eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
239 ویدیو
37 فایل
💚 #به‌دماءشهدائنااللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🥹🤲 . . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون🫠 https://harfeto.timefriend.net/17350393203337 . ‌. ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف🫡 . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۵♡ درحال‌بارگذاری😍...
مشاهده در ایتا
دانلود
میتونی اینو تصور کنی.... تصورش هم دردآوره.... 😣😒 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
بیانات ✨حضرت آقا✨ در دیدار با خانواده های معظم شهدای مدافع حرم https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌸 رمان جذاب 🌸 💜قسمت ۵۹ و ۶۰ با نگرانی نگاهش کردم وگفتم: _چیشده؟؟؟؟ چیکارت داشتن؟!!!!!! نگاهم کرد تا خواست چیزی بگه، صدای سمیرا پیچید تو گوشم - ای وای آقا محمد ببخشید همش تقصیر من شد سرمو بلند کردم و با دیدن سمیرا تعجبم چندین برابر شد. تا منو دید گفت: _معصومه تویی!!  اومد کنارم نشست و گفت: _معصومه جونم کجا بودی!! نگرانی رو به وضوح میشد تو صورتش دید یه کم گیج شده بودم محمد بلند شد و گفت: _بهتره بریم خونه، وسط خیابون خوب نیست هردومون بدون هیچ حرفی بلند شدیم و پشت سر محمد راه افتادیم نگاهم به محمد بود که شلوار مشکی اش حسابی خاکی شده بود و موهاش پریشون، خداروشکر زخمی برنداشته بود، درگیری شون چند دقیقه بیشتر نبود، وگرنه معلوم نبود اون دو تا چه بلایی سرش میاوردند، آخه داداش بیچاره من نمیدونه دعوا چیه که میان یقه شو میگیرن … سمیرا با نگرانی دستمو گرفت و گفت: _معصومه نبودی ببینی اون دو تا پسر مزاحم چجوری پیچیدن جلوم، وای داشتم از ترس میمردم نگاهش کردم وگفتم: _آروم باش، خداروشکر چیزی نشد، درست توضیح بده دقیقا چیشده؟؟  نگاهی به محمد که جلومون راه میرفت انداخت و گفت: _اون دو تا پسر اومدنو مزاحم شدن که یه دفعه داداشت رو دیدم صداش زدم اونم اومد کمک..به خدا اگه داداشت نبود، بدبخت میشدم، داشتم از ترس سکته میکردم، پسرای عوضی بعدم شروع کرد تند تند حرف زدن: _از همون اول هم میدونستم که اون شال قرمزه با رژ قرمز خیلی تو دیده، عجب اشتباهی کردم، لعنت به هرچی مزاحمه تو این دنیا، آسایش رو از آدم سلب میکنن .. رسیدیم جلوی خونشون، محمد همچنان به سمت خونه حرکت میکرد،دم خونه ی سمیرا اینا ایستادم و در حالی که سمیرا هنوز هم بانگرانی درحال حرف زدن بود بهش خیره شده بودم، اصلا نمی فهمیدم چی میگه، فقط داشتم به محمد و سمیرا فکر میکردم، وای یعنی امکان داشت سمیرا زنداداشم بشه!! از فکرش لبخندی عمیق روی لبم نشست که با نیشگونی که سمیرا از بازوم گرفت به خودم اومدم و گفتم: _عه چیه!! با حرص گفت: _من داشتم از استرس میمردم، اون داداش بدبختتم که کتک خورده، اونوقت تو داری میخندی - به تو نخندیدم که... - بس به کی میخندیدی دقیقا؟؟؟؟ باز با تصور اونچه که تو ذهنم بود نزدیک بود خنده ام بگیره، سریع باهاش خداحافظی کردم و گفتم: _من فعلا برم، میبینمت بعدا وای که چقدر داشت خنده ام میگرفت، تصور سمیرا کنار محمد خیلی جالب بود .. سریع خودمو رسوندم خونه، محمد تو حیاط کنار حوض نشسته بود و داشت دست و صورتشو میشست،  با لبخندی که رو لبم بودگفتم: _بابا جنتلمن، بت من، اصلا زورو .. 💜ادامه دارد.... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💜 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
ادامه رمان فردا به امید خدا 😅😳😑....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایتا غاطی میکنه🔫😑
هر کدوم از رمان ها که pdf داشته باشه یا کتاب الکترونیکی میفرستم حتما براتون😊☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨اِلهي لا تُؤَدِّبْني بِعُقوبَتِکْ✨ 💠چله حدیث کسا💠 روز 7⃣1⃣ پنجشنبه چهاردهم تیر ماه بیست ویکم شوال https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
📡دفاع همچنان باقیستـ....📲 تا ۹_شب 👉 وقت هست هر کی دوست داره تعداد صلوات رو بگه 🇮🇷ثواب صلوات امروز شهید دفاع مدافع حرم 👣شهید حسین مشتاقی 👣🇮🇷 تعدادمون خیلی زیاده اما بنظرتون نفری صد تا صلوات چقدر وقت میگیره😢😓 بسم الله...😒☝️
اطلاعاتی خیلی اندک از شهید بزرگوار مدافع حرم 🌷شهید حسین مشتاقی🌷 👇در حد بضاعت👇
🌸بی قراری برای رفتنـ... 🌸 🌷حسین وقتی دیپلم گرفت به خدمت سربازی در ارتش رفت، وقتی سربازی‌اش تمام شد به من گفت: « شما من را نذر امام زمان(عج) کرده‌ای و من می‌خواهم سرباز آقا باشم» و به همین علت به سپاه رفت. 🌷نمی‌دانم اشک اندوه بود یا یادآوری شوق آن لحظه که چشمان را نمدار کرد:  «اولین بار که لباس سپاه پوشید و دیدمش انگار بهترین روز عمر من بود. خودش چهره سفید و زیبایی داشت و انگار در این لباس سبز می‌درخشید.» 🌷برخی خصلت‌های حسین را با افتخاری مضاعف توصیف می‌کند:  «مقید بود که شبها بخواند و بخوابد. اگر نمی‌توانست حتماً را می‌خواند.» منبع: https://www.google.com/amp/www.farsnews.com/amp/13950402001057 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5