eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.9هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃~° 🦋| |🦋 ❌ بعضیا میگن : باحجاب ها و چادری ها از همه بدترن. "😳" واسه همین منم هیچوقت نمیخوام باحجاب باشم😒 اما...✋ 1⃣ : بد بودن رفتار یا گفتار بعضی افراد با حجاب و چادری، هیچ ارتباطی به حجاب اون ها ☝️ این حرف مثل این میمونه که کسی بگه :👇 من از عینک دودی خیلی بدم میاد چون بعضی از اونایی که عینک ‌دودی می‌زنن از همه خشن‌ترن !! 😳😡 هرکی بشنوه میگه : چه ربطی به عینکشون داره خب؟؟ 😟 تو باید از رفتارشون بدت بیاد نه از عینکشون 😐 2⃣ : فرض کنید یه آقایی خیلی با خانوم خودش خوب رفتار میکنه، خیلی با خونوادش مهربونه،خیلی به خونوادش میرسه 🤗 اما مثلا معتاده😷 🤕 به نظرتون این حرف درسته که ما بگیم چون فلانی که اینقدر با خونوادش خوبه معتاده ؟؟!!😏 پس منم دیگه هیچوقت با خونوادم خوب برخورد نمیکنم چون از اعتیاد اون بدم میاد؟!!😒 به نظرتون این حرف درسته؟؟؟؟🤔 معلومه که نه !! ما باید از خوبیای هر کس الگو بگیریم اما بدیاش رو بذاریم واسه خودش! از خوش اخلاقی این مرد الگو بگیریم اما اعتیادش بمونه برا خودش 🤐🤕 پس یه کم دور از انصافه اگه بگیم چون بعضی از با حجاب ها رفتارهای خوبی ندارن پس من دیگه با حجاب نمیشم😉🤔 چرا که مجازات بی حجابی سر جای خودش و مجازات باحجابای گنهکار هم سر جای خودش اگه یه وقت یه خطایی از یه خانم با حجاب سر زد انصاف داشته باشیم و اونو به حساب خودش بذاریم نه حجاب و چادرش!!! 🚫 💚•• ـوَ خُــدا ـخواست ڪه تو ریحانه‌ے خلقت باشے👇🏻 @asheghaneh_halal 🌺🍃~°
•[🍬]• •[ 🌈]• . . <😊> هر کجا هستم،باشم <🏞> آسمان مال من است. <💖> پنجره،فکر،هوا،عشق <🌎> زمین مال من است. . . •[🎨]• دنیاتو رنگۍرنگۍ ڪن👇 •[🍬]• @Asheghaneh_halal
🌼🌱|• 💚|•حضرت مهدے(عج): ☀️|•آنگاه ڪه نشانه های ظهور برایت آشڪار شد، سستے نڪن و از برادران و دوستانت ڪه به سوی ما مے آیند عقب نمان،به سوے جایگاه نور و یقین و چراغهاےپر فروغ دین به سرعت حرڪت ڪن تا راه هدایت را بیابے ان شاءالله... 📚|•منابع: بحارالأنوار ،ج 52 ،ص 35 ڪمال دین ،ج 2 ،ص 448 @asheghaneh_halal 🌼🌱|•
•{☀️}• { 🕗 } . . تا که اوضاع دلش بد می شد، یا که بغضش به گلو سد می شد، دل او راهی مشهد می شد 😔💔 😭🙏 . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•
°🐝| |🐝° شلاااام🤚] خوفین تُلونا تِہ نَدِلِفتید خدالوشُتل☺️} من تِہ خوف خوفم😁] تاااژه بابام واشَم یہ علوشَت ام گِلِفتِہ😌} تُلۍ ژُوق تَلدم واشَش😍] ولی هَلچے یہ بابام میدَم بهم بدش باژے تُنَم😢} میدِه مامان باید ژِدِ فُفونیش تُنِہ🚿] یعنے شی آخہ☹️} من علوشَتَم لو میخواااام😫] گل دختر تو کہ خودت یہ پا عروسکے😌•^ بابات درست میگن باید ضد عفونی بشہ کہ یہ وقت کرونا نداشته باشہ😬•^ استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . ● باهآت میآم، نَفَس نَفَس °👫🤝° ○ تــو آسِـمآن توےِ قَفَـس •🦋🕸• ‌● اَز اَوَّلِـــش تـآ آخَــــرِش °♻️😇° ‌○ عآشِـقِتَـم هَمیـن و بَـس •😍❤️• 💑💕 😌🌹 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
