eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
○●○ 🍃🌸 . . [📿] پاےِ سَجـّاده دُعـا ڪردم [☝️] خـُدا قِسمـَٺ ڪـُنـَد [😃] ڪَـربلا و [🌥] صُبحِ زود و [👫] دَسٺِ مَن در دَسٺِ ☺️✋ 😉✌️ . . ∫💞∫ جانےدوبارھ بردار‌، با ما بیا بھ پابوسـ👇 🍃🌸 @asheghaneh_halal ○●○
|•✨•| پشت کردم بہ گناه پاک شوم در رمضانــ🙃 همه ترکم بکنند عیب ندارد تو بمانــ💚 🦋الهےوربےمن‌لےغیرڪ🦋 •🍃دعاےروز ماه خــدا🍃• 😉 پ.ن: 🎊معلمان و استادان مهربان و زحمت کش روزتون مبارڪ🎊 دلتـ|💓|ــو؛وصل‌کن‌بہ‌خــدآ |•✨•| @asheghaneh_halal
[• #صبحونه 🌤•] آفتابــ ـ💛•• خانه زادِ چشم هاى توسٺـ صبح با تو رنگِ نور مےزند به روز...! #میترا_ملک_محمدی🌸•• #صبحت‌بخیــرعشق‌دلــم😍•• [•♡•] @asheghaneh_halal
•~• 💕 •[ ]• . . 💍| وقتی که عباس از من خواستگاری کرد، 15 ساله بودم و حتی به خانواده اعتراض کردم، که آیا من اضافی و سر بار شما هستم که می‌خواهید مرا رد کنید؟! ❤️| قلبم، عباس را با عنوان پسر عمه دوست داشت اما فکرش را نمی‌کردم که از من خواستگاری کند. 🛫| بعد هم مادرم گفت: «من نمی‌خواهم دخترم را به نظامی بدهم آن هم شغل حساسی که عباس دارد، پرواز می‌کند و هر لحظه در خطر است». 📚| پدر و مادرم فرهنگی بودند. مادر می‌گفت: «حداقل دخترم باید درس را ادامه بدهد و از نظر تحصیلی بالاتر از ما باشد؛ الان برای ازدواج او زود است». 🍫| تا اینکه، عباس توانست خانواده را راضی کند و به عقد هم درآمدیم. 💰| مهریه من 100 هزار تومان بود. خود عباس برای من مهریه بود و هیچ وقت مهریه‌ دیگری طلب نکردم. 🍃🌹 . . •[👀]• درگیر یڪ نگاھِ تو شد ، روزگـار من👇 💕 @Asheghaneh_halal •~•
[•مجردانه♥‌•] |💐°با اردیبهشت بیـا تا |👌🏻°بہ همہ ثابت ڪنے ا🌱°از میانــ بهـــار |😍°عید مےشود |👤° |😌° مجردان‌ـانقلابے☺️👇 [•♥•] @asheghaneh_halal
🌷🍃 🍃 : +من‌وشـماکوچکترین‌نقشی‌ نداشتیم هدایت‌ فقط‌ به‌ عهده‌ خداوند بوده‌ میبینی‌رفیق؟! بزرگمردے مثل‌ در برابر‌ خدا خودش روچقدر کوچک میبینه.. •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃
تحدیر جزء 7.mp3
4.99M
••🍃🎙•• 🌙: تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖 بھ صورت تحدیر(تندخوانے) [• جزء هفتمـ •] @asheghaneh_halal ••🍃🎙••
|•🎊•| معلـمے شغـل‌ نیسـتـــ 💓|ـعـشــقـ|💓 اســتــ همگے میدونیم و ایمان داریم کہ زحمت کش ترین و دلسوز ترین افراد معلما هستنـ😍• کسے کہ همہ تلاشش رو میکنہ تا علم و دانشش رو بہ ما یاد بده معلومہ کہ جایگاه بالایے پیش خدا داره..✨• •🎊روزتــــــونـــ مباااارکــ ـعاشقانـ راه علم و دانش🎊• نگاه خـدآ و امام زمان بدرقہ راهتون☺️🍃• پ.ن: چند تا از خآدم هاے عزیزمون هم معلم ان یا در شُرُف معلم شدن هستن😍 •°💛روزتون مبارک خادماے عزیز💛°• |•🎊•| @asheghaneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . |👤| هرڪس↯ |🙄| وطنۍ دارد و |💫| اهلیت جایـۍ |😌| من اهــلِ دیارِ |💓| دلِ بۍتاب تو |😋| هستــم↻ 😚✋ 🤨👈 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
