🌷#غروب_غفلت🌷
#قسمت_دهم
بالاخره از هم طلاق گرفتیم. تا یه مدت فقط دنبال مقصر می گشتم. تقصیر من؟! یا تقصیر اون زن یا تقصیر کامران؟! چه کسی باعث شد زندگی ما اینجوری بشه.
به خودم می گفتم شاید اگه من همون طوری که کامران می خواست می شدم شاید اینجوری نمیشد .🤔
شاید هم نه! اگر اون زن ♀جلوی راه کامران سبز نمی شد و جلب توجه نمی کرد، کامران سراغش نمی رفت.
باز دوباره می گفتم: نه تقصیر کامرانه ، اگر به اون زن♀ توجه نمی کرد و سرش رو می انداخت پایین ما الان داشتیم زندگی مون رو می کردیم. 😔😔
توی یک کتاب خونده بودم "برق عشق فوری که بتونه رابطه بین دو نفر رو تنظیم کنه پس از خاموش شدن آن فقط زن است که به عنوان موجودی بدبخت باید بار بی صاحبی را بر دوش بکشد. " 😭😭😭
واقعا من زندگیم رو باخته بودم و کامران داشت به راحتی به زندگیش ادامه می داد. اما علت این باخت رو نمی دونستم و اصلا هم نمی خواستم قبول کنم که خودم هم اشتباه کردم. 🙄
مامانم می گفت: اتفاقی نیفتاده! اشتباهی شده بود، پاکش کردیم.
من هم گفتم: شاید پاک کردنش برای شما آسون باشه اما من نمی تونم چند سال از عمرم رو پاک کنم. حالا واقعا مگه پاک می شه؟! تازه اگر هم پاک بشه ردش می مونه😕.
دنیا برای کسی که زندگیش رو باخته و هدفی از زندگیش نداره تموم شده .
مامانم هم می گفت: تو چیزی رو نباختی؟ زندگی اصلا بردن و باختن نیست. زندگی یک راه که باید طی کنی و هر وقت هم زمین خوردی، باید خودت رو تکون بدی و دوباره پاشی و به راهت ادامه بدهی. به خدا توکل کن و بلند شو. زندگیت را دوباره شروع کن .
بله مامان جان، گفتنش آسونه اما به قول شاعر:
قدر افتادن کسی داند که خود افتاده است
لیک چون افتاد کسی، برخاستن مشکل است
می تونستم سالی که پشت کنکور بودم خوب درس بخونم و رشته ای رو که دوست داشتم، قبول بشوم و با کسی ازدواج کنم که یار زندگیم باشه نه بار زندگیم و اما من زندانی هوای دلم شدم و بازی رو خیلی راحت باختم.
😩😩
از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده ی جوانی از این زندگانیم
•دیگه نمی تونم به عقب برگردم و همه چیز رو دوباره درست کنم، این مسیر یک راه بیشتر ندارد ؛ پیش به جلو
ادامه دارد...