🍃🌷🌷🌷
✅ خلاصهی #درس صد و سی و سوم:
چرا تا حالا به قصّۀ یوسف علیه السلام، توحیدی نگاه نکردیم؟
🍃🌷🌷🌷
🔶 پای درس توحید استاد یوسف بن یعقوب نشستیم.
🔸تو مرحلۀ اوّل خدا به کمک یوسف اومد و بالأخره یوسف از دست زلیخا نجات پیدا کرد. امّا زلیخا دستبردار نبود.
🔸آوازۀ عشق زلیخا به یوسف تو شهر پیچید و زَنا شروع کردن به صحبت کردن پشت سر زلیخا.
🔸زلیخا وقتی دید زَنا پشت سرش دارن حرف میزن،تصمیم گرفت یوسف رو که تا اون موقع از چشم زَنا دور نگهداشته بود، از پرده بیرون بیاره و نشونشون بده.
🔸وقتی که بنا شد این زَنا بیان به جایی که زلیخا میخواد یوسف رو به نمایش بذاره، برا اونا مجلسی ترتیب داد و میوه و چاقو رو هم جلوشون گذاشت. اینا وقتی شروع کردن به بریدن میوه، زلیخا دستورش رو صادر کرد و یوسف وارد مجلس شد.
🔸همین که زَنا یوسف رو دیدن، از شدّت عظمت و بزرگی یوسف، واموندن و به جای میوه دستشون رو بریدن. گفتن اصلاً این آدم نیست یه فرشتۀ بزرگواره: «ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ».
🔸حالا که زلیخا احساس پیروزی میکرد و موقعیت رو مناسب میدید، شروع کرد به نتیجهگیری از این مجلس:
🍃قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِيهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ.
🍂[همسر پادشاه] گفت: این همان است که شما مرا به خاطر او سرزنش میکردید و من او را به سمت خویش کشاندم؛ امّا او [از خدا] چیزی خواست که پناهش دهد و اگر آن چه را که به او امر میکنم، انجام ندهد، بدون تردید او زندانی و ذلیل و خوار خواهد شد.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۳۲).
🔻ببینیم استاد دانشگاه توحید، چه واکنشی در برابر این تهدید از خودش نشون میده:
🍃قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ.
🍂(يوسف) گفت: پروردگارا! زندان براى من از آنچه مرا به آن دعوت مى كنند محبوبتر است، و اگر مكر و نيرنگ آن زنان را از من بازنگردانى، به سوى آنها ميل خواهم كرد و از نادانها خواهم بود.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۳۳).
🔸وقتی که قصّۀ یوسف به این جا رسید و زلیخا به سیم آخر زد، بازم یوسف با صاحب اصلیش حرف زد.
❗️خیلی قشنگه! زلیخا داره یوسف رو تهدید میکنه؛ امّا انگار نه انگار که مخاطب اصلی زلیخا، یوسفه.
♦️اون داره با خدای خودش حرف میزنه و میگه خدای صاحب اختیار من! اگه بناست بین پیشنهادی که اینا میدن و زندان، یکیشون رو انتخاب کنم، حتماً زندون رو انتخاب میکنم: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ».
✅توحید یعنی این که شما از هیچ دردسری برا گوش دادن به حرف خدا فرار نکنی. توحید یعنی دوست داشته باشی که به خاطر خدا دردسر ببینی.
♦️یوسف داره به خدا میگه خدای صاحب اختیار من! یوسف تو، زندانی رو که برا گوش دادن به حرف تو و پس زدن پیشنهاد گناه براش میبُرن، دوست داره.
❗️رو این «أحبّ» وایسید.
ما دردسر کشیدن برا خدا رو باید دوست داشته باشیم. این جا صحبت از قبول کردن دردسر نیست، صحبت از تحمّل کردن دردسر نیست، صحبت از دوست داشتن این دردسره.
✔️ یوسف میتونست بگه خدایا! من زندان میرم؛ ولی به پیشنهاد اونا تن نمیدم؛ امّا گفت من دوست دارم به خاطر رد کردن پیشنهاد اونا زندان برم.
❗️یوسف! ما رو ببخش که تو رو خوب نشناختیم! اگه اون قدری که از عشق زلیخا به تو گفتن، از عشق تو به خدا گفته بودن، الآن یه جور دیگهای تو رو دوست داشتیم.
⁉️ من از تو باید یاد میگرفتم هر چیزی برا خدا حتّی اگه ظاهرش دردسره، باید محبوب من باشه! چرا یاد نگرفتم؟
*•*•*•*•*•*
⬅️ شرح مفصل این ماجرا رو تو متن کامل درس بخونید.
#خلاصه_درس صد و سی و سوم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖
🌷 اینم پیدیاف درس صد و سی و سوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌺🌺🌺
✅ خلاصهی #درس صد و سی و چهارم:
درس توحید، تو زندون تعطیل میشه؟
🍃🌺🌺🌺
📝چند درسی هست که پای درس توحید حضرت یوسف علیه السلام نشستیم.
🔹تو قسمت قبل دیدیم که هم زلیخا و هم زَنای دیگه با دعوت و تهدید، یوسف رو به گناه دعوت کردن و یوسفم به خدا گفت: خدایا! من زندان رو انتخاب میکنم و دعوت این زَنا رو رد میکنم.
🔹بعدشم به خدا گفت: البتّه اگه تو نقشۀ این زَنا رو از من بر نگردونی، منم به سمتشون میل پیدا میکنم: «وَ إِلّا تَصْرِفْ عَنِّی كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ».
🔰انتهای مناجات یوسف یه جمله هست که باید روش حسّاس شد:
🍃«وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ» اگه من گرفتار نقشۀ اونا بشم و به سمتشون برم، از جاهلا میشم.
🔻یوسف داره یه درس بزرگ به ما میده:
● جاهل کسیه که خدا رو رها کنه و لذّتای دنیا رو بچسبه.
● در مقابل جاهل، عاقل قرار داره. عاقل، کسیه که حرف خدا رو گوش کنه.
🔻امام صادق علیه السلام تو یه جملۀ کوتاه، عقل رو این طوری تعریف کردن:
🍂عقل چیزی است که خدا به وسیلۀ آن بندگی میشود و بهشت به وسیلۀ آن به دست میآید.
📚(الکافی، ج۱، ص۱۱).
✔️ کسی که عقل داشته باشه، حیا هم داره. معنای اصلی حیا، خویشتنداری در برابر هر کار زشتیه.
🔹خب یوسف دعا کرد که خدا نقشۀ اونا رو ازش بر گردونه. خدا هم گفت:
🍃فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.
🍂پروردگارش دعاى او را اجابت كرد و مكر آنان را از او بگردانيد چرا كه او شنوا و داناست!
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۳۴).
🔹بعد از این یه دورۀ طولانی از زندگی یوسف شروع میشه: دورۀ زندان.
⁉️حالا تو زندان، درس توحید یوسف تعطیل میشه؟ نه.
🔹یوسف به همراه دو تا جوون وارد زندون میشه. این دو تا جوون دو تا خواب میبینن و از یوسف تعبیرش رو میپرسن:
🍃وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۳۶).
بذارید اوّل، از آخر آیه بگم:
❓این دو تا جوون، خواب دیدن؛ ولی چرا رفتن سراغ یوسف که براشون تفسیر کنه؟ مگه اونا میدونستن که یوسف، خواب تعبیر میکنه؟
☑️ اون چیزی که از آیه به راحتی میشه فهمید اینه: اون دو تا که ظاهراً از غلامای پادشاه بودن، وقتی از یوسف درخواست میکنن که تعبیرخوابشون رو بگه، دلیل این درخواست رو هم بیان میکنن. چرا ما اومدیم سراغ تو؟ چون ما معتقدیم تو از دستۀ آدمای نیکوکاری: «إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ».
▫️یعنی ما به خاطر این که میبینیم تو اهل نیکی هستی، احساس میکنیم میتونی خواب ما رو تعبیر کنی.
⁉️امّا اونا چه جوری فهمیدن که یوسف اهل نیکیه؟
🔹تو یه حدیث از امام صادق علیه السلام اومده که یوسف تو زندان برا دیگران جا باز میکرده و برا کسایی که محتاج بودن از این و اون قرض میگرفته و زندونیای ضعیف رو کمک میکرده.
📚(الکافی، ج۲، ص۶۳۷).
✅ اون آیه در کنار این حدیث یه نکتۀ مهمّی رو به ما یاد میدن:
❗️آدمای معمولی و حتّی گناهکاری که پایبندی چندانی ندارن و حتّی مشرکن، میدونن وقتی کسی اهل نیکی و احسان میشه، قدرت و فهمش از درک مفاهیم غیبی و معنوی زیاد میشه.
✔️ امروزم قصّه همینه. مردم به سمت کسی که اهل کارای خوبه، بیشتر از کسی که سوادش زیاده، گرایش دارن. اونی هم که سواد زیادی داره، باید بدونه اگه میخواد مردم بهش اعتماد کنن، باید اهل نیکی و احسان بشه.
🔹اینم یکی دیگه از درسای توحیدی یوسفه. این درس رو نباید دست کم گرفت.
****
⬅️ اگه می خواید ببینید که یوسف علیه السلام چه کلاس توحیدی تو زندون بر پا میکنه متن کامل درس رو بخونید.
#خلاصه_درس صد و سی و چهارم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖
🌺 اینم پیدیاف درس صد و سی و چهارم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درس صد و سی و پنجم:
خداهای اسمی چه جور خداییان؟
🍃🌹🌹🌹
📝 پای درس توحید یوسف نشستیم. تو سومین مرحله از این درسا هستیم.
❗️چه قدر جالبه! ما هیچ کجا تو وجود یوسف، ضعف روحی نمیبینیم.
✔️ این، ویژگی آدم موحّده. آدم موحّد تحت هیچ شرایطی دچار شکست روحی نمیشه.
▫️زندون شرایط خاصّ خودش رو داره. وقتی آدم تو زندون کنار چند تا اعدامی و اراذل و اوباش قرار میگیره، روحیهش رو میبازه. اگه هم نبازه، سعی میکنه خودش رو کنار بکشه.
▫️یوسف روحیهش رو که نباخته هیچی، خودش رو هم منزوی نکرده و درس توحیدش رو تو زندون برا زندونیا داره.
🔻بریم سراغ ادامۀ درس توحید یوسف:
🍃يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ.
🍂اى دو يار زندانى من، آيا خدايان متعدّد و پراكنده بهترند (مانند بتها، ستارگان و غيره) يا خداى يكتاى غالب و چيره (بر جهان هستى)؟
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۳۹).
● یوسف با یه سؤال داره بین دو نگاه مقایسه میکنه؛ نگاه مشرکانه و نگاه موحّدانه.
⁉️میگه همنشینای زندونی من! آدم، چند تا صاحب اختیار داشته باشه خوبه یا یه خدا؟
▪️اون صاحب اختیارایی که شما دارید، متفرقان؛ فرشتهها و آدما و بتها و ... .
▫️اون کسی که من دربارهحرف میزنم و بهش اعتقاد دارم خدای واحد قهّاره.
▪️شماها برا درخواست علم باید برید پیش یکی و برا درخواست روزی پیش یکی دیگه. اگه امنیت بخواید، باید یه خدا رو صدا بزنید و اگه قدرت بخواید، باید برید پیش یه خدای دیگه.
▪️تازه اگه از درد و مریضی بترسید باید برید سراغ یکی از اون الهههای شرّی که براتون درد و مرض رو امضا میکنه و اگه از غم و غصّه بخواید فرار کنید، باید برید به یه خدای دیگه التماس کنید.
⁉️حالا اگه الهۀ امنیت بخواد، براتون امنیت بیاره و یکی از اون الهههای شرّ بخواد براتون ناامنی بیاره، باید چی کار کنید؟
✅ بیاید برید در خونۀ یه خدا؛ خدایی که قهّاره. هیچ کسی نمیتونه بهش غلبه کنه. فقط در خونۀ اون رو که بزنید کافیه. این خدا وقتی اراده کنه، هیچ موجودی نمیتونه در مقابلش بایسته.
⁉️حالا دوستای زندونی من! کدوم یکی از اینا بهتره؟ خداهای متفرق شما یا خدای واحد قهّار؟
✔️ سؤالِ یوسف، سؤال از فطرته. آدما طوری آفریده شدن که دنبال یه مبدأَن که همه کاره باشه. پیش اون که رفتی، کارت حل بشه. خدایی باشه که تو قدرتش هیچ شکی نداشته باشی.
⬇️ دقّت کنید به این نکته:
🔴 واحد بودن خدا، فقط یه حقیقت نیست، یه نیازه. آدم نیاز داره که بیش از یه خدا نداشته باشه. خدا از یکی که زد بالا، دیگه نمیشه آرامش داشت.
🔷 یوسف داره دوستای زندونیش رو به فطرتشون بر میگردونه.
• اوّل با یه سؤال اونا رو با خودشون درگیر کرد.
• یه شکّی رو تو وجودشون ایجاد کرد.
• نسبت به عقیدههاشون متزلزلشون کرد.
• حالا میخواد حملۀ اصلی رو شروع کنه.
❕شیوۀ تدریس رو هم یاد بگیرید. اوّل ایجاد تردید، اونم با یه سؤال نرم، بعدش شلّیک.
🍃ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلّا أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ.
🍂شما به جاى خدا نمیپرستيد جز نامهايى [بى اثر و بى معنى] كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كردهايد، و خدا هيچ دليلى بر [حقّانيّت وپرستش] آنها نازل نكرده است. حكم فقط ويژه خداست، او فرمان داده كه جز او را نپرستيد. دين درست و راست و آيين پابرجا و حق همين است، ولى بيشتر مردم [حقايق را] نمىدانند.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۴۰)
🔹یوسف این جا شیش تا مطلب کلیدی میگه..
⬅️ می تونید تو متن کامل درس اولین مطلب مهم رو بخونید.
#خلاصه_درس صد و سی و پنجم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس صد و سی و پنجم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس صد و سی و ششم:
به جز خدا کی میتونه حکم بده؟
🍃🌻🌻🌻
🔷🔹پای درس توحید یوسف پیامبر علیه السلام نشسته بودیم که تو زندون بر پا شده بود.
🔹یوسف بعد از این که با یه سؤال زمینۀ برگشتن به فطرت رو تو رفقای زندونیش فراهم کرد، به عقیدۀ مشرکانهشون تاخت و گفت:
🍃ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلّا أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ.
🍂شما به جاى خدا نمى پرستيد جز نام هايى [بى اثر و بى معنى] كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كرده ايد، و خدا هيچ دليلى بر [حقّانيّت وپرستش] آنها نازل نكرده است. حكم فقط ويژه خداست، او فرمان داده كه جز او را نپرستيد. دين درست و راست و آيين پابرجا و حق همين است، ولى بيشتر مردم [حقايق را] نمى دانند.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۴۰).
🔹گفتیم تو این آیه حضرت یوسف علیه السلام شیش تا مطلب میگن.
