eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
599 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
276 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
کمکها به مردم مظلوم یمن ادامه دارد دستان یاری خود را بسوی امت پیامبر که در محاصره‌ی اشقیا در فاجعه‌ی بشری قرن بسر میبرند دراز کنیم فرصت‌ها را برای ذخیره‌ی دنیا و آخرتمان از دست ندهیم. زخمی است سراسر فریاد دادخواهی است ؛عقیق کبود است.... برای پرداخت کمک به مردم مظلوم یمن به پایگاه رهبرمعظم انقلاب در قسمت پرداخت وجوهات رجوع کنید. آدرس👇👇👇👇 http://www.leader.ir/fa/monies @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 8⃣6⃣2⃣ امیرمهدی، مدام از طریق تلفن جویایِ حال و
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 9⃣6⃣2⃣ روی به رویِ میدانی که یک مشک وسطش قرار داشت ایستادیم " اینجا کجاست؟؟ " دانیال نگاهی به اطراف انداخت " میدون مشک.. حرم حضرت عباس اون طرفه.. نگاه کن.." عباس.. مردی که نمی توانستم درکش کنم.. اسمش که می آمد حسی از ترس و امنیت در وجودم می پیچید.. عینیت پیدا کردنِ واژه ی جذبه.. دانیال دستم را در مشتش گرفت و فشرد. خیره به مشکِ پر آب، خواست دلم را به زبان آوردم " نمیشه یه جوری بریم تو حرم نه..؟؟ خیلی شلوغه.." صدایش بلند شد " من می برمت.. اما این رسمش نبودا بانو.." نفسم از شوق بند آمد. به سمتش برگشتم. امیرمهدیِ من بود. با لباسی نیمه نظامی و موهایی بهم ریخته.. اینجا چقدر زود آرزوها برآورده میشد.. اشک امانم را بریده بود و او با لبخند نگاهم می کرد " قشنگ دقمون دادی تا رسیدی.. " دیدنِ حسام آن هم درست در نقطه ی صفر دنیا، یعنی نهایت عاشقانه ها.. دستم را گرفت و به گوشه ای از خیابان برد و من بی صدا فقط و فقط در اوج گنگیِ شیرینم تماشایش کردم. خستگی در صورت و سفیدیِ به خون نشسته ی چشمانش فریاد میزد.. راستی چقدر این لباس های نیمه نظامی، مَردم را پر جذبه تر می کرد.. دوستش داشتم، دیوانه وار.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 0⃣7⃣2⃣ ایستاد با لبخندی بر لب و سری کج شده نگاهم کرد " خب حالا دیگه جواب منو نمیدی؟؟ حساب اون دانیال و که بعدا صاف می کنم.. اما با شما کار دارم.. " به اندازه تمامِ روزهایِ ندیدنش، سراپا چشم شدم. از درون کیسه ی پلاستیکی که در دستش بود، پارچه ای مشکی بیرون آورد و بازش کرد. چادر بود، آن هم به سبک زنان عرب... لبخند زد " اجازه هست؟؟ " باز هم مثل آن ساق دست. این بار قرار بود که چادر سرم کند؟؟ نماد تحجر و عقب ماندگیِ برایِ سارایِ آلمان نشین ...؟؟ چادر را آرام و با دقت روی سرم گذاشت و آستین هایش را دستم کرد. یه قدم به عقب برداشت و با تبسمی عجیب تماشایم کرد. سری تکان داد " خانوم بودی.. ماه بانو شدی.. خیلی مخلصیم، تاج سر.. " خوب بلد بود در مسیری که دوست داشت، هدایتم کند. بدون دعوا.. بدون اجبار.. بدون تحکم.. رامم کرده بود و خودم خوب می دانستم.. و چه شیرین اسارتی بود این بندگی برای خدا.. و در دل نجوا کردم که " پسندم هر چه را جانان پسندد" این که دیگر تاج بندگی بود.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🔸 متولد۷۰ متولد۷۴ متولد۷۲ کار دست دهه هفتادی‌ها افتاده، کار دفاع از مردم و انقلاب را می‌گویم؛ یکی در سر می‌دهد تا داعش نزدیک مرزمان نشود؛ یکی در شهید می‌شود تا امنیت به خطر نیفتد و یکی در راه خدمت به محرومان پر میکشد... 👈 👇 ✅ @asheghaneruhollah
💢انتقاد پدر شهید مصطفی احمدی روشن از حسن روحانی در محضر رهبر معظم انقلاب 👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇 ✅ @asheghaneruhollah
