🌹🌙🌹🌙🌹🌙🌹🌙🌹
#شب_بخیر
💓 مــن دوست داشتــنم را هم
بــروز رســانــى مــيڪنم!
“ تــو” را،هر روز
جــورِ ديگرى بــايد دوسـت داشت
❤️ @asheghanehalal ❤️
علامه مجلسـے فرمودند :
#شبجمعہ مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم
بسم الله الرحمن الرحیم،
اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها
وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
بعد یڪ هفتہ مجدد خواستم ، آنرا بخوانم، ڪہ در حالت مڪاشفه از ملائکه ندایی شنیدم ،
که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم... ✨
قصص العلماء، ص 80
شبتون پر نور
❤️ @asheghanehalal ❤️
#عاشقانه_برای_همسرم
با هر نفس
به عشق تو
تمديد می شوم ❤️
❤️ @asheghanehalal ❤️
#عاشقانه_برای_همسرم
به تودُچار شُده اَم وَضعیَت حادی اَست...به مُراقِبَت هایِ ویژه نیازدارَم به بوسه وآغوشَت...![💏♥️]
❤️ @asheghanehalal ❤️
#ایده_متن
میخنددُ
دل کندن از این منظره سخت است☹️
تکرار شد این منظره😍
تکرار قشنگ است😉
لبخند زدو گفت:
تَوکلـــــت علی الله
خوشبخت شدن بانفس یار قشنگ است❤️
❤️ @asheghanehalal ❤️
#ایده_عاشقانه
🔴 #لقمه_گذاشتن_دهان_همسر
💠 برخی کارها تنوع خوبی برای ایجاد علاقه و #محبت جدید در قلب همسر است.
💠 گاهی سر سفره #لقمه بگیرید و به همسرتان بگویید: این لقمهی #محبت و عشق است لقمهای مخصوص همسر #گلم.
💠 یا بگویید امروز دلم میخواد بهت #نزدیکتر باشم. پس بیا داخل یک بشقاب #غذا بخوریم.
💠 مهم این است که گاهی از تکراریهای زندگی خارج شوید تا #لذت جدید از همسرتان ببرید.
❤️ @asheghanehalal ❤️
#عاشقانه_برای_همسرم
#ویژه_آقایون بفرستید برای خانمتون
.
🌙🌑
.
مردها همیشه #شب هستند,
تا در قلبشان
ماهی ,
به زیبایی یک #زن
بدرخشد...
.
.
.
#بفرسواسهماهت ♥️😉
.❤️ @asheghanehalal ❤️
ماهم دیروز نهمین سالگرد ازدواجمون بود ، با اینکه مدتهاست ناخوشم و حال ندارم، انگیزه های یاس عزیز نذاشت کاری نکنم ، این حداقل رو انجام دادم و حداکثرم همچنین😂
هدیه شون توی اون سبد زیر کاغذ رنگیاس، پاور خریدم که خیلی لازم میشه ،
بچه ها هم کلی ذوق کردن از تغییر لباس و سر و صورتم و ....
خدایا شکرت ....
#ایده_مناسبت
#ارسالی_اعضا
#اجرای_ایده_ها
❤️ @asheghanehalal ❤️
❤عاشقانه های حلال❤
#عاشقانه_شهدا #شهید_محسن_حججی #قسمت11 🌷#خاطرات_شهید_محسن_حججی🌷 😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. ش
#عاشقانه_شهدا
#شهید_محسن_حججی
#قسمت12
🌷#خاطرات_شهید_محسن_حججی🌷
👇🏻مادرخانم شهید حججی👇🏻
یک داعشی که چهره اش به شیطان ها می ماند،😈 آمده بود خانه مان و ایستاده بود توی هال. آرام آرام آمد طرفم.😰
وحشت کردم.😨گفتم: "نکند بلایی سرم بیاورد!"
دیدم سری را توی دستش گرفته.😢
نگاه کردم دیدم محسنم است. سر را جلویم محکم به دیوار زد و رفت توی یکی از اتاق هایمان.😭😭😭
با ترس و دلهره از پشت سر نگاهش کردم. دیدم چند نفر دست بسته توی اتاقند و آن داعشی دارند با تبر سرهایشان را میزند.😖
اما هیچ خونی از آن سرها نمی چکید! 😲
یکدفعه شوهرم از خواب بیدارم کرد. گفت: "چت شده!? خواب بد می بینی!?"
وحشت زده شده بودم. گفتم: "اون داعشی، محسنم، محسنم…"😭
فردا یا پس فرداش بود که خبر اسارت محسن به گوشم خورد.
