eitaa logo
عاشق شو
574 دنبال‌کننده
172 عکس
0 ویدیو
210 فایل
«عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید» این کانال زیر نظر مستقیم استادعباسی‌ اداره می‌شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🌷🌷 ✅ خلاصه‌ی صد و سی و نهم: می‌شه یه آدم، این قدر مهربون باشه؟ 🍃🌷🌷🌷 📝 تو درس قبل گفتیم که برادرا یوسف رو شناختن و به اشتباهشونم اعتراف کردن؛ تو این درس می‌خوایم در بارۀ برخورد یوسف با اعتراف برادرا حرف بزنیم. 🔻خب برادرا اعتراف کردن و گفتن: 🍃قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ. 🍂گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشيده و ما خطاكار بوديم!» ✨(سورۀ یوسف(12)،‌ آیۀ91). ❓جواب یوسف به برادرا چی بود؟ 🍃قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. 🍂(يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست! خداوند شما را مى‌بخشد و او مهربان‌ترين مهربانان است! ✨(سورۀ یوسف(12)،‌ آیۀ29). 🔸اوّلین حرف یوسف اینه که هیچ سرزنشی برا شما نیست. این «هیچ»، برداشت سلیقه‌ای من از این آیه نیست، عین معنای آیه‌ست. ❗️چه نکته‌های لطیفی تو این جمله هست. ▫️یوسف تو جمله‌ای که اعلام بخشش می‌کنه، حتّی یه بار از خودش حرف نمی‌زنه. ▫️اون می‌تونست بگه من شما رو سرزنش نمی‌کنم؛ امّا حرف از «من» نباید باشه. ▫️یوسف می‌گه سرزنشی بر شما نیست. زبون حال یوسف اینه که من کی‌ام که بخوام شما رو سرزنش کنم یا نکنم. 🔸این برادرا شایستۀ عقوبت و تنبیهن. سرزنش کمترین کاریه که می‌شه در حقشون کرد. ▫️کاری که برادرا انجام دادن، یه گناه شخصی نبود، اونا مرتکب جرم شدن. ▫️امّا یوسف چه قدر بزرگواره که می‌گه نه تنها عقوبت نمی‌شید، هیچ سرزنشی نمی‌شید. 🔸«الیوم» یعنی امروز. خودمونیِ «الیوم»، یعنی بر گذشته‌ها صلوات. ▫️شما امروز اعلام پشیمونی کردید، به اشتباهتون پی بردید. ▫️من خدایی دارم که وقتی بنده با گناهای سنگین می‌ره پیشش، اگه دل پشیمون با خودش ببره، خدا می‌گه بر گذشته‌ها صلوات. 🔸من امروز با برادرایی مواجه شدم که دارن می‌گن ما اشتباه کردیم. ▫️دارم پشیمونی رو تو حرف و تو چهره‌شون می‌خونم. ▫️این برادرا فرق دارن با برادرایی که از شدّت حسادتشون حاضر شدن برادر کوچیکشون رو بندازن تو چاه. 🔻«الیوم» اون خطّیه که خدا بین گذشته و الآن بنده‌ها می‌کشه و می‌گه: ☘التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَاذَنْبَ لَه کسی که از گناهش توبه کرده، مثل کسیه که هیچ گناهی نداره. 📚(الکافی،ج 4، ص232). ⁉️پس حالا که شما پشیمونید و مثل کسی هستید که هیچ گناهی نداره، چرا باید سرزنشتون کرد؟ ❗️چه جملۀ تاریخی‌ای گفته یوسف که پیغمبر عزیز ما هم روز فتح مکّه یادآوریش می‌کنن. 🔻وقتى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله تو روز فتح مكّه وارد شهر مكّه شدن، درِ كعبه رو باز کردن و فرمودن: ☘ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ معبودى جز خدا نيست كه يگانه است و شريكى ندارد، وعدۀ او راست شد و بندۀ خود را يارى كرد و به تنهايى لشكرهاى مشركان را شكست داد. ▫️بعدم فرمودن: «(اى مردم مكّه!) چی مى‌گيد؟ و چی فکر می‌کنيد؟ ▪️اونا جواب دادن: ما فکر خوب می‌کنیم و حرف خوب می‌زنیم. تو برادرى كريم و فرزند برادرى كريم هستى که حالا قدرت پیدا کردی. ▫️حضرت فرمودن: من همون حرفی رو مى‌گم كه برادرم يوسف گفت: ☘لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. (يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست! خداوند شما را مى‌بخشد و او مهربانترين مهربانان است!» 📚(الکافی،ج 4، ص225). ⁉️یوسف! چی کار کردی که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله می‌گه منم همون کاری رو می‌کنم که برادرم یوسف کرد؟ ⬅️شیرینی و زیبایی های زیادی از این جریان هنوز باقی مونده که می تونید تو متن کامل درس بخونید. صد و سی ونهم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖ 🌷 اینم پی‌دی‌اف درس صد و سی و نهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
140 درس صد و چهلم ما هم می‌تونیم به اندازۀ یوسف مهربون باشیم؟.pdf
231K
#درس درس صد و چهلم: ما هم می‌تونیم به اندازۀ یوسف علیه السلام مهربون باشیم؟ @abbasivaladi