چون روز قیامت شود انسان هر که را در دنیا دوست می داشته با او (محشور) خواهد بود. ❤️ایام ولادت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق مبارکباد ✅ @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺ششمین آینه ســــــــلام آقـــا آرزومند یک ســـــــــلام توام 🌺مست قال الامام صـــادق من من مسلمان شده به نام توام ❤️ایام ولادت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق مبارکباد ✅ @asheghaneruhollah
🔺🔻🔺🔻 96 🌼🌸جشن ولادت پیامبراکرم_ص_وامام جعفر صادق_ع_ 🎤 به نفس کربلایی التماس دعا👇 🚩 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 0⃣7⃣2⃣ ایستاد با لبخندی بر لب و سری کج شده نگاهم
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 1⃣7⃣2⃣ روبه رویم ایستاد. شال را کمی جلو کشید و آرام زمزمه کرد " شما عزیز دلِ حسامیااا.. راستی، زبونتونو پشتِ مرزایِ ایران جا گذاشتین خدایی نکرده؟؟ " خندیدم " نه.. دارم مراعاتِ حالِ جنگ زدت رو می کنم.. " صورتش با تبسمهایِ خاص خودش، زیباتر از همیشه بود " خب خدا رو شکر.. ترسیدم که از غم دوری من زبونتون بند اومده باشه.. که الحمدالله از مال من بهتر کار میکنه.. " چادرم را کمی روی سرم جابه جا کردم و نگاه به تنِ پوشیده شده ام انداختم " اونکه بله، شک نکن. راستی داداش بیچارم کجاست..؟؟ این چرا یهو غیب شد؟؟ یه وقت گم و گور نشه.. " دستم را گرفتم به طرف خیابان برد " نترس.. بادمجون بم آفت نداره.. اونو داعشیا هم ببرن؛ سرِ یه ساعت برش میگردونن..می دونه از دستش شاکی ام، شما رو تحویل داد و فلنگ رو بست.. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 2⃣7⃣2⃣ فشار جمعیت آنقدر زیاد بود که تصورِ رسیدن، محال می نمود.. کمی ترسیده بودم و درد سراغِ معده ام را می گرفت. حسام که متوجه حالم شد در گوشه ای مرا نشاند. " همین جا بشین میرم برات آب بیارم.. اینجا این وقت سال اینجوریه دیگه.. " دستش را کشیدم و او کنارم نشست " نمیخواد.. الان خوب میشه.. چیزی نیست.. " کاش میشد حداقل از دور چشمم به ضریح پسرانِ علی می افتاد. این همه راه آمدن و هیچ؟؟ بغض صدایم را بم کرده بود " یعنی هیچ جوره نمیشه بریم تا من بتونم ضریحشونو ببینم؟؟ " دستم را میانِ مشتش گرفت " نبینم گریه کنیااا.. من گفتم می برمت،پس می برم.. امشب، شبِ اربعینه.. خیلی خیلی شلوغه.. تقریبا 24میلیون زائر اینجاست.. از همه جای دنیا اومدن، تک تکشونم مثل شما آرزوشونه که حداقل فقط چشمشون به ضریح آقا بیفته.. پس یه کم صبر کن.. امشب بچه های موکب علی بن موسی الرضا خانوما رو میبرن واسه زیارت.. ان شالله با اونا می برمت داخل.. قول " و قولهایِ این مرد، مردانه تر از تمامِ مردانه هایِ جهان بود. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
جان زهـــرا هيچ وقت از خانه بيرونـم مکن من که‌ جايی را ندارم ای کس‌ وکارم حسـن #عمریست_دخیلم_به_ضریحی_که_نداری..🌹🌹 🌙 #شبتون_امام_حسنی ✅ @asheghaneruhollah
💢جزییات دستیابی ایران به یک پرنده بدون سرنشین خاص 🔹🔸هفته گذشته سردار حاجی زاده از به غنیمت گرفتن یک فروند پهپاد MQ-۹ ملقب به ریپر آمریکایی خبرداد. ♦️بهای هر فروند آن در حدود ۱۷ میلیون دلار برای هر فروند (با محاسبه قیمت دلار، در حدود ۱۸۰ میلیارد تومان) اعلام و بیش از ۱۶۰ فروند از آن تا به امروز ساخته شده است. ♦️در حقیقت این پهپاد را می توان ستون فقرات عملیات اطلاعات و شناسایی آمریکا خصوصا در مناطقی مثل منطقه خاورمیانه و آفریقا دانست. ♦️هزینه پرواز یک ساعت پهپاد MQ-۹ در