اخبار ايران و جهان _خبرگزاري فارس_ Fars News Agency.mp3
3M
🎶🔘 #ثمینه 🔘🎶
[🌌] با سیاهے این شب چہ ڪنم؟!
[] با حرارت این تب چہ ڪنم؟!
[😓] زهــــــــــــــــــرا ببین ، بےقراریم رو
[💧] با اشڪاے زینـــب چہ ڪنم؟!
[🌙] این شب یلــــــدا سر نمیاد
[☁️] ماه از پشت ابر در نمیاد
[😭] ڪارے از دستم بر نمیاد
[😓] چہ ڪـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـنمـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ⁉️
#فاطمیه🏴
#پیشنهاد_دانلود👌
#حاج_محمود_ڪریمے🎤
دانڪنشارژشے👇
⚫️ @asheghaneh_halal 🔚
عاشقانه های حلال C᭄
🎶🔘 #ثمینه 🔘🎶 [🌌] با سیاهے این شب چہ ڪنم؟! [] با حرارت این تب چہ ڪنم؟! [😓] زهــــــــــــــــــرا ب
شدیدا پیشنهاد میڪنم دانلود بفرمایین☺️
بسے حرف دل مولاست💔😢
سیمتون وصل شد ، التماس دعا🙏
💠🍃
🍃
#ایرانیشو
#معرفے
خودڪار ڪیاݧ[🖊]
یڪے از ڪالا هاے ایرانے
در شاخہ ے
لوازم التحریر📗✏️
خودڪار ڪیاݧ هست
ڪہ البتہ
نمونہ ے خارجےاش
هم توے بازار موجوده🖋😢
ولے با دقت بیشترے در خرید🛍
مےتونیم ایرانیش رو تهیہ ڪنیم😍
بخرید و حمایت ڪنید
از ایراݧ و ایرانے ✌️🇮🇷
خودڪاراتوݧ[🖊] پر جوهر😉✋
(🛍) @asheghaneh_halal
💠🍃
🍃
#خادمانه
[قهرمــاݧ سوختہ🏅]
رها شده از چشم هاے دود گرفتہ اش،اشڪ هاے بلورینے ڪہ دیگر تواݧ ماندݧ در چشم هایش را نداشتن😭؛همہ جا دود گرفتہ بود و او فقط باید مےرفت،مےرفت در آغوش آتش.😔
مقصدش طبقہ سوم بود،هر پلہ را ڪہ با گام هاے تند و بلندش متبرڪ مےکرد،
گرما و شعلہ هاے شعلہ ور آتش را بیشتر احساس و در وجودش لمس مےشد و او باید خود را بہ آب ڪہ نه بہ آتش مےزد.😓👌
بالاخره بعد از عبور ڪردݧ از راه طاقت فرسایے ڪہ هر لحظہ به اضطرابش مےافزود و طاقتش را طاق مےڪرد بہ مقصد عــشــق رسید❣؛ اضطرابے ڪہ براے دلبر بود و دلدار بہ وصالش مضطرب.💕
از دور ندایے بہ گوش هایش مےرسد،ندایے ڪہ از دلدار ڪمڪ مےطلبید🗣، با شتاب بہ دنبال صداے معصوم و خستہ مےرفت تا اینڪہ چشمش بہ....
پیرمردے افتاد ڪہ در شعلہ هاے آتش جا مانده بود و ڪمڪ مےطلبید..🗣👴
دلدار ڪہ دیگر صبر را جایز نمےدانست،خود را از شعلہ هاے سوزاݧ آتش عبور داد و پیرمرد را در آغوش خود گرفت تا آتش بہ دلبرش آسیبے نرساند،
دلدار با آݧ
لباس فولادینش ڪہ از تار و پود
ایمان و ایثار و فداڪارے درست شده بود👕 از آغوش آتش بیرون آمد..
پیرمرد مدام از خدا شڪر مےڪرد و دعا براے قهرماݧ...👴
قهرماݧ پیرمرد را بہ بیروݧ ساختماݧ برد،هر چند ڪہ دیگر رمقے براے قهرماݧ باقے نمانده بود و اشڪانش برا گونہ هایش جارے مےشد،اما مگر مےشد بماند و شاهد سوختن هموطنانش باشد؟!🇮🇷
در ذهنش مدام دخترش را بہ خاطر مےآورد ڪہ چند روزے از تولدش مےگذشت و با چہ ذوق و شوقے او را در آغوش مےگرفت و قربان صدقہ اش مےرفت...👨👧
اما... او براے وطنش از دختر👧 و
حتے خودش گذشت و دوباره دلش را بہ آتش زد...
