گفتم که می روَم! شاید بگویدَم: "دنیا نباشدَم ، نرو" اما سکوت کرد! چشم دوخت به رفتنَم و گفت: "خوش آمدی ، برو" #سید_مرتضی_موسوی 🆔 @asheghaneha0

تا خودت را دوست نداشته باشی نمیتوانی از دیگران انتظار داشته باشی دوستدار تو باشند پس خودت را در الویت قرار بده. از جسمت مانند یک پرستار مهربان مراقبت کنه، روحت آرامش را یاد بده و به دنیای درونی ات نشان بده که با چیزهای کوچک هم می توان آرام بود و هم شاد. مهم تر از همه مراقب قلبت باش، نگذار که هرکسی به داخل آن راه پیدا کند، نگذار که رفت و آمد انسان ها عادت آن بشود، فقط یک جا نگه دار حتی اگر مدت زمان زیادی طول بکشد برای کسی که قرار است بیاید و هیچ وقت نرود هیچ وقت... 🆔 @asheghaneha0

🎤 روزبه بمانی 🎼 آهنگ زیبای "اسمت که میاد" 🆔 @asheghaneha0

درد در سینهِ تنگم شده انبار چرا ؟ دل گواهی دهد از توطئه یار ,چرا ؟؟ آنکه در مهر و حیا شهره تر از مریم بود گشته بی رحم تر از هندِ جگر خوار ,چرا در محبت چو فرشته به وفا هم معروف نیشِ زهریِ زبانش شده چون مار ,چرا #صمدمحمدی 🆔 @asheghaneha0

#دکلمه #بغض بوی باران آمد... بر دلم سخت نشست، یاد آن روزی که زیر باران رفتی! پا به رفتن که گرفتی در آن در دلم طوفان شد. گونه ام مامن اشکانم شد. هر قدم میرفتی ، یک دم از سینه ی من کم می شد، بغض در بازدمم جمع می شد! همه ذراتِ وجودم به تلاطم بودند، غم در اعماق وجودم پیدا... آرزو میکردم لحظه ای برگردی، یک نظر بر منه بیچاره کنی که بگویم برگرد ، تا بگویم که نرو و بگویم بی تو؛ من خزانم هیچم... #سید_مرتضی_موسوی 🆔 @asheghaneha0

در يك تضاد غم‌زده با قصّه‌های پير هرچند «ديو» بودم، «دلبر» نداشتم يك حسّ احمقانه و يك‌مشت حرف مفت! اين بود عشق پاک؟! چه‌بهتر نداشتم! صحنه سياه شد، دلم از ترس جيغ زد پايان قصّه بود... و باور نداشتم می‌خواستم به شعر بگويم كه... يخ زدم! چون دست‌های گرم تو را برنداشتم #مهدی_موسوی 🆔 @asheghaneha0

دلم یک باغ پُر نارنج... دلم آرامشِ تُرد وُ لطیفِ صبحِ شالیزار... دلم صبحی سلامی بوسه‌ای عشقی نسیمی عطرِ لبخندی نوایِ دلکشِ تار و کمانچه از مسیری دورتر حتی؛ دلم شعری سراسر دوستت دارم، دلم دشتی پُر از آویشن و گل پونه می خواهد...! #نیما_یوشیج 🆔 @asheghaneha0

🎤 مهدی احمدوند 🎼 آهنگ زیبای "چشات اوجِ آرامشِ" 🆔 @asheghaneha0

شب رسیدو یاد رفتنت بر دلم آمد آن شبی که درد دنیا بر سرم آمد کوچه را قدم نهادی و گذر کردی من نگاه کردم و جان بر لبم آمد تکیه به دیوار کردم نشستم با لرز از همان که ترسیدم بر سرم آمد #سید_مرتضی_موسوی 🆔 @asheghaneha0

زخم، کهنه اش بیشتر درد میکند بیشتر میسوزاند جایش که بماند تو را به سالهای دور می برد زخمِ با هم بودنهایتان را می گویم! همان هایی که یک جای سالم در شادی های مشترکتان نمیگذارند، بودن هایی که "شبها" پشت پلکهایتان را داغ میکنند اشک می شوند و از گونه هایتان سُر میخورند همان هایی که با یک تشابه اسمی شما را به هم می ریزند.. کاش این بودنها، یا اصلا آغاز نشوند یا همیشه بمانند. #زیور_شیبانی 🆔 @asheghaneha0