🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
به روایت همسر محترم شهید :همسرم به حضرت زهرا (س) ارادت خاصی داشت و همزمانی اولین سالگرد شهادت هادی با ایام فاطمیه من را مدام به یاد علاقه همسرم به بی بی دو عالم می اندازد. هر وقت در خانه هیئت می گرفتیم تاکید داشت تا در ابتدای جلسه روضه ای هر چند کوتاه برای حضرت زهرا (س) خوانده شود. روی انگشتر هادی حک شده «امیدوارم همسرم در آن دنیا با حضرت زهرا (س) محشور شود.» هر وقت مشکلی پیش می آمد هادی یا زهرا (س) می گفت و از حضرت زهرا (س) می خواست تا گره را باز کند دلبسته سردار سلیمانی بود
شهید طارمی از محافظان سردار سلیمانی بود که به او علاقه خاصی داشت. همسر شهید در این باره تعریف کرد: همه انتظار دارند من اطلاعات زیادی درباره نشست و برخاست هادی با سردار سلیمانی داشته باشم اما چون کار هادی جنبه محرمانه داشت خیلی درباره ارتباطش با سردار چیزی نمی گفت اما دلبسته سردار سلیمانی بود و علاقه عجیبی به این بزرگ مرد داشت.
شریفی با تاکید بر این که باید راه سردار سلیمانی را ادامه دهیم درباره رابطه همسرش با سردار سلیمانی گفت: رابطه هادی با سردار سلیمانی طوری بود که انگار گوهری گرانقدر را پیدا کرده.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_طارمی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
به روایت همسر محترم شهید : به ياد دارم روزي در اوايل ازدواج من با شهيد هاشمي، به بازارچه شاپور رفتيم تا خريد كنيم. در حال خريد بوديم كه برخورديم به پدر و مادر آقا سيد. لحظهاي نگذشت كه با صحنهاي تماشايي مواجه شدم آقا سيد خم شد و زانو زد روي زمين و شروع كرد به بوسيدن پاهاي پدر و مادرش. اين صحنه براي من كه اولين بار بود چنين رفتاري را ميديدم، تعجبآور بود، ولي براي آنان كه بارها اين صحنه را ديده بودند، عادي به شمار ميآمد آقا سيد با آن قامت رشيد و تنومندش و با آن شهرتش خيلي مردمي و خاضع، دلرحم و فروتن بود.
درد و رنج مردم اذيتش ميكرد، هرگز بيتفاوت نبود. هميشه در حال جهيزيه دادن به يك خانواده بود. مخصوصاً دختران شهدا. به فقرا و مستمندان ميرسيد، كمك به ساخت مسجد ميكرد، براي بچههاي بيسرپرست مكاني درست كرده بود كه تا چندين سال بعد از شهادتش من نميدانستم اگر ميخواست پولش را جمع كند، يكي از ثروتمندترين افراد ميشد، ولي همين كه انقلاب شد، مغازه اش را كرد تعاوني وحدت اسلامي. از جيبش مي گذاشت تا اجناس را ارزان تر به مردم دهد مي گفت تا خاكمان در دست دشمن است، روي ديدن امام را ندارم. او به امام خيلي معتقد بود. مي گويند ميدان تير آبادان كه با زحمت فراوان او و همرزمانش گرفته شد، در شرايطي كه هنوز بني صدر مصدر امر بود، آقا سيد گفته بود به كوري آنهايي كه ولايت فقيه را زير سئوال ميبرند، نام اينجا را به ميدان ولايت فقيه تغيير ميدهيم او آن قدر به امام ارادت داشت كه وقتي نام امام به ميان ميآمد، اشك توي چشمهايش حلقه ميزد.....
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_مجتبی_هاشمی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
به روایت همسر محترم شهید :🔺اصلا صبور نبودن، خشن بود.😳🔺گاهی نماز صبحاشونم قضا میشد.🤦♂️
✍️ اینها بخشی از مصاحبه با همسر شهید است. قبلا هم همسر شهید بلباسی درباره قضا شدن نماز شهید گفته بود، و البته اعتراض داشت که چرا حرفهای اینچنینی را از مصاحبه ها و مستندهای شهید حذف کردند.