•[🕊]• #شهادت_آرزومه♡ 💔•° شہد شیرین شہادٺ را ڪسانے مےچشند ڪہ... شہد شیرین گݩاه را نچشند! #اللهم‌الرزقنا‌شهادت‌فےسبیل‌الله #التماس‌دعاۍ‌شهـادت💔 . . •❣• اینجا؛ صآف برو بغلِ خُدآ 👇 |🔑| @asheghaneh_halal
[• #آقامونه😌☝️ •] •(° قصورِ عقل کجا🧐 و قیاسِ قامت عشق☺️ تو هر قبا که بدوزی💚 به قدر ادراک است✋ °)• ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #هوشنگ_ابتهاج /✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(765)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] تمام مسیر صبح تا آفتاب را باشکوفه های "دوستت دارم" پوشانده ام چشمانت را ڪه‌ باز کنے پرستوۍ❣" سرگردان آغوشم به سویت ڪوچ مےکند و میان آغوش تو صبح آغاز مےشود!😍" #مهناز_حسینی #صبحـتون‌بعشق❤️🍃 [•♡•] @asheghaneh_halal
[• ♡•] 👤/••مــرا 👑/••آن بخت ⏱/••ڪے باشـد 💓/••ڪه تو خواهان 🍃/••مــــن بــــاشـــــے‌؟ 📝/•• 🙊/•• ؟ مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
•🕊•🍃• |• •| 🍃علامه طباطبایی (ره) : ♡امام زمان (عج)♡ از راه باطن به نفوس و ارواح مردم |اشراف و اتصال دارد| اگرچه از چشم جسمانی مردم مستور است، وجودش پیوسته لازم است.🎀•• 😉 🍃 | @asheghaneh_halal | •🕊•🍃•
🌷🍃 🍃 بهـ‌خداقسم‌گمنام‌بودن‌بهٺراسٺ ازاینڪهـ‌فرداافرادےوصایایم‌را شعارقراردهندوعمل‌رافراموش ڪنند . بگذاریدگمنام‌باشم... فاطمه(س)گمنام میخرد... •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃
🌺🍃~° 🦋| |🦋 گاهے میرے یہ جا مهمونے🍛 دیدے غذا ڪم میاد! صاحبخونہ بین اون همہ جمعیت👥 میاد بهت میگه: اگہ میشہ تو غذا ڪم تر بخور بذار بہ دیگران برسہ.. آخہ تو واسہ مایے...☺️ ولے اونا غریبہ ان... {وقتے واسہ باشے!} آقا میگہ میشہ ڪمتر بخورے!؟ میشہ بیشتر سختے بڪشے!؟ بذار دیگران استفادہ ڪنن... آخہ تو واسہ مایے😌😍 بچہ ها ڪارے ڪنید🤞🏻 امام زمان(عج) برنامہ هاشو روے ما پیادہ ڪنہ..😌 🎙راوی: حاج حسین یڪتا 🍃🌺 💚•• ـوَ خُــدا ـخواست ڪه تو ریحانه‌ے خلقت باشے👇🏻 @asheghaneh_halal 🌺🍃~°
•[🍬]• •[ 🌈]• . . |💫| بيان‌قِصه دراز است اندكۍ بنشين |🙃| ‌‌|😊| بگويمت به چه كارۍ ببند بار مـــرا |🙏| پ.ن: یهو دلم برا آقا پرکشید🕊 السلام علیڪ یا علۍ‌ابن‌موسۍالرضا😢 اۍ ولۍ نعمتِ مــــــــــا💔 🤲🌹 . . •[🎨]• دنیاتو رنگۍرنگۍ ڪن👇 •[🍬]• @Asheghaneh_halal
💚🍃 💪 ←⚔دردست‌دعاقبضہ‌ےشمشیر، خوش‌است ←💪درحملہ‌بہ‌دشمن‌جگرِشیر‌، خوش‌است ←💚رسم‌صلوات‌تا ابدجاویدان ←☺️بر نام‌سپاه‌هفت‌تکبیرخوش‌است مردان بے ادعــا😌👇 •[🇮🇷]• @asheghaneh_halal 💚🍃
•{☀️}• { 🕗 } . . [😍] سپاس آنکه به دنیا ابا الجوادم داد [🤲] سپس گدا شدن خانه زاد یادم داد [💕] ورودم از در باب الجواد واسطه ایست [😌] همیشه کم طلبیدم خودش زیادم داد . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•ا
