🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهید
همیشه میگفت زن و فرزندم فدای یک تار موی حضرت زینب(سلاماللهعلیها). خون میدهیم، خشت نمیدهیم.
هیچ مداحی قبل از حامد برای افغانها و اردوگاه رفسنجان نمیخواند اما حامد میرفت و برایشان میخواند. از همین جا کمکم با تیپ فاطمیون آشنا شد، حتی با چند تن از رزمندگان مدافع حرم رفسنجان از جمله احمد عابدینی نیز تصمیم داشت به سوریه برود، بعد که دید با فاطمیون سریعتر به سوریه میرسد تصمیم گرفت با آنها همراه شود.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_حامد_بافنده
#روایت_عشق
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهید : سال زندگی با شهید زارع از بهترین روزهای عمر من بود.لحظات خوبی را از زمان ازدواج تا شهادت با وی سپری کردم لحظۀ رفتنش آرامش خاصی داشت.یک آرامش عجیب و دوست داشتنی که آن لحظه همیشه در نظرم عیان است.قرآن را بالای سرش گرفتم و با صلوات بدرقه اش کردم همسر شهیدم بسیار آدم سادهزیست، باگذشت،شوخ طبع،پرتلاش و اهل خدمت به دیگران بود.وقتی از محل کار به خانه میآمد، خستگی کار را پشت در خانه میگذاشت و با حالت مهربانی و چهرهای خندان و بشاش وارد میشد با ورود ایشان فضای ساکت منزل کاملاً شکسته میشد.همۀ اعضای خانواده او را دوست داشتند.برای مادرم مثل پسر بود،نه داماد.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالصالح_زارع
#روایت_عشق
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روزی همسر محترم شهید تماس گرفت و
گفت : دخترم خیلی بیقرار باباست ، از آقا
رضا خواهید که به آقای ما فرمان دهد کھ
بهخوابدخترشبرود ؛ ناسلامتیاوفرمانده
آقاسجاد است !
ــ ـ وَ شایداین آخرین تیر امید همسر شهید
بود و چقدر سخت است برای یڪ
مادر که دختر خردسالش تقاضای بابا کند ..
و بابایش شهید باشد .🍂
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_محمدرضا_الوانی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
به روایت همسر محترم شهید
فاطمه زمانی که یک سال از شهادت پدرش گذشته بود خواب زیاد میدید.
یک روز گفت : مامان دیشب خواب دیدم که از بازو بابا خون می آمد. چفیه دور گردن پدرم بود باز کردم و به دستشان بستم.
با خودم گفتم : خدایا تعبیر خواب این بچه چی میتونه باشه؟
پدر شوهرم زنگ زدند منزلمان وگفتند: امشب منزل ما بیاید. که برای مصاحبه می خواهند بیایند.
بعد همان شب فاطمه این خواب را گفت . عمویش گفتند : خواب فاطمه راست است. دستان برادرم مثل حضرت ابولفضل قطع بود. و ما یکسال می شد که از این نحوه ی شهادت همسرم خبر نداشتیم.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_علیزاده_اکبر
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
به روایت همسر محترم شهید
القلب حرم الله: غیر خدا را در دلت راه مده…" 🌷
در اولین سفر زیارتی به حرم کریمه اهل بیت (س). نشسته بودیم به صحبت در یکی از رواق های حرم که حرف از دلتنگی شد و فاصله دیدارهامون. مثل همیشه آقانوید در کنار حرف های پر از شوق و اشتیاقش، اشارات معنویش رو هم داشت. بهم گفت: " حواست باشه من انقدر تو دلت جا نکنم که اصل کاری فراموش بشه یا کمرنگ ها". گفتم یعنی چی. صحنه اش هنوز تو ذهنمه، با انگشت سبابه ش روی کاشی های کفِ حرم، عکس یه قلب کشید. گفت: "خدا گفته القلب حرم الله… دل بنده هام برای خودمه. حریم خودمه. شریک نمی پذیرم… اونوقت ما چیکار میکنیم، میایم تو گوشه گوشه این دل، محبت یه چیزی یا کسی (چیزایی و کسانی) رو قرار میدیم و آخرش یه جایی هم برای محبت خدا و اهل بیت میخایم بگذاریم… در حالیکه خداوند کل دل ما رو میخاد."
.
بعد نگاهی کرد و گفت:" هر علاقه و محبتی که داریم، باید زیر سایه محبت خدا قرار بگیره و گرنه به ناکجا آباد میرسه. هردومون نباید این یادمون بره… "
این جمله رو گفت و مثل همیشه ته دل من لرزید از فکر به اینکه با این معرفتش تو دنیا موندنی نیست و ترس همیشگی که نکنه زود شهید بشه…
آقانوید از همون اول، حواسش بود به هدفی که داره، مدام کنترل میکرد، مراقبت میکرد که نکنه محبت عزیزانش از پدر و مادر عزیزش تا خواهر و همسر و خواهرزاده و… مانع رسیدنش بشه. وقتی که بود با جان و دل بود. انقدر بامحبت و بانشاط که آدم کیف میکرد، اما به وضوح می فهمیدم که در پسِ همه این بودن ها، حواسش به همه چی هست. به اینکه انقدر وابسته نشه که نتونه دل بکنه.
و بالاخره تلاش هایش هم نتیجه داد و رسید به آنچه که می خواست..🌷
شهدا از جمله آقانوید به معنای واقعی مصداق این بیت شعر هستند:
🔹آنکس که تو را شناخت، جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند…
🔹 دیوانه کنی هردو جهانش بخشی
دیوانه تو هردو جهان را چه کند…
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_نوید_صفری
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
به روایت همسر محترم شهید :همسرم به حضرت زهرا (س) ارادت خاصی داشت و همزمانی اولین سالگرد شهادت هادی با ایام فاطمیه من را مدام به یاد علاقه همسرم به بی بی دو عالم می اندازد. هر وقت در خانه هیئت می گرفتیم تاکید داشت تا در ابتدای جلسه روضه ای هر چند کوتاه برای حضرت زهرا (س) خوانده شود. روی انگشتر هادی حک شده «امیدوارم همسرم در آن دنیا با حضرت زهرا (س) محشور شود.» هر وقت مشکلی پیش می آمد هادی یا زهرا (س) می گفت و از حضرت زهرا (س) می خواست تا گره را باز کند دلبسته سردار سلیمانی بود
شهید طارمی از محافظان سردار سلیمانی بود که به او علاقه خاصی داشت. همسر شهید در این باره تعریف کرد: همه انتظار دارند من اطلاعات زیادی درباره نشست و برخاست هادی با سردار سلیمانی داشته باشم اما چون کار هادی جنبه محرمانه داشت خیلی درباره ارتباطش با سردار چیزی نمی گفت اما دلبسته سردار سلیمانی بود و علاقه عجیبی به این بزرگ مرد داشت.
شریفی با تاکید بر این که باید راه سردار سلیمانی را ادامه دهیم درباره رابطه همسرش با سردار سلیمانی گفت: رابطه هادی با سردار سلیمانی طوری بود که انگار گوهری گرانقدر را پیدا کرده.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_طارمی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
به روایت همسر محترم شهید : به ياد دارم روزي در اوايل ازدواج من با شهيد هاشمي، به بازارچه شاپور رفتيم تا خريد كنيم. در حال خريد بوديم كه برخورديم به پدر و مادر آقا سيد. لحظهاي نگذشت كه با صحنهاي تماشايي مواجه شدم آقا سيد خم شد و زانو زد روي زمين و شروع كرد به بوسيدن پاهاي پدر و مادرش. اين صحنه براي من كه اولين بار بود چنين رفتاري را ميديدم، تعجبآور بود، ولي براي آنان كه بارها اين صحنه را ديده بودند، عادي به شمار ميآمد آقا سيد با آن قامت رشيد و تنومندش و با آن شهرتش خيلي مردمي و خاضع، دلرحم و فروتن بود.
درد و رنج مردم اذيتش ميكرد، هرگز بيتفاوت نبود. هميشه در حال جهيزيه دادن به يك خانواده بود. مخصوصاً دختران شهدا. به فقرا و مستمندان ميرسيد، كمك به ساخت مسجد ميكرد، براي بچههاي بيسرپرست مكاني درست كرده بود كه تا چندين سال بعد از شهادتش من نميدانستم اگر ميخواست پولش را جمع كند، يكي از ثروتمندترين افراد ميشد، ولي همين كه انقلاب شد، مغازه اش را كرد تعاوني وحدت اسلامي. از جيبش مي گذاشت تا اجناس را ارزان تر به مردم دهد مي گفت تا خاكمان در دست دشمن است، روي ديدن امام را ندارم. او به امام خيلي معتقد بود. مي گويند ميدان تير آبادان كه با زحمت فراوان او و همرزمانش گرفته شد، در شرايطي كه هنوز بني صدر مصدر امر بود، آقا سيد گفته بود به كوري آنهايي كه ولايت فقيه را زير سئوال ميبرند، نام اينجا را به ميدان ولايت فقيه تغيير ميدهيم او آن قدر به امام ارادت داشت كه وقتي نام امام به ميان ميآمد، اشك توي چشمهايش حلقه ميزد.....
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_مجتبی_هاشمی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