تحدیر_تندخوانی_جز_سیزدهم_قرآن_کر.mp3
4.24M
#سکینه
🌙: #ویژه_برنامه_ماھ_مبارڪ_رمضان
✨:تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
🍃جزء سیزدهم🍃
[🎤] @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
✍ سید مهدے بنے هاشمے
🌹 #قسمت_بیست_و_سوم
یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد؟😭
یه مدت از خونه🏡 بیرون نرفتم...
حتی چادرم رو میدیدم یاد حرفاش میوفتادم درباره چادر...😔😭
درباره اینکه با چادر با وقارترم
خواستم چادرموبردارم😓
ولی نه...❌
اصلا مگه من به خاطر اون چادری شدم که کناربزارم؟؟😕
من به خاطر خدام چادری شدم.
به خاطر اینکه پیش خدا قشنگ باشم نه پیش مردم...😇
حالا اگه به خاطر لج با اون چادرمو بزارم کنار جواب خدارو چی بدم؟!
ولی...
ولی خدایا این رسمش بود...😔
منو عاشق♥️ کنی و بکشونی سمت خودت و وقتی دیدی خدایی شدم ولم کنی؟!
خدایا رسمش نبود...😭😭
من که داشتم یه گوشه زندگیمومیکردم!!😔
منو چیکار به بسیج؟!
اصلا چرا کاری کردی ببینمش؟!👀
اصلا چرا اون اطلاعیه مشهد رو دیدم؟!
چرا از اتوبوس🚌 جا موندم که باهاش همسفر بشم؟!
با ما دیگه چرا!؟!؟!؟
ولی خیلی سخت بود.....😞
من اصلا نمیتونم فراموشش کنم
هرجامیرم
هرکاری میکنم
همش یاداونم💔
یاد لا اله الا الله گفتناش
یادحرفاش
یاد اون گریه ی😭 توی سجده نمازش
میخوام فراموشش کنم ولی...
هیچی.
یه مدت از تابستون🏕 گذشت و من از بچه های دانشگاه دیگه خبری نداشتم...
حتی جواب سمانه هم نمیدادم و شماره همشونو بلاک کرده بودم📱
چون هر کدوم از بچه های بسیج من رو یاد اون پسره مینداخت😔
تا اینکه یه روز دیدم از یه شماره ناشناس برام پیام اومد...📩
-سلام...ریحانه جان حتما بیا دفتر بسیج کارت دارم...حتما بیا...(زهرا )
گوشی📱 رو پرت کردم یه گوشه و پیش خودم نذاشتم
فردا صبح🌤 دوباره یه پیامک📩 دیگه اومد .
(ریحانه حتما بیا...ماجرا مرگ و زندگیه...اگه نیای به خدا میسپارمت👋)
نمیدونستم برم یانه...
مرگ و زندگی؟؟؟!😳
چی شده یعنی؟!
اخه برم چی بگم؟!
برم که باز داغ دلم تازه بشه؟!😭
ولی آخه من که کاری نکردم که بترسم ازش...
کسی که باید شرمنده بشه اون فرمانده ی زشتشونه😤
نه من...
اصلا برم که چی؟! باز داغ دلم تازه بشه؟!
نمیدونم...
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
سید مهدے بنے هاشمے
🌹 #قسمت_بیست_و_چهارم
دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه🏤
راستیتش خیلی نگران شده بودم😢
تو این چند مدت اصلا نتونسته بودم فراموشش کنم😩
کم کم اماده شدم که برم سمت دفتر
توی مسیر صد بار حرفهای اون روز رو مرور کردم
صدبار مرور کردم که اگه زهرا چیزی پرسید چی جواب بدم😑
اخه من که چیزی نگفته بودم
اصلا نمیفهمیدم چجوری دارم میرم🚶♀
انگار اختیارم دست خودم نبود و پاهام خودشون راه میرفتن
وقتی وارد دفتر شدم دیدم فقط زهرا نشسته
تا منو دید سریع اومد جلو دیدم چشمهاش قرمزه به خاطرگریه کردن😭
-حدس زدم قضیه رو فهمیده باشه و از دست سید ناراحت شده😔
به روی خودم نیاوردم و سلام گفتم
یهو پرید منو بغل گرفت و شروع کرد به گریه کردن😭
-چی شده زهرا؟!
-ریحانه ..ریحانه
-چیشده؟؟
-کجایی تو دختر؟!
-چی شده مگه حالا؟!😧
-سید...
-آقا سید چی؟! اتفاقی براشون افتاده؟!
-سید قبل رفتنش خیلی منتظرت موند که باز ببینه تورو و بقیه حرفهاشو بهت بزنه ولی نشد
همش ناراحت بود به خاطر تو😔
عذاب وجدان داشت😭
میگفتم که بهت زنگ بزنه ولی دلش راضی نمیشد
میگفت شاید دیگه فراموشش کرده باشی و نخواد دوباره مزاحمت بشه
-الان مگه نیستن؟!😢
-این نامه📜 رو بخون...محمد مهدی قبل اینکه بره اینو نوشت✍ و داد بهم که بدم بهت...میخواست حلالش کنی💚
-کجا رفتن مگه؟؟
-یه ماه پیش به عنوان داوطلب رفت سوریه و دیروز یکی از رفقاش گفت که چند روز هست برنگشته به مقر
بعضیا میگن دیدن که تیرخورده🔫
این نامه📜 رو داد و گفت اگه برنگشتم تو اولین فرصت بهت بدم که حلالش کنی😔
یعنی امکان داره که ایشون ..!!!😯
-هر چیزی ممکنه ریحانه
-گریه بهم امان نمیداد😭...اخه زهرا چرا گذاشتی که برن؟!