🍃🌺🌺🌺 ✅ خلاصه‌ی صد و چهلم: ما هم می‌تونیم به اندازۀ یوسف علیه السلام مهربون باشیم؟ 🍃🌺🌺🌺 📋تو این درس می خوایم بریم سراغ مرحله‌ای که یوسف با پدر و مادرش مواجه می‌شه. 🔹بعد از این که یوسف به برادرا می‌گه خدا شما رو می‌بخشه و خیال اونا رو راحت می‌کنه، می‌گه: 🍃اذهَبُوا بِقَمِيصِی هذا فَأَلقُوهُ عَلی وَجهِ أَبِی يَأتِ بَصِيراً وَ أتُونِي بِأَهلِكُم أَجمَعِينَ. 🍂اين پيراهن مرا ببريد و بر روى پدرم بيفكنيد كه بينا مى شود و همه خاندانتان را نزد من آوريد. ✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۹۳). ❗️لباس یوسف، پیام‌آور فراق برا حضرت یعقوب بود و حالا لباس، بناست پیام‌آور وصال باشه. چه قدر یوسف خوش سلیقه‌ست! 🔻به یه نکته دقّت کنید تا یه پردۀ دیگه از مهربونی یوسف براتون کنار بره: ▫️یوسف می‌تونست کسی رو بفرسته دنبال پدر و مادر و فامیلا که اونا رو بیارن به مصر؛ امّا به همونایی که پدر رو ناراحت کردن و عاقش شدن، گفت لباسش رو برا پدر ببرن. ▫️انگار که یوسف دلش می‌خواست اثر گناه بزرگی که برادرا مرتکب شدن، به وسیلۀ‌این کار، درست و حسابی از بین بره. 🔻یه نکتۀ دیگه: یوسف می‌تونست برادراش رو ببخشه و بگه برید سر خونه زندگی‌تون؛ امّا اونا رو دعوت می‌کنه به مصر تا بتونن با خیال راحت به زندگی‌شون ادامه بدن. ▫️اینم یکی دیگه از برخوردای خداییِ حضرت یوسفه. ✅ خدا بندۀ گناهکارش رو که می‌بخشه، نمی‌گه حالا که بخشیدمت برو، می‌گه حالا که بخشیدمت بیا پیش خودم. خدا به بندۀ گناهکارش سرمایه می‌ده. ▫️یوسفم برادرا رو که بخشید، بهشون سرمایۀ جدید داد. تازه لطفش فقط شامل حال برادرا نشد، یوسف علاوه بر برادرا، به زن و بچه‌هاشونم پناه داد. 🔹خب، بنا شد پیرهن یوسف رو برا پدر ببرن. پیرهن یوسف رو انداختن روی صورت یعقوب و بیناییش برگشت. 🔹یعقوب به همراه همسر و بچه‌ها بار سفر می‌بندن و می‌رن به سمت مصر. یوسفم از اون طرف می‌آد بیرون شهر و یه خیمه‌گاهی رو راه می‌ندازه تا قبل این که پدر و مادر و فامیلاش وارد شهر بشن،‌ ازشون استقبال کنه. 🔹یوسف خودش دست پدر و مادر رو گرفت و اونا رو روی تخت پادشاهی نشوند و بعدشم همه در برابر یوسف به خاک افتادن: «وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً». ❗️یه مقدار این صحنه رو تصوّر کنید! برادرا به همراه پدر و مادر در برابر یوسف به سجده افتادن. وقتی خدا می‌خواد یه بنده رو عزیز کنه، چه غوغایی به پا می‌کنه! ❗️خدایا! ما رو ببخش که تو گیر و دار زندگی، یادمون می‌ره عزّت و ذلّت دست توئه. ایمانمون رو به قدری بالا ببر که اگه یه موقعی همۀ مردم بهمون پشت کردن، ذرّه‌ای تو این که فقط تویی که می‌تونی آدما رو عزیز یا ذلیل کنی، شک نکنیم. 🔹به هر حال وقتی که یوسف دید همه در برابرش سجده کردن به پدر گفت: اى پدر! اين (سجود) تعبير خواب پيشين من است. ▫️این کدوم رؤیا بود؟ اونی که همون ابتدای سورۀ یوسف اومده: 🍃إِذ قالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوكَباً وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ رَأَيتُهُم لِي ساجِدِينَ. ✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ‌۴). ▫️ظاهراً اون یازده ستاره، برادرا هستن، خورشید، یعقوبه و ماه هم مادر حضرت یوسفه. ❗️می‌بینید تو این خواب و تعبیرش چه قدر امید جا گرفته! نماد برادرا تو این خواب، ستاره‌ست. ▫️ستاره، نماد نوره، گر چه نورش به ماه و خورشید نمی‌رسه؛ ولی نماد بدی و ظلمت نیست. ☑️ برادرایی که گناه بزرگی رو مرتکب شدن؛ ولی توبه کردن، شدن ستاره. این یعنی راه بازه، حتّی اگه بزرگ‌ترین گناها رو مرتکب شده باشی. این یعنی ناامیدی ممنوع. ❗️اصلاً تعبیر ستاره به این برادرا آدم رو دیوونه می‌کنه. این که خدا از این برادرا به عنوان ستاره‌هایی که برا یوسف سجده می‌کنن،‌ یاد می‌کنه، نشون می‌ده که خدا چه قدر اینا رو بخشیده. صد و چهلم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖ 🌺 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهلم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
141 درس صد و چهل و یکم «لَطیفٌ لِما یَشاء» یعنی چی؟.pdf
220.8K
#درس درس صد و چهل و یکم: «لَطیفٌ لِما یَشاء» یعنی چی؟ @abbasivaladi
🍃🌹🌹🌹 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و یکم: «لَطیفٌ لِما یَشاء» یعنی چی؟ 🍃🌹🌹🌹 ☑️ داشتیم صحنه‌ای رو که پدر و مادر یوسف باهاش رو به رو شدن، تو آیه‌های قرآن می‌خوندیم. یوسف داشت با پدرش حرف می‌زد: 🍃وَ قَد أَحسَنَ بِی إِذ أَخرَجَنِی مِنَ السِّجنِ وَ جاءَ بِكُم مِنَ البَدوِ مِن بَعدِ أَن نَزَغَ الشَّيطانُ بَينِی وَ بَينَ إِخوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ العَلِيمُ الحَكِيمُ. 