من که مادرزنش بودم یک لحظه آرام و قرار نداشتم، تا چه رسد به مادرش و پدرش. 😭😔
✸✿✸✿✸✿✸✿✸✿✸✿✸
💢همرزم شهید💢
شانزده مرداد ٩٦ بود. حول و حوش ساعت ٤ صبح.
محسن از خیلی قبل رفته بود جلو که به پایگاه ها سر بزند.😌
یک ساعتی بود خوابیده بودم. یکدفعه با صدای چند انفجار شدید که از سمت پایگاه ها آمد ،از خواب پریدم.💥
قلبم تند تند درون سینه ام کوبید. گفتم: "خدایا خودت کمک کن. حتما داعش پایگاه ها رو زده!"😥
سریع بی سیم زدم به محسن، اما هیچ جوابی نداد.
هر چه میگفتم: "جابر جابر، احمد" چیزی نمی گفت.😱
آمریکایی ها زهر خودشان را ریخته بودند. دستگاهی به نام "جَمِر" را داده بودند به داعشی ها که براحتی ارتباط بی سیمی ما را با هم قطع میکردند.😖
بدون معطلی با تعدادی از بچه ها حرکت کردیم سمت پایگاه ها. داعشی ها اول صبح حرکت کرده بودند به پایگاه چهارم و آنجا را زده بودند.😩
همانجا که محسن بود! 😔😢
…ضربان قلبم بالا رفت.
یکی از بچه های افغانستانی را دیدم.
با هول و ولا از او پرسیدم: "جابر، جابر کو!?"😨
گفت: "زخمی شد و بیهوش افتاد روی زمین. بردنش عقب." سریع خودم را به عقب رساندم.😰
همینجور فریاد می زدم: "جابر کو!? جابر کو!?"
.
جنازه ای را نشانم دادند. گفتند: "اونجاست."😢
قلبم میخواست بایستد. با خودم گفتم: "یعنی محسن شهید شده!?"
رفتم جلو و پتو رو از روی جنازه کنار زدم.😥
دیدم محسن نیست.😌
.
فریاد کشیدم: "اینکه جابر نیست."
دیگر داشتم دیوانه می شدم. یعنی محسن کجا بود!?😫
.
بی سیم زدم به بچه هایی که جلو بودند.
بهشان گفتم: "من الان اونجا بودم. بهم گفتن جابر زخمی شده و فرستادنش عقب. اومدم عقب اما جابر اینجا نیست اشتباه شده. ببینید کجاست?"⁉️😞
گفتند: "ما همه شهدا و زخمیها را منتقل کرده ایم عقب. هیچکس اینجا نیست."
عقلم به جای قد نمی داد. نمی دانستم چه بکنم.😩
با تعدادی از بچه ها، تا شب همه آن منطقه را گشتیم و زیر و رو کردیم. اما خبری از محسن نبود.
دیگر راستی راستی داشتم دیوانه میشدم.😭
.
.
ساعت ۱۰ شب رفتم اتاق کنترل پهباد. با اصرار از بچههای آنجا خواستم تا یک پهپاد بفرستند بالای پایگاه چهارم; جایی که محسن آنجا بود; شاید از این طریق پیدا شود.😢🙏🏻
خودم هم ایستادم پایه مانیتور. استرس و اضطراب داشت و را می کشت.😔😭
یک دفعه یکی از نیروهای عراقی آمد طرفم و موبایلش را داد دستم.😰
نفسم بند آمد. چشمانم سیاهی رفت. آب دهانم خشک شد.😖
آنچه را می دیدم باور نمی کردم. یک داعشی چچنی با خنجری که توی دست داشت محسن را به اسارت گرفته بود! 😭
#ادامه_دارد💔
❤️ @asheghanehalal ❤️
✨🌟✨
هر شب دلت رو با خــ♡ـدا
صاف ڪن و ببخش همه کسایی رو
که دلتو شکستن ...
اینجوری هم خـــ♡ـدا
حواســش بهـت هسـت
هم بهترین آرامـش شب
نصیبـت میشـه ♥
🎗شبـــــتون بخیر و خوشی🎗
❤️ @asheghanehalal ❤️
🌻چه دعایی کنمت اول صبح
🌷خنده ات از ته دل
🌻گریه ات از سر شوق
🌷روزگارت همه شاد
🌻سفره ات رنگارنگ
🌷 و تنی سالم و شاد
🌻که بخندی همه عمر
🌷صبحتون بخـــــیر
❤️ @asheghanehalal ❤️
#عاشقانه_برای_همسرم
دستات معنايِ جدیدي از یِه دنیايِ آرومِه[♥️]
❤️ @asheghanehalal ❤️
#ایده_متن
#ایده_شیطنت
ویژه ارسال به همسر👌😉💃
چون مات توام دگر چه بازم؟😍
تو شاهی و من ...
