eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
245 ویدیو
37 فایل
💚 الهی #به‌دماءشهدائنا..اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🥹🤲 . . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون🫠 https://daigo.ir/secret/9932746571 . ‌. . ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف🫡 . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۵♡ درحال‌بارگذاری😍...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 رمـان زیبا، تلنگری و مفهومی 🍃 🍃 قسمت ۲۰ مش عیسی-به خدا توکل کن پسرجون!! خدا!!!!؟...لغتش آشناست اما...اما زیاد برای ذهن من مفهومی نداشت...دروغ بزرگیه اگه بگم خدا نقش محوری تو زندگیم داشته....البته هیچوقت منکر خدا نبودم ولی...ولی زیاد کاری هم به کارش نداشتم. فقط امسال یک مقدار برای کنکور حضورش رو توزندگیم پررنگ تر میدیدم. بالاخره یک دوره هایی آدم رو از شر استرس نجات میداد. آخه شناخت من از خدا برمیگشت به یکسری سوال که تو بچگی از پدر و مادرم میپرسیدم... و یکسری اطلاعات دیگه که منبع دقیقش یادم نمیومد.... فکر کنم درسهای راهنمایی بود رابطه ام با خدا به قدری کم بود که حتی بعد از جریانی که برای صورتم اتفاق افتاد هم زیاد بهش فکر نکرده بودم.... فقط پای تخت بیمارستان، مامانم.... اما خوب... تو خونه بابابزرگ... نمیشد به خدا فکر نکرد. همه کاراش بر اساس ساعت اذان و نمازش بود....وقت استراحتش وقت عبادتش میشد.... وقتی قرآن میخوند.... جدا از صدای آرامش بخشش، اشک از چشم هاش میریخت... ولی ...ولی البته وقتی قرآن خوندنش تموم میشد خیلی با نشاط بود.... چند برابر قبل انرژی داشت وخیلی سرحال. حالا من چکار باید بکنم..؟من که تو عمرم مشهد نرفتم..اصلا کارِ سختِ من نهایتش لباس خریدن تنهایی بوده...خدایا!!!! چِتِه پسر؟.. راستی من چِم شده بود؟ به حال خودم خندم گرفت..یعنی باید به مسائل معنوی که همیشه فکر میکردم خرافاته توجه کنم.؟ از دورنگی درباره کسانی که بحث های معنوی میکنن شنیده بودم... اما... اما بابامرتضی مثل اون آدم ها نبود...تاحالا ندیده بودم یک آدم معمولی اینهمه کارکنه ..چه برسه به یک پیرمرد اون هم با سن بالای بابابزرگم. شاید روزی سه یا چهار ساعت میخوابید. مش عیسی هم اهل کلک نبود.. سیدباقر هم که اصلا خیلی ساده و بی شیله پیله تشریف داره... اصلا تو این روستا من دورنگی و تقلب ندیدم... همه دائم کار میکنن ... پس حتما از جایی تاثیر گرفتن که ... اصلا ولش کن... درمونده شدم.... نکنه بابابزرگ رو نتونم کمک کنم؟... بیچاره خیلی برام زحمت کشید...یعنی من اینقدر بی عرضه ام...؟ 🕊🕊🕊🕊 -اینقدر دمق نشو... مشهد خیلی دور نیست ...آدرس بیمارستان رو هم میدم راننده... با صدای مش عیسی دست کشیدم به چشمام... که احیانا خیس نشده باشه... بغض نمیذاشت جوابش رو بدم... سرم رو به نشونه تایید تکون دادم ... چاره چی بود؟ اسد شاهکار کرده بود... صدای آمبولانس اومد... 🍂ادامه دارد.... 🍃https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🍂 اثــرے از؛✍ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
۶قسمت بعدی رو فردا میذارم براتون به امید خدا 😍👌 #برای_عرض_ارادت..😭 #اگه_دلت_هوایی_شده_بگو👇 #السلام_علیک_یاغریب_الغربا_معین_الضعفا_السلطان_علی_بن_موسی_الرضا_ع😓✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اطلاع رسانی ایتا
🆕عرضه نسخه جدید اندروید 🔹نسخه اندروید ایتا با ورژن 1.0.11 برای عرضه به کافه بازار ارسال شد و بزودی در این فروشگاه اندرویدی منتشر خواهد شد 🔸امکاناتی که در این نسخه به برنامه افزوده می‌شود عبارتند از: 📆 تقویم هجری شمسی #⃣ امکان مشاهده و جستجوی پیشرفته های برتر [هشتگ‌های پرکاربرد در ایتا] 🎥 برطرف شدن مشکل نمایش فیلم‌های با کیفیت پایین 🔍 ارائه قابلیت بصورت متمایز از 👥سهولت بیشتر در بروزرسانی مخاطبان 🎞 حل مشکل ارسال ویدئو در برخی دستگاه‌های گزارش شده 🔹اطلاعات بیشتر درباره این نسخه پس از انتشار آن در فروشگاه‌های اندرویدی، از طریق همین سامانه به استحضار کاربران گرامی خواهد رسید 🔸منتظر بروزرسانی‌های جدید ایتا باشید... •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
هدایت شده از اطلاع رسانی ایتا
📢 اطلاعیه 🔹به اطلاع کاربران گرامی می‌رساند نسخه جدید پیام‌رسان ایتا با ورژن 1.0.11 از ساعت 12 امروز در کافه بازار منتشر شده و قابل دریافت می‌باشد 🔸بزودی این نسخه در وب‌سایت رسمی ایتا و سایر مارکت‌های اندرویدی نیز بارگذاری خواهد شد 🔹هم‌اکنون واحد فنی ایتا در حال طراحی نسخه بعدی با قابلیت تفکیک گفتگوها (تب‌بندی) هستند •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 رمـان زیبا، تلنگری و مفهومی 🍃 🍃 قسمت ۲۱ صدای جیر جیر قلمش تو گوشم زنگ میزد _بیدارت کردم باباجون -نه...دیگه خیلی خوابم نمیومد...آخه شب زود خوابیده بودم....الان هم الکی داشتم تو جا وول میخوردم...... باباجون... همه این تابلوها رو خودت خطاطی کردی؟..خوب حوصله ای داری ها... _نه پسر گلم همشون که نه... اما خوب .... بعضی وقت ها دست به قلم میشم..... خطاطی روح آدم رو جلا میده.. اون تابلو قدیمیه کار عمو حسینه اونم خطاطی میکرد _انگار خیلی مهمه براتون... خیلی تزیینش کردی... روش چی نوشته؟ _آره عزیزم هم آیه قرآنه هم یادگاریه أَلَم‌ْ یَأْن‌ِ لِلَّذِین‌َ ءَامَنُوَّاْ أَن تَخْشَع‌َ قُلُوبُهُم‌ْ لِذِکْرِ اللَّه‌ِ _ یعنی چی؟ _یعنی آیا وقت آن نرسیده که دل های مومنین در مقابل ذکر خدا متواضع و خاشع بشه! _چه کلمات سنگینی...خاشع....متواضع...! چرا این آیه رو براتون نوشت؟... یعنی چی اونوقت؟ _حقیقتش بار آخر که میخواست بره یک مقدار دلم میکرد. بهش گفتم یه چیزی بنویسه که قلبم آروم بشه....اون هم این آیه رو نوشت.... بعد از اینکه آیه رو خوندم گفتم ... ای دل غافل... چرا باباجان! وقتش رسیده. باید در مقابل خدا خاشع باشم...یعنی...یعنی تسلیم قدرت خدا 💭💭💭 با تکون شدید آمبولانس رشته افکارم پاره شد... -آقای راننده میشه کمی دست انداز ها رو یواش تر بری...باباجونم داره اذیت میشه... _آخ....اوهْهْهو...اوهْهْهو... باباجون...آب دم دستته... -باباجون.....به هوش اومدی؟....خدایا شکرت... یه جوریم شد......نمیدونستم گریه هم صورت زشتم رو اذیت میکنه....شوری رو با پوست بی احساس صورتم احساس میکردم... چفیه رو از رو صورتش برداشتم... -چشم باباجون.... +چقدر چشمات قشنگ شده...ما کجا میریم باباجون...اوهْهْهو -داریم میریم درمانگاه...مشهد... _مشهد... یا امام رضا!... اوهْهْهو. بالاخره ما رو طلبیدی؟...... سلام برحسین... اوهْهْهو... اوهْهْهو ... دستت درد نکنه... -آره باباجون بریم شیمی درمانی کنی و برگردیم خجالت کشیدم که بگم از شیمیایی شدنش چیزی نمیدونستم -فقط باید سر موقع میومدی... نباید میزاشتی دیر بشه _سر موقعه باباجون!...اوهْهْهو... تو غصه نخور.... هرموقع که سر موقعش باشه خودش میطلبه!... -من که سر در نمیارم... اما ... اما ... بزار ماسک اکسیژن رو بزنم اینقدر سرفه نکنی... _باباجون... جواز مشهد من تو بودی... اوهْهْهو...تو رو از تهرون آورده پیش من که باهم بریم پابوسش..اوهْهْهو.. ماسک رو براش گذاشتم...مشهد.... امام رضا....همیشه دوست داشتم یه سری برم ببینم چه طوریه ... اما ... تا حالا که نرفتم... حالا با این شرایط باید برم؟... با بهوش اومدن باباجون حالم بهتر شده بود... 🍂ادامه دارد.... 🍃https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🍂 اثــرے از؛✍ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