🍂و حقّا كه با من نيكى كرد آن گاه كه مرا از زندان بيرون آورد و پس از آن كه شيطان ميان من و برادرانم را فاسد كرده بود، شما را از صحرا (به اين جا) آورد. بى ترديد پروردگار من به هر كه خود بخواهد احسان كننده و هر امر مشكلى را به تدبير دقيق و نافذ خود آسان كننده است، همانا اوست كه دانا و با حكمت است. ✨(سورۀ یوسف(۱۲)، آیۀ۱۰۰). ♦️یوسف بازم بهونه پیدا کرده برا حرف زدن در بارۀ خداش. اصلاً نمی‌ذاره یه خورده طعم نفسانیت تو دهنش مزه کنه. همه‌ش خودش رو می‌کشه کنار تا خدا برا همه واضح و آشکار معلوم بشه. 🔻یوسف داره به یعقوب می‌گه: پدرم! چه خدای خوب و مهربونی دارم من! چه قدر خوب باهام تا کرد. اون بود که من رو از زندون بیرون آورد: «أَخرَجَنِی مِنَ السِّجنِ». ❗️آهای مردم! گوش کنید به حرف یوسف و یاد بگیرید حسن ظن داشتن به خدا یعنی چی. ❌ یوسف مثل ما نیست که وقتی مشکلی براش پیش می‌آد، اعتراض کنه و به پدرش بگه: ▪️بابا! کجا بودی ببینی چه بلاهایی که به سرم اومد! ▪️افتادم تو چاه و به عنوان برده فروختنم، به جرم تن ندادن به گناه رفتم زندون. ▪️نمی‌دونم چرا خدا این قدر بلا به سر من ریخت! مگه دیواری کوتاه‌تر از من پیدا نکرد؟ ❎ نه، یوسف اهل این حرفا نیست. ✅ از همۀ قصّۀ پر فراز و نشیبش می‌ره سراغ اون قسمت شیرینش که از زندون خلاص می‌شه. ➖ آزاد شدنش رو هم نه به رفیق زندونیش نسبت می‌ده و نه به پادشاه مصر. می‌گه اونی که من رو از زندون بیرون آورد، خدا بود: «أَخرَجَنِی مِنَ السِّجنِ». ➖ بعدش یوسف از یه ویژگی خداش حرف می‌زنه که خیلی قابل توجّهه: «إِنَّ رَبِّی لَطِيفٌ لِما يَشاءُ». 🔻امام رضا علیه السلام در بارۀ صفت لطیف یه چیزی می‌گن که خیلی قابل توجّهه: ▫️لطيف به معناى كمى، لاغرى و ناچيز بودن نيست، بلكه به‌معناى نفوذ در چيزها و درک‌ناشدنى است. 📚(الکافی،‌ ج 1،‌ ص 122). ❗️با این معنا چه قدر این آیه شیرین می‌شه! یوسف داره به مسائلی اشاره می‌کنه که وقتی آدم به ظاهرشون نگاه می‌کنه، اگه به قدرت خدا ایمان نداشته باشه، احساس می‌کنه دیگه آخر خطه و امیدی نیست؛ امّا وقتی خدایی هست که قدرت نفوذش حد و اندازه نداره، دیگه ناامیدی معنا نداره. ✅ وقتی به «لَطیفٌ لِما یَشاء» این طوری نگاه می‌شه، تازه آدم می‌فهمه که چه دنیایی جلو چشمش بوده، امّا ازش غفلت کرده. ❗️نفوذ خدا به قدری تو مخلوقاتش قویه که همۀ اونایی رو که می‌خوان کسی رو زمین بزنن، وسیله‌ای می‌کنه برا بالا رفتن آدم. ♦️برادرای یوسف و زلیخا و زَنای مصری، همه دنبال این بودن که یوسف زمین بخوره؛ امّا خبر نداشتن که خدا داره تدبیری می‌کنه که یوسف بره بالا، اونم به وسیلۀ خود همینا. یعنی بدون این که خودشون بدونن، همین آدما عاملی شدن برا بالا رفتن یوسف. ♦️وقتی خدا رو «لَطیفٌ لِما یَشاءُ» بدونی، همه چیز رو سرباز خدا می‌دونی. دوست و دشمن فرقی نداره، جون‌دار و بی‌جون فرقی نمی‌کنه، کوچیک و بزرگ نداره، غریبه و آشنا یکی‌ان، دور و نزدیکم نداره، همه سرباز خدا هستن. ⬅️ هنوز تعریف یوسف از خداش و مصادیق ظهور اسم «لَطیفٌ لِما یَشاء» تموم نشده. تو متن کامل درس ادامه این بحث شیرین رو ببینید. صد و چهل و یکم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖ 🌹 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و یکم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌻🌻🌻 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و دوم: قصّۀ «لَطیفٌ لِما یَشاء» تا کجا ادامه داره؟ 🍃🌻🌻🌻 📝 تا این جا «لَطیفٌ لِما یَشاء» رو تو بخش اوّل قصّۀ یوسف دیدیم. بریم سراغ قسمتای دیگه قصّه و این صفت خدا رو ببینیم. 🔸 یوسف از چاه در اومده و حالا رفته تو کاخ پادشاه. زلیخا با دامی که پهن کرده، می‌خواد یوسف رو از راه به در کنه؛ ولی خدا جوری خودش رو به یوسف نشون داده که حتّی تو خیالشم نمی‌آد به پیشنهاد زلیخا فکر کنه. 🔸 وقتی یوسف با عزم راسخ زلیخا مواجه شد، رفت به سمت در. زلیخا هم به دنبالش دوید. نزدیکای در بود که زلیخا از پشت، لباس یوسف رو گرفت و پاره شد و همین موقعم، عزیز مصر سر رسید. 🍃 وَ استَبَقَا البابَ وَ قَدَّت قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَ أَلفَيا سَيِّدَها لَدَی البابِ. 🍂 و هر دو از يكديگر به سوى در پيشى گرفتند و آن زن پيراهن وى را از پشت بدريد، و (چون در باز شد) هر دو آقاى زن را (شوهرش را) نزديك در يافتند. ✨(سورۀ یوسف(۱۲)،‌ آیۀ۲۵). ⁉️ خب،‌ حالا پادشاه مصر باید چه جوری قضاوت کنه؟ انگشت اتّهامش رو به سمت کی نشونه بگیره؟ حالا همسرش چی میگه؟ 🍃 قالَت ما جَزاءُ مَن أَرادَ بِأَهلِكَ سُوءاً إِلّا أَن يُسجَنَ أَو عَذابٌ أَلِيمٌ. 