حدود ۳۶۰۰ دلار در هر ساعت و پرواز یک پرنده مثل اف ۱۸ سوپر هورنت برای هر ساعت ۲۴ هزار دلار است. ♦️با توجه به اینکه قطعا سپاه پاسداران، این پهپاد را یا در آبها و یا در زمین های متعلق به جمهوری اسلامی ایران شکار کرده و بدست آورده، مسئولان دیپلماتیک کشورمان می توانند در کنار سخنرانی هایی با موضوعات داخلی یا فاقد راهبرد منسجم برای تامین منافع نظام، برخی از این پرنده های جاسوسی شکار شده را به عنوان سند جاسوسی و دخالت آمریکا در ایران اعلام و این نقض قوانین بین المللی را به صورت جدی و سریع پیگیری کنند 👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇 ✅ @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰بسم رب الشهدا و الصدیقین ⚠️ نیروهای نظامی و در برخورد با ناو هواپیمابر ❗️ ترس و دلهره را میتوان در صدای فرمانده ناو دید،و چقدر خواهش و درخواست میکند... ‼️نکته جالب اینکه ما آنها را مجبور کرده ایم برای ارتباط با ایران،فارسی صحبت کنند... ✅مقایسه کنید با 😏 ✳️ چه ها که نمیکند...✌ 👈 👇 ✅ @asheghaneruhollah
هر چه بیشتر در آمریکا ماندم (‌۵۰ سال)، بیشتر به عظمت فرهنگ ایرانی اسلامی ایرام پی بردم... روی سنگی در قطعه ۲۲۹ بهشت زهرا که متعلق به شخصی به نام دکتر امیرحسین فردوس است، نوشته شده: «هر چه بیشتر در آمریکا ماندم ( ۵۰ سال)، بیشتر به عظمت فرهنگ ایرانی اسلامی ایران پی بردم. هدیه استقلال و آزادی که امام خمینی برای ایران به ارمغان آورده‌اند آنقدر عظیم است که باید تا حد جان نثاری از آن حفاظت کرد چون فقط در سایه این هدیه است که ایران می‌تواند فرهنگ خود را حفظ کرده و به بالاترین قله پیشرفت برسد.» 👈 #کمپین_من_انقلابی_ام 👇 ✅ @asheghaneruhollah
که باشی جنگ باشد تیر میخوری و صلح باشد فحش ... 💢 که باشی، می فهمی نمیتونی عادی باشی، عادی بگذری، عادی زندگی کنی... 💢 که باشی یه دنیا دشمن واسه خودت تراشیدی... 💢 که باشی توی مدرسه و دانشگاه تمام دردت اینه چرا باید درسی رو بخونی که با بنیانش مشکل داری، چرا باید به استادی گوش بدی که بیرحمانه هر روز آرمانهای تو را می کوبه و همه او را روشنفکر میدانند و فرنگ رفته!! 💢 که باشی دوستات با کنایه ازت می خوان بگی چقدر پول می گیری واسه فعالیتهات تو بسیج؟ پولی که اصلا وجود نداره 💢 که باشی و در حال ذکر یعنی ریاکاری و بدنبال منافع!! و کسی چه میداند تو برای بسیجی بودن تمام منافعت را زیر پا گذاشتی.... 💢 که باشی ،آدمی ،و ممکنه گاهی بلغزی و امان از لغزشت که با لغزش تو تمام اسلام زیر پا می رود!!! آبروی بسیجیهای دیگر هم می رود!! ولی با لغزش پسر همسایه او فقط جوان است و جوانی کرده و دلش پاک است.... ✅ @asheghaneruhollah ♻️ که باشی معمولی نیستی....خاصی!!!! 💢خلاصه که باشی... 💢تهمت اگر بزنند در جستجوی حقیقتند! جواب اگر بدهی دروغگویی! 💢مسخره ات بکنند انتقاد است! جواب بدهی بی جنبه ای! 💢تهدیدت اگر بکنند دفاع کرده اند! تهدید اگر بکنی خشنی... 💢راهپیمایی اگر بکنن حق آنهاست و عقیده خودشان است! راهپیمایی اگر بکنی ساندیس خوری یا به زور آمدی... 💢 اگر باشی میشوی افراطی! اما دیگران میشوند آزادی طلب و روشنفکر ... 💢 اگر باشی هر گاه فتنه منافقین و جنگ با داعشیها بشه باید سینه سپر کنی برای مردم، جنگ و فتنه که تموم شد تبدیل به یک تندرو، خشونت طلب و افراطی میشی ✅ بسیجی، میمانیم ✅من و در نهایت... سربلندی اون بسیجیانی که اصلا اسمشون برده نمیشه و در عین گمنامی باید بزرگترین کار ها رو انجام بدن ، حتی دریغ از یک نام، همونایی که وقتی شهر نسبتا آرام است در تلاطم فتنه حضور دارن 🌹سربلندی تمامی بسیجیان مخلص صلوات🌹 🌹 بسیجى روزت مبارک 🌹 👈 👇 ✅ @asheghaneruhollah
