شکلاتی خریدم تا با زینب بخوریم، یک ماهی میشود ندیدمش، مشغول زندگی خودش است و جالب تر اینکه دوقولو باردار است؛
بعد گذشت سال علی در دانشگاه تهران برای ادامه دوره ام ثبت نام کردم و ازمون تخصص دادم، علاقه شدیدی به قلب داشتم و ان تیر که به قلب علی خورد قدمم را محکم تر کرد، همان اول یکضرب قلب و عروق قبول شدم و ادامه دادم، بعد 8 ماه نرگسم به دنیا امد،
نرگس سادات نیایش دختر شهید سید علی نیایش...
دخترم حال بزرگ ترین امید زندگیم شده و پدرش خاطره ای که هروز برایم تکرار میشود،
به خوابم می اید، حسش میکنم کنارم هر لحظه...
🌺🍃ادامه دارد...
نویسنده؛ نهال سلطانی
@nahalnevesht
#اخراشه....
با ما همـــراه باشیـــــن 😊👇
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🕊🇮🇷🕊
🌹سلام دوستان گلم این لیست رمانهایی که #نمیذاریم کانال👇
☆ #مهر_و_مهتاب ☆ #راهیان_عشق #مدافع_عشق یا #دو_مدافع ☆ #ناجی_دوست_داشتنی_من ☆ #لیلا #مسیحای_عشق ☆ #دو_دنیای_متفاوت ☆ #دل_منو_بردی ☆ #عشق_در_نمیزند ☆ #حسام_و_اشکان ☆ #ازدواج_صوری ☆ #خانم_خبرنگار_و_آقای_طلبه ☆ #برای_من_بخون_برای_من_بمون ☆ #آرامش_از_جنس_حوا ☆ #ناحله #دو_روی_یک_سکه ☆ #احسان #عشق_از_جنس_خدا ☆ #طواف_و_عشق ☆ #ادم_و_حوا ☆ #سلفی_دردسر_ساز ☆ #سوده ☆ #رایحه_محراب ☆ #آیه_های_جنون ☆ #عطر_تو ☆ #پسر_غیرتی ☆ #سو_من_سه ☆ #کسی_می_آید ☆ #قندک ☆ #سرگرد_راتین ☆ #پسر_بسیجی_دختر_قرتی ☆ #حرمسرای_قذافی ☆ #او_را ☆ #چادر_سیاه ☆ #سرپرستی_عشق ☆ #در_پی_کشف_تو
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس ☆ #گام_های_عاشقی ☆ #خنده_خدا ☆ #مجنون_من_کجایی ☆ #بانوی_پاک_من ☆ #روزگار_من ☆ #طعم_سیب ☆ #عشق_با_طعم_سادگی ☆ #عشق_واحد ☆ #نرگس ☆ #دستان_تو ☆ #کنسرت_تا_کربلا ☆ #ازدواج_جنگی ☆ #نم_نم_عشق ☆ #عشق_علیه_السلام ☆ #با_طعم_نعنا ☆ #خانه_سعید_و_مریم ☆ #صدای_پای_خدا ☆ #نگاه_خدا ☆ #خریدار_عشق ☆ #خاطرات_یک_مشاوره ☆ #بادیگارد_اجباری ☆ #ارثیه_مادربزرگ ☆ #دستان_گره_خورده ☆ #اولین_مرگ ☆ #دختر_عموی_چادری_من ☆ #بچه_بسیجی ☆ #عشق_و_دیگر_هیچ ☆ #سفر_عشق ☆ #عقیق (از خانم امیدی)☆ #دختر_اقیانوسی( یا #دختر_اقیانوس )☆ #عشق_به_یک_شرط ☆ #آقای_طلبه_خانم_دکتر ☆ #پیام_عشق
#لیالی_اندوه (از خانم رستمی)☆ #عروس_ننم_میشی ☆ #خیال_تو (از خانم رحیمی)☆ #دالان_عشق ☆ #مار_و_پله ☆ #تپش_قلب ☆ #چشمان_دو_سر ☆ #دلتنگ_نباش ☆ #فرشته_ای_در_برهوت ☆ #پاسدار_عشق ☆ #به_تو_مشغول ☆
#سجده_صبر ☆ #شامار ☆ #برای_تو ☆ #تو_شهید_نمیشوی ☆ #ماهرخ_و_مهرداد ☆ #راه_بی_پایان ☆ #مناظره_دکتر_و_پیر ☆ #رهگذر_عشق ☆ #مثل_روز_روشنه ☆ #رضای_زهرا ☆ #بخشش_ناپذیر ☆ #محافظ_عاشق_من ☆ #گذر_از_غم ☆ #عشق_بدون_مرز ☆ #بهارِ_هامون ☆ #حسرت ☆ #بزم_محبت ☆ #مثل_پیچک ☆ #عشق_بی_تکرار ☆ #بچه_مثبت ☆ #حجاب_من ☆ #روژان ☆
🌹علت هر کدومش هم نوشتم که چرا نمیتونیم بذاریم. 👈لطفا روی هشتگ رمان بزنین👉
رمان #نرگس
من گشتم پیداش کردم ولی نمیتونم بذارم چون اینم انلاینه کانال vip گذاشتن تا بقیه رمانو بفروشن🙁 علتش نوشتم👆