🌼💚 💚 {✨}امام حسین(ع) فرمودند: {🌸}اگر مهدی–علیہ السلام قیام کند، مردم او را انڪار میکنند و نمےشناسند، زیرا آن حضرت در اوج جوانے ظهورمیکند و حال آنڪہ آنها مےپندارند ڪہ او پیر و ڪهنسال است. {📗}معجم‌الاحادیث‌امام‌مهدی‌‌(ع)، ج۳،ص۳۵۴ 💚 @asheghaneh_halal 🌼💚
•{☀️}• { 🕗 } . . [🕊] خوشبِحآلِ آن کبوتَر [💚] کِہ اَسیرِ مشهد است [🙃] لآاَقَل‌وَقتۍ نَدآرَد پر [😇] پَنآهَـــــش مۍدَهَنـد 🌹🍃 . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•
•💚• •| 📿 |• آقاجـــانم؛ برگرد و تنها یڪ بغل باباےِ من باش:) 🦋 🦋 "زود‌ برگرد؛مسیحاےهمہ" •🌸دعاےافطار🌸• 😌 😍 دم‌افطار‌فقط ذڪر حسین‌شیرین‌استـ👇 •💚• @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو|🐝° شلام نماژ لوژه هاتون قَفول باشہ😌 این دُلـــ🌸 لو اژ پالک شـَرِ کوشہ شیدَم😁 واشہ همہ معلماے ژحمت تِش و دلشوژ😍 تَخدیم با عخش😎 لوژِتون مبالَک🎊 اے جان آفرین دختر مهربونـ😘 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
[• 💍 •] 🦋🌱 دلشوره داشت.نگاهش مدام از روی ساعت مچی به سمت ساعت دیواری در حرکت بود . انگار به همزمان بودنشان شک کرده باشد! ارشیا ،دیر کرده بود ... یاعلی گفت و از صندلی پرسرو صدا کنده شد،نگاه خسته اش روی صندلی رنگ و رو رفته ی آنتیک کش آمد، سنگین شده بود انگار،یا نه صندلیه مورد علاقه ی عرشیا زیادی پیر و فرتوت بود که اینچنین ناله می کرد. لبش به کجخندی کش آمد،چه شباهت غمناکی داشتند باهم! کلافه نفس عمیقی کشید و به سمت پنجره رفت. آسمان ابری بیشتر نگرانش کرد.همزمان با چکیدن قطره های باران قطره اشک او هم بیرون جهید و نگاهش به عابرین گنگ کوچه خیره ماند. چشمش خورد به دختر کوچکی که لی لی کنان عرض کوچه را طی می کرد نفس عمیقی کشید و فکر کرد که "خدا عالمه چه بلایی سر یه بار مصرف غذایی که تو دستته اومده خانوم کوچولو.." یاد خودش افتاد وقتی ده یازده ساله بود و پای ثابت نذری های هیئت عمو مصطفی...تمام غذاهای نذری یک طرف و قیمه ی امام حسین هم یک طرف.هنوز هم عطر و بوی عجیبش را در شامه اش حفظ کرده داشت...دستش مشت شد و پلک فشرد "آخ که یکهو چقدر هوس کرده بود" وزوز گوشی که بلند شد بالاجبار دل کند از خاطرات...دیدن تصویر لبخند خواهرش آرامشی عجیب تزریق کرد به حس و حالش.می خواست صفحه را لمس کند که صدای تک بوق ماشین ارشیا را شنید. خودش را پشت در رساند و منتظر ماند.گوشی همینطور خاموش و روشن می شد.قدم های او را حتی از دور هم می توانست بشمرد. درست با آخرین شماره،ایستاد.از پشت شیشه های رنگی هیبت مردانه اش مشخص شد ...و چند لحظه بعد مقابل هم ایستاده بودند. یکی دلخور و دیگری بی تفاوت ...مثل همیشه! نگاهی ممتد و سکوتی عمیق در مقابل سلام گرمی که داده بود گرفت! سنگینی کت چرم را روی دستش حس کرد و هوای ریه اش پر شد از عطر گس و بوی تند چرم اصل ... ترکیب خوبی بود! نفسش را فوت کرد بیرون،ارشیا هنوز بعد از این همه سال نفهمیده بود که مراسم استقبال هر روزه فقط پرت کردن کیف و کت نیست!؟ شرشر آب سرویس بهداشتی به خود آوردش ... آه عمیقی کشید ،نم اشک‌ تازه به چشم آمده اش را با سر آستین پاک کرد و به سمت تنها سنگرش رفت. راستی اگر این آشپزخانه دوست داشتنی را نداشت،کجا غرق می شد؟! حالا که او آمده بود ،هر چند پر از غرور و سردی،اما خوب تر بود . توی شیشه بخار گرفته ی فر،خودش را دید ... این خط های روی پیشانی ،موج شیشه بود یا رد این سال های پر از بغض؟! • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃@asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_اول🦋🌱 دلشوره داشت.نگاهش مدام از روی ساعت مچی به سمت ساعت دیواری
[• 💍 •] 🦋🌱 کیک اسفنجی پخته بود،هر چند شخصا هوس شیرینی گردویی کرده بود،اما ارشیا کیک های ساده ی خانگی دوست داشت.گور بابای دل خودش ... مهم او بود و همه ی علایقش! پودر قند را که برداشت،حضورش را حس کرد.می دانست حالا چه می کند حتی با اینکه پشت سرش را نمی دید!او پر از تکرار بود. در یخچال باز شد،بعد از هزاران بار تذکر باز هم آب را با پارچ سر کشید.در را محکم بهم کوبید،طوری که عکسشان از زیر آهن ربای چسبیده به یخچال سُر خورد و افتاد ...حتی دست خودش هم لرزید و خاک قندها کمی روی میز ریخت. برگشت و کوبنده گفت: _ارشیا! شانه ای بالا انداخت و از جلوی چشمش دور شد.این همه وسواس و تمییزی کجا دیده می شد؟ کیک برش زده‌ را در سینی چایِ تازه ریخته گذاشت .طبق عادت کاسه ی کوچک سفالی را پر کرد از توت خشک و کشمش و هر چیزی جز قند ... ارشیا قند نمی خورد! صندل نپوشیده بود و پایش تازگی ها روی کفپوش یخ می کرد .باید جوراب زمستانی می بافت،شاید هم نه ...می خرید اصلا!از این گل و منگوله دارهای خوش رنگ و رو که بدجور دلش را می برد... خجالت کشید از ذوق بچه گانه اش و لبش را گزید... مردش از شنیدن‌ صدای قژ قژ دمپایی روی کفپوش و حتی ذوق زدگی های بچگانه خوشش نمی آمد! چقدر تمام زندگی ،پر از خواسته های او بود ... سینی را جلوی رویش نگه داشت .با اخم فقط چای را برداشت. همیشه تلخ بود و تلخ می خورد.تازگی نداشت... سینی را روی عسلی گذاشت .دوباره وزوز گوشی ... هنوز خیلی سر و صدا نکرده بود که ارشیا با صدای خش دارش گفت : _خیلی رو اعصابه! همین یک جمله اعلان جنگ نامحسوس بود...سریع حمله کرد سمت گوشی و با دیدن دوباره ی عکس پر از مهر خواهرش لبخند زد. چند دقیقه صحبت کردن با ترانه،عوض تمام سکوت امروز کفایت می کرد. _الو سلام ریحانه _سلام عزیزدلم خوبی؟ _من آره،تو چطوری؟ _خوبم _ده بار میس انداختم چرا جواب نمیدی؟ _دستم بند بود شرمنده _نیومدی دیگه جات خالی بود _کجا؟ _به!!تازه میگی لیلی زن بود یا مرد _باور کن مغزم ارور داده _وقتی سه چهار روز از محرم گذشته و هنوز یه چای روضه نخوردی معلومه که اینجوری میشی خب خواهر جانم! _ای وای،امشب بود نذری مادرشوهرت؟ _بله،انقدرم منتظرت شدم که نگو...نوید میگفت در دیگ رو وا نکنید خواهرزنم تو راهه..یعنی رسما آبرومو بردیا _شرمندتم،بخدا... _قسم نخور ریحان،دیگه من که از همه چی باخبرم.حالا غصه هم نخورا برات گذاشتم کنار فردا میارم _مهربونه من _یاد بگیر شما _به زری خانوم سلام برسون،بگو قبول باشه _چشم کاری نداری فعلا؟ _نه خدانگهدارت _یاعلی انقدر انرژی مثبت و خوب نصیبش شد از این دقایق همکلامی شان که کیک دست نخورده ناراحتش نکرد که هیچ، خوشحال هم شد!و زیرلب گفت: _بهتر،بمونه برای مهمون فردام • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃@asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
[• #آقامونه😌☝️ •] •|° ‌در رمضان خوانده‌ایم یا علے و یا عظیم🍃 °|• ‌ای همه‌ی امید ما یا صمد و یا ڪریم📿 •|° ‌مهدی فاطمه(عج) ڪجاست؟😔 °|• ‌یــار به مـا بـاز رســان☺️ •|° ‌بعد از امام زمان(عج) فدایے رهبــریم💚 ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(730)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
﴾☔️﴿ ﴿ ﴾ . . 《 السلام علیڪ ایها الولۍ الناصح🌷》 [ ‼️] 《😇》اولین‌جمعھٔ ماه‌رمضان هم‌خواندم من دعاۍفرجش را بھ لب عطشانم《💙》 . . ﴿😓﴾ اگرڪھ‌خیسھ‌چشم‌تو، گنــاه از منھ👇 ﴾☔️﴿ @Asheghaneh_halal
فووووووری🗣🗣🗣🗣 فوووووووری🗣🗣🗣🗣 بعد از صد و خورده ای روز از شهادت حاج قاسم😔😔😔 اینجا ببین چه اتفاقی توی تشیع و تلقین سردار افتاده😭😭😭👇👇👇👇👇👇💔 اینو خود مدیر کانال گذاشته👇👇👇 .https://eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d .https://eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d تا برش نداشتم سریع ببیننننن شو!🔴
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
°💓|💌° #انسیھ •🎴•وسحر‌بخوان‌این‌دعارا… •💙•بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم •💫•وَ يُسْرِعُنِي إلَي التَّوَثُّ
°💓|💌° وسحر‌بخوان‌این‌دعا‌را ::🌠:: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ::✨:: يَا حَبِيبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلَيْكَ وَ يَا قُرَّهَ عَيْنِ مَنْ لاَذَ بِكَ وَ انْقَطَعَ إلَيْكَ اي محبوب آن كه به تو دوستي ورزيد، اي نور چشم كسي كه به تو پناه آورد و براي رسيدن به تو از ديگران گسست ::🌸:: أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ نَحْنُ الْمُسِيئُونَ فَتَجَاوَزْ يَا رَبِّ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِيلِ مَا عِنْدَكَ تو نيكوكاري، و ما بدكارانيم، به زيبايي آنچه نزد توست،از زشتي آنچه‌پيش ماست‌درگذر ::🍃:: وَ أَيُّ جَهْلٍ يَا رَبِّ لاَ يَسَعُهُ جُودُكَ أَوْ أَيُّ زَمَانٍأَطْوَلُ‌مِنْ‌أَنَاتِكَ‌ پروردگارا كدام جهلي است كه جود تو گنجايش آن را نداشته باشد، و كدام زمان طولاني‌ترازمهلت دادن توست ::☔️:: وَ مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِي جَنْبِ نِعَمِكَ وَ كَيْفَ نَسْتَكْثِرُ أَعْمَالاً نُقَابِلُ بِهَا كَرَمَك در كنار نعمتهايت ارزش اعمال ما چيست، چگونه اعمال خود را بسيار انگاريم، تا با آنها باكرمت‌برابري كنيم ::♥️:: بَلْ كَيْفَ يَضِيقُ عَلَي الْمُذْنِبِينَ مَا وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِكَ بلكه چگونه بر گنهكاران تنگ شود آنچه ازرحمتت‌شاملشان شده؟ ::🌦:: يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَهِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَهِ اي گسترده آمرزش، اي گشاده دست به رحمت ::🌈:: فَوَ عِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي لَوْ نَهَرْتَنِي مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِكَ وَ لاَ كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ اي آقاي من به عزّتت سوگند، اگر مرا براني از درگاهت دور نخواهم شد، و از چاپلوسي و تملق نسبت به تو دست نخواهم كشيد ::✋:: لِمَا انْتَهَي إلَيَّ مِنَ الْمَعْرِفَهِ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ به خاطر شناختي كه به جودوكرمت پيدا كرده‌ام ::🌙:: وَ أَنْتَ الْفَاعِلُ لِمَا تَشَاءُ تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ تو انجام دهي آنچه را كه خواهي، هركه را بخواهي عذاب مي كني به هرچه كه بخواهي و به هر صورتي كه بخواهي، و رحم مي كني هرکه را بخواهي، به هرچه كه بخواهی و به هر كيفيت كه بخواهي ::🌾:: لاَ تُسْأَلُ عَنْ فِعْلِكَ وَ لاَ تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ وَ لاَ تُشَارَكُ فِي أَمْرِكَ وَ لاَ تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ از آنچه كني بازخواست نشوي، و در فرمانروايي ات نزاع در نگيرد، و كسي در كارت شريكت نگردد، و در داوري ات با تو هماورد نشود ::🔹:: 💚 دلبرےڪن‌براے‌دلـ💕•ــدار☺️👇 @asheghaneh_halal °💓|💌°
○●○ 🍃🌸 . . ‌‌﴿8⃣﴾ هشت روز است ﴿🌌﴾ سحر منتظر این هستند، ﴿✍﴾ روز هشتم بنویسند، ز تو شاعــــرها ﴿💔﴾ چه غریبانہ شدھ ﴿😔﴾ صحن شما ، این ایام ﴿😢﴾ زائرۍ نیست براۍ تو بہ‌جز خادم‌ها 😭 🍃 . . ∫💞∫ جانےدوبارھ بردار‌، با ما بیا بھ پابوسـ👇 🍃🌸 @asheghaneh_halal ○●○
|•✨•| روز هشتـ۸ـمِ ماه رمضان دلـِ💚 ما در بہ درِ ڪوے "رضـاستــ"..😍 ••سلام‌آقـ♡ـا‌دلتنگم‌ واسہ‌صحن‌و‌سرات•• •🍃دعاےروز ماه خــدا🍃• 😉 دلتـ|💓|ــو؛وصل‌کن‌بہ‌خــدآ |•✨•| @asheghaneh_halal
[•🌈•] •• الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا •• خُ‌ـدایا مرا یڪ چشم بهم زدنــ به خودم وآ مگــذار"🌼" "🦋" هر |صُبح| پیامبر(ص) این دعا را میخواندند... -صبح الخیر؛ صباح النّور.. صباح الحنان.. :)) 😍🍃 🤩🍃 Γ🌤• Eitaa.Com/AsheghaneH_halal . .
•~• 💕 •[ ]• . . 🌸• همیشه طلبش را داشتم؛ طلب مسیر زندگی مهدوی را. مرتب سر نماز دعا می‌کردم و از خداوند می‌خواستم کسی را در زندگی من قرار بدهد که حضرت زهرا(س) تاییدش کرده باشد. 💚• عجیب روی این دعا اصرار خاصی داشتم و همیشه هم از خدا آن را می‌خواستم. 🦋• هرچند برای این طلب زمان تعیین نکرده بودم ولی خدا لطف کرد و خیلی زود مرا به خواسته و آرزویم رساند. 💍• و جالب اینجاست زمانی که آقا محسن به خواستگاری من آمد، عنوان کرد که او نیز همیشه از خدا همسری را طلب می‌کرده که نامش هم نام حضرت زهرا(س)، از خانواده سادات و مورد تایید ایشان باشد. 💐• اینجا بود که متوجه شدم محسن هم ارادت خاص و ویژه‌ای به خانم حضرت زهرا(س) دارد و از همان ابتدا وساطت حضرت زهرا(س) را در ازدواج‌مان احساس کردم. 🍃🌹 . . •[👀]• درگیر یڪ نگاھِ تو شد ، روزگـار من👇 💕 @Asheghaneh_halal •~•