چندے بعد ساختماݧ پلاسڪو فرو ریخت😭 و
آتش نشاݧ هاے قهرماݧ زیر تیرآهن هاے چند صد هزار کیلویے دفن شدند...😭😔
براے شادے روح همہ ے قهرماناݧ سوختہ پلاسڪو👷 ڪہ
فراموششاݧ ڪردیم
اجماعا صلواتے ختم بفرمایید.
◾️اللهم صل علے محمد و آل محمد و عجل فرجهم◾️
#گمنام_بقیع
🚫ڪپی بدوݧ ذڪر نام نویسنده و ڪانال جایز نیست🚫
❣@asheghaneh_halal❣👈
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️
بزرگواراݧ لطفا نظرات خود را
در رابطہ با داستان قهرماݧ سوختہ
براے ما ارسال فرمایید👇
@afsar_velaee
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️
🍃💍
#همسفرانه
هر چــه «به جز خيالِ او»
قصــد حريــمِ دل ڪند،
در نگشايمش بــه رو،
از درِ دل، برانمــش!
#مولانا
#ورودممنوع❌
🍃💍 @asheghaneh_halal
°🎯| #غربالگرے |🎯°
ڪـــاری از خـــبرگـزاری
دانشجــــویے مــــا، Snn😎
تــو ایــران اگـــه
پــلیس دستــش بخــوره
بــه یه نـــفر😱
وای😱😱
پــلیس ایـــران خـــشنـــه😡
بےبےسے خــودشــو مےڪشه☹️
صــدای آمـــریڪا دیـوونه مےشه😟
امــا تـــو قــلب فـرانسه
اگــــه پــلیس بـــزن طرف و
بڪشه🔪 گـــاز اشڪ آور بــزنه😄
جــیڪ هیچڪـــسے درنمــیاد
همــه مسڪــوت هســتن😞
اون مــوقعه حــس مےڪنے
همــه چے آورمــه اونــا☝️
چــقد خوشبختــن✋
اونـــا تو بهــــشتن😁😉
فــــرنگـ بــدون سانســـــور👇
📡| @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_سی_ودو ♡﷽♡ نسرین نفسے تازه میکند و میگوید: دکتر والا داره میاد بخش همه
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_سی_وسه
♡﷽♡
لبخندش پر رنگ تر میشود میگوید:بالاخره بیمارے مینا رو تشخیص دادن! واای خداے من این دکتر والا نابغه است با چندتا علائم و توضیحات تو پرونده تشخصیش داد
مریم هم خوشحال میگوید:خداروشکر!
آیه جرعه اے از چایش مینوشد و بعد انگار چیزے یادش آمده باشد با خنده میپرسد: راستے روز معارفه براے این پیرمرد بنده خدا که همسن باباتون سن داره اینقدر بزک دوزک کرده بودید؟
جمع سه نفره به یکباره به خنده مے افتند و بعد نسرین ناامیدانه میگوید:بابا تقصیر ما چیه ما هرچی تو نت سرچ کردیم عکس یه پسره خوش تیپ و نشون داد! که بعد متوجه شدیم تشابه اسمے پیش اومده بود!!
مریم هم خنده کنان میگوید:اونروز اینقدر از دستت عصبے بودم یادم رفت بهت بگم ...
آیه سرے به طرفین تکان میدهد و بعد میگوید:به قول ابوذر مکرو و مکر الله والله خیر الماکرین!
خوبتون شد!
جرعه اے از چای تقریبا داغش را نوشید وبعد بلافاصله ساعتش را نگاه کرد.یادش آمد کتابے که قولش را به نرجس جان داده بود را باید به دستش میرساند از خیر نوشیدن مابقے چای گذشت و
روبه مریم گفت:قربون دستت جاے من وایستا من برم کتابے که براے نرجس جان گرفتمو بهش بدم
مریم سرے به تاسف تکان میدهد و میگوید:آیه برو زود بیا
صورت مریم را محکم میبوسد درحالے که از ایستگاه پرستارے خارج میشود میگوید: جون من به مریضا سر بزنیا! نشینے به حرف زدن و چونه ات گرم شه با نسرین اون بنده خداها تلف شن؟
نسرین خم میشود در قندان را به سمت آیه پرت کند که آیه باخنده و بدو از آنها رو میشود.نسرین هم لبخندے میزند و به صندلے اش تکیه میدهد:مریم این یه روزے خودشو از پا میندازه
میدونم.میخواد یه نفره مشکل همه رو حل کنه مریم آخرین جرعه چایش را مینوشد و میگوید:از همون بچگے اینجورے بوده خانوادگے
اینجورین!!! منتها دوز آیه از همه بالا تره!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