🍂 زن گفت: جزاى كسى كه به خانواده ات قصد بدى كند چيست جز آن که زندانى شود يا عذابى دردناك ببيند؟! ✨(سورۀ یوسف(۱۲)،‌ آیۀ۲۵). ❗️زلیخا طوری برخورد می‌کنه که انگار یوسف اون رو به دام انداخته و حالا عزیز مصر به دادش رسیده. به دروغ اتّهام می‌زنه، غیرت پادشاه رو هم تحریک می‌کنه و حکم رو هم صادر می‌کنه که یا زندانیش کن و یا یه عذاب سخت و دردناکی بهش بده: «أَن يُسجَنَ أَو عَذابٌ أَلِيمٌ». ⁉️ الآن یوسف باید از خودش رفع اتّهام کنه و این کار رو هم می‌کنه؛ امّا واقعاً با دو تا کلمه، می‌شه این اتّهام بزرگ رو دور کرد؟ 🍃 قالَ هِیَ راوَدَتنِی عَن نَفسِی. 🍂 (يوسف) گفت: اين زن مرا به سمت خودش کشاند. ✨(سورۀ یوسف(۱۲)،‌ آیۀ۲۶). ❗️خیلی خوش‌خیالیه که فکر کنیم عزیز مصر بین این دو تا ادّعای متّضاد، ادّعای یوسف رو قبول می‌کنه و حرف زنش رو کنار می‌ذاره؛ امّا نه، تا وقتی که خدای «لَطیفٌ لِما یَشاء» هست، این حرفا خوش‌خیالی نیست. خدای یوسف، کارش رو خوب بلده. 🍃 وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِن أَهلِها إِن كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَت وَ هُوَ مِنَ الكاذِبِينَ* وَ إِن كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَت وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ. 🍂 و در اين هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه: «اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده، آن آن راست مى‌گوید، و او از دروغگويان است. و اگر پيراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مى‌گوید، و او از راستگويان است». ✨(سورۀ یوسف(۱۲)،‌ آیۀ۲۶-۲۷). ⁉️ اون کی بود که شهادت داد؟ یه بچّه. ✅ خدا به یوسف الهام کرد به عزیز مصر بگو از این بچّه، حقیقت ماجرا رو بپرسه. به اذن خدا اون بچّه که هنوز به حرف زدن نیفتاده بود، زبون باز کرد و اون چارۀ قشنگ رو برا تشخیص متّهم اصلی جلو پای عزیز مصر گذاشت. ❇️ خدای «لَطیفٌ لِما یَشاء» به جای خودش که می‌رسه، بچّه رو هم به زبون می‌‌آره. خدا خواسته که این بچّه از تولد تا یه زمانی توانایی حرف زدن نداشته باشه؛ امّا به موقش وقتی اراده کنه، بچّه رو به زبون می‌‌آره. ✔️ وقتی خدا سربازش رو رو می‌کنه، تو یه لحظه همه چیز عوض می‌شه. عزیز مصر قدرت انکار دلیلی رو که از اون بچّه شنیده،‌ نداره.. ⬅️ ادامه ظهور صفت «لَطیفٌ لِما یَشاء» خدای مهربون رو تو متن کامل درس ببینید. صد و چهل و دوم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖ 🌻اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و دوم ، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
142 درس صد و چهل و دوم قصّۀ «لَطیفٌ لِما یَشاء» تا کجا ادامه داره؟.pdf
236.5K
#درس درس صد و چهل و دوم: قصّۀ «لَطیفٌ لِما یَشاء» تا کجا ادامه داره؟ @abbasivaladi
🍃🌸🌸🌸 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و سوم: یه قصّه و این همه خدا؟! 🍃🌸🌸🌸 📋 تو درس قبل «لَطیفٌ لِما یَشاء» رو تو جاهای مختلف زندگی یوسف بررسی کردیم. 🔻تو سورۀ یوسف، آخرین آیه‌ای که در بارۀ قصّۀ یوسفه، مناجاتیه که یوسف با خدا داره و خودش دنیای توحیده: 🍃رَبِّ قَد آتَيتَنِی مِنَ المُلكِ وَ عَلَّمتَنِي مِن تَأوِيلِ الأَحادِيثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ أَنتَ وَلِيِّی فِی الدُّنيا وَ الآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسلِماً وَ أَلحِقنِی بِالصَّالِحِينَ. 🍂پروردگارا! بخشى (عظيم) از حكومت به من بخشيدى و مرا از علم تعبير خواب‌ها آگاه ساختى! اى آفرينندۀ آسمان‌ها و زمين! تو ولىّ و سرپرست من در دنيا و آخرت هستى، مرا مسلمان بميران و به صالحان ملحق فرما! ✨(سورۀ یوسف(۱۲)،‌ آیۀ ۱۰۱). 🔹 غیر از اینم از یوسف توقّعی نیست که در اوج قدرت، یادش باشه که چه کسی این حکومت رو بهش عطا کرده. 🔹 همۀ مسیری که تو درس قبل، از زندگی یوسف گفتیم که اون رو به قدرت رسوند، چیزیه که یه لحظه از یاد یوسف بیرون نمی‌ره. ✖️خیلی از ماها این طوری نیستیم. ماها وقتی که خدا مشکلامون رو حل می‌کنه و از فشار سختیا بیرون می‌آیم، خیلی زود همه چیز رو فراموش می‌کنیم. 🔻قرآن این حال ما رو چه خوب و دردناک توصیف کرده: 🍃وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِداً أَو قائِماً فَلَمَّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلیٰ ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلمُسرِفِينَ ما كانُوا يَعمَلُونَ. 