eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
|👳| ترسیدن از خدا عڪس‌العمل فورے خدا در مهربانے‌ ڪردن به بنده‌اش را به دنبال دارد. چون ترس از خدا انسان را در برابر خدا بےپناه مےڪند خدا ڪریم است و ڪسے را ڪه در برابرش بےپناه باشد تنها نمےگذارد و پناه مےدهد. هر ڪسے مےخواهد مهربانے خدا را در قلب خود احساس ڪند با ترس از خدا شروع ڪند. |👳| @Asheghaneh_halal
Hadadian Shab 2 Fatemie 97-03.mp3
6.67M
⚫️🏴 🏴 ☑️ #ثمینه 🎶 |•😣•| برگرد کہ خونہ بےتو دلگیره |•😢•| برگرد کہ حیدر بےتو میمیره |•😭•| برگرد حسن بهونہ میگیره |•😰•| حالا کہ من پر از غم و دردم |•😔•| من دور تابوت تو میگردم |•💔•| برگرد ببین در ، رو عوض کردم #فاطمیه ◾️ #مداحی_دست_اول 😌 #پیشنهاد_دانلود_شدیدا💯 #ڪربلایے_محمدحسین_حدادیان🎤 🏴 @asheghaneh_halal ⚫️🏴
😜•| |•😜 یعنے حـق داریـم اگـه شڪ ڪنیم ایــن پهلوی های 2500 سال در اندرونے ڪــله ی👥 مــبارڪ چیزی تحت عنــوان مغــز دارن یــا نه😱😱 آخــه شخص اول مملڪت اگــه به فڪره مــردمش باشه اینجــوری بذل و بخشش مےڪنه اونــم 9 میلیــارد دلار 😱😱😱 فڪر ڪنم ســواد ڪافے نداشت و نمےدونست 9 میلیارد دلار دقیـقا چقـــد مےشه خـــدایا شڪرت مــا با ڪیا مےشیــم 7 میلیــارد😅😃 حــیف اونم مغزی،ڪه آڪبنـــد گذاشتیــش و اصلا ازش استــفاده نڪردی😄😂😂 منــبع📥 تاریخ سیاسے ایران🇮🇷 نوشته مدنے، صفحه 224👌 😱 😉 ڪلیڪ نڪنے میلیارد نمیشے😁👇 •|😜|• @asheghaneh_halal
🍃💚 🌷•°|…حَقیقَتاً شَهادَتْ🕊 جانْ کَندَنْ نیستْ، دِلــ💔 کَندَنْ اَست…ْ|°•🌷 💚 خوشگل ــسازے😌👇🏻 @ASHEGHANEH_HALAL 🍃💚
🌷 🍃 🍃 |حاج حسین یڪتا| 🌸..| بچه‌ها بیایید یه ڪاری ڪنید ڪه.. امام‌زمانــ برنامه‌هاشو روی ما پیاده ڪنه؛ ما اون مأموریتِ خاصِّ آقا رو انجام بدیم! ❤️..| این یه رابطه خصوصے با امام زمان میخواد... 🙂..| این یه نصفِ شب گریه‌کردن‌های خاص میخواد. 😍✋🏻 🕊...| @asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃
📷💣 📋•| #ڪارنامه_سیاه_پهلوی |•📋 حڪومت 2500 ساله ای ڪه چشم بر دهــان آمریڪا بود، و هرچه ایــن دولت تجـاوزگــر بر دیده منــت انجــام مےداد👊👊 نتیــجه اش چه شــد☝️☝️ #عڪس_باز_شود📥 •|📋|• @asheghaneh_halal 📸💣
🕗❄️ ❄️ 💕°•{جانـ فداے حرمت یار خراسانے منــ😇 💕°•{چاره ے درد و غم و رنج و پریشانے منــ😌 ‌ 💔 ❄️ @asheghaneh_halal 🕗❄️
💛✨ ✨ #آقامونه |•🗓•| بنده حوائج یڪ سالہ خود |•👌•| را در #ایام_فاطمیه مےگیرم. |•☺️•| آن بانوےبزرگوار محدثہ بود |•👼•| يعنے فرشتگــــــــــــان بر او فرود |•😇•| مےآمدند با او مأنوس مےشدند |•💫•| و سخن مےگفتند . #سخن_جانانــــ❤️ 🔘 @asheghaneh_halal ⚫️🔘
|🌹🍃| #همسفرانه بہ دور تـو مےگــردم ••♻️|| تا زيباترين گــره دنيـا شڪل بگیــرد ڪور شدنَش با آن‌هايى ڪہ چشـم ديدن ندارند ••😬|| #علاجش‌وان‌یڪاد‌ویژس😉👌 🌹🍃| @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😍] علوسَڪ خوشجِل من سَبــ🌙 سُــد لالا تُـنـ😴 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
°🎯| |🎯° (2) غـــرب بیــرون از لنـز هالیوود📷 در فیــلم های خود را به مــردم دنـیا نشان مےدهند غـافل از،اینڪه واقعیت چیزه دیگــری ست👊👊👊 منــبع📥 ڪتاب سرآب غرب فــــرنگـ بــدون سانســـــور👇 📡| @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_پنجاه_وشش ♡﷽♡ بیشتر فکر کرد...زیباییش! و حجابش ... و بیشتر فکر کرد و بی
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ آیه سامره را روی تختش گذاشت و بی هیچ حرفی از اتاق خارج شد و در را بست و با صدایی آرام گفت: نه مامان عمه من میرم اتاق کمیل یکم باهاش کار دارم خودش بگه بهتره... عقیله باشه ای گفت و آیه لبخند زنان سمت اتاق کمیل رفت...در دلش شادی وصف ناپذیری به پا بود... خوب بود...خیلی خوب بود ... محمد و پریناز و عقیله خیره به ابوذر بودند و لبخند محوی روی لب داشتند! در واقع همگی میدانستند که برای چه جمع شدند ابوذر با آرامشی که خودش هم از خودش انتظار نداشت شروع به صحبت کرد:خب من نیاز به مقدمه چینی که ندارم! میخواستم بگم که .... خب من نظرم در مورد یه خانمی مثبته و راستش میخواستم بگم که... عقیله داشت حوصله اش سر میرفت از این تعلل ها پس حرف آخر ابوذر را زد و گفت: پریناز جان و داداش محمد پسرتون زن میخواد! ابوذر متعجب به عقیله نگاه کرد و بعد لبخند خجلی به پدر مادرش که منتظر تایید حرفهای عمه اش بودند زد و گفت: بله ...همینی که عمه گفتند! پریناز بلند خندید و رفت کنار ابوذر نشست و او را درآغوش گرفت: ای جانم پسر مامان... الهی دورت بگردم خدا میدونه چقدر خوشحال شدم ..چرا حالا؟ محمد هم با لبخندرو به پریناز که محکم ابوذر را در آغوش گرفته بود گفت: یواش خانم خفه اش کردی! پریناز اما با ذوق گفتی: تو مادری نیستی محمد بدونی من تو چه حالیم و بعد با ذوق پرسید:حالا کی هست؟ ابوذر که حالا حرف زدن برایش راحت تر شده بود گفت: از هم دانشگاهی هامه آیه میدونه کیه! پریناز روی دستش زد و گفت: آی آی آی من میبینم این دختره و تو چند روزه مشکوک میزنین!! دارم براش! آیه که از سر و صداهای بیرون فهمیده بود ابوذر بالاخره جان کنده و حرفش را زده لبخندی زد! کمیل که او را زیر نظر داشت با خنده پرسید: بالاخره شازده به حرف اومد؟ بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