eitaa logo
❤عاشقانه های حلال❤
16.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
باهمین چادروچفیه شده ام همسفرت ای بقربان تویارم،شهادت با هم 💖 💖 عاشقانه هایی برای دلبری ازهمسر،ایده های عاشقانه، عاشقانه های شهدا،پروفایل دونفره و .. 👈استفاده ازمطالب #فقط برای #همسر بدون لینک مجازه نه #کانالها🛇 کانال اول ما↙ @zendegiasheghane_ma
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ویژه دادن خبر 🖤 @asheghanehalal 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤عاشقانه های حلال❤
#عاشقانه_شهدا #شهید_محسن_حججی #قسمت7 💢خاطراتی از شهید حججی💢 حجت_خدا خانه اش طبقه ی_چهارم بود توی
🌷🌷 چند باری من را با خودش برد سر مزار .😍 آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها. هوندایش شرایط آتیش می کرد و از می کوبید می رفت تا اصفهان.😎 یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به که می‌رسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇 دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد می داد.🤗 بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر. اول یک دل سیر میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر می‌کردم محسن آمده سر قبر بابایش. اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄 با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄 وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب می‌آمد انگار که بخواهد از حرم امامزاده‌ای بیرون بیاید. نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞 ♥♥♥♥♥ مسئول بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻 سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمی‌کردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍 و از توی صورتش می‌بارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود. رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯 گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای و رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای . نمیخوام توی دید باشم." توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم. ماه که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و می‌آمد اصفهان هیئت.😯 ساعت‌ها خدمت می‌کرد و می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت می‌کرد. کفش را جفت می کرد. ☺️ یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار می‌کرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶 تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅 نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید داد!!!😔 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بعضی موقع ها که توی جمع میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒 به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به . می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها می گذاشت به تک تک شان.🤗💚 ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ بعضی موقع ها کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌 نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به خواندن و کردن و سینه زدن.😭 تماشایی داشتند. مجلس پدر و پسری. بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد.😢 می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر اش و دارد برای خودش روضه می خواند. می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚 میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم." روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻 یک شب هم توی خانه سفره حضرت علیهاالسلام انداختیم.💝 فقط خودم و محسن بودیم. پارچه ی پهن کردیم و و و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄 نمی دانم از کجا یک پیدا کرده بود. بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔 نشست سر سفره. گلویش را گرفته بود. من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار. طاقت نیاورد.زد زیر من هم همینطور. دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭 🖤 @asheghanehalal 🖤
ضمن تشکر از همراهی شما دوستان عزیز در کانال عاشقانه های حلال، برای دسترسی آسانتر شما مطالب بصورت زیر هشتگ گذاری شده است برای جستجوی مطلب مورد نظرتون کافیه روی هشتگ مورد نظر بزنید یا عبارت اون رو در قسمت جستجو، تایپ کنید. 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 💥 ویژه 💥 خاطراتی از ❤️ @asheghanehalal ❤️
پیراهن مشکی آقامونو آماده کردم تا برا ایام شهادت مولا امیرالمومنین علیه السلام بپوشن 🖤 @asheghanehalal 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای گروه دونفره تون زندگی در یه صورت قشنگه👌 اونم با وجود تووووووو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ازهم بگشای دیده را با صلوات ✋ ‍ ‍ ‍ 🌿اًلٓلًهُم 🍃صّل 🌸عٗلٌئ 🌿مُحْمۤد 🍃ۋًاُل 🌸مّحُمْد 🌿اٍل٘لٗهٌم 🍃ص٘ل 🌸عٍلۤئ 🌿مًحٓمٌد 🍃ۈُال 🌸محّمۤدْ اَلٍل٘هٍم كن🌿ل٘ۆٍلِيًك أٓلٌحٗجّه إۤپن أْلۤحٓسٌن صٗلٌـۏۤأْتـِكَ🍃عۤلًيَه ٷِعُلّۍ آٌب٘آئٍه فِي هٌذٗه إلٌســ٘إْعۤــه🌸 ۏًفـٓي كِـل سُإّعۤه ۄ٘لٍيِاًَ ؤٗحٌا٘فٍظۤاً ؤًقآئٌداًُ🌿ۆنُاّصۤړ٘اً ۄٍدلِيَلٗاً وٍع٘يٍنٓا حتى تسٓكنٌهُُ اّړۤضْكٍَ🍃طِۈَعّا ۈُتّمۤتْعٍهُِ فَيّهٌا طٗۈٌي٘لْاًۤ بًړٓحٍمِتَك ېّاِأَرّح٘م🌸الٗرٍا٘حمٍيٓنً 🌸اٍل٘لٗهٌم 🌺ص٘ل 🌸عٍلۤئ 🌺مًحٓمٌد 🌸ۈُال 🌺محّمۤدْ 🌸وَعجٍل 🌺فَرَجَهُم 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
آفتاب ،پشت پنجره در انتظار پلک گشودن ، پرنده،در انتظار پرواز و عشق در انتظار بوسیدن و نوازش تو ست. گوش به راهم ، تا با عزیزم ، روزی دیگر بیاغازم . بیدار شو گل من ! صبح ات بخیر.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️
🖤☁️🖤☁️🖤☁️🖤☁️🖤☁️ علـ💔ـی آرام شد اما جهان ازگریه بی تاب است زمین ازغصه لبریز و زمان از گریه بی تاب است کنارناله های جاودان چاه و نخلستان گلوی حضرت صاحبـ💔ـ زمان ازگریه بی تاب است صاحبـ💔ـ عزا، آجرک الله مولا .... 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج التماس دعا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ @asheghanehalal ❤️