eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.9هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
|°• 📖 •°| باسلام واحترام☺️✋ همانطور ڪہ مطلع شدید؛ قرار بر این است کہ بہ زودے دوره‌هاے مجازے را باتوڪل بہ خداو توسل بہ معصومین آغاز ڪنیم. ڪہ تمایل بہ ڪسب اطلاعات📑 و یا ثبت نام قطعے دارند به آے دے بنده ڪه در ذیل این پیام قیدشدہ؛ رجوع ڪنند😇👇 🆔: @Gomnan_313 📝 . . ─═اُدخلوهابِسلامـٍ آمِنیـــنْ☺️👇═─ 🌸🍃••| @Hefz_Majazi
[• #صبحونه 🌤•] 🌸| مجتبـایِ ثانیِ حق|🌸 حضرتِ عالیجناب عشقِ گندمگونِ عالم! یا أباٱلمهدی(عج) سلام... #السلام‌علیڪ‌یا‌بقیة‌الله #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹🍃 #صبحـتون‌بعشق❤️🍃 [•♡•] @asheghaneh_halal
‴💍‴ •[ #همسفرانه ]• . . 🌞: هر روز 😍: تو زیباتر اتفاق می افتی 🙃: و من ♥️: دوست داشتنت را 😁: از نو شروع می کنم... #بهترین_اتفاق_تکراریِ_منی💕 . . ••💜| تا نَفَــس دارم قلبــم اقامتگاهـِ توست👇🏻 ‴💍‴ @Asheghaneh_halal
[• ♡•] نڪات‌خواستگارے••💐 وقتے دارید خوبےها و بدیهاے طرف مقابل رو در مراحل خواستگارے و آشنایے مےسنجید، اگه قراره عیبے از اون رو در نظر نگیرید، اون عیب رو براساس یه خوبے درنظر نگیرید؛••⚠️ مثلا بگید که «با اینکه طرف مقابل در فلان قضیه مشکل داره ولے چون آدم انعطاف‌پذیرے هست، میتونه اون ضعف رو تحت‌الشعاع قرار بده و میتونم بخاطر این خوبیش با اون نقطه ضعفش کنار بیام»••🍃 ولے اشتباه بزرگ اینه که بگید فلانے فلان عیب رو داره، ولی چون دوستش دارم مهم نیست!!!هرگز در دام این حرف نیوفتید تا پشیمون نشید.••⛔️ ••👌 مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
•🕊•🍃• |• •| •{ آیت الله بهجت(ره) }• |💚| چقدر ما تکرار ڪنیم ڪه دل هر شیعه‌ای مسجدے برای امام زمان(عج) است.|💚| 🍃 ❤️ | @asheghaneh_halal | •🕊•🍃•
🌷🍃 🍃 #چفیه از محمد به همه خواهرانے که عاشق شهادتند📞 اگرمےخواهید شھید بشوید، همسر خوب براے ‌شوهرتان و مادرے خوب براے فرزندانتان باشید... آن وقت شھید مےشوید✋🏻 #شهیدمحمدبلباسے #اخلاص‌یعنے #روےِغیرِخداحساب‌نڪنے #شهدا‌را‌یاد‌کنیم‌باذکرصلوات •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃
🍒🍃 🍃🍒 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣 ‍ بچه ها را زود بزرگ نکنید! از جملاتی مثل 🎈«تو دیگه بزرگ شدی!»، 🎈«خانم شدی، آقا-مرد شدی»، 🎈«این کار بچه کوچولوهاست، تو دیگه بچه نیستی» زيادي و نابجا، استفاده نکنید. 🌷چرا که او را از دنیای کودکی، به دنیای بزرگسالی می برید و کودک دیگر از خود انتظار کودکی ندارد و این در حالی است که رفتار بزرگسالانه هم خارج از حد و توان اوست. 🌷اين تعارض شخصيت، تفكر و عدم توانايي در عمل باعث مي شود اعتماد به نفسش پایین بياید و احساس ناكارامدي داشته باشد. 🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣 ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ☺️👇 🧒🍃°| @asheghaneh_halal
••🍃🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: •• شهید محمد ابراهیم همت •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🍃 [🌷]ارسال صلوات ها [🌷] @Deltang_karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۱۳۰۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @asheghaneh_halal ••🍃🕊••
قسمت اول رمان جذاب
مداحی آنلاین - چشمام، مثه ابرا میباره - مطیعی.mp3
14.9M