🍂و چون انسان را سختى و زيان رسد، ما را (در همه حال) به پهلو خفته يا نشسته يا ايستاده مىخواند و چون سختى و زيانش را از او برداريم، آن چنان مىرود كه گويى ما را براى (رفع) آسيبى كه به وى رسيده، نخوانده است! اين چنين براى اسراف‌‌كاران آنچه كه به جا مىآورند آراسته شده است. ✨(سورۀ یونس(۱۰)،‌ آیۀ۱۲). ❗️چه قدر با این قسمت از آیه باید سوخت: 🍃«فَلَمَّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلي ضُرٍّ مَسَّهُ» 🔻معنای خودمونی این قسمت از آیه اینه: ▪️وقتی ما مشکلش رو بر طرف می‌کنیم، می‌ره و پشت و سرشم نگاه نمی‌کنه، انگار نه انگار که قبل از این، داشت التماسمون می‌کرد که مشکلش رو بر طرف کنیم. ❕حال و روز خیلی از ماها رو تو این آیه به راحتی می‌شه پیدا کرد. 🔹 این از قسمت اوّل مناجات که یوسف توش می‌خواد بگه من یادم هست اگه قدرتی دارم، تو بهم دادی. 🔻جملۀ دوم مناجات یوسف با خدا به علم تعبیر خواب اشاره می‌کنه: 🍃«وَ عَلَّمتَنِي مِن تَأوِيلِ الأَحادِيثِ». ▫️وقتی تو قصّۀ حضرت یوسف دقّت می‌کنید، می‌بینید رؤیا یه جایگاه ویژه داره. ▫️یوسف با تعبیر دو تا خواب، هم از اتّهام تبرئه شد و هم از زندان آزاد شد و هم به مقام خزانه‌داری رسید. ✅ انگار یوسف به خدا داره می‌گه: خدایا! من حواسم هست که اگه اون خوابا رو تعبیر نکرده بودم،‌ الآن این جا نبودم؛ امّا این رو هم می‌دونم اونی که علم تعبیر خواب بهم داد، تو بودی. 🔹 الآن یوسف به مقام و جایگاه ویژه‌ای رسیده؛ امّا حواسش هست که بندۀ اون خداییه که آفرینندۀ آسمونا و زمینه. ❗️خدایا!‌ یوسف در برابر عظمت آسمونا و زمینی که تو آفریدی هیچه؛ ولی دلش خوشه که تو مولا و سرپرستش هستی. 🔹 تا این جا یوسف داشت مناجات می‌کرد. حالا می‌خواد از خدا حاجت بخواد. جالبه بدونیم یوسف بعد از این همه فراز و نشیب از خدا چی می‌خواد. ⁉️ مگه حاجتی هست که یوسف بهش نرسیده باشه؟ ⬅️ برا پیدا کردن جواب این سؤال و دیدن بقیه نکات متن کامل درس رو حتما بخونید. صد و چهل و سوم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖ 🌸 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و سوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
143 درس صد و چهل و سوم یه قصّه و این همه خدا؟!.pdf
263.2K
#درس درس صد و چهل و سوم: یه قصّه و این همه خدا؟! @abbasivaladi
144 درس صد و چهل و چهارم تا حالا به معنی «جوون» فکر کردید؟.pdf
231.7K
#درس درس صد و چهل و چهارم: تا حالا به معنی «جَوون» فکر کردید؟ @abbasivaladi
🍃🌼🌼🌼 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و چهارم: تا حالا به معنی «جَوون» فکر کردید؟ 🍃🌼🌼🌼 🖊تو بحث قرآن بودیم و ذکر بودنش. گفتیم قرآن آدما رو یاد چیزایی که بهشون نیاز دارن می‌ندازه. در بارۀ‌ ذکر خدا و ذکر نعمتای خدا حرف زدیم و رسیدیم به ذکر دوستای خدا. گفتیم ذکر دوستای خدا، ذکر خداست. 🔻از این درس با محوریت سورۀ کهف، می‌ریم سراغ یه گروه دیگه از دوستای خدا: ⬅️ اصحاب کهف. 🔹خدا اوّل یه دور نمایی از قصّۀ اصحاب کهف رو می‌گه و بعد وارد ریز قضایاشون می‌شه: 🍃إِذ أَوَی الفِتيَةُ إِلَي الكَهفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ هَيِّئ لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً. 🍂(به ياد آر) آن گاه كه آن جوانان در آن غار بزرگ پناه گرفتند پس گفتند: پروردگارا، از جانب خود به ما رحمتى ببخش و براى ما در كارمان هدايت و نجات فراهم ساز. ✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۰). 🔹«فتیة» تو لغت جمع «فتی» به معنای جَوونه. ⁉️چرا خدا از اصحاب کهف، با تعبیر جوون یاد می‌کنه، در حالی که وقتی اونا به غار رفتن، سنّی ازشون گذشته بود؟ 🔻جواب این سؤال رو تو این حدیث می‌شه پیدا کرد: ☘سليمان بن جعفر می‌گه: امام صادق علیه السلام به من فرمودن: ➖ ای سليمان! «فتیٰ» کیه؟ ➖ گفتم: «فدای شما بشم!‌ کلمۀ «فتیٰ» پیش ما به معنی جَوونه». ➖ امام علیه السلام به من فرمودن: مگه نمی‌دونی همۀ اصحاب کهف، میان‌سال بودن؛ ولی خدا به خاطر ايمانشون اونا رو «فتيه» ناميد. ➖ ای سليمان! کسی که به خدا ايمان بياره و تقوا پیشه کنه، جَوون و جَوون‌مرده. 📚(تفسير العياشی، ج۲، ص۳۲۳). ✅ ملاک اصلی برا جَوون بودن واقعی، ایمان و تقواست. ایمان و تقوا ویژگی روح آدماست. هر چه قدر که روح آدما، به ایمان و تقوا آراسته‌تر باشه، جَوون‌ترن. ❗️بنابراین چه راحت می‌شه گفت خیلی از جَوونای ظاهری، پیرن و چه قدر پیرای ظاهری هستن، که جَوون موندن. ❓ماها اگه تعصّب رو کنار بذاریم،‌ می‌تونیم تشخیص بدیم جَوونیم یا پیر؟ ✅ اهل بیت علیهم السلام هیچ وقت پیر نشدن. سنّشون رفت بالا؛ ولی همیشه جَوون موندن. جَوون‌ترین آدمای روی زمین، اهل بیت علیهم السلام بودن و الآنم جَوون‌ترین آدم، امام زمانه. ❗️چه قدر امروز تو دنیا، روی راز جَوون موندن داره تحقیق علمی می‌شه! یه عالمه طرف پول خرج می‌کنه تا قیافه‌ش جَوون بمونه؛ غافل از این که حتّی اگه یه چروک روی صورت نیفته و یه دونه مو سفید نشه، وقتی ایمان و تقوای آدم می‌لنگه، پیره و جَوون نیست. ❓می‌بینید همین اوّل کار، تو قصّۀ اصحاب کهف چه قدر خدا رو واضح و روشن پیدا کردیم؟! اونم از دل یه کلمه: «الفتیة». ✔️ از جَوونی چه انتظاری داری؟ نشاط و شادابی؟ کار ایمان، همینه. تو رو شاداب می‌کنه. برای همینم ایمان، رمز جَوون موندنه. ☘امیر المؤمنین علی علیه السلام در توصیف مؤمن فرمود‌ن: او را چنان می‌بینی که کسالت از وی دور و نشاط او همیشگی است. 📚(الکافی،‌ ج۲، ص۲۳۰). ☑️ اگه می‌خوایم نشاط خودمون و جامعه‌مون بالا بره، باید بریم دنبال این که چه جوری می‌شه ایمان و تقوا رو تو جامعه نهادینه کرد. ⁉️چرا ما برای شاداب نگه‌داشتن جامعه این قدر به فیلم و سریالای کمدی و برنامه‌های شاد و مهیّج توجّه می‌کنیم، ولی به ایمان و تقوا از این زاویه نگاه نمی‌کنیم؟ ❗️چون با این حرفا تعارفی برخورد کردیم. ⬅️ ادامه این بحث قشنگ رو تو متن کامل درس بخونید. صد و چهل و چهارم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌼🌼🌼🍃➖➖➖ 🌼 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و چهارم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
145 درس صد و چهل و پنجم قاعدۀ سپردن کار به دست خدا چیه؟.pdf
238.7K
#درس درس صد و چهل و پنجم: قاعدۀ سپردن کار به دست خدا چیه؟ @abbasivaladi
🍃🌷🌷🌷 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و پنجم: قاعدۀ سپردن کار به دست خدا چیه؟ 🍃🌷🌷🌷 🖊بحث از ذکر بودن قرآنه و ذکر دوستای خدا که از جملۀ ذکرای مورد نیاز ماست. الآنم سر سفرۀ سورۀ کهف نشستیم. ❕یه نکتۀ جالب دربارۀ اصحاب کهف وجود داره که شاید بعضیاتون برا اوّلین باره دارید می‌شنوید. 🔻امام صادق علیه السلام فرمود‌ن: ☘وقتی که قائم آل محمّد علیه السلام قیام می‌کند، از بیست و هفت نفر می‌خواهد که از پشت کعبه بیرون بیایند: ▫️15 نفر از آنان از قوم موسی هستند، همان‌هایی که به حق حکم کرده و با آن عدالت می‌ورزند ▫️هفت نفر از اصحاب کهف ▫️یوشع وصیّ موسی ▫️مؤمن آل فرعون ▫️سلمان فارسی ▫️ابادجانۀ انصاری(یکی از یارای ناب پیامبرخدا صلی الله علیه و آله) ▫️و مالک اشتر. 📚(تفسیر العیاشی، ج ۲، ص۳۲). ❗️چه قدر خدا اصحاب کهف رو دوست داره که می‌خواد نسبت بین امام زمان عجل الله رو با اونا پر رنگ کنه. 🔹یه عده جوون سال‌ها قبل از اسلام یه حرکتی رو انجام می‌دن، این حرکت به قدری برکت پیدا می‌کنه که خدا اون رو تو قرآنش به عنوان آیه می‌‌آره تا مسلمونا ازش درس بگیرن. 🔹بعدشم اونا رو قرن‌ها بعد وقتی که آخرین ذخیرۀ خودش رو رو می‌کنه، زنده می‌کنه و بر می‌گردونه. 🔹وقتی از این زاویه به قصّۀ اصحاب کهف نگاه می‌کنید، خیلی کنجکاو می‌شید که راز این همه محبّت خدا رو به اصحاب کهف پیدا کنید. این کنجکاوی باعث می‌شه چشمتون به این قصّه، حسابی تیز بشه. چه قدر به این تیزبینی نیاز داریم! 🔻اوّلین جمله‌ای که از اصحاب کهف نقل می‌شه، یه دعاست: 🍃رَبَّنا آتِنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ هَيِّئ لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً. ✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۰) ✔️ استفاده از کلمۀ «ربّ» تو مقام دعا دو تا کار رو هم‌زمان انجام می‌ده. یکی این که وقتی بنده، ‌خدا رو با این اسم صدا می‌زنه، در اصل داره ادب رو رعایت می‌‌کنه وکار دومش اعلام بی‌کس و کاریّ بنده‌ست. 🔻انگار بنده با این اسم داره به خدا می‌گه: ▫️خدایا! من نمی‌خوام برات تعیین تکلیف کنم. می‌دونم تو همه کارۀ منی. ▫️خدایا!‌ من که به جز تو کسی رو ندارم. مالک من هستی و تدبیر زندگی من دست توئه. اگه ازت چیزی می‌خوام، بنا ندارم برات تعیین تکلیف کنم. ▫️یه کسی که از خودش هیچی نداره و مالک هیچی از خودش نیست، اومده پیش کسی که همه‌کاره‌ست و صاحب اختیارشه. یه چیزی به ذهنش رسیده که از مالک و همه کاره‌ش بخواد. فقط همین. دادی، شکرت. ندادی، بازم شکرت. 🔻اصحاب کهف اومدن در خونۀ خدای همه‌کاره‌شون و از خدا دو تا درخواست دارن. 🔹اوّلیش: «آتِنا مِن لَدُنکَ رَحمَةً؛ خدایا رحمتی رو از پیش خودت برامون بیار». 🔹برا جلب رحمت خدا،‌ همیشه باید التماس کرد. هر جا که باشی، تو دل خونۀ خدا یا تو غار. تو خونۀ پیامبر یا تو خونۀ دشمن خدا. همیشه باید التماس کرد. 🔹یکی از نشونه‌های رشد ایمان اینه که بنده هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی با هر اندازه از عبادت و تلاش، خودش رو بی‌نیاز از رحمت خدا نمی‌بینه. 