راستی چرا شطرنج ملکه نداره؟؟🤔😡
اهان شاه رفته میدون جنگ
ملکه هم منتظره که شاهش برگرده
شاه من🤴🤴🏻
مواظب خودت باش منتظرتم💞
❤️ @asheghanehalal ❤️
#عاشقانه_برای_همسرم
تو با ارزش ترین
چیزی هستی که من دارم ♥️💎
❤️ @asheghanehalal ❤️
تو میدانی که من بی تو
نخواهم زندگانی را ... 😉❤️
#عاشقانه_برای_همسرم
❤️ @asheghanehalal ❤️
❤عاشقانه های حلال❤
#عاشقانه_شهدا #شهید_محسن_حججی #قسمت12 🌷#خاطرات_شهید_محسن_حججی🌷 👇🏻مادرخانم شهید حججی👇🏻 یک داعشی که
#عاشقانه_شهدا
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
#قسمت13
💢اسارت و شهادت شهید بی سر😭
📛ادامه قسمت قبل
…دست هایش را از پشت، با #بند_پوتین هایش بستند.
او را بلند کردند و به طرف ماشین بردند.
خون هنوز داشت از پهلویش خارج میشد.😭
تشنگی فشارش را لحظه به لحظه بیشتر میکرد.
محسن را سوار ماشین کردند و با خود بردند.😔
چادر ها و خیمه های پایگاه چهارم، داشت در آتش می سوخت و آسمانش مانند غروب عاشورا شده بود…😭😭💝
محسن را بردند طرف شهر "القائم" عراق.
تا برسند آنجا، مدام توی ماشین به سر و صورتش میزدند و فحشش میدادند.😩
به شهر القائم که رسیدند، محسن را بردند توی اتاقی و با او مصاحبه کردند.
محسن نگاه به دوربین کرد و محکم و قرص گفت: "محسن حججی هستم. اعزامی از اصفهان. شهرستان نجف آباد. فرمانده ی تانک هستم و یک فرزند دارم."💪🏻
اول او را از #گردن آویزان کردند و بعد #شکنجه ها شروع شد.😭
شکنجه هایی که دیدنش ،مو را بر تن انسان سیخ میکرد…😫😱
خوب که زجر کشش کردند، او را پایین آوردند.
سرش را بریدند و دست هایش را جدا کردند.
بعد هم پایش را به عقب یک ماشین بستند و توی شهر چرخاندند تا مردم سنگبارانش کنند.
😭😭😭
✱✸✱✸✱✸✱✸
❇از زبان #مادر شهید️❇️
#حضرت_زهرا علیها السلام را خیلی دوست داشت.
#انگشتری داشت که روی نگینش نوشته بود: "یا فاطمه الزهرا علیها السلام".😌👌🏻
موقعی که میخواست برود سوریه ، بهش گفتم: "مامان،این رو دستت نکن. این #داعشی ها #کینه زیادی از حضرت زهرا علیها السلام دارن. اگه دستشون بیفتی تمام تمام #عقده هاشون رو سرت خالی میکنن."😔
این را که گفتم انگار مصمم تر شد.گفت: "حالا که اینجوریه، پس حتما می پوشم. میخوام حرص شون رو در بیارم."😏😉
محسن را که #شهید کردند و #عکس_های_بی_سرش را منتشر کردند، انگشتری در دستش نبود!😲
داعشی ها آن را در آورده بودند. نمیدانم وقتی نگین "یافاطمه الزهرا" را دیده بودند چه آتشی گرفته بودند و چه #آتش_کینه ای را بر سر محسن خالی کرده بودند.😔😭
.
#پ.ن:
این قسمت خودش یه روضه است😣
مگه میشه بخونی و آروم بمونی
مگه میشه بخونی و اشک چشمت جاری نشه
اگه اینجور بود به قلبت شک کن😭
یاد سیلی و میخ و در و دیوار و مادر..مادر..مادر😭
یاد #پهلوی_شکسته مادری که باردار بود…
#دختر_پیامبر بود
#ام_ابیها بود😔
🔥هنوز هم بغض اهل بیت پیامبر در دل شیطان صفتان شعله میکشد😫
و خون شهیدی که به ناحق و مظلومانه زیر شکنجه ها ریخته شد😭
و یاد غربت صاحب الزمان..که ١٢ قرن منتظر جوشش خون شیعیان است برای انتقام سیلی مادر😢😔👌🏻
هنوز وقتش نرسیده که برگردیم?!
حضرت مهدی ١٢ قرن چشم انتظار ماست…
⛔آری اوست که منتظر است نه ما😔
#التماس_دعا😓😭
#ادامه_دارد💔
❤️ @asheghanehalal ❤️