🔻مطلب اوّل رو گفتیم:
هر چی غیر از خدا معبود باشه، جز اسم، هیچی دیگه نیست؛ اسمایی که خودتون و باباهاتون گذاشتید.
🔻امّا مطلب دوم:
▫️اگه بناست این اسما حقیقتی غیر از اسم بودنشون داشته باشن، باید براش از طرف خدا یه دلیلی داشته باشید.
▫️خدا برا خودش اسمایی رو مشخص کرده. اگه میخواید خدا رو صدا بزنید، با همون اسمایی صدا بزنید که خودش گفته، چرا اسمای خدا رو میذارید رو چیزای دیگه؟
🍃و لِلهِ الْأَسْماءُ الْحُسْني فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.
🍂و براى خدا، نامهاى نيک است خدا را به آن (نامها) بخوانيد! و كسانى را كه در اسماء خدا تحريف مى كنند (و بر غير او مى نهند، و شريک برايش قائل مى شوند)، رها سازيد! آنها به زودى جزاى اعمالى را كه انجام مى دادند، مى بينند!
✨(سورۀ اعراف(۷)، آیۀ۱۸۰).
▫️این اسما همون اسمایی هستن که خود خدا تو قرآنش آورده. یا از راه اولیای خودش به مردم گفته.
• اگه شفا میخوای، صداش بزن و بگو یا شافی!
• اگه رزق میخوای، بگو یا رازق!
• اگه راه رو گم کردی و حیرونی، بگو یا هادی!
• اگه در برابر دشمن احساس ضعف میکنی، بگو یا ناصر!
• اگه بار گناه رو دوشِت سنگینی میکنه، بگو یا غفور! و...
✅ البتّه نباید فراموش کرد که تو این عالم، کسایی هستن که مصداق اسمای خدا هستن. خدا هم بهشون قدرت خدایی داده، علم خدایی داده، حکمت خدایی داده و تو یه کلمه نور خودش رو به اونا داده.
🔹مصداق اصلی اسمای خدا، اهل بیت علیهم السلام هستن که امام صادق علیه السلام فرمودن:
☘ به خدا قسم ما هستیم نامهای نیکوی خدا که خداوند عملی را از بندگان نمیپذیرد، جز با معرفت ما.
📚(الکافی، ج۱، ص۱۴۴).
✅ وقتی اهل بیت علیهم السلام رو صدا میزنید، انگار همۀ اسمای خدا رو با هم صدا زدید.
• مریض شدید، بگید یا حسین!
• فقیر شدید، بگید یا حسین!
• دنبال راه میگشتید، بگید یا حسین!
▫️وقتی میگید یا حسین! تردید نکنید که دارید خدا رو با بهترین و قشنگترین اسماش میخونید.
🔹خود اهل بیتم وقتی که مشکلی پیش میاومد، همدیگه رو صدا میزدند.
☘ امام باقر علیه السلام وقتی تب میکردن، برا پایین آوردن تب، لباسی رو تو آب خنک میذاشتن و یه لباسم تنشون بود و یکی در میون عوض میکردن و با صدای بلند که تا دم در خونه هم صداشون شنیده میشد میگفتن: «یا فاطمه یا بنت محمّد».
📚(الکافی، ج 8، ص 109)
✔️ به هر حال تو مطلب دوم یوسف میخواد بگه اگه اسم حقیقتی غیر از اسم بودن داشته باشه، باید خدا پای اون رو امضا کنه.
⬅️ جواب این سوال که: "به جز خدا کی میتونه حکم بده؟" تو مطلب سوم اومده؛ حتما متن کامل درس رو بخونید...
#خلاصه_درس صد و سی و ششم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻 اینم پیدیاف درس صد و سی و ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌸🌸🌸
✅ خلاصهی #درس صد و سی و هفتم:
چرا همه یوسف رو تبرئه کردن جز خودش؟
🍃🌸🌸🌸
♦️رسیدیم به مرحلۀ چهارم زندگی یوسف علیه السلام؛ وقتی که به خاطر تعبیر خواب پادشاه، از زندون بیرون میآد، پادشاه دستور میده که یوسف رو از زندون بر گردونن؛ امّا یوسف قبل از قبول آزادی، یه نکتهای رو میگه:
🍃و قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلي رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ.
🍂پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد!» ولى هنگامى كه فرستادۀ او نزد وى [يوسف] آمد گفت: «به سوى صاحبت بازگرد و از او بپرس ماجراى زنانى كه دستهاى خود را بريدند چه بود؟ كه خداى من به نيرنگ آنها آگاه است.»
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۵۰).
✔️ قبل از این که یوسف بخواد بیاد بیرون، میخواد هر نوع سوء ظنّی رو از خودش دور کنه. اون پیامبر خداست؛ نباید کسی بهش بدگمان باشه.
🔻عزیز مصر زَنا رو جمع کرد و گفت:
🍃قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ.
🍂(پادشاه آن زنان را طلبيد و) گفت: «وقتی كه يوسف را به سوى خويش کشاندید، جريان كارتان چه بود؟» گفتند: «منزّه است خدا، ما هيچ عيبى در او نيافتيم!» (در اين هنگام) همسر عزيز گفت: «الآن حق آشكار گشت! من بودم كه او را به سوى خود دعوت كردم و او از راستگويان است!
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیه۵۱).
❗️دقیقاً همونایی که برا یوسف نقشه کشیده بودن، زبون به اعتراف باز کردن.
معامله با خدا و بندۀ خدا بودن، نتیجهش همینه. همونایی که میخواستن از یوسف به نفع هوا و هوس خودشون استفاده کنن و وقتی نتونستن، عقدهشون رو با زندانی کردن یوسف، خالی کردن، سرباز خدا شدن و دارن خود به خود مقام یوسف رو بالا میبرن.
🔻بعد از این یوسف شروع میکنه به حرف زدن:
🍃ذلِکَ لِيَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِی كَيدَ الخائِنِينَ.
🍂[يوسف گفت: «اين [درخواست اعادۀ حيثيّت] براى آن بود كه [عزيز مصر] بداند من در پنهان به او خيانت نكردم و خدا نيرنگ خائنان را به جايى نمىرساند.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۵۲).
☑️ بازم حرف از خداست. یوسف دنبال بهونهست برا این که از محبوبش حرف بزنه. همه جا بهونه برا حرف زدن از خدا هست.
🔻بخش دوم حرفای یوسف، خیلی معرکهست. حالا که همه یوسف رو تبرئه کردن و بیگناهیش برا همه ثابت شده، یه جملۀ طلایی رو از یوسف بشنوید:
🍃و ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ.
🍂من نفس خود را تبرئه نمىكنم، زيرا كه نفس (انسانى) پيوسته فرماندهنده به زشتى است مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من بسيار آمرزنده و مهربان است.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۵۳).
❌ از حرفای بخش اوّل یوسف و حرفایی که زَنا و زلیخا زدن، آروم آروم داره این برداشت میشه که یوسف برا خودش کسیه؛ امّا یوسف که استاد توحیده، حواسش هست که نباید این ذهنیت ایجاد بشه.
✅ این نکته هم تو این جمله، یه مطلب توحیدیِ خیلی مهمّه.
یوسف میخواد بگه:
☘ آهای مردم! فکر نکنید این من بودم که تونستم به نفسم غلبه کنم و دعوت زلیخا و زَنای دیگه رو رد کنم. خدا بهم رحم کرد. فقطم خدا. بنده در برابر نفسش ضعیفه. برا رها شدن از دام نفس، هیچ راهی جز خدا وجود نداره.
⬅️ ادامه این درس شیرین رو تو متن کامل درس بخونید.
#خلاصه_درس صد و سی و هفتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس صد و سی و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌼🌼🌼
✅ خلاصهی #درس صد و سی و هشتم:
کی یوسف رو این طوری تربیت کرد؟
🍃🌼🌼🌼
🔷🔹تا حالا تو چهار مرحله از زندگی حضرت یوسف علیه السلام پای درس توحیدشون نشستیم و حسابی کیف کردیم.
🔰عزیز مصر بعد از آزادی یوسف از زندون به یوسف میگه:
🍃إنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ.
🍂تو امروز پیش ما صاحب قدرت و جایگاه و امین هستی.
✨(سورۀ یوسف (12)، آیۀ 55).
❗️نمیدونم عزیز مصر حواسش بوده یا نه؛ ولی هر چی هست، خیلی دقیق حرف زده؛ چون نمیگه ما به تو قدرت و جایگاه دادیم، میگه تو پیش ما صاحب قدرت و جایگاهی.
⁉️ انگار عزیز مصرم فهمیده که این قدرت و جایگاه رو اون نمیتونه به یوسف بده؛ پس این قدرت و جایگاه رو اگه عزیز مصر به یوسف نداد، کی داد؟
خدا معطّلمون نمیکنه و خیلی زود جوابش رو تو آیۀ بعدی میده:
🍃و كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ.
🍂و اين چنين يوسف را در آن سرزمين قدرت و توان داديم كه در هر جاى آن مىخواست مسكن مىگُزيد. ما رحمت خود را به هر كس بخواهيم مىرسانيم و هرگز پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكنيم.
✨(سورۀ یوسف (12)، آیه56).
✔️ خدا تو قرآن میگه تا همۀ حواسا جمع باشه: اون کسی که یوسف رو به این جا رسوند، هیچ کسی جز خودش نبود.
▫️آرامبخشی این آیهها به اینه که آدم یقین میکنه خدا حواسش جمعِ ماست. لحظهای از ما غافل نیست.
▫️این یوسف یه موقعی از کل دنیا، ته چاه رو داشت. خدا میگه الآن بهش چنان جایگاهی دادیم که هر کجا بخواد، میتونه ساکن بشه.
🔶🔸آدم وقتی رشتۀ زندگیش رو میده دست خدا، اگه به همهکاره بودن خدا اعتقاد داشته باشه، خیالش راحته که اون کسی که داره زندگیش رو مدیریت میکنه، کسیه که همه چی دستشه.
▫️این آدم وقتی تو چاهه و تو زندون و تو کاخ، همه جا خودش رو دست همون کسی میدونه که سررشتۀ زندگی رو سپرده به اون. نه چاه و زندون، بیتابش میکنه و نه کاخ، مغرورش میکنه.
❗️چه قدر نیاز داریم به این درس، از زندگی یوسف!
⛔️ یکی از عیبای بزرگ ما اینه که تو فراز و نشیبای زندگی، حسابی به هم میریزیم و آرامشمون رو از دست میدیم. ماها آرامشمون وقتیه که شرایط زندگیمون مطابق میلمون پیش بره. این، خیلی مشکل بزرگیه.
❌ وقتی رابطۀ ما با خدا تحت تأثیر فراز و نشیبای زندگی قرار میگیره، شیطون خیلی راحت میتونه با ایمان ما بازی کنه.
✅ خدا تو این آیه داره یه پیام خیلی مهم رو به ما میده:
آهای بندههای من! این یوسفی که الآن به تخت قدرت تکیه زده، همونیه که با بیگناهی تمام، به چاه و به زندون افتاد؛ امّا اون خدایی که یوسف بهش ایمان داره، هم تو چاه هست، هم تو زندون و هم تو کاخ. قدرت خدا تو هیچ کدوم از این جاها کمتر یا بیشتر از جاهای دیگه نیست.
🔰برا این که کسی فکر نکنه که این لطف خدا تنها در حق یوسف بوده، خدا تو این آیه میگه:
✨«نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»
✨رحمت ما اختصاصی نیست، ما رحمتمون رو به هر کسی که بخوایم میرسونیم.
✔️ البتّه خواستنِ ما قاعده داره: یوسف، محسن بود، شما هم محسن بشید تا رحمتی که به یوسف رسید، به شما هم برسه.
🔷🔹باید بریم سراغ مرحلۀ بعدی زندگی یوسف. مرحلهای که برادراش میآن و بدون این که بشناسنش، ازش آذوقه میخوان و بالأخره یوسف با یه ترفندی، بنیامین رو هم از اونا میگیره و پیش خودش نگه میداره تا این که …
⬅️ ادامه این قسمت مهم و آموزنده رو تو متن کامل درس بخونید.
#خلاصه_درس صد و سی و هشتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌼🌼🌼🍃➖➖➖
🌼 اینم پیدیاف درس صد و سی و هشتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌷🌷🌷
✅ خلاصهی #درس صد و سی و نهم:
میشه یه آدم، این قدر مهربون باشه؟
🍃🌷🌷🌷
📝 تو درس قبل گفتیم که برادرا یوسف رو شناختن و به اشتباهشونم اعتراف کردن؛ تو این درس میخوایم در بارۀ برخورد یوسف با اعتراف برادرا حرف بزنیم.
🔻خب برادرا اعتراف کردن و گفتن:
🍃قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ.
🍂گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشيده و ما خطاكار بوديم!»
✨(سورۀ یوسف(12)، آیۀ91).
❓جواب یوسف به برادرا چی بود؟
🍃قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ.
🍂(يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست! خداوند شما را مىبخشد و او مهربانترين مهربانان است!
✨(سورۀ یوسف(12)، آیۀ29).
🔸اوّلین حرف یوسف اینه که هیچ سرزنشی برا شما نیست. این «هیچ»، برداشت سلیقهای من از این آیه نیست، عین معنای آیهست.
❗️چه نکتههای لطیفی تو این جمله هست.
▫️یوسف تو جملهای که اعلام بخشش میکنه، حتّی یه بار از خودش حرف نمیزنه.
▫️اون میتونست بگه من شما رو سرزنش نمیکنم؛ امّا حرف از «من» نباید باشه.
▫️یوسف میگه سرزنشی بر شما نیست. زبون حال یوسف اینه که من کیام که بخوام شما رو سرزنش کنم یا نکنم.
🔸این برادرا شایستۀ عقوبت و تنبیهن. سرزنش کمترین کاریه که میشه در حقشون کرد.
▫️کاری که برادرا انجام دادن، یه گناه شخصی نبود، اونا مرتکب جرم شدن.
▫️امّا یوسف چه قدر بزرگواره که میگه نه تنها عقوبت نمیشید، هیچ سرزنشی نمیشید.
🔸«الیوم» یعنی امروز. خودمونیِ «الیوم»، یعنی بر گذشتهها صلوات.
▫️شما امروز اعلام پشیمونی کردید، به اشتباهتون پی بردید.
▫️من خدایی دارم که وقتی بنده با گناهای سنگین میره پیشش، اگه دل پشیمون با خودش ببره، خدا میگه بر گذشتهها صلوات.
🔸من امروز با برادرایی مواجه شدم که دارن میگن ما اشتباه کردیم.
▫️دارم پشیمونی رو تو حرف و تو چهرهشون میخونم.
▫️این برادرا فرق دارن با برادرایی که از شدّت حسادتشون حاضر شدن برادر کوچیکشون رو بندازن تو چاه.
🔻«الیوم» اون خطّیه که خدا بین گذشته و الآن بندهها میکشه و میگه:
☘التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَاذَنْبَ لَه
کسی که از گناهش توبه کرده، مثل کسیه که هیچ گناهی نداره.
📚(الکافی،ج 4، ص232).
⁉️پس حالا که شما پشیمونید و مثل کسی هستید که هیچ گناهی نداره، چرا باید سرزنشتون کرد؟
❗️چه جملۀ تاریخیای گفته یوسف که پیغمبر عزیز ما هم روز فتح مکّه یادآوریش میکنن.
🔻وقتى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله تو روز فتح مكّه وارد شهر مكّه شدن، درِ كعبه رو باز کردن و فرمودن:
☘ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ
معبودى جز خدا نيست كه يگانه است و شريكى ندارد، وعدۀ او راست شد و بندۀ خود را يارى كرد و به تنهايى لشكرهاى مشركان را شكست داد.
▫️بعدم فرمودن: «(اى مردم مكّه!) چی مىگيد؟ و چی فکر میکنيد؟
▪️اونا جواب دادن: ما فکر خوب میکنیم و حرف خوب میزنیم. تو برادرى كريم و فرزند برادرى كريم هستى که حالا قدرت پیدا کردی.
▫️حضرت فرمودن: من همون حرفی رو مىگم كه برادرم يوسف گفت:
☘لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ.
(يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست! خداوند شما را مىبخشد و او مهربانترين مهربانان است!»
📚(الکافی،ج 4، ص225).
⁉️یوسف! چی کار کردی که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله میگه منم همون کاری رو میکنم که برادرم یوسف کرد؟
⬅️شیرینی و زیبایی های زیادی از این جریان هنوز باقی مونده که می تونید تو متن کامل درس بخونید.
#خلاصه_درس صد و سی ونهم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖
🌷 اینم پیدیاف درس صد و سی و نهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌺🌺🌺
✅ خلاصهی #درس صد و چهلم:
ما هم میتونیم به اندازۀ یوسف علیه السلام مهربون باشیم؟
🍃🌺🌺🌺
📋تو این درس می خوایم بریم سراغ مرحلهای که یوسف با پدر و مادرش مواجه میشه.
🔹بعد از این که یوسف به برادرا میگه خدا شما رو میبخشه و خیال اونا رو راحت میکنه، میگه:
🍃اذهَبُوا بِقَمِيصِی هذا فَأَلقُوهُ عَلی وَجهِ أَبِی يَأتِ بَصِيراً وَ أتُونِي بِأَهلِكُم أَجمَعِينَ.
🍂اين پيراهن مرا ببريد و بر روى پدرم بيفكنيد كه بينا مى شود و همه خاندانتان را نزد من آوريد.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۹۳).
❗️لباس یوسف، پیامآور فراق برا حضرت یعقوب بود و حالا لباس، بناست پیامآور وصال باشه. چه قدر یوسف خوش سلیقهست!
🔻به یه نکته دقّت کنید تا یه پردۀ دیگه از مهربونی یوسف براتون کنار بره:
▫️یوسف میتونست کسی رو بفرسته دنبال پدر و مادر و فامیلا که اونا رو بیارن به مصر؛ امّا به همونایی که پدر رو ناراحت کردن و عاقش شدن، گفت لباسش رو برا پدر ببرن.
▫️انگار که یوسف دلش میخواست اثر گناه بزرگی که برادرا مرتکب شدن، به وسیلۀاین کار، درست و حسابی از بین بره.
🔻یه نکتۀ دیگه:
یوسف میتونست برادراش رو ببخشه و بگه برید سر خونه زندگیتون؛ امّا اونا رو دعوت میکنه به مصر تا بتونن با خیال راحت به زندگیشون ادامه بدن.
▫️اینم یکی دیگه از برخوردای خداییِ حضرت یوسفه.
✅ خدا بندۀ گناهکارش رو که میبخشه، نمیگه حالا که بخشیدمت برو، میگه حالا که بخشیدمت بیا پیش خودم. خدا به بندۀ گناهکارش سرمایه میده.
▫️یوسفم برادرا رو که بخشید، بهشون سرمایۀ جدید داد. تازه لطفش فقط شامل حال برادرا نشد، یوسف علاوه بر برادرا، به زن و بچههاشونم پناه داد.
🔹خب، بنا شد پیرهن یوسف رو برا پدر ببرن. پیرهن یوسف رو انداختن روی صورت یعقوب و بیناییش برگشت.
🔹یعقوب به همراه همسر و بچهها بار سفر میبندن و میرن به سمت مصر. یوسفم از اون طرف میآد بیرون شهر و یه خیمهگاهی رو راه میندازه تا قبل این که پدر و مادر و فامیلاش وارد شهر بشن، ازشون استقبال کنه.
🔹یوسف خودش دست پدر و مادر رو گرفت و اونا رو روی تخت پادشاهی نشوند و بعدشم همه در برابر یوسف به خاک افتادن: «وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً».
❗️یه مقدار این صحنه رو تصوّر کنید! برادرا به همراه پدر و مادر در برابر یوسف به سجده افتادن. وقتی خدا میخواد یه بنده رو عزیز کنه، چه غوغایی به پا میکنه!
❗️خدایا! ما رو ببخش که تو گیر و دار زندگی، یادمون میره عزّت و ذلّت دست توئه. ایمانمون رو به قدری بالا ببر که اگه یه موقعی همۀ مردم بهمون پشت کردن، ذرّهای تو این که فقط تویی که میتونی آدما رو عزیز یا ذلیل کنی، شک نکنیم.
🔹به هر حال وقتی که یوسف دید همه در برابرش سجده کردن به پدر گفت: اى پدر! اين (سجود) تعبير خواب پيشين من است.
▫️این کدوم رؤیا بود؟ اونی که همون ابتدای سورۀ یوسف اومده:
🍃إِذ قالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوكَباً وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ رَأَيتُهُم لِي ساجِدِينَ.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۴).
▫️ظاهراً اون یازده ستاره، برادرا هستن، خورشید، یعقوبه و ماه هم مادر حضرت یوسفه.
❗️میبینید تو این خواب و تعبیرش چه قدر امید جا گرفته! نماد برادرا تو این خواب، ستارهست.
▫️ستاره، نماد نوره، گر چه نورش به ماه و خورشید نمیرسه؛ ولی نماد بدی و ظلمت نیست.
☑️ برادرایی که گناه بزرگی رو مرتکب شدن؛ ولی توبه کردن، شدن ستاره. این یعنی راه بازه، حتّی اگه بزرگترین گناها رو مرتکب شده باشی. این یعنی ناامیدی ممنوع.
❗️اصلاً تعبیر ستاره به این برادرا آدم رو دیوونه میکنه. این که خدا از این برادرا به عنوان ستارههایی که برا یوسف سجده میکنن، یاد میکنه، نشون میده که خدا چه قدر اینا رو بخشیده.
#خلاصه_درس صد و چهلم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖
🌺 اینم پیدیاف درس صد و چهلم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و یکم:
«لَطیفٌ لِما یَشاء» یعنی چی؟
🍃🌹🌹🌹
☑️ داشتیم صحنهای رو که پدر و مادر یوسف باهاش رو به رو شدن، تو آیههای قرآن میخوندیم. یوسف داشت با پدرش حرف میزد:
🍃وَ قَد أَحسَنَ بِی إِذ أَخرَجَنِی مِنَ السِّجنِ وَ جاءَ بِكُم مِنَ البَدوِ مِن بَعدِ أَن نَزَغَ الشَّيطانُ بَينِی وَ بَينَ إِخوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ العَلِيمُ الحَكِيمُ.
🍂و حقّا كه با من نيكى كرد آن گاه كه مرا از زندان بيرون آورد و پس از آن كه شيطان ميان من و برادرانم را فاسد كرده بود، شما را از صحرا (به اين جا) آورد. بى ترديد پروردگار من به هر كه خود بخواهد احسان كننده و هر امر مشكلى را به تدبير دقيق و نافذ خود آسان كننده است، همانا اوست كه دانا و با حكمت است.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۱۰۰).
♦️یوسف بازم بهونه پیدا کرده برا حرف زدن در بارۀ خداش. اصلاً نمیذاره یه خورده طعم نفسانیت تو دهنش مزه کنه. همهش خودش رو میکشه کنار تا خدا برا همه واضح و آشکار معلوم بشه.
🔻یوسف داره به یعقوب میگه:
پدرم! چه خدای خوب و مهربونی دارم من! چه قدر خوب باهام تا کرد. اون بود که من رو از زندون بیرون آورد:
«أَخرَجَنِی مِنَ السِّجنِ».
❗️آهای مردم! گوش کنید به حرف یوسف و یاد بگیرید حسن ظن داشتن به خدا یعنی چی.
❌ یوسف مثل ما نیست که وقتی مشکلی براش پیش میآد، اعتراض کنه و به پدرش بگه:
▪️بابا! کجا بودی ببینی چه بلاهایی که به سرم اومد!
▪️افتادم تو چاه و به عنوان برده فروختنم، به جرم تن ندادن به گناه رفتم زندون.
▪️نمیدونم چرا خدا این قدر بلا به سر من ریخت! مگه دیواری کوتاهتر از من پیدا نکرد؟
❎ نه، یوسف اهل این حرفا نیست.
✅ از همۀ قصّۀ پر فراز و نشیبش میره سراغ اون قسمت شیرینش که از زندون خلاص میشه.
➖ آزاد شدنش رو هم نه به رفیق زندونیش نسبت میده و نه به پادشاه مصر. میگه اونی که من رو از زندون بیرون آورد، خدا بود: «أَخرَجَنِی مِنَ السِّجنِ».
➖ بعدش یوسف از یه ویژگی خداش حرف میزنه که خیلی قابل توجّهه:
«إِنَّ رَبِّی لَطِيفٌ لِما يَشاءُ».
🔻امام رضا علیه السلام در بارۀ صفت لطیف یه چیزی میگن که خیلی قابل توجّهه:
▫️لطيف به معناى كمى، لاغرى و ناچيز بودن نيست، بلكه بهمعناى نفوذ در چيزها و درکناشدنى است.
📚(الکافی، ج 1، ص 122).
❗️با این معنا چه قدر این آیه شیرین میشه! یوسف داره به مسائلی اشاره میکنه که وقتی آدم به ظاهرشون نگاه میکنه، اگه به قدرت خدا ایمان نداشته باشه، احساس میکنه دیگه آخر خطه و امیدی نیست؛ امّا وقتی خدایی هست که قدرت نفوذش حد و اندازه نداره، دیگه ناامیدی معنا نداره.
✅ وقتی به «لَطیفٌ لِما یَشاء» این طوری نگاه میشه، تازه آدم میفهمه که چه دنیایی جلو چشمش بوده، امّا ازش غفلت کرده.
❗️نفوذ خدا به قدری تو مخلوقاتش قویه که همۀ اونایی رو که میخوان کسی رو زمین بزنن، وسیلهای میکنه برا بالا رفتن آدم.
♦️برادرای یوسف و زلیخا و زَنای مصری، همه دنبال این بودن که یوسف زمین بخوره؛ امّا خبر نداشتن که خدا داره تدبیری میکنه که یوسف بره بالا، اونم به وسیلۀ خود همینا. یعنی بدون این که خودشون بدونن، همین آدما عاملی شدن برا بالا رفتن یوسف.
♦️وقتی خدا رو «لَطیفٌ لِما یَشاءُ» بدونی، همه چیز رو سرباز خدا میدونی. دوست و دشمن فرقی نداره، جوندار و بیجون فرقی نمیکنه، کوچیک و بزرگ نداره، غریبه و آشنا یکیان، دور و نزدیکم نداره، همه سرباز خدا هستن.
⬅️ هنوز تعریف یوسف از خداش و مصادیق ظهور اسم «لَطیفٌ لِما یَشاء» تموم نشده.
تو متن کامل درس ادامه این بحث شیرین رو ببینید.
#خلاصه_درس صد و چهل و یکم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس صد و چهل و یکم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و دوم:
قصّۀ «لَطیفٌ لِما یَشاء» تا کجا ادامه داره؟
🍃🌻🌻🌻
📝 تا این جا «لَطیفٌ لِما یَشاء» رو تو بخش اوّل قصّۀ یوسف دیدیم. بریم سراغ قسمتای دیگه قصّه و این صفت خدا رو ببینیم.
🔸 یوسف از چاه در اومده و حالا رفته تو کاخ پادشاه. زلیخا با دامی که پهن کرده، میخواد یوسف رو از راه به در کنه؛ ولی خدا جوری خودش رو به یوسف نشون داده که حتّی تو خیالشم نمیآد به پیشنهاد زلیخا فکر کنه.
🔸 وقتی یوسف با عزم راسخ زلیخا مواجه شد، رفت به سمت در. زلیخا هم به دنبالش دوید. نزدیکای در بود که زلیخا از پشت، لباس یوسف رو گرفت و پاره شد و همین موقعم، عزیز مصر سر رسید.
🍃 وَ استَبَقَا البابَ وَ قَدَّت قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَ أَلفَيا سَيِّدَها لَدَی البابِ.
🍂 و هر دو از يكديگر به سوى در پيشى گرفتند و آن زن پيراهن وى را از پشت بدريد، و (چون در باز شد) هر دو آقاى زن را (شوهرش را) نزديك در يافتند.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۲۵).
⁉️ خب، حالا پادشاه مصر باید چه جوری قضاوت کنه؟ انگشت اتّهامش رو به سمت کی نشونه بگیره؟ حالا همسرش چی میگه؟
🍃 قالَت ما جَزاءُ مَن أَرادَ بِأَهلِكَ سُوءاً إِلّا أَن يُسجَنَ أَو عَذابٌ أَلِيمٌ.
🍂 زن گفت: جزاى كسى كه به خانواده ات قصد بدى كند چيست جز آن که زندانى شود يا عذابى دردناك ببيند؟!
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۲۵).
❗️زلیخا طوری برخورد میکنه که انگار یوسف اون رو به دام انداخته و حالا عزیز مصر به دادش رسیده.
به دروغ اتّهام میزنه، غیرت پادشاه رو هم تحریک میکنه و حکم رو هم صادر میکنه که یا زندانیش کن و یا یه عذاب سخت و دردناکی بهش بده: «أَن يُسجَنَ أَو عَذابٌ أَلِيمٌ».
⁉️ الآن یوسف باید از خودش رفع اتّهام کنه و این کار رو هم میکنه؛ امّا واقعاً با دو تا کلمه، میشه این اتّهام بزرگ رو دور کرد؟
🍃 قالَ هِیَ راوَدَتنِی عَن نَفسِی.
🍂 (يوسف) گفت: اين زن مرا به سمت خودش کشاند.
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۲۶).
❗️خیلی خوشخیالیه که فکر کنیم عزیز مصر بین این دو تا ادّعای متّضاد، ادّعای یوسف رو قبول میکنه و حرف زنش رو کنار میذاره؛ امّا نه، تا وقتی که خدای «لَطیفٌ لِما یَشاء» هست، این حرفا خوشخیالی نیست. خدای یوسف، کارش رو خوب بلده.
🍃 وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِن أَهلِها إِن كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَت وَ هُوَ مِنَ الكاذِبِينَ* وَ إِن كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَت وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ.
🍂 و در اين هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه: «اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده، آن آن راست مىگوید، و او از دروغگويان است. و اگر پيراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مىگوید، و او از راستگويان است».
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۲۶-۲۷).
⁉️ اون کی بود که شهادت داد؟ یه بچّه.
✅ خدا به یوسف الهام کرد به عزیز مصر بگو از این بچّه، حقیقت ماجرا رو بپرسه. به اذن خدا اون بچّه که هنوز به حرف زدن نیفتاده بود، زبون باز کرد و اون چارۀ قشنگ رو برا تشخیص متّهم اصلی جلو پای عزیز مصر گذاشت.
❇️ خدای «لَطیفٌ لِما یَشاء» به جای خودش که میرسه، بچّه رو هم به زبون میآره. خدا خواسته که این بچّه از تولد تا یه زمانی توانایی حرف زدن نداشته باشه؛ امّا به موقش وقتی اراده کنه، بچّه رو به زبون میآره.
✔️ وقتی خدا سربازش رو رو میکنه، تو یه لحظه همه چیز عوض میشه. عزیز مصر قدرت انکار دلیلی رو که از اون بچّه شنیده، نداره..
⬅️ ادامه ظهور صفت «لَطیفٌ لِما یَشاء» خدای مهربون رو تو متن کامل درس ببینید.
#خلاصه_درس صد و چهل و دوم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻اینم پیدیاف درس صد و چهل و دوم ، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌸🌸🌸
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و سوم:
یه قصّه و این همه خدا؟!
🍃🌸🌸🌸
📋 تو درس قبل «لَطیفٌ لِما یَشاء» رو تو جاهای مختلف زندگی یوسف بررسی کردیم.
🔻تو سورۀ یوسف، آخرین آیهای که در بارۀ قصّۀ یوسفه، مناجاتیه که یوسف با خدا داره و خودش دنیای توحیده:
🍃رَبِّ قَد آتَيتَنِی مِنَ المُلكِ وَ عَلَّمتَنِي مِن تَأوِيلِ الأَحادِيثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ أَنتَ وَلِيِّی فِی الدُّنيا وَ الآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسلِماً وَ أَلحِقنِی بِالصَّالِحِينَ.
🍂پروردگارا! بخشى (عظيم) از حكومت به من بخشيدى و مرا از علم تعبير خوابها آگاه ساختى! اى آفرينندۀ آسمانها و زمين! تو ولىّ و سرپرست من در دنيا و آخرت هستى، مرا مسلمان بميران و به صالحان ملحق فرما!
✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ ۱۰۱).
🔹 غیر از اینم از یوسف توقّعی نیست که در اوج قدرت، یادش باشه که چه کسی این حکومت رو بهش عطا کرده.
🔹 همۀ مسیری که تو درس قبل، از زندگی یوسف گفتیم که اون رو به قدرت رسوند، چیزیه که یه لحظه از یاد یوسف بیرون نمیره.
✖️خیلی از ماها این طوری نیستیم. ماها وقتی که خدا مشکلامون رو حل میکنه و از فشار سختیا بیرون میآیم، خیلی زود همه چیز رو فراموش میکنیم.
🔻قرآن این حال ما رو چه خوب و دردناک توصیف کرده:
🍃وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِداً أَو قائِماً فَلَمَّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلیٰ ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلمُسرِفِينَ ما كانُوا يَعمَلُونَ.
🍂و چون انسان را سختى و زيان رسد، ما را (در همه حال) به پهلو خفته يا نشسته يا ايستاده مىخواند و چون سختى و زيانش را از او برداريم، آن چنان مىرود كه گويى ما را براى (رفع) آسيبى كه به وى رسيده، نخوانده است! اين چنين براى اسرافكاران آنچه كه به جا مىآورند آراسته شده است.
✨(سورۀ یونس(۱۰)، آیۀ۱۲).
❗️چه قدر با این قسمت از آیه باید سوخت:
🍃«فَلَمَّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلي ضُرٍّ مَسَّهُ»
🔻معنای خودمونی این قسمت از آیه اینه:
▪️وقتی ما مشکلش رو بر طرف میکنیم، میره و پشت و سرشم نگاه نمیکنه، انگار نه انگار که قبل از این، داشت التماسمون میکرد که مشکلش رو بر طرف کنیم.
❕حال و روز خیلی از ماها رو تو این آیه به راحتی میشه پیدا کرد.
🔹 این از قسمت اوّل مناجات که یوسف توش میخواد بگه من یادم هست اگه قدرتی دارم، تو بهم دادی.
🔻جملۀ دوم مناجات یوسف با خدا به علم تعبیر خواب اشاره میکنه:
🍃«وَ عَلَّمتَنِي مِن تَأوِيلِ الأَحادِيثِ».
▫️وقتی تو قصّۀ حضرت یوسف دقّت میکنید، میبینید رؤیا یه جایگاه ویژه داره.
▫️یوسف با تعبیر دو تا خواب، هم از اتّهام تبرئه شد و هم از زندان آزاد شد و هم به مقام خزانهداری رسید.
✅ انگار یوسف به خدا داره میگه: خدایا! من حواسم هست که اگه اون خوابا رو تعبیر نکرده بودم، الآن این جا نبودم؛ امّا این رو هم میدونم اونی که علم تعبیر خواب بهم داد، تو بودی.
🔹 الآن یوسف به مقام و جایگاه ویژهای رسیده؛ امّا حواسش هست که بندۀ اون خداییه که آفرینندۀ آسمونا و زمینه.
❗️خدایا! یوسف در برابر عظمت آسمونا و زمینی که تو آفریدی هیچه؛ ولی دلش خوشه که تو مولا و سرپرستش هستی.
🔹 تا این جا یوسف داشت مناجات میکرد. حالا میخواد از خدا حاجت بخواد. جالبه بدونیم یوسف بعد از این همه فراز و نشیب از خدا چی میخواد.
⁉️ مگه حاجتی هست که یوسف بهش نرسیده باشه؟
⬅️ برا پیدا کردن جواب این سؤال و دیدن بقیه نکات متن کامل درس رو حتما بخونید.
#خلاصه_درس صد و چهل و سوم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖
🌸 اینم پیدیاف درس صد و چهل و سوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌼🌼🌼
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و چهارم:
تا حالا به معنی «جَوون» فکر کردید؟
🍃🌼🌼🌼
🖊تو بحث قرآن بودیم و ذکر بودنش. گفتیم قرآن آدما رو یاد چیزایی که بهشون نیاز دارن میندازه. در بارۀ ذکر خدا و ذکر نعمتای خدا حرف زدیم و رسیدیم به ذکر دوستای خدا. گفتیم ذکر دوستای خدا، ذکر خداست.
🔻از این درس با محوریت سورۀ کهف، میریم سراغ یه گروه دیگه از دوستای خدا:
⬅️ اصحاب کهف.
🔹خدا اوّل یه دور نمایی از قصّۀ اصحاب کهف رو میگه و بعد وارد ریز قضایاشون میشه:
🍃إِذ أَوَی الفِتيَةُ إِلَي الكَهفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ هَيِّئ لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً.
🍂(به ياد آر) آن گاه كه آن جوانان در آن غار بزرگ پناه گرفتند پس گفتند: پروردگارا، از جانب خود به ما رحمتى ببخش و براى ما در كارمان هدايت و نجات فراهم ساز.
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۰).
🔹«فتیة» تو لغت جمع «فتی» به معنای جَوونه.
⁉️چرا خدا از اصحاب کهف، با تعبیر جوون یاد میکنه، در حالی که وقتی اونا به غار رفتن، سنّی ازشون گذشته بود؟
🔻جواب این سؤال رو تو این حدیث میشه پیدا کرد:
☘سليمان بن جعفر میگه: امام صادق علیه السلام به من فرمودن:
➖ ای سليمان! «فتیٰ» کیه؟
➖ گفتم: «فدای شما بشم! کلمۀ «فتیٰ» پیش ما به معنی جَوونه».
➖ امام علیه السلام به من فرمودن: مگه نمیدونی همۀ اصحاب کهف، میانسال بودن؛ ولی خدا به خاطر ايمانشون اونا رو «فتيه» ناميد.
➖ ای سليمان! کسی که به خدا ايمان بياره و تقوا پیشه کنه، جَوون و جَوونمرده.
📚(تفسير العياشی، ج۲، ص۳۲۳).
✅ ملاک اصلی برا جَوون بودن واقعی، ایمان و تقواست. ایمان و تقوا ویژگی روح آدماست. هر چه قدر که روح آدما، به ایمان و تقوا آراستهتر باشه، جَوونترن.
❗️بنابراین چه راحت میشه گفت خیلی از جَوونای ظاهری، پیرن و چه قدر پیرای ظاهری هستن، که جَوون موندن.
❓ماها اگه تعصّب رو کنار بذاریم، میتونیم تشخیص بدیم جَوونیم یا پیر؟
✅ اهل بیت علیهم السلام هیچ وقت پیر نشدن. سنّشون رفت بالا؛ ولی همیشه جَوون موندن. جَوونترین آدمای روی زمین، اهل بیت علیهم السلام بودن و الآنم جَوونترین آدم، امام زمانه.
❗️چه قدر امروز تو دنیا، روی راز جَوون موندن داره تحقیق علمی میشه! یه عالمه طرف پول خرج میکنه تا قیافهش جَوون بمونه؛ غافل از این که حتّی اگه یه چروک روی صورت نیفته و یه دونه مو سفید نشه، وقتی ایمان و تقوای آدم میلنگه، پیره و جَوون نیست.
❓میبینید همین اوّل کار، تو قصّۀ اصحاب کهف چه قدر خدا رو واضح و روشن پیدا کردیم؟! اونم از دل یه کلمه: «الفتیة».
✔️ از جَوونی چه انتظاری داری؟ نشاط و شادابی؟ کار ایمان، همینه. تو رو شاداب میکنه. برای همینم ایمان، رمز جَوون موندنه.
☘امیر المؤمنین علی علیه السلام در توصیف مؤمن فرمودن:
او را چنان میبینی که کسالت از وی دور و نشاط او همیشگی است.
📚(الکافی، ج۲، ص۲۳۰).
☑️ اگه میخوایم نشاط خودمون و جامعهمون بالا بره، باید بریم دنبال این که چه جوری میشه ایمان و تقوا رو تو جامعه نهادینه کرد.
⁉️چرا ما برای شاداب نگهداشتن جامعه این قدر به فیلم و سریالای کمدی و برنامههای شاد و مهیّج توجّه میکنیم، ولی به ایمان و تقوا از این زاویه نگاه نمیکنیم؟
❗️چون با این حرفا تعارفی برخورد کردیم.
⬅️ ادامه این بحث قشنگ رو تو متن کامل درس بخونید.
#خلاصه_درس صد و چهل و چهارم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌼🌼🌼🍃➖➖➖
🌼 اینم پیدیاف درس صد و چهل و چهارم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌷🌷🌷
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و پنجم:
قاعدۀ سپردن کار به دست خدا چیه؟
🍃🌷🌷🌷
🖊بحث از ذکر بودن قرآنه و ذکر دوستای خدا که از جملۀ ذکرای مورد نیاز ماست. الآنم سر سفرۀ سورۀ کهف نشستیم.
❕یه نکتۀ جالب دربارۀ اصحاب کهف وجود داره که شاید بعضیاتون برا اوّلین باره دارید میشنوید.
🔻امام صادق علیه السلام فرمودن:
☘وقتی که قائم آل محمّد علیه السلام قیام میکند، از بیست و هفت نفر میخواهد که از پشت کعبه بیرون بیایند:
▫️15 نفر از آنان از قوم موسی هستند، همانهایی که به حق حکم کرده و با آن عدالت میورزند
▫️هفت نفر از اصحاب کهف
▫️یوشع وصیّ موسی
▫️مؤمن آل فرعون
▫️سلمان فارسی
▫️ابادجانۀ انصاری(یکی از یارای ناب پیامبرخدا صلی الله علیه و آله)
▫️و مالک اشتر.
📚(تفسیر العیاشی، ج ۲، ص۳۲).
❗️چه قدر خدا اصحاب کهف رو دوست داره که میخواد نسبت بین امام زمان عجل الله رو با اونا پر رنگ کنه.
🔹یه عده جوون سالها قبل از اسلام یه حرکتی رو انجام میدن، این حرکت به قدری برکت پیدا میکنه که خدا اون رو تو قرآنش به عنوان آیه میآره تا مسلمونا ازش درس بگیرن.
🔹بعدشم اونا رو قرنها بعد وقتی که آخرین ذخیرۀ خودش رو رو میکنه، زنده میکنه و بر میگردونه.
🔹وقتی از این زاویه به قصّۀ اصحاب کهف نگاه میکنید، خیلی کنجکاو میشید که راز این همه محبّت خدا رو به اصحاب کهف پیدا کنید.
این کنجکاوی باعث میشه چشمتون به این قصّه، حسابی تیز بشه. چه قدر به این تیزبینی نیاز داریم!
🔻اوّلین جملهای که از اصحاب کهف نقل میشه، یه دعاست:
🍃رَبَّنا آتِنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ هَيِّئ لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً.
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۰)
✔️ استفاده از کلمۀ «ربّ» تو مقام دعا دو تا کار رو همزمان انجام میده. یکی این که وقتی بنده، خدا رو با این اسم صدا میزنه، در اصل داره ادب رو رعایت میکنه وکار دومش اعلام بیکس و کاریّ بندهست.
🔻انگار بنده با این اسم داره به خدا میگه:
▫️خدایا! من نمیخوام برات تعیین تکلیف کنم. میدونم تو همه کارۀ منی.
▫️خدایا! من که به جز تو کسی رو ندارم. مالک من هستی و تدبیر زندگی من دست توئه. اگه ازت چیزی میخوام، بنا ندارم برات تعیین تکلیف کنم.
▫️یه کسی که از خودش هیچی نداره و مالک هیچی از خودش نیست، اومده پیش کسی که همهکارهست و صاحب اختیارشه. یه چیزی به ذهنش رسیده که از مالک و همه کارهش بخواد. فقط همین. دادی، شکرت. ندادی، بازم شکرت.
🔻اصحاب کهف اومدن در خونۀ خدای همهکارهشون و از خدا دو تا درخواست دارن.
🔹اوّلیش: «آتِنا مِن لَدُنکَ رَحمَةً؛ خدایا رحمتی رو از پیش خودت برامون بیار».
🔹برا جلب رحمت خدا، همیشه باید التماس کرد. هر جا که باشی، تو دل خونۀ خدا یا تو غار. تو خونۀ پیامبر یا تو خونۀ دشمن خدا. همیشه باید التماس کرد.
🔹یکی از نشونههای رشد ایمان اینه که بنده هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی با هر اندازه از عبادت و تلاش، خودش رو بینیاز از رحمت خدا نمیبینه.
🔹وقتی هم که میگن «من لدنک» یعنی خدایا این رحمت در خونۀ تو هست، ما هر چی به اسم رحمت از کسی غیر از تو بهمون برسه، رحمت نمیدونیم.
🔹«رحمة» به صورت نکره اومده. اصحاب کهف نه نوع رحمت رو برا خدا مشخص کردن و نه اندازهش رو.
✅ در رحمت خدا بازه، چرا براش حد و اندازه تعیین کنیم؟ بسپاریم دست خودش. برا خدا تعیین تکلیف نکنیم.
❓دعای دوم اصحاب کهف چیه؟ «هَيِّئ لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً».
⬅️ به متن اصلی درس مراجعه کنید تا مفهوم زیبای این قسمت از آیه رو ببینید.
#خلاصه_درس صد و چهل و پنجم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖
🌷 اینم پیدیاف درس صد و چهل و پنجم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌺🌺🌺
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و ششم:
چرا حوصله و انگیزۀ بندگیمون کَمه؟
🍃🌺🌺🌺
🖊 تو دو تا درس قبلی دورنمایی از قصّۀ اصحاب کهف رو خوندیم. از این درس، خدا وارد جزئیاتی از قصّۀ اصحاب کهف میشه:
🍃نَحنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَأَهُم بِالحَقِّ إِنَّهُم فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم وَ زِدناهُم هُدیً.
🍂ما سرگذشت آنها را به حق و راستى بر تو بازگو مىكنيم: همانا آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم.
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۳).
🔷🔹اونا جوونایی بودن که به خدای صاحب اختیارشون ایمان آوردن: «إِنَّهُم فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم».
🔹ایمان به ربّ یعنی من کارم رو تو مسیر بندگی انجام بدم و خیالم راحت باشه که صاحب اختیاری دارم که همهکارهست و اون خودش میدونه که چه عاقبت و سرانجامی رو برام رقم بزنه.
🔹ایمان به رب یعنی بدونِ این که برا خدا تعیین تکلیف کنم، کاری رو که وظیفۀ بندگیمه، انجام بدم.
⁉️یادمون نرفته که؟ ربّ یعنی مالک و تدبیرکننده، یعنی صاحباختیار و همهکاره. کسی که برا خودش تو تدبیر زندگیش جایی باز میکنه، ایمان به رب نداره. چون خودش رو هم یه کاره میدونه. کسی که خودش رو یه کاره میدونه، مگه میتونه خدا رو همهکاره بدونه؟
🔹کسی که به رب ایمان داره، پاش رو از کارایی که مربوط به ربّه، کنار میکشه. زندگی همچین آدمی به شدّت راحت میشه و ذهن و دلش سبک میشه.
✖️خدا ما رو برای تدبیر کردن خلق نکرده. این که انسان نباید تدبیر کنه، یه حرفه. این که نمیتونه تدبیر کنه، یه حرف دیگهست.
✅ اونی که ما باید بهش ایمان بیاریم اینه که خداست که میتونه تدبیر کنه و ما نمیتونیم تدبیر کنیم. وقتی نمیتونیم تدبیر کنیم و میخوایم تدبیر کنیم، از زندگی خسته میشیم.
❗️ما خستۀ کاری هستیم که بهمون ربطی نداره. ما خستۀ ربوبیتیم؛ برا همینم حوصلۀ بندگی نداریم.
❌ ربوبیت، توان و انرژیای میخواد که تو ماها نیست. ما برای ربوبیت آفریده نشدیم.
✔️ اگه به خدا اعتماد کنیم و به ربوبیتش ایمان بیاریم، تدبیر رو میسپاریم بهش و بعدش یه نفس راحت میکشیم.
☑️ مشکل ما تو بندگی کردن، حوصله داشتن و نداشتن، توان داشتن و نداشتن نیست؛ ما حوصله و توانمون رو خرج چیز دیگهای میکنیم؛ امّا به نتیجه نمیرسیم. نتیجه این میشه که، هم انگیزه و حوصلهمون رو از دست میدیم و هم توان و انرژیمون رو.
❗️ربوبیت ربطی به ما نداره. وظیفۀ ما بندگیه.این رو روزی هزار بارم تکرار کنید جا داره.
🔰بیاید یه مقدار وارد زندگیمون بشیم و ببینیم چه قدر عبودیت داریم و چه قدر ربوبیت میکنیم. من میخوام این کار رو تو یه گفتگو با خدا انجام بدم:
➖ خدای من! من میخوام بچّهم رو تربیت کنم. وظیفهم رو برا تربیت بچّه انجام میدم؛ امّا یه عالمه عامل تربیتی هست که اختیارش دست من نیست. اونا هم ممکنه رو تربیت بچّهم اثر بذاره. چی کار کنم؟
➖ تو وقتی وظیفهت رو برا تربیت بچّهت و حفظ اون از آسیبای تربیتی انجام میدی، وظیفۀ بندگیت رو انجام دادی. بقیهشم که دیگه دست تو نیست، دست خودمه. چرا با دخالت تو کار من زندگی رو به خودت تلخ میکنی؟
➖ خداجون! دعا کردم. شراط دعا رو هم که تو گفتی رعایت کرد. خیلی منتظر شدم که مستجاب بشه؛ ولی نشد. آخه چرا؟
➖ کار تو دعا کردنه. کارت رو انجام دادی، دیگه چی کار داری به بقیهش؟ اجابت، کار منه که صاحباختیارتم. شاید صلاح ندونم که دعات حالا حالا مستجاب بشه. شایدم اصلاً تا تو دنیا هستی این دعات رو مستجاب نکنم.
⁉️ میدونید چه قدر از این مثالا میشه زد!؟ زندگی ما پره از دخالتایی که تو کار خدا میکنیم؛ چون به ربوبیتش ایمان نداریم. وای که اگه دست از این دخالتا برداریم، چه قدر بار زندگیمون سبک میشه! ما انرژیمون رو جای دیگه تلف میکردیم که جونی برا بندگی نمیموند.
***
⬅️ متن کامل درس رو حتماً بخونید تا با مثالهای زده شده درک عمیق تری از این مطلب مهم پیدا کنید.
#خلاصه_درس صد و چهل و ششم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖
🌺 اینم پیدیاف درس صد و چهل و ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و هفتم:
دل آدم رو کی باید محکم کنه؟
🍃🌹🌹🌹
🖊 نشستیم پای درس اصحاب کهف.
🔸تو یه حدیثی از قول امیر المؤمنین علی علیه السلام اومده که اصحاب کهف، غیر از اون چوپونی که بعداً بهشون ملحق شده، از درباریای درجه یک بودن و همهشون از نزدیکترین افراد به دقیانوس، پادشاه زمانهشون.
🔸دقيانوس به فکر افتاد که ادّعای خدایی کنه. همۀ درباریای درجه یک رو صدا زد و تصمیمش رو با اونا در میون گذاشت و اعلام خدایی کرد. بعدش هر کسی خدایی دقیانوس رو قبول میکرد، حسابی بهش میرسید. اگه کسی هم قبول نمیکرد، محکوم به اعدام میشد.
🔸بعد از یه مدّت، روزعیدی بود که یه دفعه يكى از افسرای ارتشی وارد شد و بهش گفت ارتش فارس با سرعت در حركتن و میخوان بیان با تو بجنگن.
دقيانوس تا این حرف رو شنید، طوری ناراحت شد که تاج از سرش افتاد و رو زمین غلطید.
🔸یکی از اون مشاورای درجه یک دقیانوس که بعداً جزو اصحاب کهف شد، سمت راست دقیانوس نشسته بود. وقتی ترس دقیانوس و افتادن تاجش رو دید، رفت تو فکر. اون با خودش گفت: «اگر دقيانوس اون جوری که خودش خیال میکنه خداست، نباید غمگین بشه و به جزع و فزع بیفته، نباید غذا بخوره و نباید بخوابه و بیدار شه. اینا از کارای یه خدا نمیتونه باشه».
🔸اسم این فرد، تملیخا بود، یکی از اون شیش نفری که از مشاورای خاص و درجه یک پادشاه بودن.
🔸یک روز همه تو خونۀ تملیخا جمع بودن، تملیخا به بقیه گفت:
➖ ای برادرای من! یه چیزی تو وجود من افتاده که من رو از زندگی انداخته.
➖ بقیه پرسیدن: اون چیه؟
➖ تملیخا گفت: مدتى طولانیای هست که دارم فکر میكنم به اين آسمون و با خودم میگم:
⁉️ کی این آسمون رو مثل یه سقف محفوظ بالا سر ما قرار داده بدون اين كه به جايى بند باشه و يا از زیر رو یه ستونی وایساده باشه؟
⁉️و کیه که آفتاب و ماه رو به عنوان دو تا آیۀ روشن، تو این آسمون به حركت انداخته؟
⁉️و بعدش یه فکر طولانی در بارۀ زمین داشتم که چه کسی این زمین رو روی آبهای متلاطم مسطح کرد و به وسیلۀ کوهها محکم کرد تا از جاش تکون نخوره.
⏹ همین جا توقف کنیم.
♦️اون چیزی که مبدأ ایمان آوردن تملیخا شده، تفکر رو آیههاییه که خدا جلو همۀ بندههاش گذاشته.
✅ تملیخا حرف خدا رو به صورت مستقیم از یه پیغمبر نشنیده، اون و بقیۀ دوستاش، وقتی به آیهها و نشونههای خدا، خوب توجّه کردن و ایمان آوردن، بعدا خودشون شدن آیه.
🔸اصحاب کهف یه مدّت تو تقیه بودن و عقایدشون رو ابراز نمیکردن؛ ولی بعد از مدّتی تصمیم گرفتن تقیه رو بذارن کنار و توحیدشون رو علنی کنن.
🍃وَ رَبَطنا عَلي قُلُوبِهِم إِذ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرضِ لَن نَدعُوَا مِن دُونِهِ إِلهاً لَقَد قُلنا إِذاً شَطَطاً.
🍂و دلهايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم كه اگر چنين كنيم، سخنى بهگزاف گفتهايم.
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۴).
🔸دقیانوس کسایی رو که خداییِ اون رو منکر میشدن، میکشت. اصحاب کهف وقتی در برابر دقیانوس بلند شدن، در اصل قید همه چیز رو زدن. هم از موقعیتشون گذشتن و هم از جونشون.
✔️ این جا هم خدا اصحاب کهف رو تنها رها نکرد. خودش دل اونا رو محکم کرد: «وَ رَبَطنا عَلیٰ قُلُوبِهِم».
☑️ خدا راه رو نشون میده؛ ولی برا پیمودن یه راه پر از فراز و نشیب، دل قرص و محکمم میخوایم. خدا دلمون رو هم قرص میکنه.
♦️وقتی کسی ایمان میآره به خدا و اون رو همهکارۀ زندگیش میدونه، تسلیمش میشه. تسلیم که شد، خدا دلش رو طوری به خودش میبنده که هر جا میره احساس میکنه که سر رشته دست خداست، برا همینم آب تو دلش تکون نمیخوره.
#خلاصه_درس صد و چهل و هفتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس صد و چهل و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و هشتم:
حکم تقیه اگه به قیمت از بین رفتن حقیقت باشه، چیه؟
🍃🌻🌻🌻
🔹گفتیم که خدا از اصحاب کهف به عنوان جَوونایی یاد میکنه که وقتی تصمیم گرفتن، عقیدۀ توحیدیشون را علنی کنن، خدا دلاشون رو قرص کرد.
🔰قبل از این که ادامۀ حرفای اصحاب کهف رو بشنویم، بذارید یه نکتۀ خیلی مهم رو به شکل یه سؤال و جواب بگم:
⁉️ با این که قوم اصحاب کهف، تو شرکشون غرق شده بودن، چرا بازم اونا داد و هوار کردن و از توحید حرف زدن؟
📛 یه نکتۀ خیلی مهم در بارۀ «حق» وجود داره که بیتوجّهی به اون خیلی خطرناکه.
✖️تو دورههایی که ذائقۀ مردم عوض میشه، بعضیا به اسم تقیه یا با بهونههای دیگه، حرفی از حق و حقیقت نمیزنن. از نظر این افراد حرف زدن در بارۀ حقیقت، در صورتی به درد میخوره که حتماً کسی بهش عمل کنه.
❗️این آدما میگن: اگه کسی نیست که به حق عمل کنه، چرا باید خودمون رو به دردسر بندازیم و حقیقت رو بگیم و براش سر و دست بشکنیم؟
☑️ تو جواب این دسته از آدما باید گفت: کی گفته تنها فلسفۀ حرف زدن از حقیقت، اینه که بقیه به اون عمل کنن؟! بعضی وقتا باید حقیقت رو فریاد زد برا این که فراموش نشه.
📛 تفکّری که میگه وقتی در بارۀ حق حرف بزن که بدونی بهش عمل میشه، خیلی خطرناکه؛ چون گاهی باعث میشه به قدری حق، مظلوم و مهجور بمونه که یکی دو تا نسل و حتّی بیشتر، گوششون با حق آشنا نشه. اون وقت اگه تو نسلای بعدی کسی اومد و از حقیقت حرف زد، کسایی که حقیقت رو نشنیدن، ممکنه باهاش احساس غریبگی کنن و در برابرش وایسن.
❗️این اتّفاق همین حالا هم افتاده. در بارۀ بعضی از حقایق به قدری کم حرف زده شده که وقتی در بارهش میخوای صحبت کنی، یه عالمه باید انرژی صرف کنی تا بتونی جامعه رو متقاعد کنی.
🔻بذارید مثال بزنم:
▫️یه موقعی اصلاً لازم نبود استدلالی بیاری تا جامعه باور کنه که مادری کردن قداست داره و از هر شغلی بالاتره.
❕امّا وقتی که آروم آروم نهضتای زنسالارانه و فمنیستی غوغا به راه انداختن و ما هم خواستیم کم نیاریم، کمتر در بارۀ مادری حرف زدیم و حالا کارمون رسیده به جایی که باید برا دختر امروز به قدری حرف بزنیم تا باورش بشه، مادری کردن از درس خوندن رسمی تو دانشگاه و حوزه بالاتره.
❗️امروز دخترای ما حاضرن برا گرفتن یه مدرک بیارزش لیسانس از دانشگاه ناکجاآباد، با ازدواج نکردن، هم همسری کردن رو عقب بندازن و هم مادر شدن رو.
✖️مقصّر این وضعیت فقط کسایی نیستن که دشمن مادری کردن و همسری کردن هستن. اونا که دشمن خانوادهان و ازشون توقعی جز این نیست.
✔️ مقصّر اصلی، کسایی هستن که وقتی دیدن ذائقۀ مردم عوض میشه، برای این که نکنه حرفاشون به مردم بربخوره، حقیقت رو اون طوری که باید، نگفتن.
❌ نباید اجازه داد تو هیچ نسلی حقیقت، تو پرده بمونه. بعضیا تقیه رو درست نفهمیدن که فکر میکنن هر جا خطر جانی یا مالی بود، میشه تقیه کرد.
‼️ اگه این معنا از تقیه درست باشه، امام حسین علیه السلام نباید قیام میکردن؛ ایشونم باید تقیه میکردن تا زنده بمونن.
🔹اگه مثل اصحاب کهف باشی، دغدغۀ توحید همۀ وجودت رو میگیره. دغدغۀ توحید که اومد، رفاهطلبی از بین میره. اصحاب کهف میتونستن تا عمر دارن، تقیه کنن و تو همین کاخ تو بهترین وضعیت زندگیشون رو سپری کنن.
🔹میتونستن، بدون این که از عقیدههاشون حرف بزنن، بذارن و برن تا خطری تهدیدشون نکنه؛ امّا دغدغۀ دفاع از حقیقت توحید، اجازه نداد اونا به راحتی فکر کنن.
🔻این درس رو باید از اصحاب کهف گرفت:
✅ برای دفاع از توحید، هیچ چیزی نباید مانع آدم بشه. یکی از نشونههای آدم موحّد اینه که هر چیزی رو که داره حاضره خرج کنه تا صدای توحید همیشه تو زمین باشه و به گوش آدما برسه.
#خلاصه_درس صد و چهل و هشتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻 اینم پیدیاف درس صد و چهل و هشتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌸🌸🌸
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و نهم:
استدلال در بارۀ خدا چه ویژگیهایی باید داشته باشه؟
🍃🌸🌸🌸
❇️ داریم در بارۀ اصحاب کهف حرف میزنیم. اونا بین جمعیت مشرکا بلند شدن و دارن از خدای صاحباختیارشون حرف میزنن. تو یه آیه از خدای خودشون گفتن و تو آیۀ بعد میخوان در بارۀ خداهایی حرف بزنن که مردم زمونهشون اونا رو میپرستن:
🍃هؤُلاءِ قَومُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَو لا يَأتُونَ عَلَيهِم بِسُلطانٍ بَيِّنٍ فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَریٰ عَلَی اللَّهِ كَذِباً.
🍂اين قوم ما هستند كه معبودهايى جز خدا انتخاب كردهاند چرا دليل آشكارى (بر اين كار) نمىآورند؟! و چه كسى ظالمتر است از آن كس كه بر خدا دروغ ببندد؟!
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۵).
🔺سه تا حرف تو این آیه هست که هر کدوم برا خودش یک کلاس توحیده:
🔴حرف اوّل:
🔹 اوّل این که میگن قوم ما کسایی رو خدا گرفتن که غیر از اون خدای صاحباختیار ماست که صاحباختیار آسمونا و زمینه.
🔹تازه، اون خدایی هم که غیر از خدای ما گرفتن، یکی نیست چند تا خداست: «آلِهَةً».
چند تا خدا داشتن به جای یه خدا، خودش یه نقصه. قشنگی خدا داشتن به اینه که یکی باشه.
⁉️ یه کارمند وقتی دو تا رئیس داشته باشه، پر از اضطرابه و به تعداد رئیسایی که اضافه میشه، به اضطرابشم اضافه میشه. چه جوری میشه رضایت دو تا یا چند تا رئیس رو جلب کرد؟
🔹تو هر مکتبی وقتی بحث از اطاعت از خدا میشه، صحبت از آرامشیه که بعد از این اطاعت به دست میآد. یعنی من حرف گوش میدم تا ضرری ازم دفع بشه و سودی بهم برسه. اگه اطاعت نتونه این اتّفاق رو برام ایجاد کنه، به درد نمیخوره.
❗️کسی که معتقده به چند تا خداست، نمیتونه با اطاعت به این آرامش برسه. برای همینم هست که میگم خدا لطفش به یکی بودنشه.
🔴حرف دوم:
🔸دومین حرف اصحاب کهف اینه که وقتی بناست خدایی رو قبول کنید، باید دلیلی براش داشته باشید. این دلیل دو تا ویژگی باید داشته باشه:
▫️یکی این که سلطان باشه
▫️دوم این که آشکار و بدون ابهام باشه:
🍃لَو لا يَأتونَ عَلَيهِم بِسُلطانٍ بَيِّنٍ؛ چرا براى (اثبات الوهيت) آنها حجت و برهانى روشن نمىآورند؟🍃
🔸اصحاب کهف میگن اگه قوم ما میخوان کسی مثل ما خدای اونا رو قبول کنیم، باید براش دلیل محکم و آشکار بیارن. حالا که نیاوردن، پس نمیشه قبول کرد. این حرف تو دلش یه نکتۀ مهم داره برا کسایی که میخوان از توحید دفاع بکنن و اون این که:
👈 ما هم برای خدای خودمون باید دلیل محکم و آشکار بیاریم.
❌ محکم بودن دلیل، معناش پیچیده بودنش نیست. واضح و روشن بودن هم به معنای آبکی بودن دلیل نیست. این که هر دو ویژگی تو یه دلیل وجود داشته باشه هم کار هر کسی نیست.
🔸ما به «سلطان بیِّن» نمیرسیم، مگه این که باور کنیم جز خدا و اهل بیت علیهم السلام کسی به این سلطان بیِّن دسترسی نداره.
⁉️ اگه قرآن رو کتاب هدایت بدونیم؛ امّا برای مسلّح شدن به «سلطان بیّن» نتونیم ازش استفاده کنیم، چه جوری میتونیم هدایت بودنش را قبول کنیم؟
🔸توجّه به قرآن تو پیدا کردن دلیل محکم و آشکار، اگه به معنای بینیازی ما از اهل بیت علیهم السلام باشه، یه اشتباه بزرگ دیگه اتّفاق افتاده.
🔸جامعه رو باید از سرچشمه سیراب کرد. هر چه قدر معارف توحیدی از سرچشمه دورتر میشه، کدرتر می شه و اون طوری که باید، به دل مخاطب نمیشینه.
✅ سرچشمۀ توحید قرآن و اهل بیته و تمام.
⬅️ حتماً ادامهٔ این مبحث رو تو متن کامل درس بخونید.
#خلاصه_درس صد و چهل و نهم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖
🌸 اینم پیدیاف درس صد و چهل و نهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃🌷🌷🌷
✅ خلاصهی #درس صد و پنجاه و یکم:
میشه آدم خواب باشه و همه ازش بترسن؟
🍃🌷🌷🌷
🔹اصحاب کهف وقتی تو غار رفتن، خدا همه چی رو براشون مهیّا کرد که خواب راحت و بیخطری داشته باشن.
▫️خدا به آفتاب دستور داد که صبح و غروب بهشون بتابه؛
▫️کسی که برا مدّت طولانی میخوابه، حتماً باید از این پهلو به اون پهلو بشه تا زخم بستر نگیره.
▫️در ضمن اصحاب کهف یه دشمن ظالم و بیرحم داشتن که دنبالشون بود؛ پس باید وقت خواب یکی مراقبشون باشه:
🍃وَ تَحسَبُهُم أَيقاظاً وَ هُم رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُم ذاتَ اليَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَيهِ بِالوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعتَ عَلَيهِم لَوَلَّيتَ مِنهُم فِراراً وَ لَمُلِئتَ مِنهُم رُعباً.
🍂و (اگر به آنها نگاه میكردى) میپنداشتى بيدارند، در حالى كه در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگردانديم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانۀ غار گشوده بود (و نگهبانى مىكرد). اگر نگاهشان مىكردى، از آنان میگريختى و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر میشد!
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ ١٨).
❗️آدمی که خوابه، وقتی دشمن بهش دست پیدا میکنه، دیگه هیچ راه فراری نداره. حالا خدا برا همین آدم خواب، یه ابّهتی میذاره که کسی نتونه بهش نزدیک بشه. نزدیک نشدن یه حرفه، فرار کردن از شدّت ترس یه حرف: «لَوَلَّيتَ مِنهُم فِراراً».
✔️ خیلی از آدمای زنده هیمنه و ابّهت ندارن؛ امّا اگه خدا بخواد به آدم خوابیده چنان هیمنهای میده که آدمای زنده و صاحب جاه و جلال ازش بترسن. چه قدر خدا در حقّ اصحاب کهف لطف کرده!
🔹بذارید به این نکته بازم فکر کنیم که وقتی کار رو میسپری دست خدا، به بهترین شکل ممکن اون رو تدبیر میکنه. ما خیلی نیاز داریم به ایمان آوردن به این مسئله.
❌ تصوّر ما از سپردن تدبیر زندگی به دست خدا خیلی وقتا اینه که خدا بناش بر اینه که سختترینا رو برامون مقدّر کنه؛ امّا این اشتباهه.
✅ وقتی تدبیرت رو میسپری دست خدا، به اندازۀ توانایی و وُسعت، چیزی رو برات رقم میزنه که بهتر از اون ممکن نیست.
✖️چیزی که باعث میشه ما بترسیم تدبیر زندگیمون رو به خدا بسپاریم، همینه که به این ایمان نداریم که خدا بهترین رو برا آدم مقدّر میکنه.
✔️ آسون یا سخت بودن تدبیر رو به خدا بسپاریم. اون میدونه که وُسع و توانایی ما چه قدره و چه تدبیری باعث میشه که ما به هدف آفرینشمون بهتر و زودتر برسیم.
🔻ما وقتی میخوایم خودمون زندگیمون رو تدبیر کنیم، حدّ اقل به دو دلیل یه عالمه اشتباه میکنیم:
▪️یکی این که برداشتمون از وسع و توانایی خودمون به شدّت با واقعیت فاصله داره.
▪️دوم این که کمتر میتونیم نسبت بین تدبیر با هدف آفرینشمون رو در نظر بگیریم. تو تدبیر زندگیمون به قدری مسائل مختلف وارد میشه که هدف آفرینش اون وسط زیر دست و پای یه عالمه مسئله گم میشه.
🔹به هر حال باید ایمان بیاریم به خدایی که تدبیرش، بهترین تدبیره و تدبیری بهتر از اونی که خدا برا بندهش در نظر میگیره وجود نداره.
▫️هم آسیه تو کاخ زندگی کرد و هم اصحاب کهف؛ امّا تقدیر اصحاب کهف این شده که 309 سال تو غار بخوابن و تقدیر آسیه این شد که به چهار میخ کشیده بشه و شهید شه.
✅ زندگیت رو بسپار به خدا و باور کن که تو نمیتونی بهتر از خدا تدبیر کنی.
⁉️چرا ما این قدر با تدبیر خدا مشکل داریم؟ مگه خودمون که تا حالا تدبیر زندگیمون رو به دست گرفتیم، چه گُلی به سرمون زدیم؟ چند بار تدبیر زندگیمون رو به خدا سپردیم و خدا برامون بد خواسته؟
‼️باور کنید که خیلی از ماها حتّی اگه به زبون نیاریم، اعتقادمون اینه که بیشتر از خدا میفهمیم.
#خلاصه_درس صد و پنجاه و یکم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖
🌷 اینم پیدیاف درس صد و پنجاه و یکم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
هدایت شده از عاشق شو
🍃🌺🌺🌺
✅ خلاصهی #درس صد و پنجاه و دوم:
لقمۀ حروم چه بلایی سر آدم میآره؟
🍃🌺🌺🌺
🔻رسیدیم به یه فراز دیگه از داستان اصحاب کهف، یعنی وقتی که اونا از خواب بیدار شدن.
▫️خب اصحاب کهف، 309 سال خوابیدن. خیلی طبیعیه وقتی بلند شدن، احساس گرسنگی بکنن و به فکر تهیۀ غذا بیفتن.
▫️اصحاب کهف، نمیدونستن چه قدر خوابیدن و نهایتش خیال میکردن نصفه روز یا یه روز خوابیدن. پس اصلاً فکر نمیکردن که حکومت دقیانوس سقوط کرده و یه حکومت دیگهای تو شهرشون بر پا شده. برا همینم
وقتی بنا شد یه نفر از اونا بره و غذا تهیه کنه، دو تا سفارش بهش میکنن. هر دو تا سفارش امنیتیه. یکی امنیّت معنوی و یکی امنیت فیزیکی.
🔰امنیّت معنوی با تذکّر در بارۀ غذایی که بناست تهیه بشه، گوشزد میشه. به فردی که میخواد غذا تهیه کنه، میگن ببین کدوم یکی از اهالی اون شهر غذای پاکتری دارن، اون غذا رو تهیه کن:
🍃فَلْيَنظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعَاماً فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْه
🍂و بايد درست بنگرد كه كدام يک از (اهالى) آن جا طعامش پاكيزهتر است تا از آن براى شما روزیاى بياورد.
✨(سورۀ کهف(١٨)، آیۀ١٩).
⁉️ مگه میشه به این راحتی از کنار لقمۀ حروم گذشت؟ مگه میشه کسی رشد معنوی کنه؛ امّا به لقمهای که میخوره بیتوجّه باشه؟
🔰 پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودن:
▫️وقتی که لقمۀ حرام در شکم بنده قرار میگیرد، همۀ فرشتهها در آسمانها و زمین، او را لعنت میکنند
▫️و تا وقتی که آن لقمه در شکم اوست، خداوند به او نگاه [رحمت] نمیکند
▫️و کسی که لقمهای از حرام بخورد، خشم خدا را به سوی خویش جلب کرده
▫️و اگر توبه کند، خدا نیز [با رحمت خویش] به سوی او باز میگردد
▫️و اگر بمیرد، [بی آن که توبه کند،] به آتش سزاوارتر است.
📚(مکارم الأخلاق، ص١۵٠).
📛 لعنت فرشتههای آسمون و زمین که یه تعارف نیست. کسی که همۀ فرشتهها بهش لعنت میفرستن، مگه میتونه تو مسیر معنویت قدم از قدم برداره؟
✔️ اصحاب کهف وقتی بیدار میشن و احساس گرسنگی میکنن، یکی از کلیدیترین پایههای رشد معنوی رو در نظر میگیرن و بعد دنبال غذا میرن.
❗️اگه فردی که نسبت به مال حروم خویشتندار نیست، باید قید معنویت رو بزنه، جامعهای هم که نسبت به مال حرام، حسّاسیت نداره، نباید منتظر رشد معنوی باشه.
❌ شیطون برا منحرف کردن یه جامعه، همیشه از بیبند و باریای اخلاقی شروع نمیکنه. خیلی وقتا حروم رو وارد مال و سفرۀ مردم میکنه تا بیبند و باری دنبالش بیاد.
📛 مال حرام، ارادهها رو در برابر گناه به شدّت سست میکنه. ارادهها که سست شد، با کوچکترین وسوسه، آدما دنبال همون راهی میرن که شیطون نشون میده.
❌ شیطون با جامعهای که نسبت به مال حروم بیتفاوته کاری نداره. به یه تعبیر دیگه: وقتی شیطون تونست جامعهای رو به سمت حرومخوری ببره، کار خودش رو انجام داده. این جامعه حتّی اگه باقی حدود الهی رو هم رعایت کنن، نمیشه اسمش رو جامعه الهی گذاشت.
⬅️ توصیه دوم اصحاب کهف رو توی درس آینده میخونیم، إن شاء الله.
#خلاصه_درس صد و پنجاه و دوم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖
🌺 اینم پیدیاف درس صد و پنجاه و دوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درس صد و پنجاه و سوم:
چه قدر به ابدیت فکر میکنیم؟
🍃🌹🌹🌹
❇️ تو درس قبل گفتیم خدا اصحاب کهف رو از خواب بیدار کرد. اونا وقتی بیدار شدن کسی رو فرستادن دنبال غذا؛ امّا به اون دو تا توصیه کردن. توصیه اولشون این بود که غذای حلال تهیه کنن.
✳️ توصیه دومشون چی بود؟ این که طوری با مردم برخورد کن که اونا متوجّه نشن ما همونایی هستیم که از شهر فرار کردیم.چرا؟
«إِنَّهُم إِن يَظهَرُوا عَلَيكُم يَرجُمُوكُم أَوْ يُعيدُوكُم فى مِلَّتِهِم»
🔹اگه دستگیرتون کنن، یکی از این دو تا کار رو باهاتون میکنن: یا سنگسارتون میکنن یا این که شما رو بر میگردونن به دین خودشون.
🔹اصحاب کهف، وقتی از سنگسار شدن حرف میزنن، ابراز نگرانی نمیکنن؛ امّا وقتی از بر گشتن به شرک حرف میزنن، نگرانن. میگن اگه بر گردید به آیین شرکآلود اونا، دیگه هیچ وقت رستگار نمیشید:
«وَ لَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَداً».
✔️ اونا از این که ابدیتشون رو از دست بدن، نگرانن.
چیزی که دغدغۀ اصحاب کهفه، فقط خود رستگاری نیست؛ رستگاری و عدم رستگاری ابدیه.
♦️به کلمۀ ابدیت فکر کنید. ابدیت از اون مفهومایی که اگه خوب در بارهش کار بشه، خیلی از مشکلای تربیتی و اخلاقی ما رو حل میکنه. بارها و بارها تو قرآن از ابدیت در قیامت حرف زده. تو بحث معاد، شاید موضوعی مهمتر از بحث ابدیت نباشه.
❌ من معتقدم سربازای پیاده و سوارۀ شیطون میدونن چه قدر تفکّر روی بحث ابدیت میتونه نقشههای اونا رو از بین ببره. برا همینم همۀ تلاششون رو میکنن تا ما رو از فکر کردن به ابدیت غافل کنن.
یکی از اصلیترین دامایی که شیطون سر راه آدما پهن میکنه، اینه که بلایی سرشون بیاره که زندگی رو بیمعنا ببینن.
⛔️ یکی از دلایل باری به هر جهت زندگی کردنا، اینه که زندگی بیمعنی و پوچ شده. بیمعنی بودن زندگی یعنی این که من مقصدی برا انتهای این زندگی نمیبینم که بتونه یه مفهومی به زندگی ببخشه.
آدمی که به ابدیت فکر نمیکنه، آدمیه که در اصل معتقده این زندگی یه موقعی تموم میشه و دیگه بَعدی وجود نداره. وقتی بعدی وجود نداشت، دلیلی برا برنامهریزی هم وجود نخواهد داشت.
▫️حتماً این جمله رو زیاد شنیدید: «بعدش چی».
▫️یکی از جاهایی که این جمله زیاد استفاده میشه، وقتیه که شما میخواید به یکی انگیزه بدید یه کاری رو انجام بده. شروع میکنید به توضیح آثار و نتایجی که اون کار میتونه برای اون فرد داشته باشه.
▫️حرفاتون که تموم میشه، طرف لب و لوچهش رو هم میکشه و میگه: «بعدش چی».
▫️این جمله یعنی من انگیزهای برا انجام کاری که تو میگی ندارم، چون یا بعدی نداره و یا اگه داره برا من معلوم نیست و اگه معلومه، برام مهم نیست.
✅ قبول ابدیت و ایمان به اون، یعنی همیشه سؤال "بعدش چی" ، جواب داره. پس همیشه انگیزه برا عمل هست.
🔻بی معنی بودن زندگی، بدون ابدیت چیزی نیست که آدما ساخته باشن، این پوچی رو خود خدا هم تأیید میکنه:
🍃وَمَا هذِهِ الحَیاةُ الدُّنیَا إِلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ.
🍂اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند.
✨(سورۀ عنکبوت (29)، آیۀ 64).
🔺به لحن این آیه دقّت کنید! نمیگه این زندگی دنیایی، بازیچه و سرگرمیه. میگه چیزی نیست جز بازیچه و سرگرمی.
🔹یکی یه انگشتری رو نشون شما میده و میگه این انگشتر، بدله. شما میتونید با آبکاری بزکش کنید؛ ولی این آبکاری واقعیت بدل بودن این انگشتر رو عوض نمیکنه. کار شیطون، آبکاری دنیاست؛ طوری که شما این جنس بدل رو اصلی ببینی.
✔️ همۀ نکته هم تو این جاست که فهم لعو و لعب بودن دنیا در گرو فهم ابدیت و ایمان به اونه. شیطونی که نمیخواد من و شما به ابدیت فکر کنیم، باید دنیا رو برامون قشنگ جلوه بده.
❌ اگه میبینید بحثایی که ما در بارۀ قیامت میکنیم و وقتایی که فکرمون رو مشغول اون میکنیم، فایدهای که باید نداره، برا اینه که ما رو وصف ابدیتِ قیامت کار نکردیم. قیامت بدون وصف ابدیت، نمیتونه اثر تربیتی خودش رو داشته باشه.
#خلاصه_درس صد و پنجاه و سوم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس صد و پنجاه و سوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس صد و پنجاه و چهارم:
خشوع چه رابطهای با ابدیت داره؟
🍃🌻🌻🌻
🖊 یکی دیگه از آثار فکر کردن به ابدیت خشوعه:
🍃وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلّا عَلى الخاشِعينَ* الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِم وَ أَنَّهُم إِلَيهِ راجِعون.
🍂و (در كارهايتان) از صبر (روزه) و نماز يارى طلبيد و نماز دشوار و گران است مگر بر فروتنان. آنان كه مىدانند (بالأخره) ديداركنندۀ پروردگار خويش خواهند بود و حتماً به سوى او بازمىگردند.
✨(سورۀ بقره(٢)، آیۀ۴۵_۴۶).
🔹خشوع اون حالت تواضع و انعطاف پذیری در برابر خداست که ویژگی دل آدمه. یعنی وقتی آدم در برابر خدا و حکم خدا قرار میگیره، قلبش در برابر خدا و حکمش متواضع باشه و در عمل هم اون رو اجرا کنه.
🔹یکی از عوامل اصلی به دست آوردن این خشوع اینه که آدم باور داشته باشه غیر از این دنیا، دنیای دیگهای هم هست و اون باید بر گرده به اون دنیا و زندگی رو ادامه بده. این نکته رو به راحتی میشه از دو تا آیه ای که گفته شد، فهمید.
🔻از طرفی وقتی که آدم از ابدیت غافل میشه، کبر و غرور میآد سراغش:
🍃فَالَّذينَ لا يُؤمِنونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُنكِرَةٌ وَ هُم مُستَكبِرُون.
🍂امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، دلهايشان منکر [حق] و خودشان متكبّر و گردنفرازند.
✨(سورۀ نحل(١۶)، آیۀ٣٠).
❗️چه قدر این آیه واضح و روشن داره در بارۀ رابطۀ استکبار و عدم ایمان به ابدیت حرف میزنه.
♦️کاش دقّتمون رو در بارۀ رابطۀ ابدیت و خشوع و تکبّر زیاد کنیم. بدون بهرهمندی از خشوع و دوری از روحیۀ خودبزرگبینی، کسی نمیتونی تو وادی بندگی، قدم از قدم برداره.
✔️ نمیشه کسی خودش رو بزرگ ببینه و بندگی کنه. من برا بندگی کردن نیاز دارم به این که باور کنم کوچیکم تا در برابر کسی که ایمان به بزرگیش دارم، خشوع پیدا کنم و بندگی کنم. پس به اندازهای که خودم رو بزرگ میبینم، حسّم نسبت به بندگی ضعیف میشه.
❌ از اون طرفم اگه به ابدیت فکر نکنیم، نمیتونیم از دست خودبزرگبینی خلاص بشیم.
✅ رابطۀ این سه تا حقیقته که حکم میکنه ما به این راحتی از کنار قصۀ ابدیت و نقشش تو خشوع انسان رد نشیم.
❗️اگه اثر توجّه به ابدیت و نقشش رو تو بندگی فراموش نکنیم، باور میکنیم که شیطون یکی از اصلیترین دغدغههاش اینه که کاری کنه تا ما ابدیت رو فراموش کنیم.
📛 کارکرد خیلی از مظاهر زندگی مدرن، فراموش کردن ابدیته.
☑️ توجّه به ابدیت، مغازۀ خیلی از مظاهر زندگی مدرن رو تعطیل میکنه. کسی که به ابدیت توجّه میکنه، خودش رو مشغول بازیای زندگی مدرن نمیکنه.
❗️زندگی مدرن همۀ تلاشش اینه که مفهوم زندان بودن دنیا رو ازتون بگیره تا دنیا خستهتون نکنه.
✖️ما به راحتی از رفاهسازیای زندگی مدرن چشم میپوشونیم؛ امّا واقعیتش اینه که رفاه سازی دنیای مدرن، نتیجۀ نگاهیه که میخواد اونی رو که شما تو ابدیت باید به دنبالش بگردید، تو همین دنیا بهتون بده. البتّه اصلش نیست؛ ولی بدل تقلّبیش رو هم که بده، برا اون بسه.
❗️تو زندگی مدرن به قدری رفاه، اصیل میشه که یادمون میره، این دنیا موقّته و بیشتر از اونیه که به فکر رفاه تو این دنیا باشیم، باید به رفاه ابدی فکر کنیم.
❌ سطحی برخورد کردن با زندگی مدرن، باعث شده خیلی از آسیبای این نوع زندگی به ما برسه، بدون این که حواسمون باشه.
✅ من این جا نمیخوام بگم کسی نباید از مظاهر زندگی مدرن استفاده کنه، حرف من اینه که اگه حواسمون نباشه که زندگی مدرن ما رو از ابدیت غافل میکنه، ما هم مثل خیلیای دیگه قربونی زندگی مدرن میشیم و مشغول دنیا.
#خلاصه_درس صد و پنجاه و چهارم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻 اینم پیدیاف درس صد و پنجاه و چهارم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃🌸🌸🌸
✅ خلاصهی #درس صد و پنجاه و پنجم:
بدون فکر به ابدیت میشه به صبر و زهد رسید؟
🍃🌸🌸🌸
🔸اصحاب کهف یه جمله گفتن که ما رو با اون یه جمله بردن به طرف ابدیت.
گفتیم ابدیت، ضامن معنابخشی زندگی و رهایی انسان از پوچانگاری دنیاست.
❌ ماها خیلی اهل کوتاهی هستیم؛ یعنی میل و انگیرهمون برای انجام کارای خوب، کمه. کارای خوب هر چه قدر سختتر میشن و فاصلهشون با مِیل دنیایی ما کم میشه، انگیزهمون برا انجامشون کمتر میشه.
⛔️ این مشکل وقتی کنار یه مشکل دیگه قرار میگیره، حسابی راه رشد رو به آدم میبنده. اون مشکل، دم غنیمت شماریه. یعنی آدم میرسه به جایی که میگه: همینی رو که هست، داشته باش، به اونی که میخواد بیاد، توجّه نکن.
📛 مشکل اوّل، میل آدم رو نسبت به کارای خوب کم میکنه و مشکل دوم، انگیزۀ آدم رو برای لذّتپرستی زیاد میکنه. خوب میشه فهمید این دو تا وقتی دست به دست هم میدن، چه اندازه میتونن راه رشد رو ببندن.
❗️کسی که اهل کوتاهی کردن تو دنیا و دم غنیمت شماری میشه، آروم آروم ابدیت رو تو همین دنیا دنبال می کنه. این، پرتگاه خیلی خطرناکیه.
✖️کسی که به ابدیت توهّمیِ زمینی دل میبنده، دیگه نمیتونه به ابدیت آخرت فکر کنه. اون این ابدیت توهّمی رو نقد میدونه و ابدیت آخرت رو نسیه؛ برا همینم به طور کلّی قیامت رو انکار میکنه و میگه اصلاً فکر نمیکنم قیامتی بر پا بشه.
‼️ این جا دیگه خیلی وضع این آدم خراب میشه. هر چی خدا بهش نعمت بده، دلبستگیش به ابدیت توهّمیش بیشتر میشه. نعمت برا همچین آدمی، نقمته و دیگه رشدش نمیده.
✅ ما برای مقاومت در برابر سختیای دنیا و غرق نشدن تو خوشیاش نیاز داریم به ابدیت فکر کنیم.
🔸یکی از اصلیترین نتیجههای فکر کردن به ابدیت اینه که باور میکنیم توقّف ما تو دنیا، هر اندازه که به ظاهر طولانی باشه، بازم کوتاهه.
🔸باور این کوتاهی برا صبور کردن و برا لذّت پرست نشدن، به شدّت مورد نیازه.
وقتی یه سختی وارد زندگیمون میشه، توجّه به گذرا بودنش میتونه یه عالمه از بار اون سختی رو برامون سبک کنه.
❗️اصلاً یکی از دلایلی که باعث میشه، مشکل برا ما غیر قابل تحمّل بشه، تصوّر موندگار بودن اون مشکله.
🔸ما خودمون وقتی میخوایم کسی رو دلداری بدیم تا بتونه مشکلاتش رو تحمّل کنه، بهش میگیم: «میگذره». این «میگذره» یه عالمه توش حرفه. این حرفم، حرف خیلی عمیقیه؛ امّا وقتی این حرف عمیق کنار توجّه به ابدیت قرار میگیره، کولاک میشه.
▫️من وقتی به مدّت زمانی که بناست با این مشکل دست و پنجه نرم کنم نگاه میکنم و اون رو با ابدیت مقایسه میکنم، میبینم اگه این مشکل، کل عمرم رو هم درگیر کنه، بازم گذراست، خیلی زودم میگذره.
▫️وقتی هم که خوشیای دنیا بهمون رو میآره، توجّه به گذرا بودنشون باعث میشه به اون خوشیا دل نبندیم. اصلاً یکی از دلایل غافل شدن ما تو اوج خوشیا، تصوّر موندگار بودن اون خوشیاست.
✅ زهد یعنی دل نبستن به دنیا. یکی از اصلیترین معیارهای رشد آدم، همین زهده.
🍃امیر المؤمنين علیه السلام فرمودن:
برای کسی که میداند دنیا چه زود از میان میرود شایسته است که نسبت به آن زهد بورزد.
📚(غرر الحکم و درر الکلم، ص ٧٩۶).
✔️ البتّه اگه کسی فقط به گذرا بودن دنیا فکر کنه و از ابدیت آخرت غافل بشه، بازم نمیتونه از دنیا دل بکنه:
🍃امیر المؤمنین علیه السلام فرمودن:
کسی که قدر و منزلت آخرت را نمیشناسند، چگونه میتواند در دنیا زهد بورزد؟
📚(غرر الحکم و درر الکلم، ص۵١٧).
⬅️ هنوز بحث ابدیت، ادامه داره. پس تا درس بعدی منتظر بمونید.
#خلاصه_درس صد و پنجاه و پنجم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖
🌸 اینم پیدیاف درس صد و پنجاه و پنجم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌼🌼🌼
✅ خلاصهی #درس صد و پنجاه و ششم :
بین ابدیت و نظم چه رابطهای وجود داره؟
🍃🌼🌼🌼
🔷🔹از آثار ایمان به ابدیت و تفکّر در بارۀ اون حرف میزدیم.
گفتیم که فکر کردن به ابدیت، به شدّت برداشت آدم رو نسبت به زمان تغییر میده:
☘ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودن:
دنیا، لحظهای بیش نیست. این یک لحظه را به طاعت خدا بگذران.
📚(بحار الأنوار، ج۶٧، ص۶٨).
🔹آدمی که به ابدیت فکر میکنه و به کوتاهی دنیا پی میبره، نسبت به استفاده از عمرش به شدّت حسّاس میشه.
❗️یکی از دلیلای با حوصله بودن ما تو این دنیا اینه که فکر میکنیم زیاد وقت داریم. حوصله خوبه؛ امّا نه این حوصلهای که ما داریم. آدم تو استفاده از عمر باید حریص باشه. حوصلهای که باعث میشه عمر تلف شه، خیلی بده.
🔰شاید بشه همۀ استدلال دین در بارۀ استفادۀ از عمر و بخل ورزیدن نسبت به اون رو تو چند تا جمله خلاصه کرد:
▫️ابدیتی در پیشه.
▫️نوع زندگی شما تو دنیا، عاقبت شما رو تو ابدیت تعیین میکنه.
▫️دنیا کوتاهه، ابدیت بیانتها.
▫️پس از این کوتاه، برای اون بیانتها نهایت استفاده رو بکنید.
🔹آدمی که نسبت به عمرش بخیله، تو زندگیش نظم پیدا میکنه. به نظم، توی تعریف دنیای مدرن خیلی ظلم شده. یکی از توخالیترین مفاهیم دنیای مدرن همین نظمه.
🔻نظم توحیدی دو مرحلۀ اصلی داره:
1⃣ تو مرحلۀ اوّل، زندگی منظم، زندگیایه که تمام کارهاش تو یه نسبت تعریف شده با هدفش قرار داره.
▫️من وقتی توی هر کاری نسبتِ اون کار رو با هدفم سنجیدم و اگه در راستای هدفم بود انجامش دادم و اگه در جهت عکس هدفم بود، ترکش کردم، آدم منظمی هستم.
✔️ لازمۀ این نظم خیلی وقتا، پا گذاشتن روی تعریف مدرن نظمه که تعریف به شدّت خشک و بیروحیه. توی این تعریف، نظم یعنی مشخص بودن زمان هر کاری و معین بودی جای هر چیزی. در حالی که این نظم یکی از مصادیق کوچیک نظمه که گاهی برای رعایت نظم واقعی باید اون رو زیر پا گذاشت.
🔻وقتی به ابدیت با نگاهی که دین گفته ایمان آوردیم، تعریف نظم این جوری میشه:
تنظیم کارای دنیا و برنامهریزی برای استفاده از عمر در جهت رستگاری ابدی.
این مرحلۀ ساده و ابتدایی نظمه.
2⃣اما مرحلۀ دوم نظم، انتخاب بین دو تا کاریه که هر دو شما رو به هدف نزدیک میکنه؛ امّا یکی زودتر و یکی دیرتر؛ یعنی این جا انتخاب شما بین کار خوب و خوبتره.
▫️انسانی که توحیدش به مرحلۀ کمال میرسه، بد از زندگیش حذف میشه و همیشه فکرش مشغول خوب و خوبتره. این جا بخل ورزیدن نسبت به عمر، خیلی روشن خودش رو نشون میده.
☑️ این نکته رو هم فراموش نکنید که نظم بیشتر از اون که مربوط به کارا بشه، به مفاهیم کلیدی مربوط میشه. یکی از بزرگترین مشکلات سبک زندگی تو دنیای مدرن، منظم نبودن مفاهیمه.
⁉️ واقعاً خوشبختی و بدبختی، موفقیت و شکست، عزت و حقارت و خیلی از مفاهیم کلیدی دیگه تو دنیای مدرن چه تعریفی داره؟
✔️ منظم بودن مفاهیم یعنی هماهنگ بودن این مفاهیم با همۀ ابعاد زندگی. اگه ما تولد داریم و مرگ، اگه دنیا داریم و آخرت، اگه دنیا گذراست و آخرت ابدی و ... ، هر مفهوم کلیدی و اساسی باید رابطۀ تعریف شدهای با اینا که حقیقت زندگی هستن، داشته باشه.
❗️بینظمی تو حوزۀ مفاهیم، یعنی رابطه نداشتن مفاهیم کلیدی با کل زندگی. توی دنیای مادیگراها وقتی ابدیت معنایی نداره، پس توی تعریف خوشبختی و بدبختی هم هیچ دخالتی نداره.
❌ بدون اعتقاد به ابدیت، نظم و نظام توی حوزۀ مفاهیم کلیدی محاله. اگه اعتقاد به ابدیت نباشه، هیچ کسی نمیتونه منظم فکر کنه و وقتی که فکر، منظم نبود، نمیشه منظم کار کرد، مگه این که به همون نظم خشک و حداقلی و شکنندۀ مدرن بسنده کنیم.
#خلاصه_درس صد و پنجاه و ششم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌼🌼🌼🍃➖➖➖
🌼 اینم پیدیاف درس صد و پنجاه و ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
🍃🌷🌷🌷
✅ خلاصهی #درس صد و پنجاه و هفتم :
ابدیت، روی تعریف ما از مفهومای کلیدی اثر میذاره؟
🍃🌷🌷🌷
🔸بیاید بریم سراغ قرآن و یه مقدار در بارۀ مفاهیم کلیدی که با توجّه به ابدیت معنا شده دقّت کنیم.
🔸موفّقیت و رستگاری تو قرآن از زوایای مختلف بررسی شده. یکی از زوایای اصلیش با توجّه به ابدیت و آخرته. قرآن وقتی در بارۀ قیامت حرف میزنه، به ما میگه:
🍃 فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ.
🍂 و كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است، همان رستگارانند! و آنان كه وزنه اعمالشان سبك باشد، كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند!
✨(سورۀ مؤمنون(٢٣)، آیۀ١٠٢_١٠٣).
✅ موفّقیت و رستگاری تو این آیه، خیلی واضح و روشن با توجّه به ابدیت معنا میشه. کی به موفقیت و فلاح رسیده؟ کسی که تو قیامن وزنۀ اعمالش سنگینه.
🔸مفهوم کلیدی دیگهای که تو این آیه در برابر فلاح و رستگاری میآد، خسران به معنای زیانه.
✅ این آیه خیلی رُک و پوستکنده داره در بارۀ این حرف میزنه که آدمای ضرر کرده کسایی هستن که وزن اعمالشون تو قیامت سبکه. اگه کسی این طوری در بارۀ ضرر فکر کنه، حسّی که در برابر ضرر پیدا میکنه، اون رو کمک میکنه که قبل از مرگ به طرف سنگین کردن وزن اعمال خوبش بره.
❌ تو نگاه غیر الهی، زیانکار کسیه که از دنیای کمتری بهرهمنده. وقتی زیان این طوری معنا شد، آدم به کسایی که از دنیا بهرۀ بیشتری دارن، نگاه میکنه و آه میکشه. هر چه قدر دنیای بیشتری میبینه، آه بلندتری میکشه. عاقبت این آه کشیدنا برا بعضیا میشه افسردگی و برا بعضیای دیگه میشه دست و پا زدن برا به دست آوردن دنیای بیشتر.
🔸خوشبخت و بدبخت رو هم قرآن با توجّه به ابدیت معنا میکنه. شاید خوشبخت و بدبخت مفهوم کاملتری باشه تا موفقیت و خسرانی که در بارهش حرف زدیم. قرآن وقتی در بارۀ خوشبخت و بدبخت میخواد حرف بزنه، اون رو تو صحنۀ قیامت به تصویر میکشه:
🍃 يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ* فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ* خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ* وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ.
🍂 آن روز كه (قيامت و زمان مجازات) فرا رسد، هيچ كس جز به اجازه او سخن نمىگويد گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت!
🍂 امّا آنها كه بدبخت شدند، در آتشند و براى آنان در آنجا، «زفير» و «شهيق» [نالههای طولانى دم و بازدم] است.
🍂 جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مىدهد!
🍂 امّا آنها كه خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى!
✨(سورۀ هود(١١)، آیۀ١٠۵_١٠٨).
🔺این چهار تا آیه در بارۀ آدمای خوشبحت و بدبخت خیلی واضح حرف زده و بدبختی و خوشبختیشون رو به ابدیت گره زده.
📛 دنیا وقتی محل عبور به حساب نیاد و تا وقتی توش هستیم، ازش برا ابدیتمون استفاده نکنیم، نتیجهش عذابی تو آخرت میشه که تموم شدنی نیست.
✅ خوشبخت اونیه که این رو بفهمه و از دنیای کوتاهش برا ساختن ابدیت بیانتهاش استفاده کنه.
❌ وقتی کسی به ابدیت ایمان نیاورد، میخواد همۀ اون چیزی رو که دنبالش میگرده، تو دنیا پیدا کنه. برا همینم رسیدن به دنیا میشه همۀ آرزوش.
❗️چه قدر بیچاره و بدبخته کسی که انتهای آرزوهاش از دنیا فراتر نمیره.
🔸یه مقدار از این مفاهیمی که در عین حالی که مهمان، ولی خیلی کلّی هستن بگذریم و به بعضی از مفاهیم جزئیتر برسیم، میبینیم که اون جا هم ایمان به ابدیت، خیلی تأثیرگذاره.
⬅️ تو متن کامل درس برخی از این مفاهیم و آیات مربوطه رو ببینید.
#خلاصه_درس صد و پنجاه و هفتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖
🌷 اینم پیدیاف درس صد و پنجاه و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس صد و پنجاه و هشتم:
میشه بزرگترین نشونهها رو دید و بازم غافل بود؟
🍃🌻🌻🌻
🖊 بحث از ابدیت خیلی مفصّلتر از چیزیه که تو چند تا درس گذشته گفتیم؛ امّا فعلاً به همین مقدار بسنده میکنیم و میریم سراغ ادامۀ درس اصحاب کهف.
☑️ اصحاب کهف، یکی از نشونههای خدا برای قیامت بودند. سیصد و نه سال خوابیدن و بیدار شدنشون، شبیه مرگ و محشور شدن تو قیامته؛ امّا وقتی بناست آدم از نشونههایی که خدا جلو چشمش میذاره استفاده نکنه، وسط نشونهای به این بزرگی، مشغول چیزایی میشه که هیچ ارزشی نداره و دونستنش اتّفاق خاصی رو تو مسیر بندگیش ایجاد نمیکنه.
🔻بعضی از مردم اون زمونم، به جای عبرت گرفتن از این نشونۀ بزرگ خدا، با هم دیگه سر تعداد اصحاب کهف بحث میکردن:
🍃سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلّا قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً.
🍂گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى میگويند: «پنچ نفر بودند كه ششمين آنها سگشان بود». همۀ اينها سخنانى بىدليل است و گروهى میگويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود». بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه كمى، تعداد آنها را نمیدانند. پس دربارۀ آنان جز با دليل سخن مگو و از هيچ كس دربارۀ آنها سؤال مكن!
✨(سورۀ کهف(١٨)، آیۀ٢٢).
❗️یه وقت فکر نکنیم که چه قدر اینا آدمای عجیب و غریبی بود که نشونۀ به این بزرگی رو میبینن؛ امّا همون جا حرفایی میزنن و بحثایی میکنن که یه عالمه از حقیقت اون قصّه دوره!
چون وضع خود ما هم چندان بهتر از اینا نیست.
⁉️میگید چرا؟ پس گوش کنید:
❓یادمون نرفته که چی شد رسیدیم به اصحاب کهف؟
▫️داشتیم میگفتیم که قرآن ذکره و یکی از مصادیق ذکر، ذکر دوستای خداست.
▫️بین دوستای خدا که معصوم بودن، حضرت یوسف علیه السلام و از اونایی که معصوم نبودن، اصحاب کهف رو انتخاب کردیم.
⁉️ حالا واقعاً ما از قرآن تا چه اندازه به عنوان ذکر استفاده کردیم؟
⁉️ میشه کسی قرآن رو داشته باشه و گرفتار غفلت بشه؟
⁉️ چرا ما قرآن رو داریم و گرفتار غفلتیم؟
⁉️ همۀ آدمایی که قرآن خوندنشون درجه یکه و حتّی قرآن رو حفظن، از قرآن به عنوان ذکر استفاده کردن و میکنن؟
🔹مردم زمونۀ اصحاب کهف، چند نفر رو دیدن که سیصد و نه سال پیش، خوابیده بودن و بیدار شدن و بازم مردن.
✅ ما قرآنی پیشمونه که یقین داریم از پیش خود خدا، به وسیلۀ بزرگترین فرشتۀ خدا، به بزرگترین پیامبر خدا نازل شده و از اون روز تا حالا یعنی بیشتر از 1400 سال پیش تا امروز هیچ تغییری نکرده.
🔹همینایی که ما داریم میخونیم، هموناییه که جبرئیل برا پیامبرمون آورده
🔹هموناییه که پیامبرمون خونده و به مردم یاد داده
🔹همونایی که همۀ اهل بیت علیهم السلام خوندن و ازش با مردم حرف زدن
🔹همونی که معجزۀ موندگار و جاوید پیامبرمونه و تا قیام قیامت هم معجزه میمونه
🔹و همونیه که وقتی امام زمان عج الله تعالی فرجه تشریف میآرن، بر اساس اون جهان رو اداره میکنن.
♦️تردید نکنید که عظمت قرآن و اعجاز و درسآموز بودنش، به قدری زیاده که اصلاً اصحاب کهف رو نمیشه باهاش مقایسه کرد.
❌ ما کنار قرآن نشستیم و به جای مشغول شدن به این همه ذکر، یه عالمه برا قرآن حاشیه درست کردیم و بیشتر از متن، درگیر این حاشیهها شدیم.
⬅️ قصّۀ اصحاب کهف رو با یه قصّۀ خیلی قشنگ از زبون سلمان تموم کردیم. برای خوندن این قصه و پایان ماجرای اصحاب کهف، به متن کامل درس مراجعه کنید.
#خلاصه_درس صد و پنجاه و هشتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻 اینم پیدیاف درس صد و پنجاه و هشتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