هزارطایفه آمد،هزارمکتب رفت وماندشیعه که«قال الامام صادق (ع)»داشت #اعلام_مراسم_هیئت_عاشقان_روح_الله 🌺 #جشن_باشکوه ولادت پیامبرمهربانی ها 🌼و رئیس مذهب جعفری امام صادق_ع_ ❤️گرامیداشت هفته بسیج 👈به کلام: حجت الاسلام #گلشاهی 🎤به نفس گرم:کربلایی #امیر_ملکی 📆چهارشنبه7 آذرماه1397 🕖راس ساعت 20 🚩اصفهان،درچه،بلوارشهدا(اسلام اباد)کوی شهید بهشتی #پرچم_هیئت #ویژه_خواهران_و_برادران 🌺دوستان اطلاع رسانی شود
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 2⃣7⃣2⃣ فشار جمعیت آنقدر زیاد بود که تصورِ رسیدن،
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 3⃣7⃣2⃣ با دانیال تماس گرفت و مکان دقیق مان را به او گفت. کاش می شد که نرود " می خوای بری؟؟ نرو.. " بیسکوییتی از جیبش بیرون آورد و باز کرد " بخور.. باید برم، ناسلامتی واسه ماموریت اینجاما..اما قول میدم امشب خودمو بهت برسونم.. باید دوتایی با هم بریم واسه زیارت آقا.. کلی حاجت دارم که تو باید واسم بگیریشون.. " نفسی عمیق و پرسوز کشیدم. من کجایِ عاشقیِ این بچه سید قرار داشتم که لیاقت پا درمیانی داشته باشم. صدای پوزخندم بلند شد " من؟؟ من انقدر سیاهم که دعام تا سقف اتاقم بالا نمیره.. " زانویش را بغل کرد و به رو به رویش خیره شد " تو؟؟ تو انقدر سفیدی که منِ بچه سید، یه عمر واسه اومدن به اینجا نذر و نیاز کردم و تو فقط هوسش از دلت گذشت و اومدی.. " بودن کنارِ دوست داشتنی ترین مردِ زندگی ام، وسطِ زمینِ کربلا.. شنیدنِ یاحسین خوانی و گریه هایِ بی اَدا.. حالی بهشتی تر این هم می شد؟؟ دانیال آمد با چشمانی متعجب شده از چادرِ رویِ سرم. به سمتم چرخید " ظاهرا دیگه از دست رفتی سارا خانووم.. رشته ای بر گردنم افکنده دوست.. می کشد هرجا که خاطرخواهِ اوست.. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 4⃣7⃣2⃣ و حسام به آغوشش کشید.. بماند که چه زیر گوشش پچ پچ کرد و برادر بیچاره ام، قیافه ای مثلا ترسیده به خود گرفت و کامم شیرین شد از خوشبختی ام.. خوشبختی که حتی به خواب هم نمی دیدم. هرگز نداشتم و حالا نفس به نفس هم آغوشش بودم.. حسام مرا به دانیال سپرد و رفت.. به هتل رفتیم و بعد از کمی استراحت ساعت یازده شب درست در مکانی که امیرمهدی گفته بود حاضر شدیم.. آسمان تاریک اما گنبدِ طلایی رنگِ حسین می درخشید.. قیامت برپا بود و من با چشمم می دیدم دویدن و بر سر و سینه کوبیدن هایِ عاشقانه را.. پرچم های عظیم و قرمز رنگ منقش به نام حسین در آسمان می چرخید و انگار فرشتگان با بال هایی گرفتارِ آتش به این خاک هجوم آورده بودند.. مسیحی اشک میریخت.. خاخام یهودی می بارید.. دانیال سنی حیران و دلباخته می شد .. و شیعه ی علی، می سوخت و جنون وار خاکستر می شد.. خدایا بهشت را بخشیدم، این ساعت را به نامم بزن.. گیج و گنگ سر می چرخاندم و تماشا می کردم.. زمین طاقتِ این همه زیبایی را یکجا داشت؟؟ اشک، دیدم را تار می کرد و من لجوجانه پرده می گرفتم محضِ عشق بازی دل، چشم وگوش.. باید ظرف نگاهم پر میشد .. پر از ندیده هایی که دیده بودم و شاید هیچ وقت دیگر نمی دیدم. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
هر روزِ ما به مدحِ علی می‌شود شروع هوهوی صبحِ بادِ صبا، مدح حیدر است ✨السَّلامُ عَلَیْکَ یٰا ٱمیرَالمُؤمِنین✨ زهـرا اگر بہ عالـم و آدم نظـر نداشٺ دیگر درخٺِ خلقٺ انسان ثمر نداشٺ معناے عاشقے همہ در عینِ عشق اوسٺ دنیا ڪه بے علـے صفٺِ معتبر نداشٺ #ذڪر_حیدر_یازهرا_س⚜❣ #ذڪر_عالم_یاحیدر_ع❣⚜ ✅ @asheghaneruhollah