🔹وقتی هم که می‌گن «من لدنک» یعنی خدایا این رحمت در خونۀ تو هست، ما هر چی به اسم رحمت از کسی غیر از تو بهمون برسه، رحمت نمی‌دونیم. 🔹«رحمة» به صورت نکره اومده. اصحاب کهف نه نوع رحمت رو برا خدا مشخص کردن و نه اندازه‌ش رو. ✅ در رحمت خدا بازه، چرا براش حد و اندازه تعیین کنیم؟ بسپاریم دست خودش. برا خدا تعیین تکلیف نکنیم. ❓دعای دوم اصحاب کهف چیه؟ «هَيِّئ لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً». ⬅️ به متن اصلی درس مراجعه کنید تا مفهوم زیبای این قسمت از آیه رو ببینید. صد و چهل و پنجم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖ 🌷 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و پنجم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
146 درس صد چهل و ششم چرا حوصله و انگیزۀ بندگی‌مون کَمه؟.pdf
221K
#درس درس صد چهل و ششم: چرا حوصله و انگیزۀ بندگی‌مون کَمه؟ @abbasivaladi
🍃🌺🌺🌺 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و ششم: چرا حوصله و انگیزۀ بندگی‌مون کَمه؟ 🍃🌺🌺🌺 🖊 تو دو تا درس قبلی دورنمایی از قصّۀ اصحاب کهف رو خوندیم. از این درس، خدا وارد جزئیاتی از قصّۀ اصحاب کهف می‌شه: 🍃نَحنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَأَهُم بِالحَقِّ إِنَّهُم فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم وَ زِدناهُم هُدیً. 🍂ما سرگذشت آنها را به حق و راستى بر تو بازگو مى‌كنيم: همانا آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم. ✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۳). 🔷🔹اونا جوونایی بودن که به خدای صاحب اختیارشون ایمان آوردن: «إِنَّهُم فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم». 🔹ایمان به ربّ یعنی من کارم رو تو مسیر بندگی انجام بدم و خیالم راحت باشه که صاحب اختیاری دارم که همه‌کاره‌ست و اون خودش می‌دونه که چه عاقبت و سرانجامی رو برام رقم بزنه. 🔹ایمان به رب یعنی بدونِ این که برا خدا تعیین تکلیف کنم، کاری رو که وظیفۀ بندگیمه، انجام بدم. ⁉️یادمون نرفته که؟ ربّ یعنی مالک و تدبیرکننده، یعنی صاحب‌اختیار و همه‌کاره. کسی که برا خودش تو تدبیر زندگیش جایی باز می‌کنه، ایمان به رب نداره. چون خودش رو هم یه کاره می‌دونه. کسی که خودش رو یه کاره می‌دونه، مگه می‌تونه خدا رو همه‌کاره بدونه؟ 🔹کسی که به رب ایمان داره، پاش رو از کارایی که مربوط به ربّه، کنار می‌کشه. زندگی همچین آدمی به شدّت راحت می‌شه و ذهن و دلش سبک می‌شه. ✖️خدا ما رو برای تدبیر کردن خلق نکرده. این که انسان نباید تدبیر کنه، یه حرفه. این که نمی‌تونه تدبیر کنه، یه حرف دیگه‌ست. ✅ اونی که ما باید بهش ایمان بیاریم اینه که خداست که می‌تونه تدبیر کنه و ما نمی‌تونیم تدبیر کنیم. وقتی نمی‌تونیم تدبیر کنیم و می‌خوایم تدبیر کنیم، از زندگی خسته می‌شیم. ❗️ما خستۀ کاری هستیم که بهمون ربطی نداره. ما خستۀ ربوبیتیم؛ برا همینم حوصلۀ بندگی نداریم. ❌ ربوبیت، توان و انرژی‌ای می‌خواد که تو ماها نیست. ما برای ربوبیت آفریده نشدیم. ✔️ اگه به خدا اعتماد کنیم و به ربوبیتش ایمان بیاریم، تدبیر رو می‌سپاریم بهش و بعدش یه نفس راحت می‌کشیم. ☑️ مشکل ما تو بندگی کردن، حوصله داشتن و نداشتن، توان داشتن و نداشتن نیست؛ ما حوصله و توانمون رو خرج چیز دیگه‌ای می‌کنیم؛ امّا به نتیجه نمی‌رسیم. نتیجه این می‌شه که، هم انگیزه و حوصله‌مون رو از دست می‌دیم و هم توان و انرژی‌مون رو. ❗️ربوبیت ربطی به ما نداره. وظیفۀ ما بندگیه.این رو روزی هزار بارم تکرار کنید جا داره. 🔰بیاید یه مقدار وارد زندگی‌مون بشیم و ببینیم چه قدر عبودیت داریم و چه قدر ربوبیت می‌کنیم. من می‌خوام این کار رو تو یه گفتگو با خدا انجام بدم: ➖ خدای من! من می‌خوام بچّه‌م رو تربیت کنم. وظیفه‌م رو برا تربیت بچّه انجام می‌دم؛ امّا یه عالمه عامل تربیتی هست که اختیارش دست من نیست. اونا هم ممکنه رو تربیت بچّه‌م اثر بذاره. چی کار کنم؟ ➖ تو وقتی وظیفه‌ت رو برا تربیت بچّه‌ت و حفظ اون از آسیبای تربیتی انجام می‌دی، وظیفۀ‌ بندگیت رو انجام دادی. بقیه‌شم که دیگه دست تو نیست، دست خودمه. چرا با دخالت تو کار من زندگی رو به خودت تلخ می‌کنی؟ ➖ خداجون! دعا کردم. شراط دعا رو هم که تو گفتی رعایت کرد. خیلی منتظر شدم که مستجاب بشه؛ ولی نشد. آخه چرا؟ ➖ کار تو دعا کردنه. کارت رو انجام دادی، دیگه چی کار داری به بقیه‌ش؟ اجابت، کار منه که صاحب‌اختیارتم. شاید صلاح ندونم که دعات حالا حالا مستجاب بشه. شایدم اصلاً تا تو دنیا هستی این دعات رو مستجاب نکنم. ⁉️ می‌دونید چه قدر از این مثالا می‌شه زد!؟ زندگی ما پره از دخالتایی که تو کار خدا می‌کنیم؛ چون به ربوبیتش ایمان نداریم. وای که اگه دست از این دخالتا برداریم، چه قدر بار زندگی‌مون سبک می‌شه! ما انرژی‌مون رو جای دیگه تلف می‌کردیم که جونی برا بندگی نمی‌موند. *** ⬅️ متن کامل درس رو حتماً بخونید تا با مثال‌های زده شده درک عمیق تری از این مطلب مهم پیدا کنید. صد و چهل و ششم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖ 🌺 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌹🌹🌹 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و هفتم: دل آدم رو کی باید محکم کنه؟ 🍃🌹🌹🌹 🖊 نشستیم پای درس اصحاب کهف. 🔸تو یه حدیثی از قول امیر المؤمنین علی علیه السلام اومده که اصحاب کهف، غیر از اون چوپونی که بعداً بهشون ملحق شده، از درباریای درجه یک بودن و همه‌شون از نزدیک‌ترین افراد به دقیانوس، پادشاه زمانه‌شون. 🔸دقيانوس به فکر افتاد که ادّعای خدایی کنه. همۀ درباریای درجه یک رو صدا زد و تصمیمش رو با اونا در میون گذاشت و اعلام خدایی کرد. بعدش هر کسی خدایی دقیانوس رو قبول می‌کرد، حسابی بهش می‌رسید. اگه کسی هم قبول نمی‌کرد، محکوم به اعدام می‌شد. 🔸بعد از یه مدّت، روزعیدی بود که یه دفعه يكى از افسرای ارتشی وارد شد و بهش گفت ارتش فارس با سرعت در حركتن و می‌خوان بیان با تو بجنگن. دقيانوس تا این حرف رو شنید، طوری ناراحت شد که تاج از سرش افتاد و رو زمین غلطید. 🔸یکی از اون مشاورای درجه یک دقیانوس که بعداً جزو اصحاب کهف شد، سمت راست دقیانوس نشسته بود. وقتی ترس دقیانوس و افتادن تاجش رو دید، رفت تو فکر. اون با خودش گفت: «اگر دقيانوس اون جوری که خودش خیال می‌کنه خداست، نباید غمگین بشه و به جزع و فزع بیفته، نباید غذا بخوره و نباید بخوابه و بیدار شه. اینا از کارای یه خدا نمی‌تونه باشه». 🔸اسم این فرد، تملیخا بود، یکی از اون شیش نفری که از مشاورای خاص و درجه یک پادشاه بودن. 🔸یک روز همه تو خونۀ تملیخا جمع بودن، تملیخا به بقیه گفت: ➖ ای برادرای من!‌ یه چیزی تو وجود من افتاده که من رو از زندگی انداخته. ➖ بقیه پرسیدن: اون چیه؟ ➖ تملیخا گفت: مدتى طولانی‌ای هست که دارم فکر میكنم به اين آسمون و با خودم می‌گم: ⁉️ کی این آسمون رو مثل یه سقف محفوظ بالا سر ما قرار داده بدون اين كه به جايى بند باشه و يا از زیر رو یه ستونی وایساده باشه؟ ⁉️و کیه که آفتاب و ماه رو به عنوان دو تا آیۀ روشن، تو این آسمون به حركت انداخته؟ ⁉️و بعدش یه فکر طولانی در بارۀ زمین داشتم که چه کسی این زمین رو روی آب‌های متلاطم مسطح کرد و به وسیلۀ کوه‌ها محکم کرد تا از جاش تکون نخوره. ⏹ همین جا توقف کنیم. ♦️اون چیزی که مبدأ ایمان آوردن تملیخا شده، تفکر رو آیه‌هاییه که خدا جلو همۀ بنده‌هاش گذاشته. ✅ تملیخا حرف خدا رو به صورت مستقیم از یه پیغمبر نشنیده، اون و بقیۀ دوستاش، وقتی به آیه‌ها و نشونه‌های خدا، خوب توجّه کردن و ایمان آوردن، بعدا خودشون شدن آیه. 🔸اصحاب کهف یه مدّت تو تقیه بودن و عقایدشون رو ابراز نمی‌کردن؛ ولی بعد از مدّتی تصمیم گرفتن تقیه رو بذارن کنار و توحیدشون رو علنی کنن. 🍃وَ رَبَطنا عَلي قُلُوبِهِم إِذ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرضِ لَن نَدعُوَا مِن دُونِهِ إِلهاً لَقَد قُلنا إِذاً شَطَطاً. 🍂و دل‌هايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمين است هرگز غير او معبودى را نمى‌خوانيم كه اگر چنين كنيم، سخنى به‌گزاف گفته‌ايم. ✨(سورۀ کهف(۱۸)،‌ آیۀ۱۴). 🔸دقیانوس کسایی رو که خداییِ اون رو منکر می‌شدن، می‌کشت. اصحاب کهف وقتی در برابر دقیانوس بلند شدن، در اصل قید همه چیز رو زدن. هم از موقعیتشون گذشتن و هم از جونشون. ✔️ این جا هم خدا اصحاب کهف رو تنها رها نکرد. خودش دل اونا رو محکم کرد: «وَ رَبَطنا عَلیٰ قُلُوبِهِم». ☑️ خدا راه رو نشون می‌ده؛ ولی برا پیمودن یه راه پر از فراز و نشیب، دل قرص و محکمم می‌خوایم. خدا دلمون رو هم قرص می‌کنه. ♦️وقتی کسی ایمان می‌آره به خدا و اون رو همه‌کارۀ زندگیش می‌دونه، تسلیمش می‌شه. تسلیم که شد، خدا دلش رو طوری به خودش می‌بنده که هر جا می‌ره احساس می‌کنه که سر رشته دست خداست، برا همینم آب تو دلش تکون نمی‌خوره. صد و چهل و هفتم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖ 🌹 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
147 درس صد و چهل و هفتم دل آدم رو کی باید محکم کنه؟.pdf
237K
#درس درس صد و چهل و هفتم: دل آدم رو کی باید محکم کنه؟ @abbasivaladi