[•🎧•] :)💚(: چــشمامــ مثلــ ابــرا مـیبارهــــــــ :)💛(: :)💙(: اشکــامــ مثـلـــ بــارونـــ بهــارهــــ :)🧡(: 🎤 مطیعیـ ⏯ ـتو خلوتٺ گوش بِده👇 🎤:🍃 @asheghaneh_halal [•🎧•]
•[🍬]• •[ 🌈]• . . [⛅️] امروز عصرانہ [😋] شادۍ دم کردم [🍰] با ڪیڪ لبخند [💁‍♀] بفرمایین اندڪی [😇] مهمان عصر من باشید . . •[🎨]• دنیاتو رنگۍرنگۍ ڪن👇 •[🍬]• @Asheghaneh_halal
🌼🌈°•°• 💞•°به تو دل بستم و غير تو ڪسے نيست مرا 🌍•°جز تو اى جان جھان دادرسے نيست مرا 💐•°عاشق روے توام اے گل بى مثل و مثال 🚫•°بہ خدا غير تو هرگز هوسے نيست مرا @asheghaneh_halal 🌼🌈°•°•
•{☀️}• { 🕗 } . . |•🙂•| امتحان کردم و دیدم |•✨•| ڪھ میانِ حـــــرم‌ات |•😔•| هیچ ذڪرۍ ، قســـمِ |•💔•| حضرت زهــــراۜ نشود 😭🖐 🌸🍃 🙃🙏 . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•ا
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . |•😉•| موی مشکی، عشق خوبم، زندگی زیباست نه؟ |•😍•| اینکه من روزی تو را دیدم ، خدا میخواست نه؟ |•🙄•| تابه کی باید تورا حاشا کنم؟پس گوش کن ! |•😇•| ´دوستــــت دارم` ز اشعارم کمی پیداست نه ؟ 😙 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو|🐝° شلااام🤚•• من دالَم با مامانم میلَم باژال😁•• میخوایم وشیلہ بگیلیم واشہ بابام کیک تَفَلد دُلُشت تُنیم🎂•• منم لَفتَم توے شَبَد کہ خَشتَم نشہ😌•• جاای شما خااالی کیک مون هم تامہ‌ایہ😜•• استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
[• 💍 •] 🦋🌱 تکیه داده بود به چهارچوب در آشپزخانه و با فکری که هنوز درگیر پیشنهاد ترانه بود به بی بی نگاه می کرد که مشغول آشپزی بود. _سختتون نیست تو هوای سرد بیاین اینجا؟ کاش آشپزخونه توی حیاط نبود. _زندگی رو هرجور بگیری همونجور می گذره مادر، من دیگه عادت کردم. اگه همین دو قدم راهم نرم، اگه روزی چار بار آفتاب نخوره به سرم، اگه بخوام مثل بچه هام خودمو توی قوطی کبریتای بدون حیاط و باغچه زندونی کنم، که دیگه واویلاست... _راستم میگین... خانوم جون منم شبیه شما حرف می زد _خدا رحمتش کنه _خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه _چرا فوت شد؟ زود تنهاتون گذاشته _بیماری قلبی داشت، اما نه اونقدر که ناغافل کارش به سکته برسه... _بمیرم برای دلت که به این سن هم از مادر یتیمی و هم از پدر... می دونی عمرش به دنیا نبوده وگرنه این همه دکتر و دوا و دارو! خدا که نخواد یه برگ از این درختا به زمین نمیفته _بله... درسته بی بی نفس عمیقی کشید و سرش را تکان داد، انگار زیرلب دعایی خواند که ریحانه نشنید. _من بلدم کوکوها رو سرخ کنما، شما حداقل یکم استراحت کنید _البته که بلدی! حالا باید دستپخت عروس خانومو بخوریم، اگه به تعریف باشه که شوهرت حسابی برات سنگ تموم گذاشته... _ارشیا؟! _بله _از من تعریف کرده؟ بی بی همانطور که با دست کوکو را قبل از انداختن توی تابه، شکل می داد، خندید و گفت: _یعنی تعریف نداری؟ _خب آخه... ارشیا ازین کارا نمی کنه معمولا _جونش به جونت بنده! منتها مرده و غرورش؛ نمیگه چون شبیه آقاشه... اونم جونش واسه من در می رفت اما اخمش و ایرادگیریش همیشه به راه بود! حالا ارشیام لنگه ی اون خدابیامرزه. توام مثل خودمی... صبور و بسازی که با این خلقش کنار میای _من آرزومه که شبیه شما باشم، ارشیا هم خوبه یعنی می دونم تو دلش چیزی نیستو پشت چهره ی جدی ش دل مهربون داره _داره اما تو ازش می ترسی _من؟! یکی از کوکوهای توی بشقاب را برداشت و با دست نصف کرد و به ریحانه داد. _زن که نباید چیز پنهونی داشته باشه از شوهرش، هان؟ کوکو را گرفت و با تعجب جواب داد: _خب بله... نباید داشته باشه _پس استخاره نکن و حرفتو بزن بهش _چه حرفی؟! _همون که اینجوری پریشونت کرده و نوک زبونته، همون که خوشیش توی چشمته و غمش به دلت! سکوت کرد، انگار خود بی بی داشت گره ی کور شده اش را باز می کرد! _یعنی میگی من با این گیس سفید نمی فهمم وقتی یه زن حامله ست چه شکلی میشه؟ وقتی ویار می کنه یا وقتی دلش بهم می خوره متوجه نمیشم؟ اونچه که شما جوونا تو آینه می بینید ما تو خشت خام می بینیم دورت بگردم. نمی دونم چرا خبر به این خوبی رو که باید مژدگونی هم داشته باشه، پهلوی خودت نگه داشتی؟! _همینجوری... خودمم تازه فهمیدم _تو بگو یه روز! همونم پشت گوش انداختی، ماشالا سنی ازش گذشته ها. آقاش که به این سن و سال بود ما با بچه هامون بزرگ شده بودیم. دلش را باید می زد به دریا، دهان باز کرد و گفت: _ارشیا بچه نمی خواد بی بی! _استغفراله... بیخود کرده هرکی قدر نعمت خدا رو ندونه، می خواد پسر خودم باشه یا هرکی دیگه... حالا لابد دوبار برگشته از سر شکم سیری یه چیزایی گفته ولی هر مردی بچه دوست داره. _ولی... _مطمئن باش که بیخودی گفته، همین امروز بهش بگو... باید بگی! • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
[• 💍 •] 🦋🌱 سر سفره نشسته و با غذا و فکر و خیال های آشوبش کلنجار می رفت، کاش واقعا خود بی بی واسطه ی گفتن موضوع می شد و خیالش را راحت می کرد. اما واگذار کرده بود به ریحانه و این یعنی سنگین ترین بار دنیا روی شانه هایش بود! _چرا نمی خوری ریحانه جان؟ کوکو دوست نداری مادر؟ _چرا می خورم _داری فقط نگاهش می کنی آخه... غذا هست تو یخچال، گرم کنم؟ _نه نه! خیلی گرسنم نیست بی بی بشقاب را جلوتر کشید و گفت: _گشنه هم که نباشی باز الان باید به خودت بیشتر برسی تا یکم جون بگیری، اینجوری که نمیشه... و بعد با چشم و ابرو اشاره کرد، این اجبار بود که باعث شد ریحانه دچار استرس بشود! قلبش چیزی حدود هزار تا می زد، ارشیا همچنان با آرامش کوکوها را بدون نان و با چنگال می خورد. بی بی با بسم الله و یکی دوتا آخ از درد زانوانش، بلند شد و گفت: _برم یه لقمه ازین غذا برا طیبه خانوم ببرم، گمونم دیر از مسجد برگشته و چیزی نپخته. تا شما بخورید برگشتم. انگار با رفتنش موجی از سرما توی اتاق پیچیده بود، صدای تیک و تاک ساعت کوکی قدیمی روی طاقچه تنها چیزی بود که می شنید و بعد تاپ و تاپ های قلبش. شاید ارشیا بعد از شنیدن، دیس چینی گل گندمی را از عصبانیت پرت می کرد، شایدم هم نه... مثل وقت هایی که خیلی عصبی بود در را بهم می کوبید و می زد بیرون... حتی ممکنه به او حمله کند! حمله می کرد؟ نه... این کار از او بعید بود! هرچه می شد عیبی نداشت اما دلش می خواست که بخیر بگذرد. _چیزی شده ریحانه؟ رنگت پریده، خوبی؟ زبانش را روی لب های خشک شده اش کشید و گفت: _نه خوبم _جدیدا مدام خوب نیستی! فکر نکن نمی فهمم وقت گفتن بود! دو سه تا آیه خواند توی دلش و نذر کرد... نذرهایی که هیچ وقت یادش نمی ماند. صدایش می لرزید و نگاهش زوم شده بود روی گوجه های حلقه حلقه شده ی گوشه ی بشقاب. _خب... راستش... نمی دونم، خوبم ولی _چته ریحانه؟ بی بی چرا بهت چشمک زد؟ کجا رفت الان؟ اگه چیزی هست که باید بدونم خب بگو می شنوم؛ چرا منو احمق فرض می کنی؟ نباید با سکوتش بیش از این باعث شک و تردیدش می شد. _چیزی که نشده، یعنی شده... ولی بخدا نمی دونم چجوری بگم _چرا؟ _چون می ترسم _از چی؟ نگاهش کرد، ترسناک نبود! شاید کمی هم مهربان بود حتی... _قول میدی که عصبی نشی؟ _پیش پیش قول بدم؟ _آخه احتمالش زیاده _سعیمو می کنم _ارشیا من... یعنی ما داریم... پوووف دست روی پیشانی گذاشت، چشمانش را بست و ادامه داد: _ما داریم بچه دار میشیم! چشمانش را می ترسید که باز کند، زد روی دور تند گفتن: _اون موقع که تو بیمارستان بودی فهمیدم یعنی مطمئن شدم. صدبار خواستم بگم ولی نشد! هر دفعه یه اتفاقی افتاد... دعوا و قهر و افخمو... می دونم که حالا توام مثل خودم تعجب کردی ولی خدا شاهده که من از تو بدترم... هنوز تو بهتم. آخه مگه میشه؟! معجزه نباشه پس چیه؟ باورم نمیشه... باورم نمیشه که قراره مادر بشم. دیگر نتوانست خودش را کنترل کند، بغضش ترکید و زد زیر گریه و هنوز با چشمانی که بسته بود منتظر ری اکشن همسرش بود... • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
•[🕊]• ♡ بگویم دلم هوای شمـآ ڪرده که باز قلم در دست؛ هے بنویسم و ندانم از چه و کجا؟! اگر در میـآن سرای واژگان؛ قلمـت بلدچے باشد و جوهرش؛ خون و لوله‌اش؛ راه خون و تو با خون دل بنویســے خوب میتواند تو را به سرای خط مقدمےها ببرد و پشت خط را برایت پشت جبهه ڪند و تو ڪلنجار روے ڪه چــه؟! نام و رسم دنیایے و القاب دنیا دوستت را به راه و وادی اے الهے‌پسند و خداخواه |تغییر| دهے... ببین از خون دل گفتن و یا نوشتن چه ها ڪه نمیڪند! سیر تحولے لابــلآے واژگآنــ ـ راه میـ اندازد ڪه نگـــو! این تغییر دادنهـا براے رفقــای خآکے و جبهــه و جنگـ کم ناآشنــا نیست.. بلدچیان راه عاشقے شاید قلم به دست نبوده اند اما خوب راه بلد بودند و اول شهید راه خون نشان از این میدهد که اول خود را یافتند و بلد شدند و بعد بلده کار راه و معبر عاشقےـ.. |• تقدیم به شهداییـ ڪه بلدچـی اطلاعات عملیات بودند و راه ها تا دل دشمن به خط میزدند...! •| 💔 ✏️ . . •❣• اینجا؛ صآف برو بغلِ خُدآ 👇 |🔑| @asheghaneh_halal
[• #آقامونه😌☝️ •] •(° مـن عاشقِ😘 روی "تـو" نگارم💚 چڪنم🧐 °)• ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #مولانا /✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(769)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‴💍‴ •[ #همسفرانه ]• . . چـونـــ زلیخـ😇ـا... حُســن یوسـفــــ💜 را بدیــد... دیــوانــه شــد...😓 منــــ ندیده حُســن رویتــــ🙂 آنـچـنـانـــ مجــنـــونــــــ❤️ شــدم... #تو_ای_زیبا_صنم🌿🌹 #هوادارت_منم😉 . . ••💜| تا نَفَــس دارم قلبــم اقامتگاهـِ توست👇🏻 ‴💍‴ @Asheghaneh_halal
[• ♡•] ⏳|°عمر 🌃|°شب فراق ➖|°چرا ڪم نمیشود؟! 📝|° 😩|° مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
•🕊•🍃• |• •| پیامبر اڪرم(ص) •💞صدقه💞• بلا را برطرف میڪند و موثر ترین داروست. همچنین قضای حتمے را برمیگرداند و درد و بیماری ها را چیزی |جز دعا و صدقه از بین نمی رود | 😉 🍃 | @asheghaneh_halal | •🕊•🍃•
🌷🍃 🍃 |شهیدمجتبی‌علمدار| اگرخواستےزندگےکنی، باید منتظر مرگ باشی! ولےاگر عاشق شدی دوان دوان سمتِ فداشدن در راهِ معشوق میروی! این خاصیت کسانےاست ڪه در فکرِ جاودانہ شدن هستند. •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃
🌺🍃~° 🦋| #ریحانه |🦋 سخن میگویم: از چند متر پارچهٔ مشکی🖤🍃 ازعشـ😍ـقی که میان تارو‌پودش درتکاپوست💞 رنگ #نجابت داشتنش🌈 ازتبار #زهرا بودنش💚 و صد شکر که از تبار زهراییم😇 #دست_زهرا(سلام الله علیها)_یارتون💐 💚•• ـوَ خُــدا ـخواست ڪه تو ریحانه‌ے خلقت باشے👇🏻 @asheghaneh_halal 🌺🍃~°
. . عزیزاے جآن😍 پارت اول رمانے ڪه دعوت شدین برا دیدنش ❤️🍃 . .