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . [👀] دیدنش حال مرا یکجور دیگر میکند [🤪] حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند!!! [🙊] باحیابودم بودم ولی با دیدنش فهمیده‌ام [😜] آب گاهی مومنین راهم شنا گر میکند 😙💗 🤗🌹 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
°🐝| |🐝° 🙁] این ته وعضه شه؟؟ شیلا عمییی من بلم بخوابم حَف میژنین؟؟ 🤨] نِقاه تُن! اینم جولابشون! صاف اومده دِلوی بینے من😷 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
[• 💍 •] 🦋🌱 دراز کشیده بود روی پتوی ملحفه دار سفیدی که از تمییزی برق می زد، زیر سرش هم بالش های مخمل قرمز بود با روکش سفیدی که دورتادورش با سلیقه تور دوزی شده بود. همه جای خانه عطر گلاب زده بودند انگار و البته بوی مطبوع غذا هم در فضا پیچیده بود. حالا که بعد از گذشتن چیزی حدود یک ساعت حالش بهتر بود می توانست به اطرافش دقیق نگاه کند. دیوارها تا کمر رنگ کرم بود و با یک خط نازک مشکی از رنگ استخوانی کمر به بالا جدا شده بود. طاقچه ی نه چندان پهنی روبه رویش بود با چند قاب عکس کوچک و بزرگ. پشتی های قدیمی قرمز و جگری که البته هیچ اثری از کهنگی نداشتند به دیوارها تکیه زده بودند. ارشیا کنارش نشسته و با انگشت گل های قالی دست بافت را پس و پیش می کرد... _چقد همه چیز ساده و قشنگه، نه ارشیا؟ انگار از خواب بیدار شده باشد یکهو سر بلند کرد و بعد از چند ثانیه مکث با حواس پرتی گفت: _با منی؟ _اوهوم _متوجه نشدم چی گفتی _هیچی میگم خوبی؟ _آره. شما بهتری؟ _خوبم خداروشکر نمی دونم توی شربتی که بهم داد چی بود کلی حالم بهتر شد. لنگه ی در چوبی قهوه ای باز شد و پیرزن که حالا چادر رنگی ای دور کمرش بسته بود وارد شد و با لبخند گفت: _شربت آبلیمو بود مادر، دل بهم خوردگیتو خوب می کنه. این جور وقتا بخور _دستتون درد نکنه، مزاحم شما هم شدیم _مهمون حبیب خداست. شما چطوری پسرم؟ ارشیا انگار از نگاهش فرار می کرد یا شاید ریحانه بیخود اینطور فکر می کرد! _ممنونم _آبگوشت که دوست دارین؟ _وای نه، ما دیگه رفع زحمت می کنیم. ارشیا جان بریم و گوشه ی پتو را کنار زد. پیرزن چهره در هم کشید و سفره ی ترمه ی توی دستش را باز کرد؛ بسم الله گفت و دست به زانو بلند شد. _این وقت روز با دهن خشک کجا بری؟ از بعد اذان صبح این یه قابلمه آبگوشت گذاشتم سر چراغ با سوی کم که خوب جا بیفته. دیشب آخه خواب علیرضا رو دیدم که اومده پیشم... میگن اگه خواب ببینی که مرده اومده یعنی یه عزیزی میاد دیدنت. خب... کی از شما عزیزتر دخترم گلم؟ _آخه... _ناراحتم نکن! _چشم پس اجازه بدین بیام کمکتون _قربون دستت جوری ذوق کرده بود انگار بعد از مدت ها رفته پیش خانم جان. عجیب بود که ارشیا هم ساکت بود بدون هیچ مخالفتی... پیاله های سفالی پر از ترشی و شور را گذاشت توی سفره و بعد کاسه های گل سرخی و پیاز و سبزی خوردن تازه و دوغی که معلوم بود بازاری نیست. نشست و با عشق به سفره ی جمع و جور اما پر از رنگ و لعاب نگاه کرد. _محشره ارشیا، بیا