eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.9هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️💪 آسمـــون برای رسیدن یه جــوون ایرانے به اهدافش و ساخــتن ایران و انقلابش ڪــوتاهـــه☺️😍 بروووو ڪه باید تو دهـه پنــجم انقلابمــون مــا جــووونا ڪولاڪ ڪنیم و پشت به پــشت رهــبرمون قــدم برداریم💪💪💪 از امــروز روزای جمـعه بـــا همــراهمـون باشــین☺️ اولیـن قدم😉 1. بصـــیر باش💪 2.شرایط حساس و درڪ ڪن💪 3. خـوووووب درس بخون💪
#قائمانه آیا هنوز مانده دلم را صدا ڪـنے؟(-📢-) نوبت نشد ڪہ داد دلم را دوا ڪنے؟(-💝-) از شر نفس،خستہ ام پناهم نمےدهے؟(-☂-) پاســخ بہ الــتــماس نـــگاهـــم نمےدهے؟(-💌-) #اللهم_اَرنِے_الطلعة_الرشیدة #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج #اوخواهدآمد #جمعہ_هاےبےقرارے (-💠-) @asheghsneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷|•• 🎥..| تصاویری از رصد لحظه‌ای هواپيماهای جاسوسے آمريڪا توسط سپاه و توضیح سردار حاجےزاده 🚀 .🕊. @asheghaneh_halal 🌷|••
🕗🍃 🍃 °{😢}° اینجا ڪه منم، حسرت از اندازه فزونست °{😓}° خود دانے و من دانم و، این خلق خدا هم 💔 🍃 @asheghaneh_halal 🕗🍃
💜☺️ ☺️ #آقامونه دشمنان👊 انقلاب اسلامے میخواهند به جوان امروزی القا کنند که وضع کنونی کشور مایه شرمندگی😒 است و رسیدن به پیشرفت در آینده نیز غیر ممکن است😐 پ.ن: بہ همین خیال باش😏 #سخن_جانانــــ😇 🆔 @asheghaneh_halal 💜🆔
💍🍃 #همسفرانه ° ٺُ شدے <🍃> ° منبعِ هر شعر و کلام ونفسم <> ° اینــ چه<💚> ° تکرار قشنگیست<🌸> ° ڪ تڪرارے نیستــ #تڪرارےبودنت‌مستــدام😅 @asheghaneh_halal 💍🍃
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [☺️] سُما ته ایندایین‼️ توے تابـ😴ـ هم ولم نمیتنین🙈 [😍] نُچ😬 مراحل بيدار شدن جوجه از خوابـ😘🐥 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
🏛🍃 🎯°| |°🎯 تمـــدن پــوشالے غـرب رابشــناسیم🗣 اگــر دوران زنــدگے انسان را به دو بخــش تقسیــم ڪنیم✌️ 1. جــــاهلیــت اولیــه👀 2. جـــاهلیت مـــدرن👀 به نتـــایج چشم گـــیری خواهیم رسید ڪه برای عبور از ڪه توسط ایجاد شده است، راهای زیاد و صــــدرصدی پـــیش رو داریم✊ ڪه با پـــیاده ڪــردن آنهــا به تمـــدنے اسلامے خــواهیم رسید ڪه نتیجــش ایجـــاد اســت💪💪💪 این موضوعات☝️ را دونه به دونه بررسے خواهیم ڪــرد با ذره بیــن👌🔍🔎 نمــونه از جــایگــاه در جــامعه 🍃🍒🍃☝️ •|🔍|• @asheghaneh_halal
🍃🍒🍃 را هر هفتــه همـــین ساعت☺️ از همــین ڪانال 😌 دنــــبال ڪنید😉 به نتـــایج خــواهیــم رسید🍒🍃 یــادتون نـــره☝️ جمــعه ها 👊
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ امیر حیدر میپرسد: راستی بلاخره ما کی شیرینی دومادیه داداشمونو میخوریم؟ مامان عمه میگوید: ان شاءالله آخر هفته میریم برای تعیین تکلیف. مبارک باشه ای میگوید و من تازه یادم می افتد آخر هفته عروس برون داریم! چه زود خواهر شوهر شدم! بابا محمد میپرسد: ابوذر میگفت میخواید شرکت بزنید آره؟ _با چند تا از بچه های ارشد صحبت کردم برای تحقیقات اولیه پروژه که البته تا یه بخشیشو خودم انجام دادم دنبال یه کارگاهیم تا فعال یکم کار بره جلو بعد بیوفتیم دنبال بودجه اش _جایی رو هم پیدا کردید؟ _یه چند تا جا بچه ها رفتن اما مکانش خیلی مناسب نبود هنوز پیدا نشده! مامان عمه میپرد وسط بحثشان و میگوید: طبقه ی پایین ما یه سوئیت خوب هست که خیلی وقته میخوان اجاره اش بدن نزدیک خونتون هم میشه خواستید یه سر هم به اونجا بزنید! متعجب نگاهی به مامان عمه می اندازم و از خودم میپرسم واقعا این چه کاری بود؟ خدای من شروع شد! ساختمان ما ساختمان آرامی بود و من میدانم وقتی چند پسر کنار هم جمع میشود چه اتفاقی می افتد!چشم غره ای برای مامان عمه میروم و با چشم و ابرو برایش خط و نشان میکشم که بعدا با او کار دارم! ________________________ نگاهی به مانتوی نباتی رنگم امی اندازم مامان عمه هول هولکی آن را دوخته بود اما خیلی شیک از آب در آمده بود.شال هماهنک با آن را سرم کردم و توجهی به اصرار مامان عمه و پریناز برای آرایش نمیکنم.داشت 24 سالم میشد و اینها هنوز این را متوجه نشده بودند که من پیش نامحرم آرایش نمیکنم! از این بالانر من واقعا بدون آرایش هم زیبا بودم! بالاخره قال قضیه کنده شده بود و قرار شده بود امشب محرمیتی بین ابوذر و زها خوانده شود تا بعد از آزمایش و بلقی تشریفات یک مراسم عقد رسمی بگیرند.خانه حاج صادق از دفعه ی قبل شلوغ تر بود عمو و دایی بزرگتر زهرا نیز دعوت بودند.ماهم تنها نیامده بودیم حاج رضا علی منت گذاشته بود آمده بود تا با نفس حقش صیغه محرمیت را بخواند. بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ سامره روی پایم نشسته بود و کنجکاو بزرگتر ها را نگاه میکرد.با چشم دنبال امیرعلی گشتم و اورا در آغوش پدرش یافتم ابوذر داشت توضیحح میداد که درآمدشغلی و پس اندازش تنها میتواند کفاف خرج یک عروسی خیلی ساده و یک خانه کوچک استیجاری مرکز شهر را بدهد. واضح بود که اینها به مذاق برادر عروس خوش نیامده بود اما حاج صادق که دید زهرا مشکلی ندارد قبول کرد کرده بود .بحث مهریه که پیش آمد بیش از پیش متعجب کرد .صد و سی و پنج سکه ! زهرا گفته بود 135سکه! گفته بود ابجد نام زهرا بشود مهریه ام چقدر این دختر دوست داشتنی به دلم نشست. میشد شادمانی را در چهره ابوذر دید با خودم فکر میکردم کاش زودتر این تشریفات تمام شود.عاشق این سکوت حاج رضاعلی بودم. صامت نشسته بود و هرگاه لازم بود حرف بقیه را تایید میکرد وقت تلف نمیکرد ذکرش را میگفت! هیچگاه فکر نمیکردم لحظه ازدواج برادرم تا این حد هیجان انگیز باشد بعد از به توافق رسیدن بزرگتر ها زهرا با خجالت کنار ابوذر روی مبل مینشیند . پریناز ذوق میکند و بابا محمد لخند روی لب دارد صدیقه خانم بغض دارد از آنهایی که تهش میشد اشک شوق. حاج رضاعلی روی مبل کناریشان مینشیند با لبخند از زهرا مپپرسد:شما راضی هستی؟ زهرا محجوب لبخند میزند و میگوید:بله حاج.رضاعلی صیغه را خواند و آن لحظه دلم.میخواست قربان قبلت گفتن دختر نجیب رو به رویم بروم نزدیک زهرا میشوم محکم.گونه اش را میبوسم و میگویم :به جمع ماخوش اومدی خانم سعیدی! ابوذر زیرزیرکی عروسش را دید میزند و زهرا مدام رنگ عوض میکند گوشه ای می ایستم و اشک شوقم را پاک میکنم.صدای مردانه ای را میشنوم که میگوید:ته تغاریه طاقت بی مهری نداره براش خواهر باشید نه خواهر شوهر باتعجب سمت صاحب صدا بر میگردم .آقای برادر است. میخواهم جوابش را بدهم که از کنارم میگذرد! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ زیر پوستی قیصری بود برای خودش.می اندیشم همه ی برادر های عالم اینچنین هستند؟ ______________________ [داناے ڪل] بعد از اینکه مراسم تمام شد و همگی به خانه برگشتند ابوذر بی حرف رفت بالا پشت بام لحظه ای به این اندیشید که اشکال اینکه این وقت شب با همسرش حرف بزند چیست؟ لیست مخاطبین را بالا پایین میکند و زهرابانو! را میگیرد! بد از چند بوق صدای ظریف زهرا می آید:سلام ابوذر کمی هیجان زده بود:سلام _کاری داشتید؟ ابوذر با خود فکر کرد.کاری داشت؟ _نه ... اشکالی داره بدون اینکه کاری داشته باشم باهمسرم تماس بگیرم؟ زهرا دستش را روی قلبش گذاشت و گفت:نه! _راستی الان شما همسر منی؟ یه خورده باورش سخته نه؟ _بله _باید همچنان همدیگه رو با ضمیر دوم شخص جمع خطاب کنیم؟ زهرا میخندد:نه! _خوبه _آره خوبه _تو نمیخوای به من چیزی بگی زهرا خانم....نه نه زهرا جان قشنگ تره! زهرا لب میگزد:راستش من چیزی برای گفتن ندارم _پس این نامزدا چی میگن به هم که مخابرات از دستشون عاصی شده؟ بازهم میخندد:نمیدونم والا بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🍃🍒 (24) 97/12/3 جمعــه 😍 🍃🍒
🍃بسمــ رب المهــدے🍃
🍃🍒 سلام علیڪــم☺️✋ شبتون بخیــر بعد خوش گذرونے روز جمعــه چے مچسبـــه؟😋 احسنتــ، یه دورهمے صمیمانه😊 شروع ڪنیم ؟؟ وضوهاتونو گرفتیــن ؟ دمتون گــرم بســم الله 🍃🍒
🍃🍒 خبــ قرار شــد نمازمون رو مؤدبـانه بخونیــم دیگــه یڪے از ویــژگے هاے نماز خوب قرائتــ قرآنه نمــاز یعنے ذلیل شدن براے خدا اونم ازنوع اول وقتش ... از استارتش خوب پیش برو وضــو ڪه میگیـــرے دقت ڪن 🍃🍒
🍃🍒 شما جلــو مهمون میخواے میوه بشــورے بااحتــرام میشورے دیگه شالاب شولوب ک نمیکنی😅 خیلے دقیق کارتو انجــام میدے برانمازم همینکــارو بڪن. حالا نمازتم تموم ڪردے یه تعقیبات کوچولو هم بکن😉 چون میدونے چیـــه؟ 🍃🍒
🍃🍒 هرکس ڪه نمازو خوند وتعقیبات رو ول ݣرد خدامیگــه نمازو بهش برگردونیــد ☹️ حالا بیا و درستش ڪن. تعقیبات نگفتــم بشین ڪل مفاتیح رو بخون نه.... آیه الکرسے، یادعاے فرج، تسبیحات همه اینا تعقیبات محسوب میشه 🍃🍒
🍃 🍒 اینکه میگن نماز خوب ذهنتون میپـــره سمت اولیــاے خدا ڪه مثلا حضــرت علے وقتے نماز میخوند چهرشون زرد میشــدرنگشون میــپرید نمیخواد مااین حس بهمون دست بده نابود میشیم😅 🍃🍒
🍃🍒 ما همینکه یه قدم برداریــم کم کم درست میشه بیایم ببینیم چه قدمے میتونیــم برداریم قدم اولشو گفتیــم که شد حال دارم یاندارم میتــرسم یانمیترسم به هرحال بایــد رو رعایت کنیم 🍃🍒
🍒🍃 تاحــالا دقتـ. کردین تو ارتش جهان چقدر سختگیرے میکنن؟؟؟ وچقــدر ادب مهمه؟؟ اما توادارات لزومے نداره مراجع اینکارو بکنه؟ چون تو ارتش جهــان آخرین دستورے که از فرمانده میاد دستــور مرگ و زندگیــه 🍒🍃
🍃🍒 گلوله میزنن، فرمانده میگــه برو جلو سرباز ،سرباز میدونه اگه بره میمیــره ولی باید اطاعت ڪنه اما تو سوپرے شاگرد لازم نیس دستــور بگیــره همینکه خطا نکنه خودش کافیــه 🍃🍒
🍃🍒 خب ببین اگــه سرباز از فرمان فرماندش سرپیچی کنـــه جنگ داغون میــشه 😐 شما نبین چهار تابسیجے به عشق خودشون میرن جنگ اینا به ڪنار تو ارتش میگــن باید ابهت فرمانده رو تو دل سرباز بنشونیــم 👊 🍃🍒
🍃🍒 چطور؟؟؟ با پرستیــژ نظامے با آداب نظامے نظم آهنینے تو پادگان درست میکنیـــم همه اینارو گفتم ڪه به این سوال برسم آیا ما لازم داریــم خدا دردلمون عظمت داشته باشــه؟ 🍃🍒
🍃🍒 خبــ معلــومه ..اره چــرا ماتو اول نماز به جاے الله اڪبــر نمیگیــم الله رحمان؟ بهتــر نبود بگیــم خداے مهربون؟ ڪه دل ها جذب بشه؟ 🍃🍒