🔸بله، شهدا از آسمان نیامدند مثل خود ما بودند. مشکلات و زندگی روزمره عادی داشتند اما هنرشون این بود که توانستند به وقت خودش، از خودشان برای خدا بگذرند. اینه که خیلی ها ندارند؛ هرچند نمازشان اول وقت باشد و اهل علم و زهد و تهجد باشند که البته در جای خودش بسیار هم ارزشمند است.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_مهدی_بختیازی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید ابراهيم بعد از چند ماه عمليات به خانه آمد سر تا پا خاكي بود و چشم هايش سرخ شده بود به محض اينكه آمد، وضو گرفت و رفت كه نماز بخواند به او گفتم: حاجي لااقل یه خستگي دَر كُن، بعد نماز بخوان سر سجاده اش ايستاد و در حالي كه آستين هايش را پايين مي زد، به من گفت: من باعجله آمدم كه نماز اول وقتم از دست نرود اين قدر خسته بود كه احساس مي كردم، هر لحظه ممكن است موقع نماز از حال برود»
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم:وقتی مسئولان گفتند
عقیــــل به شهادت رسیده،قــــرار شد فــــردای آن روز پیکــــر همســــرم را بیاورند🇮🇷پســــرم باورش نمیشد؛آن شب تا صبح گریــــه میکرد😭و میگفت:خانمها، آقایان!✋🏻گریه نکنید پدرم شهید نشده🌹پدرم زنده است و از سوریه برمیگردد بابا عقیل من میآیــــد🕊
تا اینکه صبح پیکر پدرش را آوردند،وقتی به بالین پدرش رفت،بچه مانده بود چه کار کند😨چندسال از شهادت پدرش میگذرد ولی پســــرم هنوز گریــــــــه میکند😔پسرم با شنیدن اسم پدرش اشــــــــک میریــــــــزد!!!!هــــــر کــــاری کردیــــــم،نتوانست با شهادت پدرش کنار بیاید!💔
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عقیل_شیبک
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :یکی از خصوصیات بارز اخلاقی ایشان احترام و حرمت به والدین و بزرگترها بود در هر شرایطی در برابر پدر و مادرش سرش پایین بود هیچ وقت ازش بی احترامی ندیدم و در زمان ازدواج و در صحبتهای اولیه ایشان از شهادت برای من صحبت کرده بودند ولی خوب کلا نادر از همان مجردی هميشه به همه می گفت: «دعا کنید شهید بشم»بعد از ازدواج هم دائما این را می گفت...
به خوبی به خاطر دارم از همان روزهای اول زندگی مشترکمان هر کاری می کرد یا هدیهای برای من می خرید وقتی من از ایشان تشکر میکردم با همان لبخند همیشگیاش می گفت: «تشکر نکن دعا کن شهید بشم» حتی به مادر و خواهرانش هم همین را می گفت و وقتی من معترض می شدم آرام به من می گفت: «بده من روز قیامت شفاعتتون کنم...»
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_نادر_حمید
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :
لبنان که می خواست برود نگران بودم. حاج احمد متوسلیان هم که آن جا اسیر شده بود. گفتم " اون جایی که می روی جنگه؟ اگر هست بگو. من که تا اهوازش را با تو آمده ام. " گفت " نه، بابا، خبری نیست. من اینجا شهید نمی شوم . قراره تو وطن خودمان شهید شویم. " اولین بار در سوریه بود که حرف از شهادت زد. برگشتنی از سوریه دیگر خودمانی تر شده بودیم. دیگر صدایش نمی کردم آقا مهدی. راحت می گفتم مهدی. دلیلش شاید بچه ای بود که به زودی قرار بود به دنیا بیاید. دیگر شرم و حیای تازه عروس و دامادها را نداشتیم. حرف هایمان را راحت تر به هم می گفتیم.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_زین_الدین
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :در روز خواستگاری و آشنایی اول با لباس خاکی وارد شدعبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی استنشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :وقتی به #نــماز می ایستاد واقعا تماشایی بود فقط دلم میخواست صــوت حـــزینش را ضـبط کنم
#خلـوص نـیت خاصی داشـــت و همیــشه هم توصیه میکرد که نـــمازتان را اول وقت بخــــوانید.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_حبیب_الله_شمایلی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :آن روز اول از خدا گفت و از تقوا و بعد از اینکه چون دختر شهید هستم به من علاقهمند شده
قبل خواستگاری رفته بود سرمزار پدرم حرفهایش را آنجا با پدرم زده بود که اگر من لایق دختر شما هستم خودتان کاری کنید این ازدواج سر بگیرد ؛و اگر این وصلت به خیر نیست یا من آن فردی نیستـم که شما برای دخترتان در نظر گرفتهاید خودتان کاری کنید که جور نشود . آن جلسه از علاقـهاش به همسـر آینـده گفت ؛ از اینـکه اگـر ازدواج کنـد همسـرش را بسیـار دوسـت خواهد داشت، آخرش همگفت:البته این دوست داشتن توی مرحلهی دومه. جاخوردم، سکوتم را شکستم و با تعجـب پرسیـدم یعنی چی ؟ آرام گفـت : اول خـدا ؛
بعد شـما :))
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_سعید_سامانلو
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :قهر بودیم ، در حال نماز خواندن بود ،نشسته بودم و توجھی به همسرم نداشتم ..کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن .ولی من باز باهاش قهر بودم؛
کتاب را گذاشت کنار و به من نگاه کرد و گفت : غزل تمام ، نمازش تمام ، دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد .
باز هم بھش نگاه نکردم!اینبار پرسید : عاشقمی؟سکوت کردم؛
گفت: عاشقم گرنیستی لطفیبکن نفرت بورز
بیتفاوت بودنت هرلحظه آبم میکند!
دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه؟ گفتم : نه!گفت : تو نه میگویی و پیداست
میگوید دلت آری ،ك این سان دشمنی یعنی ك خیلی دوستم داری :)!
زدم زیر خنده و روبروش نشستم دیگه نتونستم بهش نگم ك وجودش چقدر آرامش بخشه .. بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم:
خداروشکر که هستی♥️:)!
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عباس_بابایی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
خواستگاری» به روایت همسر محترم شهید
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_مهدی_نوروزی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
راویت همسر بزرگوار شهید:
از وقتی که بچهها کمی بزرگتر شدند به پیشنهاد شهید در خانه مان رسم شد که برای هر کار و هر تصمیمی نظرسنجی کنیم و نظر جمع را اجرا کنیم.
اما از ده روز قبل از شهادت شان هر بار که قرار بود تصمیمی بگیریم، ایشان فقط نگاه میکردند و میگفتند شما سه نفری نظر بدهید و به نتیجه برسید؛ خیال کنید من اینجا نیستم!
حالا که فکر میکنم انگار حرف آن روزهایشان بیدلیل نبود شاید میدانستند رفتنی اند و مراعات دل همیشه نگران من و بچهها را میکردند و چیزی نمیگفتند
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_امیر_عبدالهیان
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر بزرگوار شهید:
یه قطعه طلا خریده بودن که هروقت خواستن برن کربلا بفروشن با پولش برن ولی وقتی پویش طلا برای لبنان رو دیدن گفتن کربلا الان لبنانه و طلا از دستشون درآوردن که باهاش نماز نخونن چون نیت کرده بودن و دیگه مال ایشون نبود. فردای شبی که نیت کردن خواهرشون زنگ زد بهشون گفت دیشب خواب دیدم از کربلا برگشتی و سید حسن نصرالله و دکتر غلامی اومدن استقبالت🥹 خواهر ایشون هیچ اطلاعی از نیت ایشون نداشتن...🥲
اینو دیروز دکتر غلامی که خودشون هم تو بنیاد شهید پالیزوانی کمک جمع میکنن برای مردم فلسطین و لبنان، سر کلاس برامون تعریف کردن🥹
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_پالیزوانی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر بزرگوار شهید:در خواب دیدم که یک نامه به من دادند نوشته بود:آقای امین کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب(سلام الله علیها)منصوب شد پایین نامه هم امضای حضرت زینب سلام الله علیها بود
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_امین_کریمی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر بزرگوار شهید:
خط قرمز شهید رئیسی قطع نشدن برق و آب مردم بود و برای این امر حرص و جوش میخوردن ، که به وضوح در دوران ایشون لمسش کردیم
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
#روایت❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر بزرگوار شهید: پشت چراغ قرمزخیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است. اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد.منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند.آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_منوچهر_مدق
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید:هر هفته توی خونه روضه داشتیم ، وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ،تا اسم امام حسین (ع) می اومد
حاجی رو میدیدی که اشکش جاری شده حال عجیبی میشد با روضه امام حسین علیه السلام انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد...یک بار وسطِ روضه ،مصطفی رفته بود بشینه رو پاش متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش!گریهکنون اومد پیش من، گفت: « بابا منو دوست نداره.هر چی گفتم جوابم رو نداد ...»روضه که تموم شد، گفتم:
«حاجی، مصطفی اینطوری میگه»با تعجب گفت:«خدا شاهده نه من کسی رو دیدم
نه صدایی شنیدم...»از بس محوِ روضه بود ...
شهادت: عملیاتکربلایچهار ۱۳۶۵
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
30.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
رجز خوانی همسر محترم شهید مدافع امنیت در تشییع پیکر شهید: رهبر عزیزتر از جانم، ای سکاندار کشتی انقلاب اسلامی و نایب امامزمان علیهالسلام! همه ما سربازانی هستیم که آمادهایم جانمان را در راه عزت و سربلندی اسلام عزیز فدای انقلاب و زمینهسازی برای ظهور امامزمان علیهالسلام کنیم.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_محمدرضا_رستمی_نژاد
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهید:در مهمانی،جمعهای خانوادگی و بین دوستان و آشنایان حواسش بود تا وارد غیبت نشوداگر کسی خواسته یا ناخواسته غیبت میکرد،برای اینکه به آن خاتمه دهد با صدای بلند میگفت: "بر محمد و آل محمد صلوات"
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_مجید_کاشفی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهید:آخرین باری که برای مرخصی آمده بود، مشغول کارهای خانه شد. انگار نه انگار که فرمانده است. تمام کارهای من را انجام میداد من هم کم نگذاشتم و گفتم:آقا هادی! درسته تو جبهه فرماندهای و کلی نیرو زیر دستته؛ولی تو خونه من فرماندهام و هر چی میگم باید اطلاعت کنی!
به نشانهی تایید سر تکان میداد و میخندید..
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_هادی_کفش_کنان
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهید:در جلسه خواستگاری بیشتر او حرف میزد. برای من هم مادیات مهم نبود، در این موارد زیاد حرف نزدیم. به حجاب خیلی تأکید میکرد و به ولایت علاقه عجیبی داشت.
بسیار بسیار فرمایشات امام خامنه ای برایش مهم بود. در مورد شغلش حرف زد و حتی سختیهای آن. اینکه ممکن است به مأموریت برود یا از لحاظ زمانی گاهی دیر به خانه بیاید و...
بعدها اما تنها یکبار به مأموریت رفت آن هم داخل ایران که یک دوره آموزشی در اصفهان بود. صالح هم آموزش میدید و هم به بقیه آموزش میداد. تکتیرانداز ماهری بود.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبد_الصالح_زارع
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
وداع همسر و فرزند شهید مدافع حرم در معراج شهدای تهران
۷ آذر ۱۴۰۲
چقدر سخت گذشت بعداز هشت سال چشم انتظاری
این یک سال که دیگه یک عمر گذشت
یکسال که دیگه هیچ امیدی از بر گشت نبود
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_علی_آقا_عبدالهی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر شهید لبنانی خطاب به مردم ایران: انشاالله امام خامنه ای مدظله العالی امام جماعت ما در قدس باشند.
تصویر آن خانم ایرانی که از دست خودش طلا درآورد را دیدم
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهیدگفتم: محسن جان! دیر میای بچهها نگرانتن لبخندی زد و گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم»معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_محسن_فخری_زاده
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