-داداش محمد من اگه شهید شده باشه تازه به عشقش♥️ رسیده
داداش محمد ؟!😳
اره...داداش محمد..
ریحانه ای کاش میموندی حرفشو تا آخر گوش میدادی..ریحانه تو بعضی چیزها رو بد متوجه شدی
-چیا رو مثلا؟!
-اینکه من و محمد مهدی برادر و خواهر رضاعی👫 هستیم و عملا نمیتونستیم با هم ازدواج کنیم.
ولی تو فکر کردی ما...
از شدت گریه هیچی نمیدیم😭
صدای زهرا رو هم دیگه واضح نمیشنیدم
فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید
صدای لا اله الا الله گفتناش😔😭😭😭😭
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
1527623018920.mp3
7.93M
🎼🍃
🍃
#ثمینه
گناهڪار تر از من
ڪسے مگر دارےمــولا😔
#بانواےحاجمیثممطیعے🎤
#منــاجــات📖
🍃 @asheghaneh_halal
🎼🍃
°| #حرفای_خودمونی 😌👇|°
#خدا_رو_حس_کن!❤️
شبی که از اعتکاف اومده بودمـــ😌
خستگی از سر و روم میبارید😓
پاهام کبود شده بودنـــ و وقتی مینشستم درد بدے رو احساس میکردم..😣
اما برام شیرین بود چون به دلیل نمازهای پی در پی و نماز های شب و اعمال بود😎
اون شب فرداش مدرسه هم داشتم!😫
یه نگاه کلی به اتاقم انداختم و آه از نهانم بلند شد!😕
درحال تمیز کردن اتاقم بودم😐
که انگار یکی دم گوشم گفت:
"برو وضو بگیر و نماز شب بخون"😶🍃
اینقد که واضح این صدا تو گوشم پیچید
برگشتم که بببینم کیه!😅
کسی رو ندیدمــ🙁
میخواستم بیخیال بشم که کاملا بے اختیار ، اول دلم بعد پاهام به سمت وضو گرفتن رفته بودن...
همون موقع یه جمله که عطر ڪنجکاوے داشت توی ذهنم رد شد🙈
اینکه👇
" #حکمتش چیه! "
به مادرم گفتم🙁
مادرم گفت:
+ تواونــ سه شب
" فرشته ها به نماز شبات عادت کرده بودنــ😉 "
الانم تورو #دعوت به نماز کردن با یه مکث کوتاهـ
+انگار نمیخوان این امرو #ترک کنے😊
قوت قلب بود حرفهای مادرمــ
زمانے که برگشتم خونه
"دلم گرفته بود ازاینکه سه روز بندگی تموم شد"😢
لبامو تر کردمـ😛
رو به آسمونِ سیاه پوشٍ " خدا " گفتم
حکمتتو یجوری بهم بفهمونــ☺️
وقتے نشستم روبه قبلهــ🍃
چهارتا دورکعتی رو که خوندم
نمیدونسم از چی حرف بزنمـ😁
لبهام بازهم بی اختیار حرفایے رو میزدن ڪه انگار وظیفشون لرزوندنِ دلم بود و "من" وظیفمـ اشک ریختن!💔
ڪم ڪم داشتمــ بهـ حکمتٍش پے میبردمــ{💚}ــ
خدا شده بود #مخاطبٍ تمام حرفامــ
"بس نبود هرچے تو مراقبم بودی؟!"😔
"بس نبود هرچے تو حواستْ بهم بود؟!"
حالا منــ
میخوام حواسم بهت باشهـ😇
غافل ازت نشم!
بسه هرچے بخاطر نداشته هامون اشک و ناله و آه سردادیمــ!!😭
برای یک بارم که شده
میخوام برای داشته هام #اشک بریزم!
اشکے که بوے [حَمــد] بده!🙇♀
اشکهام ازهم سبقت گرفته بودن!
گفتم:
خدایا میتونسی #دستے بهم ندی
چشم #بینایی ندے.
امادادے..
" این جاذبــــه خاکِ زمینت مرا غافل از آسمانت کرده "
آسمانے که سمبلِ جلالِ توستْ💎🌈
بچهـ ها✋
بیایم براے داده هاشـ
اشکی "تـَــر" تر از عرقِ شرم رو مهمونِ چشمامون کنیمــ😔❤️
این روزها اومدن تا بهونهٔ اشک هاے تو از سرِ پشیمونے و سجده هاے طلبِ مغفرتت
باشنـــد🌸|•
#دست_نوشتھ
#مائده_عالینژاد
ــخودتون مےدونینـ چـڪاــر ڪنـینـ☺️👇
🍃:🌸| @Asheghaneh_halal
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
.
✍| بسمهـ تعالے
ـباتوجهـ بهـ #نوپا_بودنـ و استارتـ
ـڪانالمونـ در #ایتا، و اینڪهـ
ـهمچنانـ ڪاربرامونـ در تلگرامـ هستنـ،
ـبهـ جهتـ استفادهـ جمعـ ڪثیرے از ڪاربرانـ ـمجازے اـز مطالبـ نابـ و خلاقانهـ ڪانالـ،
ـو انرژے مضاعفـ گرفتنـ خادمانـ،
ـبعنوانـ #سفیر_ڪانالـ😍
ـرفقاتونـ رو بهـ ڪانالـ خودتونـ💚
ـدعوتـ ڪنید{👇👇👇}
ـباـشد ڪهـ رستگاـر شوــید😅✋
┄┅═══✼🌸✼═══┅┄
ـخودتونـ مےدونینـ چڪاـر ڪنینـ😉👇
🎈| eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29