ببین پیرزن با چیزی شبیه به بقچه از آشپزخانه بیرون آمد و گفت: _اینم نون خشک شده. داشتم می رفتم سنگک داغ بگیرم که شما رو دیدم _ای وای شرمنده حاج خانوم _دشمنت شرمنده مادر، قسمت نبود. بفرما پسرم قابل تعارف نیست. ارشیا دست روی چشمش گذاشت و گفت: _چشم بی بی جان لبخندی مهربان زد و خودش را جلو کشید. بی بی با گوشه ی روسری بلندش اشک های حلقه زده در چشمش را پاک کرد و گفت: _قربون خدا برم... ریحانه پرسید: _چیزی شده؟ _نه مادر... شوهرت بهم گفت بی بی، بچه هام همه همینو میگن! هرچی به این حاج آقا نگاه می کنم می بینم عین سیبیه که از وسط نصف کرده باشن. انگار کن علیرضامه با یاعلی بلند شد و آرام آرام سمت طاقچه رفت، یکی از قاب عکس ها را برداشت، بوسید و برگشت. قاب را به ریحانه داد و گفت: _ببین چه شبیهن و ریحانه نزدیک بود از تعجب شاخ دربیارد! دقیقا ارشیای جوان تر شده با ریش.... • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
[• 💍 •] 🦋🌱 و ریحانه نزدیک بود از تعجب شاخ دربیاورد! دقیقا ارشیای جوان تر شده با ریش... _وای ارشیا! این عکسو ببین، انگار خودتی ارشیا قاب عکس را گرفت و با تعجب زمزمه کرد: _آره... خیلی شبیهه ریحانه پرسید: _پسرتون هستن؟! _بله پسرمه، علیرضاست _فوت شدن؟ _شهید شده؛ سی ساله که ندیدمش... دلم براش پر می زنه _آخی، خدا رحمتشون کنه بی بی جان _خدا رفتگانت رو بیامرزه دخترم، اما شهدا از ما زنده ترن... _بله حق باشماست _چی بگم از کارای خدا، همین که دیشب خوابش رو دیدمو امروز شما رو بازم کرور کرور شکر درگاهش، عمر دوباره گرفتم مادر. _خدا صبر بده بهتون _ان شاالله... حالا بفرمایید حواسمون پرت شد و غذا از دهن افتاد. و بحث ناتمام ماند! چای و نبات بعد از غذا را که خوردند بالاخره بی بی اجازه داد که رفع زحمت کنند. هرچند ریحانه حالا به اندازه ی موقع آمدن سبک نبود و تقریبا پر بود از سوال های بی جواب مانده و کنجکاوی! فکر می کرد کاسه ای زیر نیم کاسه بوده... در را که بستند و نگاهش ناغافل افتاد به بالای در گفت: _ا اینجا رو دیدی ارشیا؟! نوشته "علیرضا جان شهادتت مبارک" الهی بمیرم... چه دل پر دردی داره بی بی، این جمله رو یعنی سی ساله که اینجا نوشتن؟ _نمی دونم! شاید... بریم؟ _آخه... _لطفا بریم ریحانه، سرم درد می کنه _باشه به نظرش همه چیز عجیب بود و بهم پیچیده! حتی رفتارهای ارشیا و بی بی، اصلا ماجرای نذری و گذری که به این کوچه و به این خانه افتاده بود هم با همیشه فرق داشت! آن شب نه او میل به شام داشت و نه ارشیا که از وقتی آمده بودند رفته بود توی اتاق و با خوردن یکی دوتا مسکن تقریبا بیهوش شده بود. ریحانه دلش خوش بود به حاجت روا شدنش، می دانست به همین زودی ها مجبور است رازش را پیش همسرش برملا کند و نگران اتفاق های بعدی بود. هزار بار و به صدها روش توی خیالاتش تا صبح به ارشیا گفته بود که دارند بچه دار می شوند و هربار او ری اکشنی وحشتناک تر از بار قبل داشت! همین تصورات هم خاطرش را مکدر کرده بود، تازه نماز صبح را خوانده و چشمانش گرم خواب می شد که با صدای ناله های ارشیا هوشیار شد. انگار خواب می دید، به آرامی تکانش داد و صدایش زد. نفس نفس می زد و مثل برق گرفته ها از جا پرید. _خوبی؟ _خودش بود _کی خودش بود؟ خواب دیدی ارشیا جان چیزی نیست _ولی شبیه خواب نبود! انگار بیدار بودم _خیره ایشالا... _خودش بود ریحانه نه؟ _کی؟ _علیرضا _چی؟ دستی به موهای آشفته اش کشید و لیوان آب روی پاتختی را تا ته سر کشید. مشخص بود هنوز حالش جا نیامده. _باید بریم خونه ی بی بی _چطور؟ نکنه خواب پسرشو دیدی؟ سکوت کرده و به جایی نامعلوم خیره مانده بود. ریحانه گفت: _فردا میریم ت... _الان _چی میگی آخه آفتاب نزده کجا بریم؟ _الان بریم... لطفا! _گیج شدم بخدا؛ نمی فهمم چه خبره. _توضیحش مفصله اما... علیرضا عموم بوده و بی بی هم... مادربزرگم! • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
•[🕊]• ♡ •°{ }°• را به بامرام‌ها مے‌دهند به مهربان ها! بهزآن‌فعال‌های‌همیشه آماده‌ی‌ڪار! به بخشنده ها! به دلسوزها! به پرکارهای کم استراحت! به متواضع های همیشه امیدوار! به هیئتے و مسجدی بےریا! و شهادت خودخواهی و شهادت عیب جویے و شهادت خودپسندی و شهادت قیافه گرفتن و شهادت... چشم‌دیدن این و آن را نداشتن و شهادت توَهم کسے بودن... شهـوت دیده شدنـ ـ تنبلے و وقت گذرانے... از زیر ڪار در رفتنـ یڪسره غر زدن... و شهادت... هیهات...! شهادت را به بیخیال‌های کم کار، به همیشه خسته های پر ادعا، به تماشاچی های عافیت طلب نمیدهند که نمیدهند... میدانیم ڪه؛ •💔•شهادت را همه دوست دارند•💔• اما زحمت ڪشیدن برای شهادت را چه؟! 🍃| شدن یڪ اتفاق نیست..|🦋 گلے است که برای شڪوفا شدنش باید خون دل بخوری... به بےدردها... به بےغصه ها... به عافیت طلب ها... نمے‌دهند.. به آنڪه یڪ شب بی‌خوابے برای نڪشیده.... یک روز وقتش را برای تبلیغ نگذاشته، شهادت طلب نمے‌گویند . . •❣• اینجا؛ صآف برو بغلِ خُدآ 👇 |🔑| @asheghaneh_halal
[• #آقامونه😌☝️ •] •(° بنمـود رُخ از پـرده💚 دل گشت گرفتـارش😌 °)• ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #عطار /✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(766)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] بگذار كہ بر شاخہ ي اين صبح دلاويز بنشينم و از عشق سرودي بسرايم آنگاہ، بہ صد شوق، چو مرغانِ سبكبال پر گيرم ازين بام و بہ سوي تو بيايم #فریدون_مشیرے #صبحـتون‌بعشق❤️🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ☕️🍃 [•♡•] @asheghaneh_halal
‴💍‴ •[ ]• . . 😊/• یاد دلنشینَـت ❤️/• ای امیـــد جــان، 🚶🏻‍♂/• هـر کجــا روم 🙃/• روانـه با مـن است..! ✍🏻. ❤️•° . . ••💜| تا نَفَــس دارم قلبــم اقامتگاهـِ توست👇🏻 ‴💍‴ @Asheghaneh_halal
[• ♡•] ✨°•پیامبر اڪرم(ص) فرمودند: 💍°•ازدواج ڪن، 💐°•زیرا برڪت و عفت در 🍃°•ازدواج است. 📒°•مستدرڪ‌الوسائل،ج14 😍°• ؟ مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal