eitaa logo
💚‌عـاشقان‌امـام‌زمـان‌(عج)💚
1.7هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
156 فایل
بسم رب الذی خلق المهدی❤ 🔹ارتباط‌بامرڪزپاسخگویےومشاوره‌‌رایگان‌حوزه‌ علمیہ‌قم‌درزمینہ‌هاےدینے،اعتقادے،خانوادگےو احکام و تربیت کودک و. @pasokhgo313 کپی باذکرصلوات برای تعجیل فرج ❤ همسایهامون @golljin// @ibrahim_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
📖حکمت حرام بودن نگاه به نامحرم📖 یک سوال اساسی ➕ یک جواب اساسی‌تر شخصی از عالمی پرسید؛ ✨ چرا نباید به جنس مخالف نگاه کنم و لذت ببرم؟😕 در پاسخ گفت : 😊 چون برایت ضرر دارد ☠ ضرر؟؟ چه ضرری؟؟ 😐 1⃣ 👈 میبینی، میخواهی، به وصالش نمیرسی، دلتنگ و افسرده میشوی! 😔 2⃣ 👈 میبینی، شیفته‌اش میشوی، عیبهایش را نمیبینی، ازدواج میکنی، بعد که عاقل می‌شوی طلاق میدهی!! 😐 3⃣ 👈 میبینی، دائم به او فکر میکنی، از یاد خــدا غافل میشوی، از زندگی لذت نمیبری! 😔 4⃣ 👈 میبینی، باهمسرت مقایسه میکنی، ناراحت میشوی، بداخلاقی میکنی، حال و روز خودت و زنت را سیاه می‌کنی! 😡 5⃣ 👈 میبینی، لذت میبری، به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی، درنظر دیگران آدم ضعیفی می‌شوی! 😓 6⃣ 👈 میبینی، لذت میبری، حب خدا در دلت کم می‌شود، ایمانت ضعیف می‌شود، با اندک مشکلی خرد می‌شوی! 👺 7⃣ 👈 میبینی، عاشق میشوی، از راه حلالش نمی‌توانی! دست به می‌زنی!👺 لذا دریک کلمه میگوید : ❤️ 🔴 به جنس مخالف نگاه نکن 🔴 @Ashghaneemamezaman313
(ع) می فرماید: 📖روزگاری خواهد آمد که از جز نشانی و از جز نامی باقی نخواهد ماند. 🕌مسجدها در آن روزگار آباد اما از هدایت ویران است. مسجد نشینان و سازندگان بناهای شکوهمند از بدترین مردم زمین میباشند که خودشان کانون هر فتنه و جایگاه هرگونه خطاکاری اند هرکس از فتنه بر کنار است او را به فتنه بازگردانند و هرکس که ازفتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند خدای بزرگ می فرماید: به خدا سوگند! برآنان فتنه ای بگمارم که انسان صبور هم در آن سرگردان ماند 📙 نهج البلاغه,حکمت ۳۶۹ ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
✅تعادل بین زن و مرد در 👈در سفارش شده است که دست و دلباز باشد و برای امور خانه نباشد،🧔 👈از طرف دیگر تاکید شده است که نباید باشد، این نوع رابطه می تواند ایجاد کند.🧕 ☑️(ع): بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد. هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد. چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه می شود و نه . 📚بحارالانوار، ج 103، ص 235. ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
⇜{‼️} فقط مانده یک روسری...😳👇 یکی از مشاورین و جاسوسان کاخ سفید در گزارش خود نوشته است:📝 🔴ما موفق شدیم...💪 مشکی زن ایرانی را ... به چادر توری و گلدار تبدیل کنیم...🙄 🔴چادر توری و گلدار زنان مسلمان را به تبدیل کنیم...!🤭 🔴مانتو های بلند را ، به مانتو های رنگین ، تنگ و خیلی کوتاه...🤭 🔴و اکنون از یک زن مسلمان فقط یک مانده است...😞 🔴که آن هم به لطف روسری های لیز به راحتی سر میخورد و مدام از سر آنها می افتد ..😣 🔴آنان از اینکه با ارتباط داشته باشند شرمنده نیستند ...💔 از این شرمنده اند که در محیطی نتوانند با نامحرم مستقیم بر قرار کنند...🥀 اگر ما بتوانیم این روسری را هم از خانم های ایرانی بگیریم...👱‍♀️ و زنان ایرانی را بیشتر به خیابانها بکشانیم...😑 آنوقت چیزی از و در ایران باقی نخواهد ماند!!...😭 میبینی بانوی مسلمان ایرانی ؟!...🥀 میبینی چه خوابهای برایمان دیده اند...😢 و به راحتی دارند خوابهایشان را تعبیر می کنند. مواظب خودتو و حجابت باش بانو...👌 یادگار مادرم زهرا...💚 حرمت داره...✋ مواظب باش حرمتش رو نشکنی...!!✌️ ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
💍 بخونید قشنگہ👌 بانوے محجبہ اے در یکے از سوپر مارکت هاے زنجیرھ اے فرانسہ خرید میکرد خریدش کہ تموم شد واسہ پرداخت پول سمت صندوق رفت🛒🛍 صندوق دار یک خانوم و اصالتا ایرانے بود (از اون عده افرادے کہ فکر میکنند روشنفکرند)😷 صندوق دارنگاهے از روے بہ او انداختو همینطور کہ داشت بارکد اجناس رو متکبرانہ بہ گوشہ ے میز می انداخت😏 اما خانوم کہ روبند بہ چهرھ داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت😌 صندوق دار هم بیشتر عصبانی شد و گفت:ما اینجا توے خودمون هزار تا مشکل داریم این نقابے کہ تو زدی خودش یکے از این مشکلاتہ کہ تو و امثال تو عاملش هستید😡 ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه براے بہ نمایش گذاشتن دین و تاریخ اگہ میخواے دینت رو بہ نمایش بزاری برو کشور خودت😤 خانوم محجبہ اجناسی کہ خریده بود رو تو نایلون گذاشت و نگاهے به صندوق دار کرد..😇 روبند رو از چهره برداشت و در پاسخ به خانوم صندوقدار (که از دیدن چهره ی اروپایی و چشمان رنگی او جا خورده بود) گفت: خانوم عزیز من فرانسوے هستم✋ دین من است، اینجا هم وطنم تو دینت را فروختی و من خریدم🧕🏻 | | 🧕🏻 ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
🔵 ای لشکرصاحب زمان آماده باش 🔴 🌕 وعده ما فردا در سراسر کشور با حضور در نماز جمعه و راهپیمایی ، مشت محکمی به دهان دشمنان و خواهیم زد👊 ان شاءالله..
✅ اگر پرسیدند چرا انقلاب کردید ؟ 👇جواب : 1. انقلاب کردیم اول برای . برای اینکه پهلوی به هویت شیعی ما حمله ور شده بود، اول با زور و چکمه بعد با تبلیغات و رسانه به جان دین مان افتاده بودند. از حجاب تا روضه عاشورا. در عصری بودیم که بردن نام (ع) در این کشور قدغن بود. میخواستیم به عصری برسیم که میلیونها نفر در به زیارت سمبل انسانیت و آزادگی بروند. میخواستیم به مقام انسانیت برسیم.💚 2. انقلاب کردیم برای . برای استقلال ایران. کشورمان زیر لگد انگلیسیها و امریکاییها له شده بود. 50 هزار مستشار امریکایی از ما کاپیتولاسیون و حق توحش میگرفتند و شاه مملکت بدون اجازه آنها آب نمیخورد! 3. انقلاب کردیم برای ایران. برای خاک ایران. شاه، سرزمین و 32 جزیره زیبای آن را به انگلیسیها و وهابی ها بخشید و گفتند دخترمان بود شوهرش دادیم. انقلاب کردیم تا بقیه خاک وطن را شوهر ندهند.👌 4. انقلاب کردیم برای عزت و حیثیت مان. در عصری که بر سر در باشگاههای انگلیس در ایران در وطن خودمان مینوشتند: ورود سگ و ایرانی ممنوع. 5. انقلاب کردیم برای نجات و فکرمان. در عصری که تعداد کاباره ها و قمارخانه ها و فاحشه خانه ها از تعداد کتابخانه ها و دانشگاهها بیشتر بود، انقلاب کردیم تا فکر و فرهنگ ایرانی لگدمال نشود. حقیری داشتیم که صریحا میگفت: شما هرگز میکل آنژ یا باخ نداشتید. شما حتی یک آشپز بزرگ نداشته اید.. شما هیچ چیز بزرگ و فوق العاده عرضه نکرده اید. هیچ چیز." 6. انقلاب کردیم برای حفظ دختران و پسران مان. از چنگ حکومتی که دستاوردش برای زنان ایران «شهر نو» بود و 50 هزار رسمی. از شر حکومتی که از خود شاه تا برادران و خواهرش اشرف، مافیای بین المللی مواد مخدر بودند و درخت نحس اعتیاد را در ایران کاشتند. 7. انقلاب کردیم برای نجات از عقب ماندگی مان. از کشوری که 57 سال تحت سلطنت پهلوی بود و 68 درصد مردمش بیسواد نگه داشته بودند، در حالیکه آمریکا ناسا داشت، هند ماهواره به فضا فرستاده بود، ترکیه متروی 50 ساله داشت ولی ما هیچ نداشتیم. تا برسیم به کشوری که طی 40 سال 93 درصد مردمش باسواد شوند. و رتبه علمی 16 ام جهان باشیم. 8. انقلاب کردیم برای . از عصری که نیمی از جمعیت ایران سوءتغذیه داشتند و بجای خانه، در یک "اتاق" زندگی میکردند. (فیلمفارسیها شاهد است)، از عصری که نیازهای اولیه زندگی (آب و برق و گاز و یخچال و کولر) یک آرزو بود. تنها 45 شهر ایران آب لوله کشی داشت، 96 درصد روستاها برق نداشت، تنها 9 شهر گاز لوله کشی داشت. از عصری که 46 درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی میکردند، مترو و سیستم فاضلاب و موشک و زیردریایی و.. رویا بود! تا برسیم به عصری که همه 1100 شهر ایران و 34 هزار روستا آب دارند، همه شهرها و تمام روستاهای بالای 40 خانوار برق دارند. 95 درصد جمعیت ایران گاز دارند. و برای رفع فقر، از کمیته امداد تا بهزیستی و صدها خیریه ساختیم. 9. انقلاب کردیم برای حتی و بهداشت مان. از عصری که مردم ما درگیر شپش بودند، حتی همسر شاه را پشه سالک گزید، و برایمان از هند و بنگلادش و پاکستان پزشک و پرستار می آوردند. از عصری که سن امید به زندگیمان فقط 54 سال بود! تا برسیم به عصری که سن امید به زندگی مان به بالای 75 سال رسیده. و جزء 10 کشور دارای بهترین سیستم پزشکی هستیم. 10. انقلاب کردیم برای . تا از شر چنگال آهنین نجات یابیم. یک سازمان تروریستی وحشی که به اذعان شخص شاه 3000 زندانی سیاسی داشت. از حکومت وحشت شاهنشاهی که فالاچی، خبرنگار آمریکایی متعجبانه به شاه میگوید: «مردم ایران با شنیدن اسم شاه در خیابانها میکنند. میترسند کلمه ای بر زبان آورند.» 11. انقلاب کردیم برای اینکه باشیم، نه رعیت. برای نجات از 2500 سال شاهنشاهی که مردم در آمد و شد این شاه و آن شاه، هیچ کاره بودند تا حکومت در دست ما مردم باشد. برای اینکه شاه مان با کودتا و دستور اجنبی نیاید. برای اینکه از رئیس جمهور تا خبرگان از مجلس تا شورای شهر و شورای مدرسه کودکان مان، خودمان انتخاب کنیم. 12. انقلاب کردیم برای تشکیل حکومتی که ثمره 1400 سال صبر و خون دل خوردن و مسلمانان راستین است. تا به جرم مسلمان بودن و شیعه بودن کشته نشویم. انقلاب کردیم تا نام خدا و پیامبر و امیرمومنان را بر ماذنه ها بشنویم. تا طعم حکومت عدل و مرحمت را بچشیم. تا با در هر جای جهان بجنگیم و پناه مظلومان باشیم. تا کانون انسانیت و مهربانی و مبارزه با شیاطین بزرگ و کوچک باشیم. ✍ دکتر الهه خانی
🗒 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌آسمانی شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖‌‌«‌‌‌‌ » ✍️خطاب به برادران و خواهران ایرانی... 💟 برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پر افتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد... کما اینکه شما صد‌ها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ "از اصول مراقبت کنید" 🔵 اصول یعنی "ولیّ فقیه" خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ "امام خامنه ای عزیز" را عزیزِ جان خود بدانید. ❇️ حرمت او را "حرمتِ مقدسات" بدانید... برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من! جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند...🇮🇷 ❇️ بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان]چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ 🚸 مذمت دشمنان و شماتت آن‌ها و فشار آنها، شما را دچار نکند... ✅ بدانید که میدانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اوّل اسلام را به پشتوانه «ایران» آورد و سپس ایران را در خدمت قرار داد 🔶 اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام، چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا، چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد ✳️ اما هنر امام این بود که را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد 🌐 انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد. به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار، جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده اند و بزرگترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده اند. 🚸 عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید... ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌هیچ‌کس این‌قدر زیبا حرام سیاسی رو تبیین نکرده بود.. ☝️🦋✌️♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
♨️چرا امام زمان عج به داد شیعیانشون نمیرسن؟! 🔹کلیددار حرم امام حسین که ۸۲ ساله کلید داره نقل میکنه: ‌ خدمت یکی از علما بودیم که یک هندویی آمد. نه داشت نه عقیده و اعتقادی.. ‌‌گفت: میلیاردرم اما برام پاپوش درست کردن انداختن گردنم.. ‌وکیل از انگلیس گرفتم کلی پول دادم تنها کاری که برام کرده یک روز فرجه گرفته اعدامم رو عقب انداخته... ‌ شنیدم شما شیعیان کسی رو دارید که میتونه بهم کمک کنه...دارید؟! ‌گفتن بله عجل الله تعالی فرجه الشریف ‌ گفت چیکار باید بکنم؟ من یک روز وقت دارم حتمیه! گفتن: میری بازار یک دست لباس پاک، کفش پاک، خودتو میشوری پاک باشی... میری شیعه ها، اونجا صدا میزنی اونی که فریادرس ما شیعیانه میاد، مشکلتو میگی کمکت میکنه.. ‌‌ ‌کلیددار میگه: فردا یا پس فردا دیدیم هندو اومد با چشمان‌ گریون... گفتیم دیدی؟ چی شد؟ ‌‌ گفت من رفتم قبرستان ۵ ساعت بدون وقفه یکسره گفتم یابن الحسن... آخر کار گفتم: نکنه منو قبول نداره که جوابمو نمیده؟ ‌‌ ‌دقت کنید، هندو مطمئنه امام زمانی هست و فریادرس شیعه اس، منکر بودنش نیست، میگه لابد من لیاقت ندارم که جوابمو نمیده... ‌ دوباره صدا زدم یابن الحسن...جلوه هایی از نور دیدم اما کسی رو ندیدم، حتی رد سم اسبها رو هم حس میکردم اما حتی اسبش رو هم‌ نمیدیدم.. ‌‌ ‌شخصی ازم پرسید: فلانی پسر فلانی چی میخوای؟ گفتم آقایی که اسم من و پدرمو میدونه حتما میدونه برای چی اومدم... ‌‌ آقا فرمودند: برات‌ پاپوش درست کردن توی فلان جا فلان کشو مدارکش هست و خلاصه... تبرئه شدی، راهشو برات هموار کردیم... ‌‌ میگه حس کردم اسب میخواد حرکت کنه گفتم آقا عرضی داشتم.. ‌فرمود: بفرما. ‌گفتم: شما که انقدر آقایی ما که نداریم چه برسه به .. شیعه های شما انقدر گرفتارن توی فقر و بدبختی و...چرا به دادشون نمیرسید؟! ‌ فرمود: کدومشون مثل تو ۵ ساعت اومد صدا زد شک نکرد؟ یا کسی با اعتقادی که تو داشتی اومد صدا زد و ما جوابشو ندادیم؟! ✍ گیر ما شیعیان توی افکار و اعتقادات سستی هست که بعضا داریم.. 💥سخنران حجت الاسلام بندانی نیشابوری ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
ostadaali.ir02.mp3
زمان: حجم: 4.69M
🎙 خیبر شکن فتح خیبر فقط علی می‌خواست از فلانی که بر نمی‌آید هر که گوید خداست، حق دارد آدم از کعبه در نمی‌آید
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 🔥قسمت ۱۲۷ و ۱۲۸ مرحلهٔ جدیدی در زندگی روح الله آغاز شده بود، مرحله ای مهم و سرنوشت ساز، روح الله تحت نظر برخی اساتید علوم غریبه، برای به استخدام گرفتن موکلین علوی و خادمین سوره های قران، تلاش میکرد، او میخواست با قدرتهای ماورایی پاک به جنگ با قدرت های ماورایی ابلیسی برود. مدتی بود که مدام داشت و اعمال چله را آنطور که به او می گفتند، انجام میداد، برای گرفتن موکلین علوی هم می‌بایست اعمال خاصی انجام داد و تعهداتی هم به موکل داد. درست مثل موکل سفلی.. اما با این فرق که تمام اعمال برای استخدام موکل علوی معمولا پیرامون و و بود و اگر موکلی هم به استخدام درمی‌آمد، فرد استخدام کننده میبایست در قبال کاری که موکل انجام میدهد، سوره های قرانی خاصی را با تعدادی که مورد تعهد قرار می گرفت، روزانه بخواند ولی موکلین سفلی و شیطانی، از انسان طرف قرار دادشان فقط و فقط اعمال منافی عفت و شیطانی میخواستند و حتی بعضی از اعمال خواسته شده موکلین سفلی و شیطانی، مرز بین و را درمی‌نوردید و صدالبته گرفتن موکل سفلی بسیار راحت تر از به استخدام در آوردن موکلین و روحانیت‌های علوی و پاک بود. روح الله چندین مرتبه تلاش کرد، اما هر بار موفقیتی در کار نبود، انگار کارش قفل شده بود، قفلی که هیچ راه حل و کلیدی نداشت. اوضاع خانه بد و بدتر میشد، حالا تمام اعضای خانواده و هر کدام به طریقی درگیر حمله های شیطانی بودند و حتی این حمله ها به خانواده فاطمه هم رسیده بود و سلامت آنها را تحت تاثیر قرار داده بود. انگار شراره به سیم آخر زده بود و حالا که میفهمید هدف روح الله طلاق دادن اوست و او به هیچکدام از خواسته های شیطانی اش نمیرسد، پس با تمام توان به همراه دوستان و آشنایان، خانواده روح الله را به رگبار بسته بودند. روح الله که اوضاع را اینچنین میدید، توکل به خدا کرد و عهد نمود تا خدا دری باز نکند دست از عبادت و خلوت و ریاضت کشیدن برندارد، بنابراین تمام روزها برای روح الله انگار ماه رمضان بود، روزها میگرفت و شبها تا پاسی از شب به و تطهیر روح و روانش مشغول بود، در شبانه روز شاید یک ساعت میخوابید و قبل از اذان صبح برای ادای نماز شب بلند میشد، بچه ها یا پدرشان را نمیدیدند و سرکار بود و یا اگر میدیدند روی سجاده و مشغول عبادت بود، دیگر قانون هیچ چله ای برایش معنا نداشت گویا کل زندگی و عمرش شده بود چله عبادت و راز و نیاز و مطمئن بود که خداوند بنده ای را که از اضطرار رو به درگاهش می آورد، ناامید بر نمیگرداند چرا که فرموده خداست: "ادعونی استجب لکم..بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.." و چه خدای مهربانی داریم و چه بنده های غافلی هستیم ما... چند روزی بود که حال زینب از همه بدتر بود، روزها با حالتی افسرده یک گوشه کز می کرد بدون اینکه کوچکترین حرفی بزند و شبها مدام کابوس میدید و با جیغهای بلند و ترسناک از خواب میپرید. شب جمعه بود و دل روح الله بیش از قبل شکسته بود، به زینب اشاره کرد که داخل هال بخوابد تا لااقل بقیه داخل اتاق باشند و کابوس های پایان ناپذیر زینب، آنها را تحت تاثیر قرار ندهد و خودش در کنار زینب مشغول ذکر و عبادت بود که... زینب تشک خوابش را در کنار سجادهٔ پدر پهن کرد، همانطور که به توصیه پدرش متکا را رو به قبله میگذاشت تا بخوابد گفت: _بابا! طوری شده که دیگه میترسم بخوابم، توی خواب مدام سایه های سیاه دنبالم میکنن، موهام را میکشن، با چنگالهاشون بهم حمله میکنن و تا بیدار میشم واقعا حضورشون را توی خونه حس میکنم و اون ترس بیشتر و بیشتر میشه زینب روی تشک دراز کشید و زیر لب گفت: _گاهی آرزو می کنم کاش به دنیا نیومده بودم. روح الله که قلبش از شنیدن این حرف آتش گرفته بود، خودش را کمی جلو‌ کشید، دست سرد زینب را توی دستش گرفت و گفت: _دختربابا! چیزی برای ترسیدن وجود نداره، فراموش نکن ما ، اشرف مخلوقاتیم و اومدیم به این دنیا تا ثابت کنیم ما خداییم، تا ثابت کنیم که قدرت روحی ما برگرفته از روح خداست و خیلی راحت میتونیم با توکل به خدا، شیاطین را شکست بدیم. زینب دست گرم پدر را در آغوش گرفت و همانطور که بوسه ای از اون میچید گفت: _چقدر الان احساس آرامش میکنم، مثل آرامشی که فقط سر نماز به من دست میده و با زدن این حرف چشمانش را بست و بر خلاف همیشه خیلی زود به خواب رفت. روح الله قران را برداشت کنار زینب نشست و شروع به تلاوت آیات قران نمود و هر از گاهی، نگاهی به زینب میکرد و خیلی عجیب بود، انگار زینب کابوس نمیدید و در خواب به جای جیغ کشیدن، لبخند میزد..